تصاویری از زبالههای نوروزی در زاگرس!
تاکنون همواره از میزان رو به افزایش تراکم و انباشت زباله به عنوان یکی از مهمترین آفتها و تهدیدهایی که حیات رویشگاه هیرکانی در شمال کشور را به خطر انداخته، یاد میشده است؛ مؤلفهای که ناشی از تمایل شتابان هموطنان، برای گذران اوقات فراغت و تعطیلات آخر هفته، نوروزی و تابستانی خویش در نوار باریک و سبز مناطق ساحلی گلستان، مازندران و گیلان است.
قصه ی پرغصه ی بسیاری از مناظر نازیبا و متعفن امروز در کلاردشت، دامنه های تنکابن، علی آباد کتول، نور، سلمان شهر، ماسوله، لاهیجان، رامسر، مرزن آباد، بوجاق، انزلی و… مؤید همین واقعیت بوده و حاصل آن، در شمار زشت ترین چشم اندازهایی است که روزگاری از آنها با عنوان پاره هایی از بهشت در شمال کشور یاد می شد. واقعیت هایی که آشکارا نشان می دهد مدیریت گردشگری و توزیع و پراکنش سفر در مملکتی که وسعتش به تنهایی از ۹۵ کشور از مجموع ۲۳۴ کشور جهان، بزرگ تر است، به هیچوجه برازنده و سزاوارانه طراحی و اعمال نشده و نمی شود.
نکته ی نگران کننده تر در این میان، آن است که محورهای ارتباطی با استان های شمالی کشور، اینک با محدودیت های جدی روبرو بوده و اغلب آنها در روزهای پایانی هفته و ایام تعطیل با ترافیک های فلج کننده روبرو هستند؛ عاملی که به هر حال، سبب می شود تا برخی از هموطنان خواه ناخواه، سرزمین های سبز شمالی کشور را از مقاصد هدف گردشگری خود حذف کنند.
تصور کنید، هنگامی که آزادراه تهران شمال با بیشینه ی ظرفیت خود افتتاح گردد، آنگاه باید منتظر تماشای چه میزان از ترددهای فلج کننده در شهرهای شمالی کشور باشیم؛ جایی که هم اکنون هم در روزهای تعطیل، مسیر ۵ کیلومتری چالوس به نوشهر، گاه بیش از یک ساعت به طول می انجامد!
به این ها اضافه کنید میزان شتابان برداشت شن و ماسه از بستر اغلب رودخانه های منتهی به دریای مازندران ناشی از رشد شتابان ساختمان و ویلاسازی در شمال که سبب افزایش محسوس فرسایش خاک، لغزش زمین و گسترش عمودی و افقی بستر رودخانه ها شده و بدین ترتیب، حجم عظیمی از مرغوب ترین و حاصلخیزترین خاک های جنگلی و زراعی مملکت از حیز انتفاع خارج می شود و همچنین به سازه های کنار رودخانه ای، به ویژه در مواقع سیلابی آسیب هایی چند برابر آنچه باید رخ دهد، وارد می گردد.
این ها را گفتم تا با تماشای تصاویری که ملاحظه می کنید و جملگی متعلق به مناطق جنگلی دشت ارمند در لردگان (استان چهارمحال و بختیاری) است، دریابید که متأسفانه نه تنها نتوانستیم مشکل جنگل های هیرکانی را حل کنیم، بلکه اینک این مشکل می رود تا با شتابی دمادم افزاینده، دامن گیر جنگل های زاگرس در باختر وطن هم بشود.
نگارنده خود در سفری که نوروز امسال از بخش هایی از این جنگل ها در سه استان کهکیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و شمال خوزستان داشت، به عینه شاهد افزایش معنی دار این معضل جان فرسا و شرم آور بود. اینک یکی از محیط بان های منطقه حفاظت شده سبزکوه به نام امید بختیاری، تصاویری را در روز ۱۴ فروردین ۱۳۹۲ از نواحی اطراف مناطق حفاظت شده هلن و سبزکوه برایم ارسال کرده که آشکارا نشان می دهد مردمی که سیزدهمین روز از نوروز ۱۳۹۲ را به در کرده اند، طبیعت را هم در به در کرده اند! نکرده اند؟
به راستی اگر در شمال کشور، محدودیت مکانی، بزرگترین چالش فراروی مدیران شهری و منابع طبیعی و محیط زیست برای حل مشکل انباشت و پراکندگی روزافزون زباله است، در زاگرس شش میلیون هکتاری هم، ظاهراً چنین چالشی دارد خود را نشان می دهد؛ رویداد تلخی که ثابت می کند: آنچه که خطرش مهم تر از محدودیت فیزیکی بستر و پهنه ی جغرافیایی هدف گردشگری است، همانا بلوغ نارس و نادانی یا آزمندی و کاهلی گردشگرانی است که با کمینه ی ملاحظات محیط زیستی و فرهنگ سفر در طبیعت هم آشنایی ندارند و ضد ارزش های آشکاری چون، پرتاب زباله از خودرو در حال حرکت و یا باقی نهادن زباله، پس از ترک محل کمپینگ، برایشان رفتاری کاملاً عادی و خردمندانه معنا می دهد.
این در حالی است که ما باید یاد بگیریم که حق نداریم در مراجعه به طبیعت، هیچ نوع زباله ای را در محیط جای گذاشته و حتمن باید بخشی از فضای خودرو خود را به جمع آوری و برگشت زباله های تولید کرده، اختصاص دهیم.
در این راستا، به نظر می رسد ساخت میان پرده های شنیداری و دیداری جذاب از صدا و سیما، ارایه ی بسته های آموزشی در مدارس و انتشار نظر کارشناسان و متخصصان در روزنامه ها و خبرگزاری ها بتواند به این فرهنگ سازی و پایان دادن به یک بی اخلاقی و بزه اجتماعی بزرگ و شرم آور پایان دهد. البته به موازات این اقدام، لازم است تا دستگاه های قضایی و انتظامی با شدت بیشتری نسبت به آلوده کنندگان محیط زیست برخورد کنند و قوانین سختگیرانه تر بیشتری در این حوزه تصویب و به اجرا درآورند.
یادمان باشد که شوربختانه یا خوشبختانه هنوز از هدف سند چشم انداز ۲۰ ساله ایران ۱۴۰۴ مبنی بر ورود سالانه بیش از ۲۰ میلیون گردشگر خارجی بسیار فاصله داریم! اگر قرار بود با این آمادگی کنونی و بضاعت نرم افزاری و سخت افزاری به استقبال ۲۰ میلیون گردشگر خارجی هم می رفتیم، آنها به جای آن که در بازگشت به کشورشان، سفیران داوطلب و ثناگوی ایران و ایرانی باشند، مسلماً رأی خیلی از داوطلبین بالقوه را برای سفر به ایران می زدند! نمی زدند؟ این در حالی است که هم اکنون مجموع گردشگر ورودی به جزیره ی کوچکی چون گوام که یک سوم جزیره قشم، مساحت دارد، بیشتر از کشور ۱۶۵ میلیون هکتاری ایران است! چرا؟
*عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور
ارسال نظر