بیست و پنج سال پیش، وقتی سکوت بره‌ها آماده‌ی نمایش شد کمتری کسر فکر می‌کرد که این فیلم سیاه و تیره یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای جهان بشود. آن زمان منتقدها روی خوشی به آن نشان ندادند و کمی که گذشت و استقبال تماشاگران را دیدند کم کم سعی کردند با حال و هوای فیلم کنار بیایند. شاید تنها سازندگانش بودند که ایمان داشتند فیلم خوبی ساخته‌اند و از حضور در آن لذت برده‌اند. اما حالا سکوت‌ بره‌ها از این ارزش‌گذاری هم فراتر رفته و مثل هر فیلم بزرگ و جریان ساز و زنده‌ای سینما را به قبل و بعد خودش تقسیم کرده است. 

 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون


*سکوت بره‌ها چطور ساخته شد؟

جانات دمی، کارگردان 48 ساله و کم و بیش سر به هوا که کارنامه‌ی نامتجانسی دارد، می‌گوید:‌ «عاشق کتاب شده بودم، به نظرم فیلم خوبی ازش درمی‌آمد. کتاب پنج هفته در صدر پرفروش‌ها بود و امیدواربودم که پول فیلم را برگرداند» در سال 1988 سکوت بره‌ها حتی برای یک ماه هم از صدر کتاب‌های پرفروش آمریکا پایین نیامد. 

سکوت بره‌ها ادامه‌ی اژدهای سرخ، کتاب دیگر توماس هریس در ژانر دلهره‌آور و پلیسی بود (کتابی که مایکل مان فیلم کوچک اما تأثیر گذارش شکارچی انسان  را از روی آن ساخت) این مجموعه یکی از پر سر و صداترین اتفاقات نشر در دهه‌ی 1980 بود و ترکیب ژانر وحشت و شخصیت پردازی پیچیده و روان شناسانه‌اش باعث شده بود ذهن جامعه‌ی آمریکا را تا حد زیادی به خود مشغول کند. یکی از کسانی هم که جذب کتاب شد جین هکمن بود که حق به فیلم در آوردن کتاب را خریده و در پی این بود که اولین فیلمش را کارگردانی کند.
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

 عدم در نظر گرفتن کیفیت زندگی کاری هکمن معروف است. این بازیگر بزرگ در فیلم‌های عجیب و غریب زیادی حضور پیدا کرده است. اما با وجود همه‌ی تصمیم‌گیری‌های پا در هوا و متزلزلش، هیچ کدامشان به پای رها کردن در پروژه‌ی سکوت بره‌ها نمی‌رسند. جین هکمن حق به فیلم در آوردن این کتاب خارق‌العاده را در دست داشت و آخرش به این نتیجه رسید که آن را نمی‌خواهد.

 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون

کتاب درباره‌ی کلاریس استارلینگ، کارآموز جوان اف‌بی‌آی و دانشجوی پرشوقی است که مافوق‌هایش راضی‌اش می‌کنند با دکتر هانیبال لکتر آدم‌خوار و دیوانه‌ دوستی‌ای ساختگی برقرار کند، مردی که زمانی روان پزشک بوده و حالا به خاطر مجموعه قتل‌های وحشتناکی که در آنها بخش‌هایی از بدن قربانی‌هایش را می‌خورده در حبس است. تیم اف‌بی‌آی که جک کرافورد، از دنبال کنندگان قدیمی لکتر رهبری آن را برعهده دارد، گمان می‌کند که اگر استارلینگ و لکتر با هم ارتباط داشته باشند، دکتر دیوانه به‌شان کمک خواهد کرد تا یک قاتل زنجیره‌ای دیگر را به دام بیندازند، کسی که چهارده زن را کشته و پوستشان را از تنشان کنده تا همان طور که لکتر باظرافت می‌گوید‌:‌ «ژاکت‌های زنانه داشته باشد»

