حماسهای مهجور در سینمای ایران
نزدیک به سه دهه از پایان هشت سال دفاع مقدس و پیروزی رزمندگان بر ارتش صدام میگذرد، مقاومتی بینظیر که بیشتر شبیه به افسانههای اساطیری است، اما سهم این رویداد بزرگ تاریخی در سینمای ایران چقدر است. (سرباز رایان هست ولی اسپیلبرگ نه) هالیوود در مقاطع مختلف به حمایت نهان و آشکار از سیاستهای ایالات متحده پرداخته است، در آثار زیادی به توجیه عملکرد سیاست خارجی یا اقدامات پنتاگون مبادرت کرد و تا توانسته از شکستهای امریکا پیروزی ساخته است و برای انجام این موضوع از هیچ اقدامی کوتاهی نمیکند، چه تخصیص بودجههای چندصدمیلیون دلاری در سال و چه به کارگیری فیلمسازان و بازیگران مطرح برای هرچه بیشتر دیده شدن آثار؛ نمایش ایالات متحده به عنوان منجی متفقین در جنگ جهانیدوم تا توجیه حضور نظامی این کشور در عراق و افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی، رویهای که گویا تعطیل شدنی نیست و هراز چندگاهی نمونههایی از آن تولید میشود، قهرمانسازی در «تکتیرانداز امریکایی» کارگردان کهنسال «کلینت ایستوود» تا نمایش تاریخی حادثه «دانکرک» توسط «کریستوفرنولان».
همانطور که مشخص است، هالیوود برای ارائه چهره مثبت از حضور نظامی ارتش امریکا محدودیتی ندارد و از بهترینها استفاده میکند. ثبت تاریخ یک کشور لزوماً در کتب تاریخی و در کتابخانههاست یا در تولیدات هنری تصویری؟ وقتی دیگران از شکستها و جنایات خود پیروزی و حماسه میسازند، چرا ما از افتخارات خود به راحتی میگذریم؟ تا کی هفته دفاع مقدس مصادف شود با پخش چند فیلم سینمایی عمدتاً مربوط به سالها قبل، که آن هم با خون دل خوردنهای امثال «حاتمیکیا» و «ملاقلیپور»ها ساخته شده است.
چه اتفاق نگران کنندهای است وقتی با بررسی تعداد آثار مربوط به دفاع مقدس در سینمای ایران مواجه میشویم، تولیداتی اندک و بعضاً با اشتباه تحلیلی فیلمساز با تم ضدجنگ و چند تجربه موفق مانند «اخراجیها» که بیشتر استثنا هستند تا حاصل یک جریان مدیریت تولید. دفاع مقدس هشتساله که در آن اقشار مختلف مردم حضور داشتند و با دستان خالی در مقابل ارتش مورد حمایت غرب و شرق صدام دفاع کردند، آنقدری لیاقت دارند که در تاریخ سینمایی این مملکت ماندگار شوند. کیلومترها خاک آزاد شده و هزاران شهید و مجروح و آزاده موضوع چند اثر در طول یکسال و خیانت و عشقهای مثلثی چند اثر؟ به هرحال درکنار همت و اراده فیلمسازان ساخت آثار بزرگ به بودجههای قابل توجه نیز نیاز دارد، به امید روزی که «اسپیلبرگ»هایی در سینمای ایران پیدا شوند تا «سرباز رایان»ها را نمایش دهند.
ارسال نظر