پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد معماریان- چهار سال پیش در ایام عزاداری محرّم، در گوشه‌ای از شهر اصفهان مشغول عکاسی از یک چایخانۀ صلواتی بودم. یکی از خدمت‌گزاران چایخانه عکس‌ها را روی نمایشگر دوربین دید و خواست تا برای او بفرستم. گفت: «می‌تونی بلوتوث بکنی؟» پاسخ دادم: «دوربینم بلوتوث نداره، آدرس ایمیلت رو بده تا بعداً برات ایمیل کنم». گفت: «ایمیل ندارم. شماره‌م رو می‌دم، روی وایبر برام بفرست».

آن پسر جوان نمونه‌ای از کسانی بود که با فراگیر شدن موج استفاده از ابزارهای پیام‌رسان در جامعه‌مان، آنلاین شده بودند: کسانی که مسیر اصلی ارتباط‌شان با فضای مجازی از دریچۀ این ابزارهاست و تجربۀ چندانی در استفاده از دیگر فناوری‌های نوین ارتباطی ندارند. من این افراد را که کاربران تازه‌وارد فضای مجازی‌اند، «آنلاین‌های حداقلی» می‌نامم که از قضا چندان دور از دسترس و نادر نیستند. در گروه وایبری فامیل، که بعداً به تلگرام منتقل شد، نمونه‌های متعددی از نوجوان‌های ده‌ساله تا ریش‌سفیدهای هفتادساله دیدم که از سایر ابزارهای ارتباطی آنلاین، به‎جز پیام‌رسان‌ها، استفادۀ چندانی نمی‌کنند. در میان مغازه‌دارها، راننده‌های تاکسی، دانش‌آموزان دبستانی، کارمندان، بازنشسته‌ها و خانم‌های خانه‌دار با کسانی مواجه شدم که از پیام‌رسان‌ها بیش از هر امکان دیگری در دستگاه تلفن همراهشان بهره می‌برند. سهولت استفاده، هزینۀ پایین، عدم محدویت زمانی و مکانی در ارتباط با دیگران خصوصاً در حالت دسته‌جمعی، جذابیت و فایدۀ بیشتر تصویر نسبت به متن و عقب‎نماندن از قافله، برخی از علل اصلی روی‎آوردن آنها به این ابزارها بود.

انواع کاربران تازه‌وارد

کسانی که با پیام‌رسان‌ها آنلاین شده‌اند دو دستۀ اصلی دارند که کمابیش در دو سوی طیف سنّی کاربران فضای مجازی قرار می‌گیرند.

در یک‌سو با کاربران کم‌سن مواجهیم: نوجوان‌هایی که اولین محمل آشنایی‌شان با فضای مجازی، پیام‌رسان‌ها بوده‌اند. آنها گذارهای جامعۀ کاربران آنلاین ایرانی در مسیر توسعۀ کاربری فناوری‌های نوین ارتباطی را تجربه نکرده‌اند. این جماعت در اوج شور و شوق دورۀ نوجوانی برای ارتباط‌گیری و تجربۀ دنیای پیرامون، ناگهان با این ابزارها مواجه شده‌اند که ضمن محبوبیّت میان عموم مردم، یک تجربۀ ساده و به‌ظاهر جامع یا ارضاءکننده از فضای آنلاین فراهم می‌کردند: سبدی پُر از انواع و اقسام محتوای آنلاین که با واسطه‌گری کاربران حرفه‌ای‌تر، گلچینی از جذاب‌ترین محتوای موجود در فضای مجازی به آن راه یافته بود. نظر به انتخابات آتی، این دسته جماعتی‌اند که یا هنوز یا به سن قانونی رأی نرسیده‌اند و می خواهند دست به کنش‌گری بزنند، یا برای اولین رفتار سیاسی خود در انتخابات ریاست‌جمهوری آماده می‌شوند.

در سوی دیگر، کاربران عموماً میان‌سال یا سالخورده‌ای نشسته‌اند که در ابتدای مسیر فراگیر شدن ابزارهای الکترونیک، یعنی دوره‌های طلایی اس‌ام‌اس و بلوتوث، بیش و کم پابه‌پای دیگران جلو می‌آمدند تا از قافلۀ این شکل‌های جدید ارتباط عقب نمانند. اما وقتی بدنۀ اصلی و مولد کاربران این فناوری‌ها به شبکه‌های اجتماعی وب‌محور کوچ کردند، این کاربران که از حد آستانه‌ایِ بهره‌مندی‌های لازم سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برخوردار نبودند، جا ماندند. با ظهور پیام‌رسان‌ها که ابزاری بالنسبه سهل و راحت برای کاربری آنلاین فراهم کرده‌اند، این گروه دوباره به موج آنلاین‌ها پیوسته‌اند.

