مهدوی: اگر به المپیک نمیرفتیم فاتحه والیبال خوانده بود
پاسور سابق تیم ملی میگوید:«سعید معروف بچه خوبی است اما خیلی ها او را از روی ظاهرش قضاوت می کنند.»
والیبال آن قدر مهم بود که فقط توانست یک نگاه، دخترش را در بیمارستان ببیند. حالا اما میخواهد زندگی کند. به همین علت پیراهن تیم ملی والیبال را بوسید و رفت، با اینکه خیلیها و حتی همقطارانش باور نمیکردند. او هنوز مدعی است کسی نمیتواند جایش را بگیرد، ولی دیگر نمیخواهد بماند. پاسور دوم تیم ملی خوب میداند دوری از تیم ملی روزهای سختی برایش خواهد بود و پر از دلتنگی، اما این بار به خاطر زندگیاش همه سختیها را به جان میخرد. هرچند او از این هشت سال غیر از خاطرات شیرینش، دل پردردی هم دارد؛ از انتقادات مغرضانهای که به او میشد.
*مهمترین اتفاق زندگیات خداحافظی بود. احتمالا خیلی روی این قضیه فکر کردی که چه زمانی عملی شود؟
خیلی دوست داشتم به خاطر این همه سال بازی و زحمت در تیم ملی، رفتنم خوب تمام شود. اصلا دوست نداشتم رفتنم معمولی باشد. از این لحاظ آرامش دارم و وجدانم آسوده است که این چند سال هیچوقت برای تیم ملی کم نگذاشتم و هرچه در توانم بوده را رو کردم. به همین خاطر دوست داشتم هرچه انرژی گذاشتهام را بگیرم. فکر هم نمیکنم تا به حال چنین مراسمی گرفته شده باشد آن هم در والیبال. مراسم خیلی خوبی بود. به نظرم زمان خداحافظی رسیده بود.
*چطور؟
من میتوانستم بازی کنم و خیلی هم انگیزه داشتم و دوست داشتم در تیم ملی باشم. اما از طرفی من به هرچه میخواستم با تیم ملی رسیدم. حالا احتیاج است کمکم جوانها بیایند و پشتوانهسازی شود.
*اینکه گفتی با تیم ملی به همه چیز رسیدی، یعنی دیگر انگیزه نداشتی؟
نه. همین حالا هم آن قدر انگیزه دارم که به اردو بیایم. واقعا اجازه نمیدهم کسی جایم را بگیرد. میتوانید این را از کادر فنی تیم باشگاهیام هم بپرسید. با اینکه من در جام باشگاههای آسیا هنوز تصمیمم را قطعی نکرده و از المپیک خسته به میانمار رفته بودم، اما کم نگذاشتم. انگیزه زیادی دارم، ولی مسیر بالا و پایین زیادی دارد. معمولا اتفاقاتی میافتد که آدم را دلسرد میکند. در مسیری که من آمدم اتفاقات خیلی خوبی افتاد. دوستهای خیلی خوبی پیدا کردم. کسانی که با حرفها و انتقاداتشان به من کمک میکردند. البته کنارشان بعضیها هم با حرفهای مغرضانه و بیانصافانه همیشه مرا زدند. در هر صورت مرا خیلی اذیت کردند. هر چند من اصلا به آنها توجه نمیکردم و حرفهایشان هم هیچ تاثیری روی کارم نداشت. آنها حتی برنامههای خصوصی تلویزیونی گرفتند و تنها درباره من صحبت کردند که چرا من این جوری هستم و آن جوری. البته آخر هم به هدفشان نرسیدند. این مسائل مرا اذیت کرد. از طرف دیگر مرا قویتر کرد و محکمتر. من در این مدت به خیلی چیزها رسیدم. سقف آرزوهایم هم حضور در المپیک بود که با بازیهای خوب در آنجا افتخار زیادی همراه تیم ملی به دست آوردم. خیلی چیزها به دست آوردم، اما انگیزهام تمام نشده است . در واقع میخواستم خودم بروم، قبل از اینکه به من بگویند برو. اینکه در اوج بعد از قهرمانی آسیا، بازیهای خوب در المپیک و کاپ بهترین پاسوری کنار بروم. دوست داشتم با عزت بروم.