 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

هکمن در زمان خرید حق کتاب اعتراف می‌کند که «این یکی از سینمایی‌ترین کتاب‌هایی است که تا به حال خوانده‌ام. وقت خواندنش در ذهنم مدام فیلم را می‌دیدم» قرار بود میشل فایفر نقش استارلینگ را بازی کند، جان هرت برای نقش لکتر انتخاب شده بود و هکمن خودش می‌خواست جک کرافورد را بازی کند. ستاره‌هایی بزرگ و داستانی جنجالی که نمی‌شد به راحتی از خیرش گذشت. حالا کمی جلو می‌رویم، به شب اسکار در ماه مارس 1989، جین هکمن در یکی از ردیف‌های جلویی نشسته. بازی‌اش در نقش یک مأ‌مور اف‌بی‌آی درفیلم «می سی‌سی‌پی» میِ‌سوزد برای جایزه نامزدش کرده، اگر چه آخر کار اسکار به داستین هافمن به خاطر بازی در «مردبارانی» می‌رسد. می‌سی‌سی‌پی می‌سوزد برای جایزه‌های بسیاری نامزد می‌شود اما هکمن همراه با دیگران شاهد این است که فیلم چطور روایتی خشن و سیاه و غمگین از بی‌رحمی انسان در برابر همدیگر را به نمایش می‌گذارد. 

 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

این می‌شود که در عرض چند روز هکمن دست از سکوت بره‌ها می‌شوید. اوریون پیکچرز حق کتاب را می‌خرد و آن را به جاناتان دمی می‌سپارد. دمی با خنده می‌گوید: «من اگر بودم فیلم را دست آدمی مثل خودم نمی‌دادم!»‌ می‌داند که کارنامه‌اش تا اینجا چیز قابل ارائه‌‌‌ای ندارد، اما شاید این پیشنهاد به خاطر فیلمش Caged Heat ‌بوده که در زندان زنان می‌گذشت. دمی می‌گوید: «‌عاشق این بودم که نقش اولم زن باشد» وقتی قرار داد را امضا‌ کرد به شدت دلش می‌خواست همان فایفر نقش کلاریس را بازی کند،‌ اگر چه که بازیگر 34 ساله ده سالی برای نقش بزرگ بود. اما فایفر خیلی زود به همان نتیجه‌ی هکمن رسید و از پروژه جدا شد، گفت نمی‌تواند با سیاهی و تلخی مسلط بر فیلمنامه کنار بیاید، اینجا بود که جودی فاستر وارد پروژه شد، کسی که با حضورش در فیلم راننده تاکسی در سال 1976 و نامزد اسکار شدن در دوازده سالگی از قبل با فیلم‌‌های سیاه و تلخ شناخته می‌شد.
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

 از زمان راننده تاکسی به بعد فاستر متخصص فیلم‌های سرگرم کننده‌ می‌شود. می‌گوید:‌ «برایم مهم نیست که در فیلم‌های کمدی بازی کنم، صرفاً راضی‌ام نمی‌کنند. دلم می‌خواهد با واقعیت سر و کار داشته باشم. عاشق صحنه‌هایی‌ام که در موقعیت های مهلک و انسانی و خطرناک می‌گذرند. کار من این است. عاشق اینم که از چشم کسی اتفاقات را ببینم که تجربه‌هاش مثل آدم‌های عادی نیست.»

می‌گویند موقع فیلمبرداری یکی از صحنه‌های خشن و طولانی فیلم متهم (1988) فاستر از اضطراب با چنان شدتی گریه کرده بود رگ چشم‌هایش پاره شد. آیا ممکن است که او واقعاً «عاشق»‌ این صحنه‌ها باشد؟ 

«برایم سخت است که به این سوال پاسخ دهم، نمی‌دانم وقتی بنویسیدش چطور از آب در می‌آید. اما بگذارید بگویم. هر روز که از سر فیلمبرداری به خانه برمی‌گشتم با خودم می‌گفتم: «دارم در فیلم خوبی بازی می‌کنم»‌ از گفتن این جمله لذت می‌ّبردم. انگار که داشتم کاری ناب انجام می‌دادم، یک کار واقعی و حقیقی. کار من بیان حقیقت است»
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

