امیر قلعه‌نویی را همینطور که هست باید پذیرفت. او در طول 53 سال زندگی که بیشتر آن در فوتبال گذشته، توانسته افتخاراتی را به دست بیاورد که خیلی از اهالی فوتبال آرزویش را دارند.
 
طبیعی است که در این مسیر دشمنانی هم وجود داشته باشند و در مسیر رسیدن به اهداف به قطار در حال حرکت سنگ بزنند. قلعه‌نویی اما در تمام این سال ها تلاش کرد که خودش باشد و مسیری را طی کند که به موفقیت خود و مجموعه‌اش ختم شود.
 
خودش می‌گوید در این سال ها اشتباه های زیادی نیز مرتکب شده است. هرچه هست سرمربی کنونی تراکتورسازی حالا پرافتخارترین مربی لیگ برتر فوتبال محسوب می شود و مورد توجه است.

مصاحبه امیر قلعه نویی به بهانه تولد 53 سالگی‌اش را در ادامه می خوانید:

*حال امیر قلعه نویی در اولین روز از 54 سالگی چطور است؟
ابتدا باید به علی جباری و خانواده خوبش تسلیت بگویم. درباره سوالتان، اگر حقیقتش را بخواهید امروز صبح که از خواب بیدار شدم، احساس کردم آدم ثروتمندی هستم. دیشب وقتی دیدم همکارانم، بازیکنانم(من هیچ وقت مربی و پیشکسوت نبودم که شاگرد داشته باشم) شرمنده ام کردند و برایم تولد گرفتند، فهمیدم آدم ثروتمندی هستم. از این عزیزان ممنونم و امیدوارم لطفشان را جبران کنم.


*زندگی تان در این سال ها چطور گذشت؟
زندگی هر آدمی سرشار از فراز و نشیب است؛ دیروز به یک بزرگی گفتم یکسال گذشته چقدر زود گذشت. گفت جایی که آدم آرامش داشته باشد، زمان برایش زود می گذرد. من امروز حال خوبی دارم و به آرامش رسیده ام. وقتی می‌بینم بازیکنانی که برایشان هیچ کاری نکردم، اینطور محبت دارند و برایم تولد می گیرند، خوشایند است.
 
آنوقت آدم هایی که  همیشه آبرویشان را حفظ کردم، آن رفتارها را انجام دادند. تا دیروز فکر می کردم آدم فقیری هستم ولی دیشب فهمیدم وقتی راهت را درست بروی و خدا را در نظر بگیری، وقتی بازیگری نکنی و نقاب به چهره نداشته باشی، راه ها برایت باز می شود.
 
مردم بالاخره درون هرکسی را خواهند شناخت و به همین خاطر امروز احساس خوبی دارم و از زندگی لذت می برم. صبح که بیدار شدم با انگیزه بیشتری برای ورزش کردن از خانه بیرون آمدم و این خوشایند است.

*در طول سال هایی که از عمر شما می گذرد، با خیلی از اهالی فوتبال مناقشه هایی داشتید؛ طبیعی است که دشمنانی داشتید اما معمولا موفق بودید. راز این موفقیت چیست؟
وقتی شما توکلت به خدا باشد و کار را برای رضای خدا انجام دهی، خدا هم هوایت را دارد. من آدم هستم و خیلی جاها اشتباه کردم اما خدا می‌داند که همیشه در هر کاری نیتم خیر بوده است. می گویند پیغمبران دو شاخصه مهم را برای زندگی عنوان کردند؛ صداقت و امانت داری.
 
من همیشه سعی کردم صادق باشم؛ از سوی دیگر می توانستم در طول این سال ها نام کسانی را بیاورم که شب بازی کارهایی کردند یا نزد من آمدند و کارهایی کردند اما این کار را نکردم. گفتم خدایا توکلم به توست.
 
من همیشه در نظر داشتم آدمی که زبانش با درونش یکی نباشد، منافق است. من همیشه شاکر خدا هستم و از این بابت خوشحالم. همیشه به بازیکنانم می گویم نماز شکر بخوانید و به زندگی خود و خانواده تان کمک کنید. اینکه صداقت دار باشید و اگر خدارا در نظر بگیرید، خودش راه را برایتان باز می کند.

*شما ابتدای صحبت هایتان به آرامشی اشاره کردید که بعد از چند سال پرتنش ایجاد شد. 
همینطور است. من نمی خواهم کسی را محکوم کنم اما روزی برای مردم همه چیز مشخص می شود. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. بگذارید چیزی را بگویم.

*بفرمایید...
دو سه هفته پیش آقای کریم بوستانی که خیلی دوستش دارم تماس گرفت و خاطراتی را درباره همین دوسه سال گذشته گفت. اینکه چند نفر چه کارهایی را کرده بودند. بوستانی امروز فهمیده و مردم هم به زودی متوجه می شوند.
 
مردم همیشه از ما جلوتر هستند. من هم فراز و نشیب در زندگی ام زیادی داشتم اما خیلی ها آخرت خود را فروختند و به جای خدای متعال، بندگی شیطان را کردند. من همیشه وظیفه ام را انجام دادم و مامور به تکلیف بوده و هستم.