هجوم این دو سر طیف به ابزارهای پیام‌رسان، بعلاوۀ جذابیت درونی این ابزارها برای سایر کاربران از جمله سرعت انتقال اطلاعات، فضایی رقم زد که دیگر کاربران حرفه‌ای‌تر را هم به این میدان جذب نمود و پیام‌رسان‌ها را به بستر اصلی تعاملات آنلاین کاربران ایرانی تبدیل کرد. این پدیده تا بدانجا فراگیر شد که امروز حتی می‌توان شاهد نمونه‌های متعددی از کاربران باسابقه‌تر و حرفه‌ای‌تر فضای مجازی بود که سهم اصلی ارتباطات آنلاین‌شان به پیام‌رسان‌ها اختصاص یافته است.

فرصت‌ها و تهدیدهای بستر جدید ارتباطی

بنا به تجربه‌ها و شواهد موجود، هم‌اکنون تعاملات مجازی یک شبکۀ ارتباطی غیررسمی، مؤثر و فراگیر را در جامعۀ ایران بنا نهاده‌اند. به نظر من، ابزارهای پیام‌رسانِ موبایلی آخرین حلقۀ زنجیری بوده‌اند که با فراگیرکردن تجربۀ آنلاین، به تعمیق و استحکام این شبکه کمک کرده‌اند. این شبکۀ ارتباطی غیررسمی در نقطۀ کور دید عموم کاربران، ناظران و تحلیلگران (به استثنای ارائه‌دهندگان زیرساخت نرم‌افزارهای پیام‌رسان) قرار دارد. با این حال، این شبکه قدرت خود را در انتقال اطلاعات، هدایت افکار عمومی و حتی بسیج میدانی در سال‌های اخیر به نمایش گذاشته است، هرچند که نمی‌توان انتظار داشت این خودنمایی در تمامی پدیده‌های حائز اهمیت سیاسی، اجتماعی یا فرهنگی به‎وضوح دیده شود. بستر مهیاست و «تَکرار می‌کنم» که مواردی از قدرت‌نمایی هم رُخ داده است، اما پیش‌بینی موارد بعدی نه یک برآورد دقیق، بلکه تابع تحوّلات یک فضای آشوبناک‌اند.

در باب فرصت‌ها و تهدیدهای این بستر جدید ارتباطی، کم حرف نزده‌اند. با ظهور این پدیده، مسائل امنیتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مختلفی در کانون توجهات قرار گرفته‌اند: مسائلی که از پیش وجود داشته اما با پیام‌رسان‌ها پیش چشم‌مان قرار گرفته‌اند، یا بواسطۀ این تحول فناورانه پررنگ‌تر و عمیق‌تر شده‌اند، و یا اینکه تا حد زیادی منحصر به همین فناوری‌اند. این مسائل، زمینه‌ساز طیف گسترده‌ای از فرصت‌ها و تهدیدهایند که صحبت درباره‌شان رایج است هرچند وثاقت تحلیل‌های مطرح‌شده در بسیاری موارد با پرسش‌های جدی روبروست.

شایعه

فراگیری شایعات از جملۀ مسائلی است که بواسطۀ این ابزارهای جدید، دغدغه‌های بیشتری ایجاد کرده‌اند که بسیاری از آنها به زعم من معقول‌اند.

شایعه البته پدیده‌ای امروزی نیست و شاید به اندازۀ تاریخ مکتوب بشر یا حتی بیش از آن قدمت داشته باشد. اما هرچه فناوری‌های رسانه‌ای بیشتر توسعه یافته‌اند، ویروس‌های شایعه نیز بسترهای مستعدتری برای تکثیر خود پیدا کرده‌اند. همان‌طور که انقلاب‌های رسانه‌ای با گذار از رسانۀ مکتوب به سمعی، از رسانۀ سمعی به بصری، و از رسانۀ بصری به الکترونیک توانستند فضای مناسب‌تری برای رواج شایعه فراهم کنند، خُرده‌تحولات درون هر یک از این انقلاب‌ها نیز هریک به سهم خود با توسعۀ امکان‌های ارتباط جمعی و بین‌فردی بالقوه فضا را برای گسترش شایعات مستعدتر کرده‌اند.

