حامد حاجی حیدری نوشت: انکارناپذیر است که داغ شدن موضوع بالنسبه حاشیه‌ای «سکسیسم» در جشن حافظ، در یک‌ساله منتهی به انتخابات ریاست جمهوری، نمی‌تواند از جنبه سیاسی مبرا باشد و قطعاً تبدیل این موضوع به مبحث نخست کشور، فقط دولت را از پاسخگویی به پرسش‌های مهمی که درباره عملکردش مطرح است، خلاص می‌کند و این فضای خوبی برای تصمیم‌گیری مهم مردم برای انتخابات تاریخی آتی نیست. ولی سروشکلی که موضوع تا حال به خود گرفته است، می‌طلبد تا در یک سطح رده چندم و نه در صفحه سیاسی و نخست و دوم که لااقل در صفحه فرهنگی روزنامه‌ها به این موضوع پرداخته شود.

خب؛ صحنه به‌این‌ترتیب است که مطبوعه «یالثارات الحسین‌(ع)» در شرایطی که سایر مطبوعات درباره وضع اسفبار «سکسیسم» (به قول خانم ترانه علیدوستی) در جشن حافظ سکوت کرده بودند، به این موضوع پرداخت و البته برای این پرداخت خود از عنوان «دیوث کیست؟» استفاده کرد. در میان شبکه‌های اجتماعی و در میان متدینین، ضمن آن‌که از نفس پرداختن به جنبه اسفبار سکسیتی در این جشن بی‌مسما، استقبال شد، اصرار و اذعان گردید که استعمال این لفظ، با این دلالت نسبتاً صریح، می‌تواند مستوجب گناه «قذف» قلمداد شود که گناه علی‌حده‌ای است. می‌شد موضوع را پوشش داد، بدون آن‌که مرتکب چنین گناهی شویم. حتی برخی از این منابع منتقد، با توجه به استدلال‌های سیاسی که در صدر مطلب عرض کردم، این اقدام مطبوعه مذکور را به لحاظ سیاسی مشکوک اعلام کردند که البته من با این دست شک‌ورزی‌های سیاسی موافق نیستم که خود این شک‌ورزی‌های مفرط، قسمی از گناه است.

در سوی دیگر، به‌ویژه واکنش 2 تن، یعنی، آقای مهران غفوریان و آقای شهاب حسینی و همچنین خانه سینما چشمگیر شد. آقای مهران غفوریان -که یکی از تصاویر نامناسب منتشره، به او مربوط می‌شد- با انتشار تصویری که در آن پوشش زن ایرانی به پتوپیچ هجو شده بود، به صحنه خبرسازی آمد. آقای شهاب حسینی، اما با انتشار متنی کوتاه اما بسیار تند و غیرمنصفانه وارد «گود» شد: «دهان خود را آب بکشید و به هم‌کیشان داعشی خود بپیوندید!» در این میان، واکنش خانه سینما، قدری متعادل‌تر و منطقی‌تر بود که به خاطر اهمیت آن، عیناً گزارش می‌کنیم: «سینمای ایران، حلقه قدرتمند پیوند جامعه ایرانی و نظام فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است. تضعیف و آسیب به این حلقه قدرتمند، سیاستی است که به تسخیر فضای دیداری و شنیداری کشور توسط بیگانگان منجر می‌شود. اقدام ضد اخلاقی، غیرشرعی و مزورانه نشریه موسوم به یالثارات در انتساب رکیک‌ترین فحاشی، متضمن حد شرعی قذف، بخشی از راهبرد کاهش قدرت این حلقه در عرصه ملی و جهانی است. این موضوع برای جدایی جامعه هنری از حاکمیت و از پشتیبانی مردمی سینماست. خانه سینما انتظار دارد مراجع ذی‌ربط نظارتی و قضایی کشور بر اساس رسالت قانونی خویش مبنی بر پیگیری عام تخلفات و مجازات عاملین «پخش مطالب غیرواقع» و «اقدام خلاف عفت عمومی» به این بی‌حرمتی، آن‌هم در انظار عمومی پاسخی تأدیب کننده به عاملان و آرامش‌بخش به افکار عمومی ارائه دهند. خانه سینما خود را مکلف به حمایت‌های همه‌جانبه از کسانی می‌داند که مورد هتک حرمت قرارگرفته‌اند و از حمایت‌های همه‌جانبه اندیشمندان، سیاستمداران، هنرمندان و دلسوزان عرصه فرهنگ سپاسگزاری می‌کند و دست همه آنان را که خواهان رشد و اعتلای فرهنگ ایرانی- اسلامی هستند، می‌فشارد.»

