مسئله دیدار فائزه هاشمی با جمعی از سرکردگان بهائیتِ تازه آزاد شده از زندان و انتشار تصاویر دیدار مذکور در شبکه های اجتماعی، طی روزهای گذشته فضای سیاسی-رسانه ای کشور را تحت تاثیر خود قرار داده است. در این میان، مسئله ای که بیش از هر چیزی مورد توجه قرار گرفت، تاکید فائزه هاشمی بر درستی کار خود بود. 

وی پس از آنکه شخصِ هاشمی نیز در یک سنت شکنی قابل توجه با لحنی ملایم، اقدام وی را محکوم کرد، در مصاحبه با خبرگزاری غربی یورونیوز گفت:« من کار خطایی نکرده‌ام که بخواهم مخفی بماند یا نگران باشم. من کار خطایی نکرده‌ام و عادت هم به مخفی کاری ندارم خانواده ما اصلاً این‌طوری هستند و خیلی‌ها معتقد هستند چوب‌هایی که ما می‌خوریم و هزینه‌هایی که می‌دهیم به خاطر صداقت و سادگی‌مان است که نمی‌توانیم دروغ‌گو باشیم و تظاهر کنیم. الآن هم پشیمان نیستم.» در این میان، تحلیل های متفاوتی پیرامون چرایی رفتار گستاخانه دختر بزرگ جناب هاشمی صورت گرفت. 

برخی در پیش گرفتن چنین رفتاری توسط وی را ناشی از ابتلای فائزه به موود (mood) خود خاص بینی دانستند و برخی دیگر فائزه را همان اکبر هاشمی دانستند که با برانداختن نقاب خود، هویت اصلی خود را در معرض نمایش همگان گذاشته است. 

تحلیل های مربوط به هماهنگی و ارتباط این دیدار با فشارهای حقوق بشری قریب الوقوعِ غرب بر جمهوری اسلامی ایران نیز بخش دیگری از تحلیل ها را به خود اختصاص داد.

این مسئله با توجه به تاکیدات اخیر احمد شهید بر رعایت حقوق بهائیان در ایران و همچنین، موضعگیری سریع سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این زمینه، بیش از دیگر تحلیل ها رنگ واقعیت داشته و ملموس بود.

"جان کربی" سخنگوی وزارت خارجه آمریکا با صدور بیانیه ای گفته است:« ما با پیوستن به جامعه ببین المللی تداوم حبس این افراد را محکوم می‌نماییم و از جمهوری اسلامی ایران درخواست آزادی سریع آن‌ها و دیگر زندانیان عقیدتی در ایران را داریم.» 

با این حال؛ اینها همه ی واکنش ها به مسئله دیدار فائزه و بهائیان نبود! تشکر رسمی سخنگوی بهائیان از فائزه خانم در شبکه بی بی سی فارسی، ذوق زدگی تلویزیون های سلطنت طلب از اقدام فائزه و نهایتاً؛ زدنِ رنگ سیاسی به مخالفت های صورت گرفته با اقدام فائزه هاشمی در داخل کشور نیز بخشی دیگر از واکنش ها به این مسئله را در بر می گرفت.

در این شرایط، سوال این است که وظیفه ی علمای دینی، جریانات سیاسی و نخبگان داخل کشور چیست؟ آیا می توان مسئله ی رسمیت دادن تلویحی به فرقه ضاله ی بهائیت را به بهانه ی اهداف سیاسی و جناحی نادیده گرفت؟! 

” یکی از خبرگزاری های مهم کشور اخیراً متن گفتگوی خود با 10 شخصیت اصلاح طلب را در همین زمینه منتشر کرده است. تمامی این افراد از پاسخگویی در این زمینه طفره رفته اند و حاضر به محکوم کردن اقدام شنیع فائزه هاشمی نشده اند. “

حمایت از منافع ملی و سکوت در برابر رسمیت یافتن تدریجی یک تشکیلات جاسوسی و صهیونیستی در سطح کشور شد؟ با وجود گذشت چند روز از خبری شدن دیدار فائزه هاشمی با سرکردگان فرقه ضاله بهائیت، هنوز هم بسیاری از علمای دینی و شخصیت های شناخته شده سیاسی موضع روشنی در این زمینه اتخاذ نکرده اند. 

