برای ملتها، الگو خیلی مهم است. شما ببینید؛ ملتهای مختلف اگر در شخصیتی رشحهای از عظمت وجود داشته است، او را مطلق میکنند، بزرگ میکنند، نام او را جاودانه میکنند؛ برای اینکه حرکت عمومی نسلهایشان را به سمتی که میخواهند جهت بدهند. گاهی شخصیت واقعی هم ندارد؛ اما در داستانها و شعرها و افسانههای گوناگون ملی و اساطیر آنها را مطرح میکنند. اینها همه از این سرچشمه گرفته است که ملتها از میان خود به دیدن نمونههای بزرگ احتیاج دارند. این در اسلام به صورت فراوان و بینظیری است، که از جمله بزرگترین آنها حضرت اباعبدالله (ع) پیشوای مسلمین و فرزند پیامبر و شهید بزرگ تاریخ بشر است.
برجستگی وجود اباعبدالله (ع) دارای ابعادی است که هر کدام از این ابعاد هم بحث و توضیح و تبیین فراوانی به دنبال دارد؛ ولی اگر 2، 3 صفت برجسته را در میان همه این برجستگیها اسم بیاوریم، یکی از آنها "اخلاص" است؛ یعنی رعایت کردن وظیفه خدایی و دخالت ندادن منافع شخصی و گروهی و انگیزههای مادی در کار.
صفت برجسته دیگر، "اعتماد به خدا" است. ظواهر حکم میکرد که این شعله در صحرای کربلا خاموش خواهد شد. چطور این را "فرزدق" شاعر میدید، اما امام حسین (ع) نمیدید؟! نصیحت کنندگانی که از کوفه میآمدند میدیدند، اما حسین بن علی (ع) که عیناله بود، نمیدید و نمیفهمید؟! ظواهر همین بود؛ ولی اعتماد به خدا حکم میکرد که علیرغم این ظواهر یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد. اصل قضیه هم این است که نیت و هدف انسان تحقق پیدا کند. اگر هدف تحقق پیدا کرد، برای انسان با اخلاص، شخص خود او که مهم نیست...
خصوصیت سوم، شناختن "موقع" است. امام حسین (ع) در فهم "موقع" اشتباه نکرد. در قبل از حادثه کربلا، 10 سال امامت و مسئولیت با او بود. آن حضرت در مدینه مشغول کارهای دیگری بود و کار کربلایی نمیکرد، اما به مجرد اینکه فرصت به او اجازه داد که آن کار مهم را انجام دهد، فرصت را شناخت و آن را چسبید؛ موقع را شناخت و آن را از دست نداد.
این سه خصوصیت، تعیین کننده است. در تمام ادوار نیز همین طور است؛ در انقلاب نیز همین گونه بود.
امام ما هم که میبینید اینقدر خدای متعال را به مقام رفیع رساند –" و رفعناه مکانا علیا" – و علیرغم همه عوامل در سر تا سر دنیای مادیت و استکبار که میخواستند او را محو کنند، به فراموشی دهند و کوچک کنند او را حفظ و بزرگ کردند و ماندگار و جاودان نمود، علت همین بود که این سه خصوصیت را داشت:
اولا، با اخلاص بود و برای خود چیزی نمیخواست؛
ثانیا، به خدای خود اعتماد داشت و میدانست که کار و هدف تحقق پیدا خواهد کرد، به بندگان خدا هم اعتماد داشت؛
ثالثا، زمان و "موقع" را از دست نداد؛ در لحظه لازم، اقدام لازم، صحبت لازم، اشاره لازم و حرکت لازم را کرد.
ارسال نظر