«غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود وقتی ریزعلی به ده خود بازمیگشت، متوجه شد که بر اثر ریزش کوه، راهآهن مسدود شده است. ریزعلی میدانست که تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آنجا خواهد رسید. نمیدانست در آن بیابان دور افتاده چگونه راننده قطار را از خطر آگاه کند. در جستجوی چارهای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد. ناگهان، چارهای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباسهای خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست و به سمت قطار دوید. راننده قطار با دیدن آتش ایستاد و جان مسافران قطار از مرگ حتمی نجات یافت».
این داستانی است که سالهای سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکان که امروز خودشان پدر و مادر شدهاند، فداکاری را معنا میکرد. جوانی که 54سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد. حالا از آن روزها نیمقرن میگذرد ولی روزگار به مراد دهقان فداکار قهرمان دوران کودکیمان نمیچرخد و « ازبرعلی حاجوی» که به نام «ریزعلی خواجوی» شهرت یافته است، این روزها در زیر غبار فراموشی روزگار میگذراند، چرا که این قهرمان آذری با 700 هزار تومان حقوق بازنشستگی و بیماریهای مختلف خود و همسرش در کرج به سختی زندگی میکند که آن 700 هزار تومان هم به خاطر خلف وعده یکی از اقوامش در باز پس دهی در یک وام بانکی آب میرود و به 400 هزار تومان تقلیل مییابد.
اکنون که حادثه هفت خوان سمنان باعث کشته شدن تعدادی از هموطنانمان شده، یاد او را زنده کرده است . دراین میان عدهای که همواره کارشان صید ماهی از آب گل آلود است با سیاسی کاری جای امثال دهقان فداکار را در این حادثه خالی میکنند و عنوان مینمایند که ای کاش حالا که دولت بی تدبیری کرده ریزعلی بود تا مانع برخورد دو قطار میشد. حال سوال اینجاست این افراد که از خالی بودن جای ریزعلی در این حادثه دم میزنند آیا تا به حال سراغی از او گرفتهاند ؟ آیا از دل پردرد این نوستالژی کودکی خبر دارند؟ به همین بهانه مجید ابهری، رفتار شناس به دیدار دهقان فداکار رفته است و شرح این ملاقات را در اختیار آفتاب یزد قرار داده است.
برای دهقان فداکار چه کردهایم؟
او میگوید: در تاریخ اجتماعی، هر قوم و ملت با صفاتی شناخته شده و با آن رفتارها ارزشیابی میشوند. ملت ایران با میهمان نوازی ، شجاعت ، فداکاری، ایثار، ایمان و مقاومت در طول تاریخ هویت خود را به اثبات رسانیده است. البته در این میان نباید نقش الگوهای رفتاری را نادیده گرفت، چرا که انسان به عنوان موجود دارای منطق و یادگیرنده از طریق مربی، معلم، مرشد و مراد راههای زندگی سالم و مطلوب را یاد میگیرد و در مقطعی از زندگی، خود چراغ راه دیگران میشود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مقاومت در مقابل زورگویان به عنوان پرچم حکومت اسلامی قرار گرفته و همواره باعث سربلندی ما در بین اقوام و ملل شده است.
مجید ابهری بیان کرد: اگر الگوهای رفتاری در محاق فراموشی قرار گیرند یا جایگاه و صفات آنها پررنگ نشود، دیگر امیدی برای تداوم رفتارهای ارزنده و سجایای اخلاقی نخواهد بود. جنگ تحمیلی عرصه ماندگاترین الگوهای رفتاری در ایمان و آزادیخواهی بوده که باید این الگوها به عنوان منابع جاویدان رفتار در جامعه ماندگار و راه و روش آنها به نسلهای بعدی آموخته شود.