*اما ظاهرا آقای داورزنی اصلا با خداحافظی تو موافق نبود؟
من با آقای داورزنی خیلی صحبت کردم. او میگفت اصلا خداحافظی بازیکن را قبول ندارم. شاید در دوره بعد دوباره او را بخواهیم. اما من تصمیمم را گرفته بودم. آقای داورزنی مدیر قابلی هستند که خیلی به والیبال کمک کرده و البته قبل از او هم آقای یزدانیخرم راهی را پیش گرفت که آقای داورزنی آن را تکمیل کرد. هرروز مدرنتر جلو میروند. تیم ملی برایم خیلی مهم بود. حالا اولویت دیگری برایم وجود دارد.
*شب جشن قهرمانی تیم به تو خیلی سخت گذشت؟
مدیران روابطعمومی فدراسیون و بانک سرمایه مرا آن شب سورپرایز کردند. واقعا دستشان درد نکند. من میانمار که بودم با احمدینیا صحبت کردم و گفتم من بیانیه خداحافظی نوشتم. آن را میدهم که منتشرش کنی. قبول کرد، اما وقتی برگشتیم گفت بیا در استودیو بیانیهات را بخوان. قبول کردم و گفتم کی پخش میشود؟ گفت عید غدیر. عید غدیر آمد و رفت و خبری نشد. پرسیدم چرا پخش نمیکنی؟ وقتی در جشن کلیپ را دیدم با صدای خودم و حرفهای بچهها درباره من منقلب شدم. اصلا انتظار چنین کلیپی را نداشتم. دست بچهها هم درد نکند. همه چیز دست به دست هم داد و شب خوبی را برایم رقم زدند. خاطرهای فراموشنشدنی که همیشه در ذهنم میماند. در این چند سال به تنها چیزی که فکر نمیکردم خودم بودم. به خاطر همین هم آن شب خستگیام در رفت. خیلی خوب بود.
*قبل از آن شب با بچهها درباره رفتن صحبت کرده بودی؟
بله، اما کسی باور نمیکرد. همه میگفتند تو برمیگردی. با سید که صحبت میکردم میگفت تو برمیگردی. اما من گفتم کسی نیستمکه بروم و دوباره برگردم. امیدوارم بتوانم با انگیزه بالایی که دارم در لیگ باشگاهها خیلی خوب کار کنم.
*قبل از شما فرهاد ظریف خداحافظی کرد، اما وقتی فدراسیون گفت، برگشت. ممکن است تو هم دوباره دعوت شوی و برگردی؟
وقتی فرهاد ظریف برگشت تیم ملی به او احتیاج داشت. بازیهای خیلی مهمی داشتیم. اما حالا نه.
*اما هرچه میگذرد لیگ جهانی حساستر میشود؟
اما سال آینده فقط لیگ جهانی است. حساسیتی ندارد. آن را برای ما خیلی بزرگ جلوه میدهند. به نظرم حالا وقتش رسیده برای لیگ جهانی به جوانان میدان بدهیم تا پخته شوند. نه فقط در پست من که در خیلی از پستها. حتی باید به بازیکنان اصلی استراحت بدهند تا بچهها با ریکاوری، بدنهایشان برگردد. چرا که در این چند سال ما خیلی تحت فشار بودیم. در هفت هشت سالی که عضو تیم ملی بودم همه برنامه ما به بازیهای ملی و باشگاهی ختم میشد. خیلی از بازیکنان بویژه در پست پشت خط زن به خاطر فشار زیاد بازی ها آمدند و مصدوم شدند و رفتند.
