خروج از اتحادیه اروپا سیاست خارجی لندن را متزلزل می سازد
یک اندیشکده اروپایی نوشت: نکته کلیدی این است که اتحادیه اروپا بدون انگلیس یا دست کم بدون انگلیسی مطلوب برای خودش، کمتر آزاد ، امن و باارزش خواهد بود.
اندیشکده «مرکز اصلاحات اروپا» در گزارشی به ابعاد مساله خروج یا عدمخروج انگلیس از اتحادیهاروپا پرداخت.
«جان کر» نویسنده این یادداشت مینویسد: 50 سال پیش و زمانی که من به وزارت امور خارجه پیوستم، «دین آچسن» وزیر خارجه وقت به خوبی وضعیت آن دوره را توصیف کرد: ما (انگلیس) با حمله شکستخورده خود به سوئز درسال 1956 و نابودی واپسین نمودهای سلطه خود، در حال از دستدادن امپراطوریمان هستیم. ما امپراطوری را از دست داده اما نقش جدیدی برای خود نیافتهایم. ما فکر میکردیم که در حال شکست در جنگ سرد هستیم؛ جنگ و رقابت با شوروی و کمونیسم چین بر سر افریقا و جنوب شرق آسیا. آلمان تجزیه شد و کنترل نیمی از اروپا بدست مسکو افتاد. شورای امنیت سازمان ملل نیز توسط شوروی مسدود گردید. دراین دوره وزارت امور خارجه توسط آتلانتیکیها و اروپاییهای اقتصاددان مدیریت میشد و دفاتر مشترکالمنافع چندان فعال نبودند.
15 سال پیش زمانی که من اداره امور مشترکالمنافع و وزارت خارجه را ترک کردم، این دو نهاد دریافته بودند که اتحادیه اروپا منافع ما را در واشنگتن، سازمانملل و کشورهای مشترکالمنافع تقویت میکند. ما در واشنگتن به عنوان راهنمایان خوبی برای درآمدهای اتحادیه اروپا محسوب شده و میتوانستیم پیشبینیهایی در این زمینه ارائه دهیم: اینکه دسترسی ما به سیاستگذاران ارشد آمریکایی میتواند در انعکاس نقش رهبری ما بر موضوعات سیاست خارجی اتحادیهاروپا کمککننده باشد. اکنون وضعیت تغییر کرده است. حوادث خاورمیانه، کسری بودجه دفاعی و فقدان دیپلماسی (کارآمد) ظرفیت رهبری ما را تضعیف کرده است. ما در اروپا برای خود گزینه انزوا را انتخاب کردهایم. ما عقب ایستادهایم و عواقب برگزاری همهپرسی حضور یا عدمحضور انگلیس در اتحادیه اروپا را ارزیابی میکنیم.
* به عنوان اهرم اول، ارتباط با واشنگتن اهمیت فراوانی دارد. انگلیس درحالی میتواند در بهترین شرایط خود باشد که ایالاتمتحده در بهترین شرایطش قرار داشته باشد. این واقعیت حتی اگر انگلیس از اتحادیهاروپا نیز خارج شود ، تغییر نخواهد کرد. نفوذ سیاسی و نه احساسی در سیاستگذاریهای آمریکا نیز در اولویت است. ما برای آمریکاییها مفید هستیم؛ از این نظر که میتوانیم سایر دوستانمان را به اتخاذ سیاستهای مشترک و یاحداقل متناسب با واشنگتن متقاعد نماییم. بنابراین جای تعجب نیست که آمریکاییها خواهان رای ما به ابقا در اتحادیهاروپا باشند.