*با همه این ها، امروز در پایان 53 سالگی احساس خوشبختی می کنید؟
بله، وقتی به گذشته برمی گردم، خوشحالم. از رفتارهایی که داشتم، خرسند هستم. درست است که اشتباه هایی داشتم؛ به هر حال من که معصوم نیستم اما خدا می داند همه اش اشتباه بوده است.
 
من همیشه منافع مردم، تیم و بازیکن را در نظر گرفتم. بگذارید مثالی بزنم. وقتی یک لیوان از دست شما می افتد و می شکند و وقتی لیوان را عمدا می شکنید، در هردو عمل شکستن صورت گرفته اما نیت ها فرق می کند. به همین عزای حسین(ع) که دو شب پیش اربعینش بود، هر کاری کردم به خاطر منافع مردم، تیم و بازیکن بوده است.
 
خیلی جاها از خودم و خانواده ام گذشتم تا به مسائلی که گفتم برسم. حالا اما خوشحالم که بازیکنان به این خوبی دارم. من برای این ها کاری نکردم و به همین خاطر است که می گویم امروز انسان ثروتمندی هستم.

*در طول زندگی تان حسرت چیزی را هم خوردید؟
مگر می شود حسرت چیزی را نخورد؟ مثلا در بازی ایران و عراق من یک توپی که می توانستم گل کنم را نزدم و حسرت خوردم. در بازی ایران و کره حق ما برد بود اما نشد. بازی تراکتورسازی و النصر پارسال که 3 بر یک بردیم و حذف شدیم را هرگز از یاد نمی برم.
 
این ها حسرت های ورزشی است و در زندگی شخصی ام نیز حسرت هایی داشتم. با این حال صحنه های خوبی نیز برایم رقم خورده که بابتش خداراشکر می کنم.

*خیلی ها استقلال را خانه شما می دانند. ممکن است در سال های آینده بار دیگر به این تیم برگردید؟
اجازه بدهید طور دیگری به این سوال پاسخ دهم. من هرجایی که کار می کنم، آنجا را خانه خودم می دانم. انرژی که من در استقلال اهواز، برق تهران و سپاهان گذاشتم، برای تیم ملی هم گذاشتم.
 
من در تمام سال های گذشته آن چیزی که در توان داشتم را حتی بیشتر از آن ارائه دادم. پریشب خانه علی جباری بودیم که باید به او و خانواده اش آنجا با علی آقا خاطرات لیگ سه استقلال تداعی شد. وقتی قهرمان آسیا شدیم و برگشتیم، در بازی با کشاورز رباطم پاره شد و به خاطر استقلال 8 عمل جراحی کردم. بعد از 11 ماه برگشتم و دیدم کسی دور استقلال نیست.
 
خیلی هایی که اکنون دم از استقلال می زنند، آن زمان از 10 کیلومتری باشگاه استقلال هم رد نمی شدند! شاهد زنده این اتفاقات علی جباری است. خوشحالم که سیزدهمی، نهمی و بی پولی استقلال برای من بوده است. منتی نیست؛ می خواهم بگویم هرجا کار کردم، با همه وجود کار کردم و اگر جایی مسئولیت داشته باشم، مدیون آن بالایی هستم و به همین خاطر جز صداقت به چیز دیگری فکری نمی کنم. امیدوارم امسال هم شرمنده مردم خوب آذری زبان نشوم. دیگر بقیه اش دست خداست.

*در همه سال هایی که در فوتبالی حضور داشتید، خیلی ها شما را از نظر رفتاری و کسب موفقیت با علی پروین مقایسه کرده اند. این مقایسه را درست می دانید؟
اول باید بگویم علی آقا جزو مفاخر فوتبال ماست؛ امیدوارم خدا همه بزرگان را به خصوص علی پروین را حفظ کند. شما می‌دانید مراسم دو روز پیش دختر علی جباری چون دوربینی وجود نداشت، مظلومانه برگزار شد.
 
اگر دو دوربین حضور داشت، خیلی ها می آمدند. علی پروین را دوست دارم اما این مقایسه درست نیست.
 
آدم باید از هر بزرگواری چیزهایی یاد بگیرد. من از ناصر ابراهیمی خیلی چیزها یاد گرفتم، از قریب همینطور. خیلی از مربیان بودند که به من چیزهایی یاد دادند و از آنها ممنونم. 

*صحبت خاصی باقی مانده است؟
در سال های گذشته برخی می گفتند امیر قلعه نویی ادبیات ندارد، ایرادی نیست اما خداراشکر منافق نبودم و مثل خیلی ها منافق گونه رفتار نکردم. می گفتند بی ادبی می کنم اما هیچ کدام از اینها درست نبود. اینها تبلیغات برخی آقایان بود. بزرگی گفته عقیده بعضی از آدم ها مثل عقده های زندگی آنهاست.
 
من هرچه هستم، منافق و هنرپیشه نبودم.اگر از کسی خوشم نیامده، فیلم بازی نکردم. یک جمله را هم اضافه کنم؛ آدم های بزرگ درباره ایده ها صحبت می کنند، آدم های متوسط درباره اتفاقات و آدم های کوچک درباره دیگران اظهارنظر می‌کنند.