فاستر که مطمئن شده بود فایفر هرگز خودش را به چنین پروژه‌ای نمی‌سپارد، به سرعت سراغ جاناتان دمی رفت تا نقش کلاریس استارلینگ را به دست بیاورد. در اولین دیدارشان به دمی گفته بود‌:‌‌ «همین طوری الکی دلم نمی‌خواهد در این فیلم باشم. دلایل شخصی زیادی دارم و موضوع چندان ربطی به این ندارد که این نقش خوبی است» 
 

سکوت بر‌ه‌ها 25 ساله شد!

بهتر است برای درک بهتر این دلایل نگاهی بیندازیم به متنی که جودی فاستر در سال 1982 نوشته است:


«شانس بزرگی نصیبم شده، یا حداقل این طور می‌گویند. من مرگ را در پیش پا افتاده‌ترین و هم‌زمان اضطراب‌آورترین اتفاقات تجربه کرده‌ام. سوژه‌ی عکاسی بودن حسی داشت مثل هدف شلیک بودن، هنوز هم همین طور است فکر می‌کردم در جمع همه دارند به من نگاه می‌کنند، شاید هم واقعا همین طور بود. خودم را مجبور می‌کردم که همه‌ی نامه‌های مریض و پرنفرت را دوباره و دوباره بخوانم. مردم همین‌طور به طرفم شلیک می‌کردند و گلوله‌ می‌فرستادند»

این متن دو سال بعد از ترور نافرجام رونالد ریگان نوشته شده است. تروری به دست جان هینکمن که قصد داشت با این کار توجه بازیگر محبوبش جودی فاستر را جلب کند و این کار را تحت تأثیر فیلم راننده تاکسی  انجام داده بود. با چنین پیشینه‌ای دیگر عجیب نیست که فاستر دلش خواسته وارد پروژه‌ی سکوت بره‌ها شود، فیلمی که هر چه باشد درباره‌ی ارتباط برقرار کردن با قاتلی است که رفتارش تماما عجیب به نظر می‌رسد.
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

فاستر به دمی گفته بود: «می‌دانم که نیازی نیست این را به تو بگویم، اما حس می‌کنم این مسئولیت را در برابر همه‌ی زنان قربانی شده‌ جهان دارم، و باید بگویم که نباید این مامورهای اف‌بی‌آی را یک مشت احمق جمهوری‌خواه نشان دهی‌. اگر می‌خواهی قهرمان فیملت باشم، باید تصویری درست از آنها ارائه بدهی»‌ فاستر این را هم خواسته بود که خشنونت فیلم چندان پررنگ نباشد، که وقتی چنین فیلمنامه‌ای دارید کار آسانی نیست.
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

آنتونی هاپکینز که موهایش سفید‌تر و پوشش سبزه‌تر از همتای سینمایی‌اش دکتر هانیبال لکتر است می‌گوید: «جاناتان دمی اصرار داشت صحنه‌های خیلی وحشتناک بیرون‌ آورده شوند، روی بخش‌هایی که شخصیت من صورت کسی را می‌برید تأکید نمی‌کرد. جزئیات صحنه‌های کالبد شکافی را نشان می‌داد چرا که واقعیت مهمی‌اند. اما تنها صحنه‌های کوتاه و گذرایی از خشونت می‌دیدیم و فیلم بیشتر با خشنونتی روان شناسانه سروکار داشت . و به نظر من این جنبه‌ی واقعا‌ ترسناک فیلم بود.»
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