اثرگذاری شایعه هم محدود به جامعۀ ما نیست. پژوهش‌های تجربی متعدد حتی در فضاهای نسبتاً آزاد رسانه‌ای، نشان داده‌اند که  «تبلیغ منفی» (بی‌اعتبار‎کردن رقیب) اثربخش‌تر از «تبلیغ مثبت» (ترویج خود) است. از یکسو اثبات نقص ساده‌تر از نشان‎دادن کارآمدی است و از سوی دیگر، بدی‌های «الف» بیشتر از خوبی‌های «ب» در ذهن مخاطب می‌ماند. این وضعیت در بستر پیام‌رسان‌ها، زمینه را برای تخریب رقبا از طریق ارائۀ اطلاعات درست و غلط، مستعدتر می‌کند. یکی از مهم‌ترین و شاید مؤثرترین ابزارهای تبلیغ منفی نیز شایعات‌اند.

پس در این فضا با پدیده‌ای به طول تاریخ و عرض جغرافیا سروکار داریم: پدیده‌ای که بواسطۀ فناوری‌های نوین، بیشتر رُخ‌نمایی می‌کند. جالب آنجاست که حتی برخی نمونه‌های قدیمی شایعات نیز که گویا دوران حیات‌شان به سر رسیده بود، با ابزارهای جدید دوباره جایی برای حیات مجدد پیدا کرده‌اند؛ ماجرای نامۀ چارلی چاپلین به دخترش را که لابد شنیده‌اید.

شایعه و آسیب‌پذیری در برابر آن

شایعه فی‌نفسه به معنای اطلاعات غلط نیست، بلکه می‌تواند درست یا حداقل تا حدی درست باشد؛ اما فاقد سند و آدرس و منبع دقیقی است که بتوان میزان صحّت آن را در نگاه اول حدس زد و اعتبار ذهنی به آن نسبت داد. به عنوان مثال، خبری که یک خبرگزاری یا رسانۀ معتبر مطرح می‌کند در دستۀ شایعات قرار نمی‌گیرد، هرچند ممکن است که بعداً صحّت آن تکذیب شود. و آسیب‌پذیری در برابر شایعه یعنی باور کردن صحت امری که درستیِ آن اعتبارسنجی نشده است.

این آسیب‌پذیری صرفاً معنای استعاری ندارد. به عنوان نمونه‌ای از یک‌دسته شایعات فراگیر در فضای مجازی یعنی اطلاعات مشکوک در حوزۀ بهداشت و سلامت، فرض کنید کسی مثلاً این شایعه را باور کند که: «روزانه سه وعده ریختن آبلیموی تازه در چشم برای طول عمر مفید است.» چه بر سر سلامت تن او می‌آید؟ سلامت ذهنی به طور کلی، و سلامت سیاسی به طور خاص، نیز مصون از شایعات نیست. کاربری که با حجم انبوهی از اطلاعات درست و نادرست سیاسی مواجه می‌شود و نه تنها مهارت نسبی تشخیص درست از غلط ندارد بلکه حتی مستعد پذیرش مخدوش‌ترین موارد به عنوان «خبر واقعی» است، در تشخیص وضعیت سیاسی خود روی یک سنگ لغزان یا حتی لبۀ یک صخره قرار گرفته است و بعید است بتواند کُنش سیاسی معنادار و درستی داشته باشد.

در عرصۀ سیاست، این آسیب‌پذیری وجه مضاعفی پیدا می‌کند. کاربری که شایعه‌ای را باور کرده است و بواسطۀ آن ذهنیت سیاسی خود را شکل داده و برای اقدام سیاسی‌اش تصمیم می‌گیرد، از یک سو خود را به دام دردسر انداخته است و از سوی دیگر در پدیده‌هایی مانند انتخابات، بالقوه می‌تواند بخش قابل توجهی از جامعه را به دردسر بیاندازد: اگر یک یا چند شایعه رأی بخش قابل توجهی از مردم را شکل دهند، آنها نه فقط سرنوشت خود را به خطر می‌اندازند بلکه کمابیش آیندۀ دیگر شهروندانی را هم متأثر می‌کنند که برخورد درست‌تری با «شایعه» داشته‌اند.