* اهرم بعدی ناتوست؛ ساختار دفاعی مشترکی که ما تمامی نیروهای خود را در اختیار آن گذاشته تا در زمان جنگ از آنها بهره ببریم. این اتحاد اکنون با توجه به اقدامات روسیه در کریمه و دونباس و تهدید کشورهای بالتیک، به شدت تضعیف شده است. کسریهای نظامی ما افزایش یافته و کاهش رشد اقتصادی در دوره پس از بریکس نیز نشاندهنده دور از دسترس ماندن اهداف ما است. در این شرایط بیشک قدرت نرم و نفوذگر غرب آسیب میبیند. سکوت آلمان در قبال استقرار نظامی ناتو و نارضایتی فرانسه از ساختار فرماندهی تحت رهبری آمریکا بدین معناست که انگلیس در ایجاد ارتباط میان ناتو و تصمیمسازی قدرت نرم در شورای وزیران اتحادیهاروپا، ارائه نفوذ، کمک و دیپلماسی این اتحادیه در راستای اهداف مشترک غرب شکست خورده است. با این حال اتحادیهاروپا هنوز رایزنیهای خود را با ما متوقف نکرده اما تصمیمگیریهایش را خود انجام میدهد.
* اهرم سوم درسی برگرفته از تاریخ است. چمبرلین در پذیرش الحاق زودتنلند در 1938 اشتباه کرد؛ این کار منفعتی برای ما نداشت و به احترام دیگر کشورها انجام شده بود. ما با اغوای سوئز، هیچ کمکی به مقاومت مجارستان علیه اتحاد جماهیر شوروی در سال 1956 انجام ندادیم. ما حتی در سال 1968 کمکی به اصلاحطلبان در چک نیز نداشتیم. به نظر میرسد این مساله فراموش شده که رفاه و ثبات در اروپای مرکزی امری حیاتی برای امنیت انگلیس محسوب میشود.
وزیر دفاع ما چند روز پیش به یکی از متحدان کلیدی ما، ترکیه توهین کرده و گفت: «چنانچه ما از اتحادیه اروپا خارج شویم، تا سال 2020 ترکها، جنایتکاران ترک بر انگلیس مسلط خواهند شد.» متاسفانه او و بسیاری دیگر باید بدانند که الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا موضوعی دیرینه است و این الحاق بستگی به چگونگی حل مشکلات داخلی ترکیه و هزاران مساله دیگر دارد. چنین سخنانی تنها به منافع ملی ما ضربه میزنند. اما نکته کلیدی این است که اتحادیه اروپا بدون انگلیس یا دست کم بدون انگلیسی مطلوب برای خودش، کمتر آزاد ، امن و باارزش خواهد بود. پس جای تعجب نیست که دوستان واقعی ما خواهان ابقای ما در این اتحادیه هستند.
* اهرم چهارم اینکه بدانیم نظمهای چندجانبه در راستای اهداف و منافع ما است. این نظم بر اساس حاکمیت قانون، سازمان ملل و نهادهای کلان فعال در حوزه اقتصاد تدوین میگردد. چنانچه ما اتحادیهاروپا را ترک کنیم تمامی این برنامهها کوچکتر و به احتمال زیاد از تمرکز بر کشورهای متحد ما نیز خارج میشود. فراتر از مساله تجارت، توانایی ما در خنثیسازی تهدیدات امنیتی مانند برنامه هستهای ایران، آبهای ایندوس یا دریای چین جنوبی است که تضعیف میگردد. اگر نفوذ ما در اروپا و حتی آمریکا کاهش یابد چرا ایران ، هند، چین یا شورایامنیت باید به حرف ما گوش دهند؟ جای تعجب نیست که دوستان آسیایی و دوستان مشترکالمنافع ما خواهان ابقای ما در اتحادیهاروپا باشند.
نقش این چهار ستون و اهرم در سیاست خارجی ما، نقشی متقابل است بدین معنا که تضعیف یا تقویت یکی از آنها موجب تضعیف و تقویت سایر موارد میشود. به همین دلیل همهپرسی آتی ما از اهمیت فراوانی برخوردار است. با خروج ما از اتحادیهاروپا نفوذمان در سراسر دنیا فول خواهد کرد.
ارسال نظر