جاناتان دمی با شخصیت اصلی فیلمش موافق است، به جلو خم می‌شود و با تکان دست شروع به حرف زدن می‌کند: «خشنونت الزاما یکی از عوامل موثر در فیلم نبود. وحشت قرار بود از طریق شخصیت پردازی منتقل شود ما شخصیتی به اسم لکتر داریم که جرایم وحشتناکی مرتکب شده اما آنتونی هاپکینز به او جنبه‌ای انسانی می‌بخشد. صحنه‌ای در فیلم هست که کلاریس با او درد و دل می‌کند و از بحرانی در گذشته‌اش حرف می‌زند. موضوع برای لکتر مهم است و به آن توجه نشان می‌دهد. همین موضوع شخصیتش را بی‌اندازه پیچیده و کم و بیش غیرقابل پیش بینی می‌کند» فاستر می‌گوید: «سکوت بره‌ها فیلمی است داستانی و شخصیت محور، و همین آن را از فیلم های اسلشر متمایز می‌کند چیزی که در مورد کلاریس استارلینگ دوست دارم این است که شاید اولین باری بود که قهرمان زنی می‌دیدم که نسخه‌ی زنانه‌ی آرنولد شوارتزنگر نبود. زنی با لباس‌های بدن نما نبود که اسلحه به دست این‌ور و آن‌ور می‌دود. کلاریس یک انسان است و ضعف‌هایش احساساتی بودنش، و شهود و آسیب‌پذیری‌اش همه در حین مبارزه همراهش هستند. به گمانم پیش از این قهرمان زنی مانند او وجود نداشته است»
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

آدم بده‌ی فیلم هم به نوبه‌ی خودش منحصر به فرد بود. هاپکینز می‌گوید: «همین که فیلمنامه را خواندم بلافاصله فهمیدم باید این نقش را چطوری بازی کنم. می‌دانستم چه قیافه‌ای دارد و چطوری حرف می‌زند. دو-سه‌تایی صدا توی سرم آمد. به نظرم صدایش باید ترکیبی می‌بود از کاترین هپبورن، ترومن کاپوتی و هال 2001: ادیسه‌ی فضایی. در مورد ظاهرش هم جاناتا می‌خواست شخصیت رنگ پریده باشد و از من خواست جلوی آفتاب نروم. این هم ایده‌ی من بود که موهایش تیره و چسبیده به سرش باشند»
 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون

فاستر در ادامه می‌گوید: «من عاشق رابطه‌ی بین لکتر و کلاریسم به نظرم کلاریس برای لکتر احترام قایل است، او را یک انسان می‌بیند و قضاوتگرانه نگاهش نمی‌کند. معنایش این نیست که محکومش نمی‌کند یا ازش نمی‌ترسد، بلکه می‌خواهد او را بشناسد. هر دوی آنها در کمال متانت و احترام رفتار می‌کنند. کلاریس آدمی است که از متوسط الحالی و شبیه بقیه بودن فرار می‌کند»

 

25 سالگی سکوت بر‌ه‌ها خیاط و خون
 

فاستر می‌خواست برای نقش آماده شود و به همین خاطر در تمرینات روزانه‌ی کارآموزهای اف‌بی‌آی شرکت می‌کرد و تمام تلاشش را می‌کرد تا خودش را با فعالیت‌های ذهنی و بدنی نوآموزها همگام کند.به گزارش 24، فاستر مانند اسکات گلن تا آن حد پیش نرفت که برای آماده شدن برای نقش جک کرافورد خودش را در اتاقی زندانی کرد و به صداهای ضبط شد‌ه‌ی قاتل‌های زنجیره‌ای گوش داد که یک قربانی را شکنجه می‌کردند و می‌کشتند.