مصاف کاربران تازه‌وارد و حرفه‌ای در برابر شایعه

گمان جدی من آن است که در مقایسه با کاربران حرفه‌ای فضای مجازی، کاربران تازه‌وارد در برابر شایعات آسیب‌پذیرترند. برای این آسیب‌پذیری بیشتر می‌توان دلایل مختلفی ذکر کرد.

به تعبیر یکی از دوستان، یک وجه کلیدی ماجرا به «تحیّر» ناشی از اولین برخورد با فضای مجازی مربوط است. کاربر در اولین تجربۀ خود از فضای مجازی حس و حال «آلیس در سرزمین عجایب» را دارد: او با گارد باز در مقابل این دنیای متشکل از انبوه اطلاعات متنوع و جذاب قرار می‌گیرد و چون این فضا برای بسیاری افراد تازه‌وارد اولین محمل کنش بالقوه فارغ از نظارت اجتماعی را فراهم می‌کند، آنها را به مشارکت فعال اما نه‌چندان مسؤولانه تشویق می‌نماید. جدید بودن این فناوری فی‌نفسه به عاملی تبدیل می‌شود که کاربران هرچیز موجود در آن را بدیع و تازه بیابند و به خاطر درگیری عمیق ذهن در پردازش وضعیت جدید، خواه به مشی سعی‌وخطا یا از روی حسن‌نیت، اعتمادی نسبی به آنچه در پیش رویشان قرار می‌گیرد داشته باشند. مصداق این اعتماد به کل فضای مجازی این تجربۀ آشناست که لابد تا کنون از زبان چنین کاربرانی شنیده‌اید: «توی اینترنت نوشته» یا «توی تلگرام گفتن.»

ما در مواجهه با یک وضعیت غریب و ناآشنا، چه می‌کنیم؟ طبیعی‌ترین واکنش آن است که وضعیت جدید را با نزدیک‌ترین مشابه‌های قبلی تخمین می‌زنیم تا بلکه یک ادراک حداقلی از جایی که بدان پا گذاشته یا پرتاب شده‌ایم پیدا کنیم. در فضای پیام‌رسان‌ها که ترکیبی از رسانه‌های خبری و دورهمی‌های آشنایان است، کاربران تازه‌وارد لاجرم فضا را به آنچه پیش‌تر می‌شناخته‌اند تقریب می‌زنند: اخباری که از رسانه‌های «جدی‌ترِ» سابق می‌شنیده‌اند یا سینه به سینه از آشنایان به آنها می‌رسیده است. برخوردشان با خبر یک کانال تلگرامی مشابه با اخبار روزنامه است، بدون آنکه دقت کنند هزینۀ سنگین انتشار روزنامه در مقایسه با هزینۀ نسبتاً ناچیز ادارۀ یک کانال تلگرامی، فی‌نفسه عاملی برای دقت بیشتر در انتشار خبر است. پیام فورواردی که توسط یک آشنای خانوادگی به آنها می‌رسد را مشابه شنیده‌هایشان در مهمانی خانوادگی می‌گیرند، غافل از اینکه این فضا به مراتب برای انتشار محتوای مخدوش مساعدتر است.

کاربران حرفه‌ای‌تر و باسابقه‌تر فضای مجازی، این مرحلۀ بهت و تحیّر را پیش‌تر از سر گذرانده‌اند. آنها بهتر می‌دانند که هرچه در «اینترنت» نوشته شده، بلکه عمدۀ محتوای موجود در شبکۀ جهانی، دقت کافی را ندارد. لذا بنا به تجربۀ انباشتۀ حاصل از کاربری خود و دیگران، معیارهایی برای اعتباردهی به محتوا و روش‌هایی برای راستی‌آزمایی یاد گرفته‌اند.