به عنوان مثال؛ جواد اطاعت در پاسخ به سوال خبرنگاران گفته است:«سوالات به این شکل را نمی توانم پاسخ بدهم؛ انشااله در یک فرصت دیگر حضوری صحبت خواهیم کرد!» 

عبداله ناصری می گوید:«در این مورد مصاحبه نمی کنم.» 

و موسوی تبریزی گفته است:«در مورد این مسئله صلاح نمی دانم صحبت کنم.»

” سوال این است که وظیفه ی علمای دینی، جریانات سیاسی و نخبگان داخل کشور چیست؟ آیا می توان مسئله ی رسمیت دادن تلویحی به فرقه ضاله ی بهائیت را به بهانه ی اهداف سیاسی و جناحی نادیده گرفت؟! “

سیدکاظم موسوی؛ کارشناس فرقه ها و مکاتب انحرافی در همین زمینه می گوید:« تشکیل یک سازمان منسجم برای بهائیت به نوعی درس عبرت گرفتن از تجربه بابیت بود. انگلیسی‌ها متوجه شده بودند آن چیزی که منجر به نابودی بابیت شد، فقدان

” سوال این است که آیا می توان در مسئله حساسی چون فرقه ضاله بهائیت نیز موضعی منفعت طلبانه گرفت و همزمان مدعی دلسوزی برای منافع ملی شد؟ واقعیت آن است که حجم مستنداتِ متقن راجع به فعالیت های تخریبی این فرقه ضاله بر علیه مبانی اعتقادی مذهب تشیع و همچنین خرابکاری های ضدامنیتی آنها در سطح کشور به حدی است که به هیچ روی نمی توان از کنار آن ساده عبور کرد. “

یک سازمان منسجم بود و به همین‌خاطر، اجازه ندادند این خطا در جریان بهائیت تکرار شود و با کمک به ایجاد ساختاری تشکیلاتی، آن را جبران کردند.» حالا مرکز هدایت این فرقه ی انگلیسی در حیفا در اسرائیل واقع شده است.

عبدالله شهبازی، پژوهشگر مسائل تاریخی اخیراً طی جوابیه ای به یادداشت محسن کدیور با عنوان «با بهائیان چگونه برخورد کنیم؟» می نویسد:

« آیا بهائی می‌تواند بدون عضویت در تشکیلات بیت‌العدل حیفا بهائی باشد؟ و در صورتی که فرد بهائی بهره‌مندی خود از حقوق شهروندی ایران را منوط به رسمیت شناختن تشکیلات حیفا کند وظیفه دولت چیست؟ شاید آقای کدیور مطلع نیستند که از منظر بهائیان دستورات بیت‌العدل فراتر از قوانین جاری دولت متبوع است. برای حل این تناقض چه باید کرد؟ آیا پذیرش «دولت در دولت» با حق حاکمیت ملی در تعارض نیست؟»

واقعیت این است که فرقه بهائیت، یک تشکیلات فوق العاده انحصاری و بسته، با اهدافِ سیاسی-تشکیلاتی مشخص و در جهت منافع اسرائیل است. 

عبدالله شهبازی در زمینه دیدار اخیر فائزه هاشمی با سرکردگان بهائیت می نویسد: 

« دیدار خانم هاشمی با یکی از این هم‌بندان سابق که اخیراً به مرخصی آمده (فریبا کمال‌آبادی عضو «جمعیت یاران»‌ که در غیاب «محفل ملی روحانی» هدایت سازمان بهائیت را در ایران به دست داشت) و پخش وسیع تصویر این دیدار و موج گسترده ناشی از آن نیز قطعاً تصادفی نیست. تأمل در بحث‌های جاری مرا به این یقین رسانیده که این ماجرا تماماً مهندسی شده است و به شکلی سازمان‌یافته همچنان به این «ضوضاء» دامن می‌زنند بدون توجه به استدلال‌هایی که در پیرامون تفاوت بنیادین میان حق شهروندی فرد و به رسمیت شناختن سازمانی غیرقانونی (بیت‌العدل حیفا) و تفاوت دو پدیده «دین» و «کالت» ارائه می‌شود، و بدون توجه به محدودیت‌هایی که در جوامع غربی

برای «کالت‌ها» قائل‌اند به دلیل خطر تشکیل مافیاهای قدرتمند مالی- سیاسی و تهدیدهای جدی اینگونه سازمان‌های متمرکز و بسته برای شهروندان و برای دموکراسی. بحث‌های جاری تکراری و شعاری است و تنها عواطف و احساسات انسانی را نشانه گرفته.»

