روایت فتحاللهزاده از تلقین خواندن برای پورحیدری
مدیرعامل پیشین باشگاه استقلال با اشاره به اینکه خانواده بزرگ این باشگاه باید قدر هم را بدانند گفت: زمانی که داخل قبر بودم و تلقین منصورخان را می خواندم قلبم داشت از سینه ام بیرون میزد.
علی فتح الله زاده مدیرعامل پیشین باشگاه استقلال در پاسخ به این پرسش که آیا رابطه شما با مهدی رحمتی شکرآب شده که گفته بودید وی نباید جواب امیر قلعه نویی را می داد، گفت: نه اصلا اشکالی پیش نیامده، مهدی بازیکن تیم من بوده و بازیکن بسیار با ارزشی است. استقلال مدیون کلین شیت های اوست و فکر می کنم حتی می تواند به تیم ملی هم کمک کند.
فتح الله زاده در ادامه گفت: او مثل پسر من است و آدم نمی تواند با خانواده خودش به مشکل برخورد کند. آن حرف هم که گفتم منظورم به مهدی رحمتی نبود، این حرف را از همه جلوتر به خودم میگویم و بعد به همه استقلالی ها که بهتر است آدم جواب بزرگ ترهایش را ندهد. منتهی کلی گویی من با پرسشی در مورد رحمتی ادغام شده بود که چیز خاصی نبود.
وی در ادامه تاکید کرد: من مدیر همه این عزیزان در استقلال بوده ام و سال ها ما با هم کار کرده ایم. قصد ندارم بین بازیکنان و مربیان فاصله بیاندازم.
مدیرعامل پیشین استقلال در مورد اختلافات این روزها بین پیشکسوتان این باشگاه تاکید کرد: ما یک خانواده بزرگ هستیم، باشگاه استقلال پرافتخارترین تیم ایرانی در آسیاست و طبیعتا تیمی به این بزرگی، اختلافاتی هم در میان اعضای زیاد و با افتخار خود ممکن است پیدا کند.
وی در ادامه افزود: من به خودم نصیحت می کنم نه به پیشکسوتان استقلال و آن نصیحت این است؛ تا هفته قبل منصورخان پورحیدری کنار ما بود و امروز نیست. دنیا کوتاه است و ارزش این موارد را ندارد. ما امروز در مورد منصورخان حرف های خوبی می زنیم که او نمی شنود اگر این حرف های خوب را پیش از درگذشت ایشان می زدیم بهتر نبود؟ امیدوارم همه اختلافاتشان را کنار بگذارند، دنیا دو روز است.
فتح الله زاده در مورد حزن و اندوهش در عکسی که نشان می داد وی تلقین منصور پورحیدری را مثل تلقین ناصر حجازی خوانده است گفت: بله تلقین ناصرخان را هم مثل تلقین منصورخان من خواندم و آنها را در قبر گذاشتم. در مورد حزن و اندوهی که می گویید واقعا نمی توانم وصفش کنم. نمی دانم تاکنون چنین تجربه ای را داشته اید که تلقین عزیزتان را بگویید یا نه؟ امیدوارم این مسئله را نه تجربه کرده باشید و نه تجربه کنید.
وی در ادامه افزود: ناصرخان و منصورخان جزو عزیزان من بودند. آن لحظه که صورت آن عزیز را باز کردم می دانستم که این آخرین دیدار است. درون قبر فشار بسیار سنگینی روی آدم وارد می شود من هم در شرایطی قرار گرفته بودم که می خواستم فریاد بزنم. می دانستم این آخرین دیدار است، قلبم داشت از سینه بیرون می آمد. کار سختی است و البته منتی نیست، افتخار و وظیفه است اما بسیار سخت.
این مقام مسئول پیشین در مورد اینکه ظاهرا در مراسم موبایل شما را هم دزدیده اند گفت: فکر نمی کنم کسی من را بشناسد و از من دزدی کند، احساس می کنم در آن ازدحام از جیبم افتاده است. چیز خاصی در آن موبایل ندارم اما شماره تلفن دوستانم در آن است و آنها را از دست داده ام. از یابنده تقاضا دارم آن را به من برساند چون به دست آوردن آن شماره ها برایم بسیار سخت است.
ارسال نظر