*مهدی مهدوی بین بازیکنان ملیپوشی که میخواستند خداحافظی کنند، جسارت به خرج داد. نه؟
بازی در تیم ملی واقعا افتخار است. آنها که لمس کردهاند، میدانند من چه میگویم. فکر کنید بین هفتاد هشتاد میلیون، جزو بازیکنان رویایی تیم باشی بخصوص اگر مثل من هفده هجده سال در آن باشی، جدایی از آن خیلی سخت است. خیلی. من از این همه سال آن قدر خاطره دارم که اگر بخواهم بنویسم چند جلد کتاب میشود. برای من هم خیلی سخت بود. اما آدم چیزی را به دست میآورد و در مقابل چیزی را از دست میدهد. من وقتی ملیپوش بودم، خیلی چیزها به دست آوردم؛ اما ممکن است برای برگشت، مسائل مهمتر مثل بزرگتر شدن دخترم گلبو و همراهی با همسرم را از دست بدهم و خیلی چیزهای دیگر که نمیتوانم به زبان بیاورم. به هر حال من تا به حال برخی مسائل را فدا کردم تا در تیم ملی موفق باشم و به هدف ورزشیام رسیدم. اگر از این به بعد قرار باشد همان برنامه ادامه پیدا کند، توازن برنامه زندگیام به هم میخورد.
*در بیاینهات روی سعید معروف خیلی تاکید داشتی. این تاکید نشان میدهد معروف برای تو جور دیگری بود؟
در این هشت سالی که عضو تیم ملی بودیم-البته من فقط یک دوره کوتاه برای جامجهانی با تیم گاییچ نبودم و در بقیه زمان عضو تیم ملی بودم - همیشه با سعید معروف هماتاقی بودم. سعید مثل برادر من است. او شاید قیافهاش نشان ندهد اما پسر دوستداشتنی و بسیار مهربانی است. شاید خیلی ها از روی ظاهرش قضاوتش کنند ولی واقعا این طور نیست که نشان میدهد. او خیلی به فکر بقیه است. دوست دارد بقیه هم در چیزی که به دست میآید سهیم باشند. او خیلی مهربان است. رفاقت چند ساله ما دوطرفه بوده است. سعید خیلی لطف داشت که میگفت من هوایش را داشتهام. اما دوستش دارم. نه فقط سعید که همه بچهها را دوست دارم. اما نمیتوانستم اسم او را ببرم. به هر حال چون او هماتاقی من بود، اسمش را آوردم. من با سید، شهرام، امیر غفور، عادل غلامی، حمزه، فرهاد ظریف و... خاطره زیاد دارم. امیدوارم تیم در نبود من موفق باشد.
**با رفتن تو، خلأت پر میشود؟
قطعا پر میشود. بالاخره سخت است. کسی که میآید اگر بخواهد کارهایی که من میکردم را انجام دهد، سختی خواهد داشت. چرا که من در شرایطی به زمین میرفتم که تیم به هم ریخته و عقب بود یا درشرایط حساس دو تعویض انجام میشد. کمی نیاز به تجربه دارد، ولی با برنامهریزی خوب فدراسیون پشتوانههای خوبی داریم.
*یکی از انتقادات این بود مهدی مهدوی قبول کرده نفر دوم تیم باشد. به همین علت در تیم ماندگار بودی. واقعا این طور بود؟
چه کسی قبول نکرده پاسور دوم شود که نمانده؟ میدانم این حرف از کجا درز میکند. مگر من تیم نوجوانان و جوانان کاپیتان نبودم؟ فیکس هم بودم. اولین تیمی که قهرمان جهان شد، تیم ما بود. نه فقط والیبال که کل رشتههای تیمی. بعد هم جوانان. بعد که سعید آمد، کمی تقسیم شد. در تیم بزرگسالان اولین بارکه پاسور تیم امیر حسینی بود و قهرمان شدیم، من بیشتر بازی کردم. در زمان ولاسکو به من بازی بیشتری میرسید. در جام جهانی 90 درصد من بازی کردم. این طور نبود که قبول کنم نفر دوم باشم. من دنبال حاشیهسازی نبودم. کسانی این را میگویند که همیشه مرا میزنند. حرفهایی میگویند، حتی اینکه به خاطر رابطه در تیم ماندهام. مگر میشود کسی هشت سال در تیم ملی با رابطه بماند. یک سال با رابطه میماند، نه این که با چند تا مربی کار کند. من با پارک، کیاچ، مرحوم معدنی، گاییچ، ولاسکو، کواچ و لوزانو کار کردم. اینجا روابط کجا حرف میزند؟ ماندگاری روابط اصلا جواب میدهد؟ پشت آن همت، تلاش، انگیزه و هدف وجود دارد. اما بعضیها چشم نداشتند ببینند.