طبیعتاً در چنین شرایطی، موضعگیری صریح علمای دینی در زمینه این فرقه ضاله می تواند بسیار مهم باشد. در غیر این صورت، جریانی که می خواهد با استفاده از فضاسازی های رسانه ای و تحریک احساساتِ عمومی، مشروعیتی هر چند اندک، برای این فرقه صهیونیستی دست و پا کند، به آسانی خواهد توانست با سوار شدن بر فضای رها شده ی شبکه های اجتماعی موبایلی به این هدف شوم دست پیدا کند.

موضعگیری صریح مقامات دولتی نیز می تواند در شفاف شدن مسائل برای افکار عمومی کشور نقش مهمی داشته باشد. علی الخصوص اینکه شخص رئیس جمهور، علاوه بر اینکه ملبس به لباس روحانیت هستند، سراسر زندگی سیاسی خود را در نهادهای امنیتی کشور سپری کرده، طبیعتاً شناخت دقیقی از ماهیت و اهدافِ شوم این فرقه ضاله دارند. 

با این وجود، متاسفانه تا کنون موضعگیری شفاف و قاطعی از سوی برخی علمای دینی و شخصیت های سیاسی آگاه به این مسئله دیده نشده است. برخی از مراجع معظم تقلید نیز که همواره در حراست از حریم مقدس تشیع زبانزد بوده اند، این بار ترجیح داده اند در برابر ترویج رسمی بهایی گری از سوی دختر اکبر هاشمی سکوت کنند! 

فعالان شناخته شده ی اصلاح طلب نیز باید بدانند در مسئله مربوط به فرقه ضاله بهائیت، بیش از آنکه بحثِ فائزه هاشمی و پدرش در میان باشد، مسئله منافع ملی و تحریم های حقوق بشری احتمالی غرب با همین بهانه در بین است! این گروه از افراد اگر چنانچه دلبستگی خاصی به منافع ملی در برابر منافع حزبی نداشته باشند نیز، لازم است نسبت به محکومیت این اقدامات شنیع اقدام نمایند.

چه اینکه در صورتِ حرکتِ این جریان به سوی تدوین تحریم های حقوق بشری غرب بر علیه دولت ایران، منافع سیاسی کوتاه مدت این گروه نیز به خطر خواهد افتاد! چه اینکه دولت کمورد حمایت اصلاح طلبان هم اکنون در نقد کردن وعده های نسیه ی برجام نیز درمانده است و طبیعتاً تابِ تحمل تحریم های حقوق بشری جدید را نخواهد داشت! 

در بین مراجع عظام تقلید نیز آیت الله مکارم شیرازی به عنوان اولین فرد، موضع سختی در رابطه با اقدام شنیع فائزه هاشمی اتخاذ نمودند. مسئله ای که با کمال تاسف و تعجب، با حمله میلیشیای جریانات غربگرا به این مرجع تقلید در شبکه های اجتماعی همراه بود. این در حالی بود که تا پیش از این، آیت الله مکارم به عنوان یکی از مراجع حامی برجام، از سوی همین جریان تقدیس می شد!

مسئله وقتی بغرنج و جانگذازتر می شود که بدانیم مانور رسانه ای فائزه هاشمی بر روی مسئله بهائیت و حقوق! بهائیان، در روزهای نزدیک به عید بزرگ نیمه شعبان رخ داده است.

سوال این است که چگونه می شود در مملکتِ امام زمان(عج) اینقدر گستاخانه از یک فرقه ی صهیونیستی به عنوان اصلی ترین دشمنان امام زمان(عج) حمایت کرد و با واکنش قابل توجهی از سوی مقامات دولتی و برخی مراجع تقلید مواجه نشد؟

به راستی آیا ما منتظر موعود هستیم؟ اگر چنین است چرا منافع زودگذر سیاسی را به مشوه کردن فضای عمومی کشور به وسیله مظلوم نمایی یک عده صهیونیست و ضد امام زمان(عج) ترجیح می دهیم. 

شاید کسانی که هنوز هم سکوت کرده، در برابر این اعمال خائنانه دم بر نمی آورند، حجتی نزد امام عصر(عج) داشته باشند که جز خود و برخی اجنّه از آن آگاه نیستند! شاید!