سال های سال است که واژه «مذاکره» در سرخط اخبار کشورمان قرار دارد. سال های طولانی بحث و رایزنی در مورد مسئله هسته ای واژه هایی مثل «رایزنی»، «گفت و گوی سازنده» و از همه پرکاربردتر، «مذاکره» را به لغت های آشنا در فرهنگ ما تبدیل کرده است. با به نتیجه رسیدن مذاکرات «وین» و داغ شدن اخبار مذاکرات، تب مذاکره و مشتقات آن نیز در جامعه بالا گرفته و رفته رفته شاهد رواج یافتن فرهنگ به «مذاکره طلبیدن»، «رایزنی کردن» و دنبال بازی «برد- برد» بودن در جامعه هستیم.
مذاکره در خانواده را یاد بگیرید
مذاکره در بعد سیاسی ویژگی ها، پروتکل ها و مختصات خاص خود را دارد که می توان در فرصت مناسب به کلیات آن پرداخت. اما برای بسیاری از مردم، گونه مهم تری از مذاکره وجود دارد و آن مذاکره در محیط خانواده و اصطلاح مذاکرات «زناشویی» است. این که چطور یک فرد می تواند با همسر خود وارد یک «مذاکره» سازنده شود و به جا استفاده از گزینه های مخرب، با گفت و گو و فهم متقابل مشکلات را از پیش رو بردارد. این که از اساس مذاکره زناشویی چه ماهیتی دارد و تفاوت آن با گفت و گوهای روزمره چیست و این که چه آسیب هایی پیش رو این مسیر قرار دارد؟در یکی از روزهای گرم مرداد، با یکی از روان شناسان برجسته حوزه خانواده، یعنی سرکار خانم «فائزه دینی» به بحث و گفت و گو پیرامون سوالات بالا نشستیم و سعی کردیم در حد بضاعت مفهوم «مذاکره» را واکاوی کنیم. لطفا تا پایان این گفت و گو همراه ما باشید.
بعد از به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای، این روزها «مذاکره» کردن، کم کم دارد به یکی از اصطلاحات جاافتاده در فرهنگ ما تبدیل می شود. آیا مفهوم مذاکره را می توان به بستر خانواده و زندگی زناشویی تعمیم داد؟
بله، مذاکره کردن یکی از مهارت های اساسی در زندگی زناشویی است که زوجین باید آن را بیاموزند در زندگی به کار بگیرند. این روزها در بین مراجعینم زیاد می بینم زوج هایی که توانایی برقراری تعامل و گفت و گو با یکدیگر را ندارند و هرگاه که می خواهند با همدیگر صحبت کنند، بعد از چنددقیقه کارشان به جدال و مناقشه می کشد. در این خانواده ها کمبود توانایی «مذاکره» آشکارا به چشم می خورد.
در خانواده مذاکره با گفت و گوی عادی و روزمره چه فرقی دارد و چه عاملی آن ها را از یکدیگر جدا می کند؟
مذاکره گونه خاصی از گفت و گو است که در یک بستر ثابت و با یک هدف مشخص صورت پذیرد. برای مثال ممکن است زوجین در طول روز با یکدیگر در مورد موضوعات مختلفی گفت و گو کنند که این گفت و گوها می توانند جنبه خبررسانی، تعامل عاطفی، اغنای نیازهای اجتماعی و... را داشته باشند. اما هنگامی که زوجین بر سر یک موضوع خاص با یکدیگر گفت و گو می کنند که در آن اختلاف نظر دارند، آن زمان است که مفهوم «مذاکره» شکل می گیرد. برای مثال، ممکن است زن و شوهر بر اسر انتخاب رشته تحصیلی فرزندشان در دبیرستان با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. حال اگر زوجین این توانایی را داشته باشند که برای مثال به مدت یک ساعت تنها روی همین موضوع متمرکز شوند و محمل بحث را تغییر ندهند، می توان گفت که آن ها دارند بر سر این موضوع مذاکره می کنند.
ولی متاسفانه غالبا شاهدیم که وقتی زوجین با یکدیگر بر سر موضوعی اختلاف نظر دارند، سعی می کنند از هر وسیله ای برای محکوم کردن طرف مقابل استفاده کنند!
برای اینکه این مسئله را آسیب شناسی کنیم، باید یک مقداری دقیق تر بشویم. امروز در کشور ما، غالب افراد سعی می کنند حداقل در ظاهر خود را منطقی نشان بدهند و این طور وانمود کنند که می توانند موضوعات را با گفت و گو حل کنند. اما متاسفانه در بسیاری از موارد، این ویژگی تنها در حد یک ادعا و ژست ظاهری می ماند و درون فرد نهادینه نمی شود. فردی که می خواهد مذاکره کند، باید این را بداند که مذاکره نوعی تعامل متقابل است و شما برای رسیدن به فهم مشترک با طرف مقابل، باید از بعضی مواضع خود عقب نشینی کنید.
بعضی افراد فکر می کنند که «مذاکره» یعنی اینکه شما بتوانید تمامی اهداف و مواضعتان را از طریق گفت و گو به طرف مقابل تحمیل کنید! این عاملی است که باعث می شود بسیاری از مذاکرات در محیط خانواده قبل از شروع محکوم به شکست شوند. فردی که می خواهد باب مذاکره را در خانواده باز کند، باید قبل از آن اصول و شرایط پیش نیاز آن را بپذیرد!
اصول اساسی مذاکره در خانواده از چه مواردی تشکیل می شود؟
همسران چند نکته را باید به عنوان پیش فرض و اصول ابتدایی مذاکره پپذیرند. اول اینکه باید با این دید وارد مذاکره شوند که لزوما در پایان نظر آن ها، نظر نهایی نخواهدبود. یک مذاکره مثبت باید به تصمیمی مبتنی بر منطق سازنده ختم شود. منطق سازنده، مجموع دلایلی است که براساس آن، طرفین به این نتیجه می رسند که تصمیم اتخاذشده بیشترین فایده را به همه اعضای خانواده می رساند.