*چرا این حرفها پشت سر توست؟
نمیدانم. نمیدانم جای چه کسی را تنگ کرده بودم. شاید یکی از باسابقهترین بازیکنان من بودم. من با دو سه نسل بازی کردهام. با امیر حسینی، ترکاشوند، منظمی، پیمان اکبری و سعید. شاید باور این ماندگاری برای بعضیها سخت باشد. همه جا کسی که کارش خوب است میماند، اما بعضیها چون خوششان نمیآید از قیافه من (با خنده) نقد میکردند.
*امسال،سال سختتری نسبت به سالهای قبل داشتید، نه؟
بالاخره سال به سال کار سختتر میشود، چرا که شناخت از ایران بیشتر میشود و دیگر ما سورپرایز نیستیم برای هیچ تیمی و تیمها با آنالیز کامل میآیند. بالاخره مصدومیتهایی هم وجود دارد. کلا همیشه سخت است، چرا که رقبا هم بیکار ننشستهاند، بخصوص با گروهی که در سید یک لیگ جهانی داریم. هیچ تیمی آسان نیست. یک ساعت تمرین را تعطیل کنی، یک سال عقب میمانی. باید این طور برنامهریزی کنی که یک دقیقه ایستادن، مساوی است با یک دقیقه عقبماندگی.
*حالا والیبال ما به جایی رسیده که بازیکنان ما بینالمللی شدهاند. اما این به معنای توقف کار نیست. درست است؟
صد درصد. وقتی ما شروع کردیم این طور نبود. شرایط خیلی سخت بود. ما با سختی و تلاش زیاد به لیگ جهانی رسیدیم. یادتان باشد یک سال با مرحوم معدنی به مصر باختیم و برگشتیم. دفعه بعد با ولاسکو به چین باختیم. بار سوم مصر و ژاپن را در تهران بردیم تا به لیگ جهانی رسیدیم آن هم به سختی و استرس زیاد. چقدر مصریها ما را اذیت میکردند. در فرودگاه معطل میشدیم. ژاپنیها هم همین طور. اصلا این طور نبود. اما حالا دیگر آن زمان گذشته است. ما مدام با پاکستان و هند بازی میکردیم و در avc کاپ حاضر میشدیم. اما حالا تیم دوم ما به avc کاپ میرود. حتی تیم جوانان هم میتواند در avc مقام بیاورد. اما آن زمان تیم اصلی میرفت. بالاخره با پیشرفت والیبال، تیم دوم و سوم میرود به این مسابقات. حالا آنها که به تیم ملی میآیند راه برایشان هموار است که بازیکن 22 ساله در لیگ جهانی بازی میکند. بازیکنان خوب و آیندهداری مثل میلاد عبادیپور و جواد معنوینژاد در بهترین سالهای ورزشیشان در لیگ جهانی و انتخابی المپیک توپ میزنند. زمان ما این طور نبود. سفرهای تیم ملی ما پاکستان و هند بود. تیمهایی که واقعا بازی با آنها سخت بود. نهایت حریفان ما کره و ژاپن بودند که لهمان میکردند. بسختی میتوانستیم آنها را شکست دهیم. ولی حالا نسلهای جدید اگر کمی باهوش باشند و همت به خرج دهند میتوانند با امکانات و برنامهریزی فدراسیون خیلی زود پیشرفت کنند. حالا آقای وکیلی از بین 280-270 نوجوان 30 نفر را انتخاب کرده. همه بازیکنانی شانزده هفدهساله قدبلند که روزی هشت ساعت تمرین میکنند. در حالی که ما تنها روزی سه چهار ساعت تمرین میکردیم. شرایط قدی ما این طور نبود. حالا جوانان با اتفاقاتی که افتاده خیلی والیبال را دوست دارند.