این رفتارشناس ادامه داد: در کتابهای درسی در مدارس ابتدایی، راهنمایی و دانشگاه باید شرح حال الگوها و نمادهای رفتاری برای نسلهای آینده جامعه به عنوان درس اصلی زندگی مطرح شود. آنچه امروز در بین مطالب آموزشی در سطوح مختلف ضروری است مهارتهای زندگی است که فداکاری و ایثار و همدلی و همراهی با نیازمندان، بعضی از این مهارتهاست.
مجید ابهری با بیان اینکه داستان دهقان فداکار صفات لازم برای زیستن انسانی را آموزش میداد، اظهار کرد: ریزعلی خواجوی سوزنبان دلاور آذری همان کسی است که در سوز سرمای پاییز لباس خود را به عنوان مشعل اعلام خطر، آتش زده بود تا جان عدهای از مسافران وهموطنان را نجات دهد. همانطور که پطروس فداکار جان گروهی از هموطنانش را نجات داده بود و اکنون مجسمههای مختلفی از وی در کشورش وجود دارد.
**فقر نماد فداکاری را به زانو درآورده است
این رفتارشناس در خصوص وضعیت زندگی ریزعلی گفت : اما ما برای ریزعلی چه کردهایم؟ ریزعلی خواجوی با 700 هزار تومان حقوق بازنشستگی و بیماریهای مختلف خود و همسرش در کرج به سختی زندگی میکند. یکی از اطرافیانش وی را به عنوان ضامن معرفی کرده که بخش اعظمی از حقوقش بعد از سرپیچی آن فرد کسر میشود . بیماریهای دشوار خود و همسرش از یکسو و فقر از سوی دیگر ، یکی از نمادهای فداکاری را به زانو درآورده است .
وی ادامه داد: همسرش میگفت؛آنقدر که مسئولان و خبرنگاران به منزلشان رفتند و شرایط زندگی شان را از نزدیک دیدهاند ولی گرهای از مشکلاتشان باز نکردند، دیگر اجازه نمیدهد کسی با آنان مصاحبه کند. این رفتارشناس افزود: تنها یادگار آن دوران فانوس شکستهای است که ریزعلی آن را به میهمانان نشان میدهد ، در حالی که وی باید موزه جاندار فداکاری باشد و دانش آموزان درس دهقان فداکار را از زبان خود او بشنوند و یا آموزش و پرورش آقای خواجوی را به مدارس و دانشگاهها ببرد تا فرزندان مان بدانند چه افراد و انسانهایی در جامعه حضور دارند.
مجید ابهری عنوان کرد: اگر قرار باشد نمادهای جاودانه انسانی اینگونه مورد غفلت قرار بگیرند، این حرکت به عنوان ضد ارزش قلمداد شده و باعث آموزههای منفی میشود . در صورتی که ایشان باید همراه با انسانهای بزرگی که کشور را از چنگال اهریمنان مهاجم رهایی بخشیدند و 8 سال دفاع مقدس را رقم زدند ، در جامعه در جایگاه پررنگی قرار بگیرد.
این رفتارشناس گفت: کمکهای معنوی و مادی به وی میتواند در آخرین روزها و سالهای عمر ایشان حداقل پاداشی ناچیز برای او باشد تا ریزعلی در مقابل فرزندان و خانوادهاش حرفی برای گفتن داشته باشد و آنان که هنوز شعلههایی ولو ناچیز از ایثار و فداکاری در قلبشان وجود دارد ، با دیدن سپاسگزاری از ریزعلی، شعلهها را قوی تر، پررنگتر و جاودانه تر در قلب و روح خود تقویت کنند. ان شاء الله مسئولان آموزش و پرورش و نهادهای دیگر هر چه زودتر به سراغ نماد فداکاری در کتب درسی بروند و اجازه ندهند پیرمردی بیمار و دلشکسته در گوشه غربت بماند.
آی ریز علی تو برای ما یک اسطـــــوره قابل تحسین و احترام فراوان هستی
هر جا هستی سلامت باشی برایت بهترین ها را آرزو دارم