اصل دومی که باید رعایت شود، این است که موضوع مورد مذاکره باید روشن باشد و تنها بر سر آن مورد، گفت و گو انجام شود. به مثال انتخاب رشته برگردیم. اگر زوجین سر این موضوع اختلاف دارند و برای مثال پدر اصرار دارد که فرزند خانواده رشته ریاضی بخواند و مادر روی رشته تجربی تاکید دارد، باید در ابتدای بحث تعیین شود که باری مثال تا نیم ساعت بعد، تنها بر سر همین موضوع گفت و گو شود. اما متاسفانه ما شاهد این هستیم که در بسیاری از موارد زوجین، هنوز چند دقیقه از شروع صحبت نگذشته که بحث از موضوع اصلی منحرف شده و مثلا به رفتار بد مادرشوهر در فلان مهمانی می رسد! درواقع این موضوعات، به شدت بستر مذاکره را تهدید می کنند.
فکر نمی کنید رعایت این اصل با توجه به فرهنگ احساسی و هیجانی ایرانی کمی غیرقابل دسترس باشد؟
قطعا برای افرادی که تمام عمر در فضایی بزرگ شده اند که حرف، حرف یک نفر بوده و بحث معنایی نداشته، در شروع کار مسئله کمی مشکل باشد. اما تجربه ثابت کرده که در صورت مداومت و تمرین می توان به مهارت مذاکره دست یافت. برای راحت تر شدن کار می توان از قراردادهای داخلی استفاده کرد. به چه معنا؟ به این معنا که قبل از شروع یک بحث، طرفین موضوع مورد بحث را روی یک ورق کاغذ یا روی یک تخته وایت برد بنویسند و آن را در معرض دید قرار دهند. نوشتن بعضی موارد تاثیر شگفت انگیزی در رعایت حدود و مرزهای بحث دارد.
اصل بعدی که باید در مذاکره رعایت شود، چه اصلی است؟
یکی دیگر از اصولی که باید در مذاکره مورد توجه قرار بگیرد، اصل «شنیدن» است. هر کس که وارد مذاکره می شود، باید این اصل را بپذیرد که در یک گفت و گوی دونفره، نمی توان همیشه گوینده بود و گاهی نیز باید سکوت کرد و به حرف های طرف مقابل گوش سپرد.
گوش کردن هم صرفا ساکت بودن نیست. شاید همه ما این تجربه را داشته باشیم که هنگامی که اصطلاحا در یک بحث مشغول «گوش دادن» به صحبت های طرف مقابل هستیم، کلا ذهنمان معطوف به فضای دیگری است. یعنی اصطلاحا یک گوشمان در است و دیگری دروازه. به جای اینکه ببینیم طرف مقابل از ما چه می خواهد، مدام در فکر این هستیم که چگونه جمله جدیدی را علیه او تدارک ببینیم. اگر بخواهیم وارد «مذاکره»ای سازنده شویم، باید بدانیم تا وقتی ذهنمان را برای شنیدن حرف های طرف مقابل آماده نکنیم، قطعا نتیجه مطلوبی در کار نخواهدبود.
یعنی به تعبیری باید بدون جهت گیری وارد مذاکره شویم؟
دقیقا یکی از اصول دیگر مذاکره که در تکمیل بحث بالا مطرح می شود، همین نکته است. ممکن است شما از فردی سر قضیه ای دلگیر باشید و به اصطلاح از او کینه به دل گرفته باشید. باید بدانید که اگر می خواهید با او وارد «مذاکره» سازنده شوید، کنارگذاشتن این کینه و جهت گیری پیش فرض ذهنی ولو به طور موقت اهمیت زیادی دارد. شما باید با ضمیر سفید مذاکره کنید، نه با درونی پر از کینه و نفرت نسبت به طرف مقابل.
زیاد پیش می آید که افراد، حال چه در نقش همسری و چه در سایر نقش های اجتماعی، با یکدیگر وارد گفت و گو می شوند اما به قدری از قبل از یکدیگر کینه به دل دارند و فضای بحث از همان ابتدا به قدری تیره و تار است، که بعد از چند دقیقه کار به درگیری و دارد و فریاد می رسد. قبل از شروع یک مذاکره ولو به طور موقت و تکنیکال، باید ذهتنان را از این پیش فرض ها خالی کنید.
دلیل شکل گرفتن این کینه های پنهان، به طور خاص در بعد زناشویی چه مواردی است؟
دلایل مختلفی دارد: تابوهای غلط اجتماعی و قوانین نانوشته جامعه که اصطلاحا به آن ها «آرکی تایپ» می گوییم، عدم وجود درک متقابل، وجود عقده های بلندمدت و...
برای مثال فردی در طول دوران جوانی مدام از سوی پدرش تحقیر و نادیده گرفته شده است یا همواره در فضای خانه هر چه پدر می خواست، همان بوده است.این فرد در بسیاری از موارد در این حوزه دچار عقده روانی می شود و می خواهد به طور خواسته یا ناخواسته آن را سر دیگران تخلیه کند. یعنی اصطلاحا به «توتلیاریسم» روی می آورد و می خواهد همیشه حرف، حرف خودش باشد.
برای اینکه یک مذاکره سازنده باشد، باید عقده هایی که مانع گفت و گو و نتیجه گیری می شود، با کمک مشاور و افراد دلسوز گشوده شود تا مسیر رسیدن به نتیجه به بهترین شکل، هموار شود.
ارسال نظر