*گلبو این روزها خیلی خوشحال است؟
خیلی. بالاخره هر روز بابایش را میبیند. واقعا رفتارش تغییر کرده است. از همسرم بپرسید بهتر جواب میدهد. زمانی که من نیستم ناراحت است. به هر حال دختران بابایی هستند. خیلی به او سخت گذشته در این چهار سال و نیمی که من زیاد کنارشان نبودم. بویژه به همسرم. باید از او تشکر کنم که نبودنم را جبران کرد. وقتی گلبو به دنیا آمد من یک ساعت فقط پیشاش بودم و بعد هم در این چند سال نصف سال نبودم. وقتی هم بودم، درگیر لیگ بودم و هفتهای دوشب خانه نبودم. خیلی سختی کشیدند. اما از حالا به بعد سه چهار ماه اول سال را زمان دارم و بعد هم لیگ. از این به بعد چند سالی را که نبودم جبران میکنم.
*همسرت با خداحافظیات مخالفت نکرد؟
چرا برای او هم سخت است. برای همسرم و بویژه پدر و مادرم، تصمیمم خیلی سخت بود. بالاخره بازی من در تیم ملی برای آنها خاطره بود. ولی همان طور که گفتم دارم چیزی را از دست میدهم تا چیز مهمتری به دست بیاورم.
*دلت برای تیم ملی تنگ نمیشود؟
دلم که خیلی تنگ میشود. دوری از تیم ملی و بچهها خیلی برایم سخت است. اما فکر میکنم با راهاندازی آکادمی والیبال سرگرم میشوم و تحمل دوری از تیم ملی را برایم راحتتر میکند.
*قهرمانی باشگاههای آسیا شروع خوبی برای بانک سرمایه بود؟
دقیقا. ما سال قبل قهرمان لیگ و بعد هم شهریورماه امسال هم قهرمان باشگاههای آسیا شدیم. استارت خیلی خوبی زدیم با برنامهریزی خیلی خوب باشگاه. در این چند سال باشگاههای بزرگی آمدند و رفتند، اما تا به حال چنین مراسمی را ندیده بودم. تشکر میکنم از همه مسئولان باشگاه بویژه خانی و خانم مونسان. بعد هم کادر فنی خیلی خوبی که داریم. بچهها هم خیلی حرفهای هستند و فکر میکنم امسال یکی از بهترین سالها را درلیگ داشته باشیم. چرا که خیلی خوب تمرین میکنیم و حتی تمریناتمان از تیم ملی سنگینتر است و شکل آن بهتر. انگیزه همه زیاد است. تیم طوری بسته شده که رقابت میان بازیکنان خیلی زیاد است. چهار تا دریافتکننده و چهارتا سرعتیزن داریم. دولیبروی خوب و دو پاسور که فکر میکنم کافی است برای یک فصل خوب. امیدوارم مصدومیتی پیش نیاید.
*کاپ بهترین پاسور باشگاههای آسیا، اولین کاپ تو بود؟
یک بار در مینیوالیبال کاپ گرفته بودم. وقتی 11 ساله بودم و اولین دوره مسابقه مینیوالیبال ایران در سالن فدراسیون برگزار شد. من کاپ بهترین پاسوریام را از دست علی دایی گرفتم. حتی عکس آن را دارم. کاپ بهترین پاسور آسیا هم بموقع بود. خاطره باشگاههای آسیا را برایم ماندگار کرد.
*والیبال اگر در المپیک اسیر حاشیه نمیشد بهتر نتیجه نمیگرفت؟
جو تیم الکی به هم ریخت به خاطر یک اشتباه. بچهها به المپیک نرفته بودند که استراحت کنند. اجباری هم برای رفتن به رژه نبود. کسی عکسالعملی هم نداشت. اما چون این سه نفر نیامدند و عکس گذاشتند برخی سوءتعبیر و بد برداشت کردند. اما تاثیر خاصی نداشت. تیم ما در این چند سال هر وقت تورنمنتی را با برد شروع میکند تا آخرش همان طور پیش میرود. اما با شروع بد، سخت میگذرد. این مشکل را همیشه داریم و امیدوارم از حالا به بعد حل شود. ما اگر آرژانتین را میبردیم، خیلی شرایط فرق میکرد. البته در دور دوم المپیک تیمها همه سخت بودند. ایتالیا با روسیه، برزیل و فرانسه (اتفاقی اوت شد) فرقی نمیکرد. حریفان سختی بودند. شاید اگر مابه جای بازی با ایتالیا با روسیه یا برزیل میخوردیم، شرایط هیچ فرقی نداشت. شاید طرز تفکر و سوء تعبیر غلط کمی دامن زد. البته ما خودمان از نتیجه تیم در المپیک راضی نیستیم.
