پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر مسروری- یک: از ابتدای انقلاب آمریکا برای نشان دادن خوی استعماری و استکباری خود هرم فشار را برجمهوری اسلامی ایران افزایش داد تا بتواند در مسیر انقلاب اسلامی انسداد ایجاد کند. شکل گیری هژمونی انقلاب اسلامی بر پایه نفی استکبار با شعار نه شرقی نه غربی به معنای ایجاد سونامی تغییر در نظام سیاسی بین الملل به ویژه مناطق غرب آسیا با روحیه تاریخی مبارزه گری ضد امپریالیستی و اسلامی است ومی بینیم این سونامی حالا با محور مقاومت دامن آمریکا و اعوانش را در منطقه گرفته و اگر نبود طرح مهار بیداری اسلامی معلوم نمی شد وضعیت غربی ها در منطقه غرب آسیا به چه شکلی می شد. مثلث زیر ادوار مختلف رفتارهای غربی ها برای انسداد در انقلاب اسلامی است که در اوج این رفتار خارج نمودن انقلاب از مسیر مبارزه و در واقع استحاله از درون است. بهترین ابزاری که برای این موضوع استفاده میکنند، نفوذ در مراکز قدرت و تصمیم گیری و انتقال مفاهیم ذهنی غربی به سطح اجتماعی و هدایت جامعه به سمت دوستی با دشمن است. به عبارت دیگر دشمن را بهترین دوست و یا دشمن بی خطر معرفی کنند. 

دو: در مثلث بالا اشاره شد مهمترین ابزار مورد استفاده آمریکا برای حرکت به سمت انسداد انقلاب اسلامی در حال حاضر بهره می برد نمایشی از تقلیل خصومت با استفاده از دیپلماسی عمومی و رسمی است. ارکان رسانه ای آمریکا به همراه اعوانش و نفوذی های سیاسی بر آن هستند در اولین فرصت ممکن مسیر ارتباطی خود را با آمریکا بر قرار و اینطور القا کنند، حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی در گرو تعهدات بین المللی است و این تعهدات برآورده نمی شود مگر آنکه با آمریکا پشت یک میز مذاکره نشست و او را پذیرفت. در واقع آنان نظام سیاسی بین المللی را در گرو ارتباط با آمریکا نه تقویت قدرت درونی می دانند و برای خود ده ها مثال از شرق وغرب می آورند. عناصر وابسته فکری و گاهی امنیتی به آمریکا در داخل که از آنان بایست با عنوان دیاسپورای سیاسی و اعتقادی آمریکا نام برد، بیشترین حجم ظرفیت تبلیغاتی خود را گذاشتند تا آمریکا را نه دشمن که دوستی بی خطر معرفی کنند. اولین بخش از این سناریو نمایش چهره غیر رسمی از آمریکا در داخل ایران است. مهمترین دستاورد برجام نقد چنین تفکری بود. بعضی ها بر آن بودند با استفاده از برجام چهره آمریکا را به نوعی بزک نموده و آمریکا را حلال مشکلات اقتصادی و سیاسی و... معرفی کنند که با بدعهدی های غربی این سیاست به یک سناریو معکوس تبدیل شد. بدعهدی آمریکا درسی شد تا گروهی سعی نکنند بر روی دیواری چون واشنگتن یادگاری بنویسند.

سه: عده ای که از آنان با عنوان دیاسپورای سیاسی – اعتقادی به غرب نام می بریم بیشترین حجم انرژی شان مصروف فعالیت در بزک کردن چهره دشمن هست. آنان می خواهند در آخرین مرحله از انسداد انقلاب اسلامی از درون جمهوری اسلامی ایران را به سمت استحاله پیش ببرند و از انقلاب چیزی جز یک نام باقی نماند. همان سرنوشتی که در نمونه انقلاب های مردمی سراسر جهان به وجود آمد. در این بین مهمترین گام تقابلی که افسران جنگ نامتقارن فرهنگی بایستی انجام دهند آشکار سازی تخاصم و دشمنی غرب با مردم و شهروندان جمهوری اسلامی ایران است. رهبری معظم انقلاب به عنوان هدایت گر اصلی انقلاب سعی نمود تا این علم را در پیشاپیش گروه ها و تحلیل گران به دوش گیرند و در هر سخنرانی اخیر خود چهره بزک شده آمریکا را افشا کند. یاداوری حافظه معاصر برای نسل جوان و نمایش این جنایت ها در قالب های نوین موثر ترین روش ممکن برای مبارزه با خط تذبذب و ادراک سازی است.  به نظر نگارنده تا چند ماه آینده مسیر این تقابل افزایش می یابد واین دو گفتمان ( گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان آمریکایی) به اوج تقابل در موضوعات و مصادیق خواهند رسید. اشکار شدن بدعهدی طرف آمریکایی و افزایش زیاده خواهی این کشور در آینده نزدیک بیش از همه ماهیت پشت پرده مذاکرات و دیگر موارد مطالبه شده از سوی غربی هارا نشان می دهد. در این بین وظایف فعالان گفتمان انقلاب اسلامی بیش از گذشته در مسیر تبیین و تحلیل به نمایش گذاشته می شود.