در این واکنش سینمایی‌ها، آنچه ملحوظ نبود، همان تم و محتوای «خود انتقادی» بود که اخیراً خانم ترانه علیدوستی، به‌عنوان آسیب «سکسیسم» به آن اشاره کرد و من در همین مطبوعه به این بینش شریف خیرمقدم گفتم، مشروط بر آن‌که با عمل گوینده مصادف باشد؛ اینکه بازیگر زن در سینمای ایران به این تشخیص برسد که باید با شاخص بدن و «سکس‌اش» شناخته نشود، بلکه به جنبه انسانی و هنرمندانه و متعالی‌اش ابرام شود، علامت خوبی است. از این زاویه دید، مطبوعه «یالثارات الحسین (ع)» بیانگر دغدغه بخش بزرگی از مردم است درباره صنعت سینمای ایران که انگار نمی‌خواهد با رنسانس فرهنگی برآمده پس از انقلاب همراهی کند و ضمن اینکه به حضور زن و شخصیت زن در اجتماع خیرمقدم می‌گوید، هشدار مکرمی می‌دهد که زن باید به‌عنوان یک انسان، نه به‌مثابه یک عروسک جنسی، آن‌هم در حضور شوهر خود، خویش را بیان کند. هنرمند سینمای ایران باید از خود بپرسد که چطور به ابزار طراحان لباس تبدیل‌شده است، وقتی توضیح می‌دهد: «تشکر می‌کنم از همه عزیزانی که به بنده لطف داشتن و یک توضیح کوچک برای عزیزانی که ناراحتن از گریم غلیظ و لباسم و پولی که گمان می‌کنند ما هزینه می‌کنیم در این اوضاع نابسامان اقتصادی. عزیزان دل، نازنینان، در این چند سال اخیر طراحان لباس و میک آپ آرتیست‌ها (گریمورها) مثل سایر کشورها بدون دریافت کوچک‌ترین وجهی لباس و گریم مراسم مهم رو به‌عهده می‌گیرن و ما به لطف این عزیزان با ظاهری آراسته‌تر در اینگونه مراسم شرکت می‌کنیم. حال اگر این گریم یا آرایش غلیظ هست یا لباسم باب سلیقه برخی نیست من شرمنده‌ام. مخلص همه مهربونا و نامهربونام هستم.»

واقع آن است که سینمای ایران، باید پس از ماجرای گلشیفته، طلاق‌های مکرر هنرپیشه‌ها که اغلب جنبه اخلاقی داشته است، پس از ماجرای حضور ناجور خانم‌های هنرپیشه در پارتی‌های عجیب و غریب و بعد از ماجرای مکرر فرش قرمز و جشن حافظ، به نسبت خود با فرهنگ زن ایرانشهر اسلامی تأملی به خرج دهد و به خود نهیب زند که اگر مسیری که ما انتخاب کرده‌ایم این سکسیسم گلشیفته و طلاق و پارتی و فرش قرمز است، طبعاً کسانی که خانم سینمای ایران را از جنبه سکسی‌اش می‌نگرند، دیر یا زود این سکس نیم‌بند را رها خواهند کرد و به هالیوود و بالیوود و سریال‌های ترکیه‌ای و وبگاه‌های پورن می‌رسند که البته رسیده‌اند. آنها سینمای ایران را با شخصیت ویژه‌ای که دیگر ندارد رها خواهند کرد، چنان‌که کرده‌اند. آنها به جای رفتن به سینما، سریال خارجی دانلود و تماشا می‌کنند. نه؛ سینمای ایران به زنان سکسی در جهان شناخته شده نیست. اگر سینمای ایران می‌خواهد رنگ و بوی مکرم فرهنگ «حافظ» را در خود متبلور سازد و هویت ممتاز خود را در جهان معرفی کند و در داخل نیز به حیات خود ادامه دهد، این راه و رسمش نیست. زنان این سینما باید به برهنه نبودن ببالند و الا برهنه‌تر از آنها در عالم فراوان است؛ زنان این سینما، باید الگویی شوند برای زندگی اجتماعی فعال زینب‌وار بدون سکس‌نمایی؛ و زنان این سینما باید سمبل شکنندگی خانواده و طلاق نباشند که متأسفانه هستند؛ بسیاری از آنها شأن هنر و حافظ را مراعات نمی‌کنند.