*چطور؟
به نظر من میتوانستیم علاوه بر کوبا و مصر، روسیه، لهستان، آرژانتین را هم ببریم. ما بازی برده را به لهستان باختیم. اگر هم حذف میشدیم بهتر بود. چرا که با پنج برد برمیگشتیم. برای اولین حضور در المپیک، پنجمی مشترک خیلی خوب است. هر چند میتوانستیم بردهای بیشتری داشته باشیم.
*انگار نوسان تیم زیاد بود؟
جو المپیک خیلی سنگین بود. بچهها تجربه اولشان در المپیک بود. اینکه در اولین حضور المپیک به صعود در جمع چهار تیم فکر کنی خیلی سخت است. تیم ما اگر مقابل تیمهای قدرتمند، خوب بازی کرده، برده چون همه بچهها خوب بودند. یعنی همه بچهها صد بازی میکردند و میبردیم. صد بودیم که لهستان و روسیه را بردیم. زور تیم ما آنقدر نبود که اگر کسی مشکل پیدا میکرد، بقیه جور بکشند. اگر کسی به مشکل میخورد تیم مشکل پیدا میکرد. در المپیک هم همه تیمها آماده امده بودند. ما هم همه توانمان را گذاشتیم. دیگر زورمان نرسید. شک نکنید واقعا زورمان به ایتالیا نمیرسید. ما باید بازی با لهستان را که 2 - صفر عقب بودیم و 2-2 شدیم را میبردیم. چون به بازی برگشتیم. هر چند لهستان قویتر از ماست. اما وقتی به بازی برگشتیم و ست پنجم هم جلو بودیم، باید میبردیم. شکست ایتالیا یا برزیل شدنی نبود. آرژانتین تیم اول گروه ما بود، اما در دور دوم به برزیل باخت. خیلی فرق داشت. یا روسیه تیم خیلی خوبی داشت. آنها 12 تیم اول دنیا هستند و باید سطح توقع را با تواناییها سنجید.
*شاید مردم بازیهای خوب تیم را در لیگ جهانی دیده بودند و توقع برد در المپیک را داشتند.
بالاخره ما در لیگ جهانی حمایت تماشاچیان خودمان را داریم که تاثیر میگذارد.
*تیم ما بعد از المپیک برای موفقیت به چه شرایطی نیاز دارد؟
اگر هدف کوتاهمدت باشد نمیتوان برنامهریزی کرد. اما برای المپیک 2020 باید استراحت کوتاهمدت به ستارههای تیم داده شود تا ریکاوری ذهنی و بدنی کنند. تیم دیسیپلین خاص میخواهد. جایگاهها مشخص و نظم برقرار شود. با این شرایط هر تیمی موفق میشود. سرمربی هم باید کسی باشد که این شرایط را اجرا کند.
*چرا بازیکنان ما با مربی دیکتاتور بهتر کار میکنند؟
کلا خصیصه ایرانی هاست. روش مربی دیکتارتور در تیم ما بیشتر جواب میدهد.
*لوزانو چگونه بود؟
او والیبال را به هدفش یعنی المپیک رساند. در آن شرایط سخت بود، خیلی سخت. ما چهار سال پیش هم در انتخابی المپیک 2012 سهمیه نگرفتیم، اما آن زمان این قدر فشار روی تیم نبود. این دوره باید میرفتیم المپیک. نمیرفتیم فاتحه والیبال خوانده میشد. همین مساله فشار را زیاد و البته بازیها را نزدیک کرد، طوری که دو سه بازی را 3-2 بردیم. به همین علت اوج کار تیم هم مسابقات انتخابی المپیک بود. تیمهایی که آمده بودند، هیچکدامشان فکر نمیکردند سهمیه نگیرند. در جلسه تکنیکال میتینگ، شانس آخر برای صعود به المپیک را به ایران داده بودند. آقای خوشخبر گفت اصلا شانسی برای یاران قائل نشده بودند. ژاپن و استرالیا قبل از انتخابی، کمپهایشان را برای تمرین در ریو گرفته بودند. این طوری فکر میکردند. همه آمده بودند ببرند. ما هم همت گذاشتیم و با بازیهای تاریخی سهمیه گرفتیم. روز اول استرالیا را بردیم. ما روز اول انتقام شکست چهار سال پیش را گرفتیم. خیلی از دورههایی که همیشه خاطرهانگیزه است.