جاناتان دمی درباره‌ی متفاوت بودن این پروژه با فیلم‌های قبلی‌اش می‌گوید: «خوشبختانه تنها نقطه‌ی مشترک بین فیلم‌هایی که تا اینجا هست گرفته‌ام فیلمنامه‌ی خوبشان بوده است. بیشتر فیلم‌ها به این خاطر خوب از آب درنمی‌آید که فیلمنامه‌های خوب زیاد نیستند. به نظرم بزرگ‌ترین مشکل صنعت سینما در این است که همه‌ی حوزه‌هایش پر از آدم‌های با استعداد است. به جز حوزه‌ی فیلمنامه‌نویسی. اگر شانسم بزند و فیلمنامه‌ی خوبی بخوانم حتما درصدد ساختنش بر‌می‌آیم. سکوت بره‌ها فیلمنامه‌ی خیلی خوبی داشت و خوشحال بودم که هیچ جنبه‌ی طنزی هم ندارد چرا که ساختن فیلم خوب خودش به تنهایی سخت است و ساختن فیلم خوب کمدی از آن هم سخت‌تر است. به خاطر نبود جنبه‌های طنز احساس آزادی می‌کردم. این روزها کی حال و حوصله‌ی خندیدن دارد؟ مهم است فیلم‌هایی ببینیم که مضطربمان کنند و تأثیرشان از خواندن روزنامه هم بیشتر باشد»

جاناتان دمی در پاسخ به این سوال که تصویری بی‌نظیر هانیبال لکتر به لطف کارگردانی اوست یا بازی آنتونی هاپکینز، می‌گوید: «راستش باید این را بگویم که آنتونی حسابی خل و چل است و این موضوع مهمی بود. من از همان اول به فکر او بودم. به دو دلیل فکر می‌کردم برای نقش دکتر لکتر محشر است:‌ یکی این که از سرورویوش هوش سرشار می‌بارد، چیزی در وجودش دارد که باعث می‌شود حس کنید خیلی از شما باهوش‌تر است. و اصلا همین هوش زیادش است که کلاریس را جذب می‌کند. خصیه‌ی دیگر تونی هاپکینز شور و شوق و انسانیتش است، که این را به طور مشخص در مرد فیل‌نما می‌شود دید. راستش من حرف زیادی نداشتم که درباره‌ی در آوردن شخصیت با او بزنم به جز این که بگویم: حرف ندارد، ممنونم»

و در مورد جودی فاستر و نقش کلاریس استارلینگ می‌گوید: «این بار هم باید به همان ویژگی‌ مهم یعنی هوشمندی اشاره کنم. جودی را قبل از آن فقط در فیلم‌ها دیده بودم. وقتی اولین بار ملاقاتش کردم چیزی که هیجان‌زده‌ام کرد این بود که به گمانم این اولین نقشش بود که لازم نبود در آن هوشمندی‌اش را پنهان کند. می‌توانس در نقش کلاریس دقیقاً همان قدری باهوش باشد که در واقعیت هست»

سوال دیگری که وجود داشت این بود که فیلم با مسائلی ناراحت کننده مانند قتل‌های زنجیره‌ای، خشونت بی اندازه و بی‌رحمی سر و کار داشت. و آیا جاناتان دمی به عنوان کارگردان دغدغه‌ای شخصی نسبت به این مسائل دارد. «من همیشه با خشونت تصویری درگیر بوده‌ام. فکر می‌کنم همه‌‌ی کارگردان‌ها همین طور باشند. اگر خشونتی که در جامعه‌مان در جریان است برایتان مهم باشد، ناگزیر در وجوتان با آن سر و کله می‌زنید. دغدغه‌‌ی اصلی‌ام این بود که احساس مسئولیت کنم و خشونت را به عنوان چیزی وحشتناک، پست، و چیزی که باید به هر طریق ممکن جلویش را گرفت نشان دهم. البته خشونت فیلم‌هایی مانند رمبو یا چیزهای مشابه هرگز برایم جالب نبوده، فیلم‌هایی که خشونت را فقط برای خشونت می‌خواهند. این فیلم‌ اما آشکارا ضد خشونت است، سکوت بره‌ها از خشونت بیزارتان می‌کند، و ازتان می‌خواهد که به مهیب و انزجار آور بودن خشونت باور بیاورید»