واکنش امام حسین(ع) در قبال نامه کوفیان که از حضرت دعوت کردند رهبری آنها را بر عهده گیرد، واکنشی بسیار تأمل برانگیز است که باید ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد. حال با یقین نسبت به اینکه اکثر کوفیان امام حسین(ع) را در حد رهبری دینی قبول داشتند نه به عنوان امام و خلیفه خدایی که دارای شأن و جایگاه والایی نزد خداوند است و اطاعت از او واجب است و اینکه به دلیل خستگی از فساد حاکمان ظالم کوفه از حضرت درخواست رهبری شهرشان را داشتند، به بررسی پاسخ امام(ع) به کوفیان می‎پردازیم.

«اما بعد، هانی و سعید همراه با نامه‌های شما نزد من آمدند و آنان آخرین فرستادگان شما بودند که نزد من آمدند، و من دریافتم آنچه را بازگو کردید و یادآور شدید و سخن اکثر شما که «ما امامی نداریم پس به سوی ما بیا تا شاید خداوند به وسیله تو ما را بر حق و هدایت گرد آورد؛ لَیْسَ لَنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْهُدَى». «اکنون من برادرم و پسر عمویم و فرد مورد اعتمادم از میان خاندانم را به سوی شما می‌فرستم؛ وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی» اگر برایم بنویسد که رأی و نظر اکثر شما و خردمندان و بزرگانتان مطابقت دارد با آنچه فرستادگان شما خبر دادند و در نامه‌هایتان خواندم، به زودی به سوی شما خواهم آمد ان‎شاءاللّه، که به جان خودم سوگند امام کسی نیست جز آن کس که مطابق کتاب خدا حکم براند و به عدل و قسط به پا خیزد و به دین حق پایبند باشد و خود را به آنچه که خداوند گفته و دستور داده مقید کند.

نکته اول اینکه امام حسین(ع) کوفیان را متذکر عهدشان در نامه می‎کند تا حجت را تمام کنند و می‎توان گفت رفتار حضرت در قبال آنها مانند سیره خداوند در قرآن کریم است که بارها انسانها را متذکر عهدشان نسبت به ربوبیت خود می‎کند؛ دیگر اینکه امام(ع) همان سیره امیرالمؤمنین(ع) در قبال آنها را پیش می‎گرفتند به این صورت که در برخورد با مردم و جامعه از علم غیب خود بهره نمی‎گرفتند و مانند سایر مردم رفتار می‎کردند طوری که با وجود علم نسبت به خیانت کوفیان، دعوت آنها را اجابت کردند. بنابراین بخشی از شبهه‎ای که نسبت به رفتار حضرت در قبال کوفیان مطرح شده است، پاسخ داده می‎شود، ضمن اینکه قبلاً اشاره کردیم اصلاً امام حسین(ع) طبق روایت، بر اساس مشیت خداوند قیام کردند و برنامه حرکت به سوی کوفیان، هدفی بسیار فرعی برای نشان دادن کوفی‎صفتان آینده بشریت بود.

اما نکته حائز اهمیت در رفتار امام حسین(ع) در قبال نامه کوفیان این بود که فرمودند «اکنون من برادرم و پسر عمویم و فرد مورد اعتمادم از میان خاندانم را به سوی شما می‌فرستم، اگر برایم بنویسد که رأی و نظر اکثر شما و خردمندان و بزرگانتان مطابقت دارد با آنچه فرستادگان شما خبر دادند و در نامه‌هایتان خواندم، به زودی به سوی شما خواهم آمد ان‎شاءاللّه»؛ در این فراز می‎توان سیره عترت(ع) در مواجهه با دعوت شیعیان از امام حیَ را یافت و در واقع امام(ع) در این رفتارشان رمزی به شیعیان آموختند، به این صورت که امام قبل از اجابت دعوت کوفیان، نماینده‎ای از جانب خود به سوی آنها ارسال می‎کنند و هر اندازه در قبال این نماینده و نایب امام رفتار مناسب داشته باشند، همان مقدار رفتار مناسب با حضرت خواهند داشت و در واقع می‎توان گفت مسلم سنگ محکی برای مردم آن دوران بود. بنابراین در تاریخ ملاحظه می‎کنیم رفتاری که کوفیان در  قبال مسلم انجام دادند، همان رفتار را در قبال امام حسین(ع) به وجه شدیدتر داشتند تا جایی که پیراهن از تن فرزند رسول خدا خارج کردند و با اسب روی جسد مبارک ایشان تاختند.

اما نتیجه‎ای که در این زمان می‌توان از درس خداوند متعال در ماجرای ارسال مسلم به سوی کوفه از سوی امام حسین(ع) گرفت اینطور است: شیعیانی که طالب ظهور هستند و فریاد استغاثه برای تحقق ظهور امام(ع) بر می‏‎دارند باید مترصد باشند که حضرت قبل از ظهورشان مردم را با اولیای بزرگ الهی مورد آزمون قرار می‏ دهند. در واقع می‏‎توان گفت خداوند متعال در هر دوران مردم را با حاکمان صالح آن دوران می‏‎سنجد تا ضمن اینکه تمرین اطاعت‏‎پذیری و تبعیت می‎کنند، میزان آمادگی آنها در مواجهه با امام معصوم(ع) سنجیده شود. حال آیا می‎توان گفت امام(ره) در ماجرای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چنین جایگاهی داشتند؟ دیگر اینکه در این دوران خداوند ما را با چه حاکم صالحی مورد سنجش قرار می‎دهد؟ اگر گفته شود خداوند شخصی را در این زمان قرار نداده است، آِیا عدالت خداوند متعال زیر سؤال نمی‎رود؟

متن عربی نامه امام حسین(ع):

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِیاً وَ سَعِیداً قَدِمَا عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِی اقْتَصَصْتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقَالَةَ جُلِّکُمْ أَنَّهُ لَیْسَ لَنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْهُدَى وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَإِنْ کَتَبَ إِلَیَّ أَنَّهُ قَدْ أَجْمَعَ رَأْیُ أَحْدَاثِکُمْ وَ ذَوِی الْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدِمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ تَوَاتَرَتْ بِهِ کُتُبُکُمْ أَقْدَمُ عَلَیْکُمْ وَشِیکاً  إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ لَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ اللَّهِ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اللَّه‏.