*تا کی درلیگ بازی میکنی؟
تا ده سال دیگر.
*بعد مربی میشوی؟
خیلی دوست دارم مربی شوم، اما نه مربی باشگاهی. دوست دارم کمپ بزنم به اسم خودم و فقط اسمم را یدک نکشد، بلکه خودم هم باشم و با بچهها کار کنم. چراکه لذت میبرم از کار با بچهها. از سال آینده شش ماه اول سال فرصت دارم. دوست دارم دینم را با راهاندازی آکادمی ادا کنم. آن هم از شهر خودم، شهریار. همه برنامهریزی ها را کردهام.
*لیگ را چطور میبینی؟
سخت. هر سال سختتر میشود. بجز دو سال پیش که لیگ در دو گروه برگزارشد و ما اصلا برخی تیمها را ندیدیم. سال خیلی عجیبی بود. بقیه سالها سخت بوده است. امسال هم تیمها خیلی خوب هستند تبریز، ارومیه، کاله و ورامین. بقیه تیمها هم ضعیف نیستند. رو به بالا هستند.
*پیمان اکبری میگفت امسال سرمایه تیمش را برای قهرمانی بسته و ما خیلی هزینه نمیکنیم؟
اصلا این طور نیست. پیکان امسال ملیپوش کم ندارد. شاید شرایط مالیاش خیلی جور نبوده و یکی دو بازیکن از دست داده، اما بازیکنانی هم که گرفته خیلی خوب هستند. بهترین پاسور دنیا را دارد که خودش کافی است تا پیکان را به فینال بیاورد. در کنارش هم بازیکنان خیلی خوبی مثل امیر غفور هستند. البته تیم ما هم بازیکنان و کادر فنی خیلی خوبی دارد. بقیه تیم ها هم خوب هستند. چیزی قابل پیشبینی نیست. هیچکس نمیتواند بگوید فلان تیم قهرمان است. هر کس تلاش کند، موفق میشود.
*تو تا قهرمانی جهان 2014 در اینستا صفحه داشتی، اما حالا نه. چرا؟
با برگشت به تهران صفحهام را بستم. این جور خیلی راحتترم. تمرکزم بیشتر است. حتی حالا هم که تیم ملی نیستم دوباره به اینستا برنمیگردم.
*چرا حساسیت داشتی روی کامنتها؟
تا وقتی در شرایط نباشی قضاوت خیلی راحت است. مینشینند و از بیرون هرچه دلشان میخواهد میگویند بدون اینکه بدانند چه شرایطی وجود دارد. ولی در این چند سال، تیم بازیهایی را براحتی برده اما 90 درصد بازی ها سخت بوده. تیم ما سه چهار پله بالا آمد، پیشرفت خیلی خوبی کرد و در آنجا ماند. چند سالی است در سید یک لیگ جهانی بازی میکند. سید یک هم تیم آسان ندارد و اگر بردهایم بانتیجه نزدیک بردهایم. انتظارات خیلی بالا رفته است و میخواهند همیشه ببریم. بعضیها هم بیانصاف هستند و توهین میکنند. من رابطه برقرار نکردم و صفحهام را پاک کردم. همه ورزشکاران دنیا اینستا دارند اما نمیدانم چه میشود که یکدفعه برای ما سونامی میآید و حمله میکنند به صفحه بچهها.
* راحت فوتبال را پیگیری میکنی؟
فوتبال خارجی، آن هم از نوع اسپانیا. من رئالی هستم.
*موقع دربی که کلکل داری با شهرام؟
قبلا استقلالی بودم، اما حالا برایم فرقی نمیکند.
ارسال نظر