در گفتگو با فرزاد مؤتمن بررسی شد:
کمکاری سینما و تلویزیون در نقد منافقین
در روزهای اخیر فیلم «سیانور» که به موضوع سازمان منافقین می پردازد برای اکران دچار مشکل شده است. تعدادی مستند داشتهایم که به زعم خود کوشیدهاند در این باره شفافسازی کنند اما این تصویرسازی دراماتیک است که توانایی جلب مخاطب بالا را دارد و باید در زمینه تولید محصولات سینمایی و تلویزیونی در این حیطه قویتر عمل کنیم.
در روزهای اخیر فیلم «سیانور» که به موضوع سازمان منافقین می پردازد برای اکران دچار مشکل شده است. با اینکه در تمام سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گروهک منافقین مدام بر سر راه انقلاب و اهداف انقلابی مردم ایران توطئهچینی کرده است اما در همه این سالها سینما و تلویزیون ما نتوانسته است چنان که باید به تصویرسازی رفتارهای شوم سرکردگان این گروهک بپردازد.
تعدادی مستند داشتهایم که به زعم خود کوشیدهاند در این باره شفافسازی کنند اما این تصویرسازی دراماتیک است که توانایی جلب مخاطب بالا را دارد و باید در زمینه تولید محصولات سینمایی و تلویزیونی در این حیطه قویتر عمل کنیم.
کم کاری سینما و تلویزیون ما در این حیطه مواجه شده است با تولیداتی با همین مضمون که در شبکههای ماهوارهای معاند عرضه میشوند؛ تولیداتی که از کیفیت بالا و پرداخت فریبکارانه خوبی برخوردارند و متأسفانه دروغهای موجود در آنها چون به صورت داستانی عرضه شده، میتوانند باعث ایجاد شبهه در ذهن جوانان و نوجوانانی شوند که آن دوران را درک نکردهاند.
در مقابل اما سینما و تلویزیون ما در این حیطه موضعی کمابیش انفعالی دارد و هرچند در ماههای اخیر فیلمهایی مانند «امکان مینا» را داشتهایم که با نقد رفتارهای افراطی منافقین تولید شدهاند اما واقعیت آن است کیفیت نه چندان قابل قبول چنین آثاری که خود میتواند معلول کمکاری در این حیطه باشد، سبب شده که مخاطبان به چنین آثاری روی خوش نشان ندهند.
باید از مدیران سینما و تلویزیون پرسید چرا کمکاریم
فرزاد مؤتمن، کارگردانی که هم در سینما و هم در تلویزیون صاحب تجربه است و البته ژانرهای گوناگون را آزموده، درباره اینکه چرا کارگردانان و تهیهکنندگان ما به سمت تصویرسازی اتفاقات حول و حوش این گروهک نرفتهاند به «صبح نو» گفت: ما در اینجا تکنیسین و نیروهای کارآزمودهای داریم که میتوانند فیلمهای مستند یا داستانی واقعنگارانهای در اینباره بسازند و اگر میبینید در شبکههای ماهوارهای چنین مستندهایی تولید میشوند و در تلویزیون ما، نه، دلیل را نباید به ناکارآمدی فیلمسازان نسبت دهید. مسأله اینجاست که اینطور پروژهها به دلایل گوناگون باید حامی مالی داشته باشند و ضمن اینکه مضمون آنها هم حساسیتبرانگیز است و نیاز دارد به هماهنگیهای خاص. شک نکنید که اگر مسوولان بخواهند در این زمینه فعالیت کنند فیلمساز کم نداریم. پس باید از مدیران سینما و تلویزیون پرسید چرا در این حیطه کمکارند؟
کارگردان آثاری نظیر «شبهای روشن» و «باج خور» با اشاره به اینکه ساخت درامهای واقعنگارانه تاریخی-سیاسی نیاز دارد به پروسه تحقیقاتی مؤثر، بیان داشت: کار روتین تلویزیونی خیلی متفاوت است با زمانی که بناست یک اثر تاریخی قابل تأمل خلق کنید به ویژه زمانی که تاریخ با سیاست و رخدادهای سیاسی گره میخورد. در این شرایط بخش عمدهای از کار باید در مرحله تحقیق و نگارش پیش برود و اگر تولیدکنندگان بتوانند به درستی این بخش را پشت سر بگذارند در آن صورت در اجرا کار سریعتر پیش میرود.
باید کار درست و اصولی خلق کنیم
فرزاد مؤتمن بر طراحی صحنه و لباس به عنوان یکی از ارکان اساسی تولید واقعگرایانه چنین آثاری تأکید کرد و گفت: یکی از دلایلی که در این مضمون کارگردانان نمیتوانند بدون حمایت مالی پیش بروند نداشتن شهرک سینمایی است که دهه 60 را پوشش دهد. در نتیجه کارگردان باید یا برود درون لوکیشنهای داخلی یا آن که در مناطق فرسوده شهر به دنبال لوکیشنهای دست نخورده باشد. در حالت اول حوصله مخاطب سر میرود ودر حالت دوم کافی است یک گاف کوچک در تصویر باشد تا مخاطب فضا را باور نکند؛ اما اگر تأمین بودجه باشد میتواند دکورهای مؤثر ساخت و از آنها استفاده کرد. این کارگردان با اشاره به اینکه روایت واقعنگر و بی طرف اتفاقات تاریخ ایران و از جمله اتفاقات دهه 60 میتواند راهبردی باشد برای آیندگان اظهار داشت: یا نباید وارد این حیطه شد یا وقتی وارد میشویم باید کار درست و اصولی انجام دهیم وگرنه ممکن است محصولمان به نقض غرض بدل شود.
پرسش پیش روی مدیران سینما و تلویزیون
آنچه فرزاد مؤتمن در نیاز پروژههای تاریخی-سیاسی به حمایت مالی میگوید کاملاً منطقی بهنظر میرسد. سینمای ایران یک سینمای صنعتی و متکی بر درآمد گیشه نیست که انتظار داشته باشیم خواسته مخاطبان سبب تولید یک فیلم تاریخی خوب با محوریت نقد رفتارهای منافقین باشد. سینمای ما در غالب موارد سینمایی دولتی است و در سازوکار دولتی این مسوولان سینماییاند که به کارگردانان و تهیهکنندگان سفارش میدهند و آنها را به جهتی خاص سوق میدهند.
در تلویزیون هم چنین نگاهی را شاهد بودهایم. یعنی حتی بزرگترین کارگردانان ما هم اگر نتوانند رضایت خاطر مدیرانی را که مرتب هم عوض میشوند جلب کنند، نمیتواند ایدههای خود را عملی سازند. در این شرایط باید این مدیران سینما و تلویزیون ما باشند که به این پرسش مهم پاسخ دهند که چند درصد از سهم تولیدات استراتژیکشان را بر ساخت محصولاتی گذاشتهاند که نقدی شفاف ارائه دهد بر رفتارهای افراطی منافقین؟
آنچه پیش روی مخاطب است سبدی است تقریباً خالی؛ آیا مدیران ما متوجه خطرات این سبد خالی هستند؟ آیا میدانند کم کاری آنها با انحرافاتی که توسط شبکههای معاند به ذهن مخاطب حقنه میشود، امتداد مییابد؟
ارسال نظر