مهراوه شریفینیا: نقش منفی اصلاً بازی نکردهام
شریفی نیا گفت: بعد از «کیمیا» تصمیم گرفتم در فصل بهار کلا کار نکنم با اینکه دو سه پیشنهاد نزدیک بود وسوسهام کند، اما توانستم بر خودم غلبه کنم و سر کار نروم؛ چون نیاز شدیدی به استراحت و بازسازی داشتم. کتاب خواندم و با دیدن فیلم و سریالهای ندیده، خودم و روحم را به زندگی بازگرداندم.
لیلای کوچک فیلم «دزد عروسکها» که سال گذشته با سریال کیمیا روی آنتن شبکه دوی سیما خوش درخشید، این روزها با فیلم سینمایی «پشت در خبری نیست»، مهمان پرده نقرهای سینماهاست. «مهراوه شریفینیا» که در طول حضور سینماییاش از سال 68 و از هشت سالگی تا به امروز، در14 فیلم سینمایی حضور داشته است، سال 88 در فیلم «پشت در خبری نیست» شبنم عرفینژاد بازی کرد، غافل از این که قرار است هفت سال بعد از آن روز، قرعه اکران به نام این فیلم در بیاید.
شریفینیا در این فیلم با «شهرام حقیقت دوست» همبازی شد؛ بازیگری که همکاری مشترکشان در سریال «خداحافظ بچه» در رمضان سال 91، هنوز هم در خاطر مخاطبان مانده است. به بهانه اکران «پشت در خبری نیست» با مهراوه شریفینیا بازیگر این فیلم گفتوگویی داشتهایم تا از این حضور سینمایی و دغدغههای هنری این روزهایش بپرسیم.
خانم شریفینیا، فیلم «پشت در خبری نیست» تولید سال 88 است، یعنی هفت سال پیش، این تآخر زمانی که در جریان اکران فیلم اتفاق افتاد، به نظر شما خللی در روند تاثیرگذاری فیلم ایجاد نمیکند؟
قطعا تاخیر در اکران خوشایند نیست. خستگی کار به تن آدم می ماند و اثر از تازهنفس بودن و بکر بودن می افتد. ولی باز هم همین که اکران شد، خدا را شکر می کنم چون کلا ناامید شده بودم.
شما برای بازی در فیلم «پشت در خبری نیست»، برنده تندیس انجمن و جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از چهارمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران شدید، از نقشتان در این فیلم بگویید و این که چه مولفهای در ایفای این نقش بود که این گونه مورد توجه منتقدان سینمایی قرار گرفت؟
جایزه انجمن منتقدان و نویسندگان اولین جایزه رسمی من بود و برایم بسیار ارزشمند است و از تکتک داورانی که فیلم را دیدند و به من لطف داشتند، سپاسگزارم. کار کردن به سبک آقای عیاری بسیار سخت و در عین حال بسیار لذتبخش است، به نوعی آبدیده شدنِ بازیگر است. شبنم عرفینژاد دستیار و شاگرد آقای عیاری هستند و توسط ایشان آموزش دیدهاند و حساسیتِ بالا و وسواس زیادی دارند. در واقع تا صحنه با واقعیت و زندگی آمیخته نشود، رضایت نمیدهند. حضور شخص آقای عیاری هم سر صحنه به این دقت و وسواس شدت می بخشید. من عاشق آموختنم و سعی کردم همه آنچه را که می شد از آقای عیاری یاد گرفت، عمیقا ببلعم و حتی یک نکته از دستم در نرود. کار سختی بود. رفت و آمدهای زیاد در راه پله و پلانهای طولانی و روایت یک قصه ساده. یادم میآید روزانه بارها و بارها با سرعت از پلهها پایین و بالا میرفتم تا به پلهها مسلط شوم و بتوانم بدون این که زیر پایم را نگاه کنم، با سرعت آنها را طی کنم. این از تاکیداتِ آقای عیاری بود که برای کارهای بعدی هم به من کمک کرد، این که کاری کنم تا خانه فیلمیام مثل خانه خودم شود و همه جایش را چشم بسته حفظ باشم. مجموعه کار باعث شد که بازی من هم دیده شود.
«پشت در خبری نیست»؛ اولین فیلم بلند داستانی خانم عرفینژاد بود، تست بازیگری کار دلیل پذیرفتن این نقش از سوی شما بود یا خود فیلمنامه؟
اول از همه نام کیانوش عیاری باعث شد، چون به نظرم کار کردن با آقای عیاری از بزرگترین شانسهای یک بازیگر است. بعد هم من از همت و تلاش دخترانی که جسور هستند و میخواهند کارگردانی کنند، خوشحال میشوم و دوست دارم با کارگردانان باانگیزه کار کنم. مجموعه بازیگران پروژه هم برایم جذاب بود. در نهایت به نظرم انتخاب بسیار عاقلانهای بود و از بابتش خوشحالم.
کار کردن با خانم عرفینژاد به عنوان یک کارگردان کار اولی چگونه بود؟
عالی. شبنم عرفینژاد یک دختر باانگیزه و بسیار دوستداشتنی است. از کار کردن در کنارش لذت بردم و امیدوارم در مسیری که آغاز کرده است، مستدام و موفق باشد.
با توجه به محدودیت سالنهای گروه هنر و تجربه، به نظر شما این فیلم گنجایش اکران در سرگروههای اصلی سینمایی را هم داشت؟
شاید اگر در زمان خودش اکران میشد، این گنجایش را داشت. چون دقیقا سال 91 من و شهرام حقیقت دوست سریال خداحافظ بچه را کار کرده بودیم که بسیار پرمخاطب شده بود، شاید اگر بعد از آن سریال اکران می شد، می توانست گیشه موفقی داشته باشد ولی مطمئن نیستم، چون قصه فیلم نگاه تجاری ندارد.
