مهمترین سؤال از منصوریان: من کیستم؟
در حالی که لیگ برتر ایران ایستگاه سیزدهم خود را پشت سر گذاشت، استقلال تهران با کسب تنها هجده امتیاز در جایگاه هفتم قرار گرفته و با باختی که در ورزشگاه آزادی در مقابل تراکتورسازی متحمل شد، فاصلهاش را با تیمهای صدر جدول بیشتر کرد.
تیمی که با آن خریدهای پر سر و صدای ابتدای فصل و البته تغییر در کادر فنی هنوز نتوانسته انتظارات هوادارانش را برآورده سازد. استقلال 95 را حتی نمیتوان با پرسپولیس برانکو در فصل قبل مقایسه کرد. پرسپولیس در فصل 95-94 با وجود شروع بسیار بدش در نتیجه گیری، خوب و روان بازی میکرد و هر بازی که میگذشت هوادارانش را بیشتر از قبل به آینده امیدوار میساخت. تا جایی که با حمایت بی سابقه همین هوادار به یک مدعی قهرمانی بدل شد.
اما باید پذیرفت استقلال با علیرضا منصوریان حتی در روزهایی که میبرد هم خوب و مسلط بازی نمیکند. بهجز دقایقی از دو سه بازی لیگ تماشاگران آبی شاهد فوتبال مالکانه و روان نبودهاند. حتی نمیتوان استقلال را تیمی مقتدر در دفاع و با برنامه در ضدحملات دانست.
اما اشکال کار کجاست؟ توانایی فنی بازیکنان، دانش فنی مربیان، مشکلات تاکتیکی یا شاید آمادگی جسمانی؟
شاید هم باید زاویه نگاه کارشناسان تغییر کند. به نظر میرسد مشکل استقلال خیلی هم پیچیده نباشد.
اما به واقع ایراد کار کجاست؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است به تعریفی آکادمیک از مربیگری بپردازیم: مربی شخصی است که با استفاده از فلسفه، دانش و ابزار تیم را از جایی که هست به جایی که باید باشد میرساند.
برای مثال گواردیولا در چند سال اخیر موفقیتهای زیادی در مربیگری داشته است. کسب جامهای متعدد در بارسا، تاثیرات مثبت در بایرن و حتی فوتبال ملی آلمان و این روزها هم چالشی جدید در لیگ جزیره با من سیتی. اما آشکارا میتوان دید فلسفه فوتبالی پپ مشخص و بدون تغییر بوده است. فوتبالی مبتنی بر مالکیت توپ و برگرفته از تیکی تاکای کرایوف و توتال فوتبال رینوس میشل.
در نقطه مقابل وقتی به سراغ مورینیو برویم به وضوح پافشاری بر فلسفه مربیگریاش را خواهیم دید. بر اساس تفکرات این مرد پرتغالی گل نخوردن مهمترین بخش کار تیم در زمان مسابقه است. طبیعتاً یارگیریها، تمرینات بدنسازی و تاکتیکی و جلسات انگیزشی همگی بر این اصل استوار خواهند شد. این نوع فوتبال با آنکه خیلی تماشاگر پسند نیست اما برای مورینیو بهترین نتیجه را داشته است. قهرمانیهای سریالی با پورتو، چلسی، اینتر و کهکشانیهای مادرید نتیجه همین پافشاری او روی فلسفهاش بوده است.
اصلاً چرا راه دور برویم. همین کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی کشورمان بیشتر موفقیتهایش را مرهون اصرار بر تفکرات توسعه یافتهاش در سالهای مربیگری است. سبک فوتبال کی روش که حتی در ابتدا با انتقادات فراوان مواجه بود باعث پیروزی بر کره، صعودمان به جام جهانی و آن بازی خاطره انگیز برابر آرژانتین بود.
سراغ هر کدام از مربیان بزرگ و صاحب سبک دنیا را که بگیرید میبینید فلسفه و تفکرات خاص خود را دارند. فلسفه مربیگری میتواند برگرفته از دوران بازی، مربیان و اساتید فنی و حتی خصوصیات شخصیتی فرد باشد که در سالهای ابتدایی کار یک مربی شکل گرفته و در طی زمان بسط و توسعه میابد. دانش فنی انگیزهها و ابزار باید در خدمت این فلسفه قرار گیرند و مجموعه را به سمت اهداف از پیش تعیین شده رهنمون سازند.
اما برگردیم به بحث اصلی. چه کسی میتواند با قاطعیت بگوید فلسفه مربیگری منصوریان چیست؟ آیا مرد محبوب آبیها را میتوان مربیای با تفکرات هجومی دانست؟ آیا دوست نزدیک کی روش را میتوان پیرو سبک او نامید؟ به واقع منصوریان چگونه مربی است؟ با چه تفکراتی و الهام گرفته از کدام فلسفه؟
شاید آنهمه شور و حرارت ابتدای فصل و استقبال بی نظیر از تمرینات استقلال پس از حضور منصوریان، شماره 10 سابق این تیم را از پاسخ به این سؤال مهم غافل کرد. شاید منصوریان همان ابتدا باید از خود میپرسید من کیستم؟ چگونه فکر میکنم و از تیمم چه میخواهم؟
استقلال امروز نه در دفاع تیمی آن صلابت لازم را دارد نه میتوان گفت تیمی تهاجمی با فوتبال رو به جلوست. نه پختگی و تجربه و منطق بر بازی این حکم فرماست و نه آن شور و هیجان و روحیه جنگندگی لازم را داراست. با اینکه منصوریان در ابتدای فصل با شعار تغییر سبک بازی این تیم آمد اما باید اذعان داشت سبک بازی استقلال هیچ تغییر قابل اعتنایی نداشته است.
نمیتوان انکار کرد که تیم و بازیکن چیزی میشود که مربی هست نه چیزی که میخواهد. استقلال امروز یک تیم سردرگم و بدون برنامه و فلسفه مشخص در دفاع و حمله است دقیقاً مثل علیرضا منصوریان. مربیای که تا مشخص نکند که چه کسی هست، چه تفکراتی دارد و از زیرمجموعهاش چه میخواهد قطعاً به سرمنزل مقصود نخواهد رسید.
آقای منصوریان به خاطر این همه هوادار و البته به خاطر خودت که یکی از محبوبترین سرمایههای این سالهای استقلال بودهای یکبار برای همیشه اشکال را در خودت جستجو کن. روی تفکرات و فلسفهات پافشاری کن. هر روز تغییرش نده. پای اعتقادات فوتبالیات بایست و البته برای انتقال این تفکر به تیم ابزارت را قویتر کن.
آقای منصوریان هنوز زمان داری لطفاً کمتر حرف بزن و بیشتر کار کن. لیاقت این هوادار بیشتر از اینهاست.
ارسال نظر