اما در آن سوی کارزار، کاربران تازه‌وارد با اهمیت اعتبار منبع کمتر آشنایند و علاوه بر آن، حتی اگر دغدغۀ دقت منبع را داشته باشند، مهارت کافی در استفاده از روش‌های اعتبارسنجی ندارند. عکسی از خودکشی دو جوان که خود را از درخت دار زنده‌اند منتشر می‌شود که به وضوح ساختگی است، ولی کاربر ساده‌دل آن را باور کرده و متأثر می‌شود. تصویری به عنوان ریزش ساختمان در فلان شهر شمالی کشور منتشر می‌شود: کاربر حرفه‌ای‌تر با استفاده از جستجوی تصویر گوگل متوجه می‌شود که این تصویر از یک پروژۀ ساختمان‌سازی چندین سال پیش در چین است، اما کاربر تازه‌وارد صحت زیرنویس تصویر را می‌پذیرد. خبری با عنوان نام یک خبرگزاری خارجی یا نقل‌قولی از یک چهرۀ مشهور پخش می‌شود اما جستجوی دقیق حاکی از ساختگی بودن متن یا بخشی از آن است. جالب اینجاست که همین ناآشنایی‌ها، انگیزه‌ای برای دست انداختن کاربر کم‌مهارت‌تر هم می‌شود: بازی‌هایی که گاه مثل ماجرای سرهنگ علیفر و امیر دولاب فقط به قصد شوخی است و گاه می‌توان دستورکار هدفمندی هم برای آن حدس زد.

البته بخشی از مسائل مربوط به پدیدۀ پیام‌رسان‌ها، کاربران باسابقه‌تر را هم درگیر خود کرده‌اند: حجیم‌تر شدن وب فارسی و تکثر فزایندۀ محتوا، کار منبع‌یابی و صحت‌سنجی را به طور کلی دشوارتر کرده است. همچنین در مقایسه با رسانه‌های اجتماعی وب‌محور، پیام‌رسان‌ها یک محیط تاریک تبادل اطلاعات را فراهم می‌کنند که رد چندانی از سابقۀ افراد و منابع درونی این فضا در آنها موجود نیست مگر آنکه کاربر به دقت پی‌گیر یک شخص خاص شده باشد یا او را از خارج این فضا بشناسد. در رسانه‌های اجتماعی وب‌محور، تاریخچۀ صحبت‌های کاربرانی که در فضای عمومی بحث می‌کنند با قدری تلاش در دسترس است تا به تعبیری «کانتکست» صحبت‌های آنها را بتوان یافت اما چنین امکانی در پیام‌رسان‌ها به سهولت موجود نیست. کانال‌های بی‌نام‌ونشانی هم که مثل قارچ روییده‌اند و مسؤول رسمی بسیاری از آنها مشخص نیست هم به سردرگمی این فضا افزوده‌اند.

همچنین با افزایش سرعت تعاملات، بازۀ تمرکز کاربران بر مطالب کوتاه‌تر شده است، حجم و تنوع محتوایی که افراد با آنها مواجه می‌شوند افزایش یافته است، جذابیت دسترسی به اخبار جدید و حرف تازه زدن هم موجب می‌شود که دقت کاربر پیرامون درستی محتوایی که منتشر می‌کند کاهش یابد، و اساساً جماعتی از کاربران در این عصر با خبر به مثابۀ سرگرمی برخورد می‌کنند. این نکته نه فقط در سوی کاربر، که در سوی منابع خبررسانی هم اثرگذار است چون آنها نیز برای جذب و حفظ مخاطب مجبورند مطالب را سریع‌تر و معمولاً مختصرتر یا «توییت‌وار» به دست او برسانند، و صحت و دقت فدای سرعت خبررسانی می‌شود. این مسأله باعث می‌شود که محتوای مخدوش اما به‌اصطلاح «شکلات‌پیچ» راحت‌تر گسترش یابد.

و در نهایت، ذهنیت متأثر از خبر منفی یا شایعه را به سختی می‌توان اصلاح کرد: یکم اینکه ذهنی که شایعه را پذیرفته است به سادگی حاضر به پذیرش ردیّۀ آن نیست، دوم اینکه بُرد شایعه بواسطۀ جذابیت‌های دراماتیک آن بیشتر است یعنی تکذیبیه‌ها به سادگی به مخاطبان آسیب‌دیده نمی‌رسند، و سوم اینکه در بسیاری موارد تدوین ارائۀ یک تکذیبۀ مستند و کامل ممکن است بسیار طول بکشد یا حتی به دلیل محذورات قانونی، امنیتی یا اخلاقی ممکن نباشد.

به گمان من، این مجموعه از عوامل همۀ کاربران و بویژه کاربران تازه‌وارد را مستعد آسیب‌پذیری در برابر شایعات مجازی، بویژه شایعات سیاسی، می‌کنند: پدیده‌ای که راه‌حل آنها، کسب دانش استفاده از این فناوری‌هاست.