فروش فیلم و بازخورد مخاطبان را با توجه به مدت زمانی که از آغاز اکران میگذرد چگونه ارزیابی میکنید؟
خوب بوده. به هرحال گروه هنر و تجربه، گروه مهجوری است و نمی شود انتظار فروش یا دیده شدنِ زیاد داشت، همین که اکران شد خدا را شکر.
بازیگر روبهروی شما در این فیلم هم مانند سریال پرمخاطب «خداحافظ بچه» شهرام حقیقت دوست است، این همکاری را چطور میبینید؟
شهرام حقیقتدوست، بازیگر بسیار خوب و همراهی است، ذاتا انرژی خوبی دارد و این حال خوب را به همه تیم منتقل میکند. هم در این فیلم و هم در خداحافظ بچه، ارتباط خوب ما مقابل دوربین از نقاط قوت کار شد.
توانایی شما بیشتر در ایفای نقشهای درام است، دلیل آن را چه میدانید؟
چه عالی. نمی دانم. شاید چون کلا از این فضا بیشتر لذت می برم و خودم احساس بهتری دارم.
خودتان تمایلی برای بازی در ژانر کمدی ندارید یا کار در این ژانر کمتر به شما پیشنهاد میشود؟
تجربه بازی در سریال «آشپزباشی» به کارگردانی محمدرضا هنرمند و فیلم سینمایی «یک عاشقانه ساده» به کارگردانی سامان مقدم را داشتم که نیمهکمدی بودند. هردو کار را بسیار دوست دارم و برایم تجربههای متفاوت و جذاب و موفقی بودند ولی ژانر مورد علاقهام کمدی نیست.
شما در اغلب موارد در نقشهای بهاصطلاح مثبت ظاهر شدهاید، خودتان تمایلی برای حضور در نقشهای خاکستری و خاکستری تیره ندارید یا پیشنهادها این اجازه را به شما نمیدهد؟
نقشی را که صددرصد منفی باشد، بازی نکردهام. البته فریده روز حسرت، خاکستری بود، لیلای خداحافظ بچه، بابت عشقش بچهدزدی میکرد، به نظر من حتی کیمیا و مهشید هم، مثل آدمهای عادی ابعاد گوناگون داشتند. یکی دوبار نقش صددرصد منفی به من پیشنهاد شد، ولی خیلی برایم جذاب نبود. شاید در سینما پذیرش نقش منفی برایم راحتتر باشد.
این روزها چه برنامهای برای ادامه فعالیت خود در نظر گرفتهاید؟
از عید حتی صفحه عمومی اینستاگرامم را هم بستم تا بیشتر به زندگی در دنیای حقیقی برسم، اما یک کانال در تلگرام راهاندازی کردم که در آن متنهای وبلاگم یا بخشی از کتابهای مورد علاقهام و عکسهایم را به اشتراک میگذارم و کلا برایم اتفاق جذابی است؛ چون باعث شده میکس صدا و موسیقی یاد بگیرم و خلاقتر باشم، ساز میزنم و حضور موسیقی را در زندگیام بیشتر کردهام. سفر میروم و خلاصه این که فعلا در حال رسیدگی به کارهای عقبافتاده زندگی شخصیام هستم.
رد پیشنهادها بعد از بازی در سریال «کیمیا»
تصویربرداری کیمیا آبان 94 به پایان رسید. من دو سال کاملا خودم را فراموش کرده بودم و در زندگیِ سخت کیمیا غرق شده بودم، نیاز داشتم که دوباره خودم را پیدا کنم و تجربههایی را که از کیمیا به دست آورده بودم، بررسی کنم. دو ماه استراحت کردم، در واقع در خانه نشستم و فقط به معاشرت و زندگی پرداختم. در زمستان یک فیلم سینمایی بازی کردم به نام «پرسه در حوالی من» که روایت روزهای زندگی یک دختر در آستانه 30 سالگی است که بسیار دوستش دارم و تجربه لذتبخشی بود.
تصمیم گرفتم در فصل بهار کلا کار نکنم با اینکه دو سه پیشنهاد نزدیک بود وسوسهام کند، اما توانستم بر خودم غلبه کنم و سر کار نروم؛ چون نیاز شدیدی به استراحت و بازسازی داشتم. کتاب خواندم و با دیدن فیلم و سریالهای ندیده، خودم و روحم را به زندگی بازگرداندم.
تجربههای تئاتری
من از کودکی همیشه درگیر تئاتر و تمرین های تئاتر بودهام که همه برایم تبدیل به تجربههای ارزنده ای شدند. آخرین اجرایم هم سال 91 تئاتر «ترن» با نیما دهقان بود و بعد از آن به مدت دو سال درگیر کیمیا شدم. بهار را که کامل استراحت کردم، چون اصلا توان کار کردن نداشتم و بشدت خسته بودم. درحال حاضر قرار شده برای تمرین دو کار تئاتر اقدام کنم که البته هنوز هیچ کدام قطعی نیست، اما از بین متنهای پیشنهاد شده با این دو اثر، ارتباط بسیار خوبی برقرار کردم، هم شیوه روایتشان متفاوت و جالب است و هم نقشی که به من پیشنهاد شده. زمان اجرا که مشخص شود، حتما نامشان را اعلام می کنم.
ارسال نظر