گورخوابی شاید بتواند در بلند مدت پایان لیبرالیسم حکومتی در ایران را رقم بزند. خوابیدن یک شهروند ایرانی ولو شهروندی آسیب دیده و رنج کشیده در قبر یا کنار خیابان نتیجه نگاه سرمایه داری و لیبرالی به همه عرصه ها از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و سیاست است.

 
این داستان دولت فعلی یا قبلی نیست؛ دولت های بعد از جنگ ما گرفتار لیبرالیسم شدند اگرچه نامشان آن نبود. از لیبرالیسم هم تنها آنجا که به سودشان بود را انتخاب کردند.
 
در گورخوابی، کارتن خوابی و افزایش فاصله طبقاتی میان مردم همه ما مردم و همه مسئولان اجرایی کشور مسئولند و انشالله پاسخگو باشند.
 
در جامعه ای که میزان احترام به انسان ها نه بر اساس ملاک انسان بودن بلکه بر میزان دارایی و ثروت آنها اندازه گیری شود طبیعی است بسیاری تلاش کنند به هر قیمتی-ولو حرام- مالی پس انداز کنند و بازهم عجب نیست اگر در این مسابقه سر عده ای بی کلاه بماند که مانده و گورخوابی انتهای این خط است.
 
دولت محترم ما اگر قادر به سامان دادن این اوضاع نیست پس چه کسی باید فکری به حال این عده بکند؟ چه کسی باید فکری به حال فقرای ما بکند؟ روزنامه همشهری همین امروز را اگر خوانده باشید به بازخوانی تصادف مینی بوس حامل دانش آموزان نخبه ما در سال 1371 و سرنوشت خانواده ها و چهار بازمانده آن حادثه کرده است. پدر یکی از همین دختران بعد از آن ماجرا دیگر نتوانست کمر راست کند و کارش به جایی رسیده که امروز فقط و فقط با پول «یارانه» امرار معاش می کند.
 
می توانید تصورش را بکنید؟ من می گویم لااقل در ساختار اجرایی ما این موضوعات دغدغه کسی نیست. اگر بود لااقل فکری برای مدیرانی که حقوق نجومی می گرفتند و می گیرند می شد. حقوق مدیران دولتی ما از سطحی که بالاتر رفت دیگر حقوق نیست؛ سهم مردمی است که به بهای گشادتر شدن جیب مدیران نجومی، در گورهای تنگ و تاریک می خوابند و خدا می داند چه بر سرشان می‌آید.