آخرین واجب نازل شده از سوى خداوند
امام باقر(ع) در حدیثی ضمن بیان آخرین فرضه نازل شده از سوی خداوند علت ترس پیامبر از ابلاغ این دستور را بیان فرمودهاند.
آیه 67 سوره مبارکه مائده آیهای است که در غدیر خم بر پیامبر نازل شد «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ؛ ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند». سومین آیه سوره مبارکه مائده نیز که بخشی از آن درباره نصب امیرالمؤمنین به امامت مسلمین است نیز در غدیر بر پیامبر نازل شد «...الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا...؛ امروز کافران از (زوال) آئین شما مایوس شدند، بنابراین از آنها نترسید و از (مخالفت) من بترسید، امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم».
امام باقر(ع) در روایتی ذیل این آیات شریفه حقایقی را در این باره فرمودهاند که در ادامه توجه شما را به متن کامل این حدیث جلب میکنیم:
«َامَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ- إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ فَرَضَ وَلَایَةَ أُولِی الْأَمْرِ فَلَمْ یَدْرُوا مَا هِیَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ یُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَایَةَ کَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّکَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِکَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ یَرْتَدُّوا عَنْ دِینِهِمْ وَ أَنْ یُکَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ- یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ «3» فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ فَقَامَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍّ ع یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً «4» وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ یُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَیْنَةَ قَالُوا جَمِیعاً غَیْرَ أَبِی الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ کَانَتِ الْفَرِیضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِیضَةِ الْأُخْرَى وَ کَانَتِ الْوَلَایَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی (5) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَیْکُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِیضَةً قَدْ أَکْمَلْتُ لَکُمُ الْفَرَائِضَ؛ عمر بن اذینه از زراره و فضیل و بکیر و ابن مسلم و برید و ابى الجارود، همگى از امام باقر علیه السلام روایت کنند که فرمود: خداى عز و جل رسولش را به ولایت على علیهالسلام امر کرد و آیه «سرپرست شما تنها خداست و رسولش و کسانى که ایمان آورده، نماز بپا دارند و زکاة دهند- 55 سوره مائده-» را بر او نازل فرمود و ولایت اولو الامر (کار داران) را واجب ساخت، مردم ندانستند مقصود از ولایت چیست، خدا به محمد صلّى اللَّه علیه و آله امر فرمود تا ولایت را براى آنها توضیح دهد، چنان که نماز و زکاة و روزه و حج را توضیح داد، و چون امر به ولایت از جانب خدا به پیغمبر رسید حضرتش دلتنگ شد و ترسید مردم از دین برگردند و او را تکذیب کنند، از این جهت دلتنگ شد و به پروردگارش مراجعه کرد، خداى عز و جل باو وحى فرستاد «اى پیغمبر آنچه از پروردگارت به تو نازل شده برسان، و اگر نکنى پیام او را نرسانیدهاى، خدا تو را از گزند مردم حفظ میکند- 67 سوره مائده-» او هم امر خداى- تعالى ذکره- را اعلان کرد و بامر ولایت على علیه السلام در روز غدیر خم قیام نمود و مردم را براى نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد که حاضرین به غائبین برسانند.
عمر بن اذینه (که از آن 6 نفر روایت میکند) گوید: همگى جز ابى الجارود گفتند: امام باقر علیه السلام فرمود: واجبات خدا یکى پس از دیگرى نازل میشد و امر ولایت آخرین آنها بود، که خداى عز و جل این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم- 3 سوره مائده-» امام باقر علیه السلام فرمود: خداى عز و جل میفرماید: بعد از این واجبى بر شما نازل نکنم، واجبات را براى شما کامل کردم». (اصول کافی، جلد 1، صفحه 289، حدیث 4)
ارسال نظر