«سوء تفاهم» به طناب دار گره خورد
جوان 28ساله ای که بر اثر یک «سوءتفاهم پیامکی» جوان دیگری را با ضربه کارد در مشهد به قتل رسانده بود، سپیده دم روز گذشته به دار آویخته شد و بدین ترتیب خشم آنی به دنبال یک سوءتفاهم به طناب دار گره خورد.
ماجرای این جنایت که مهر سال 1392 در بولواراندیشه منطقه قاسم آباد مشهد رخ داد، از آن جا آغاز شد که درگیری خونین چند جوان کنار فضای سبز، پلیس را به محل حادثه کشاند اما هیچ کس در آن جا نبود.
خون های ریخته شده روی آسفالت خیابان، چاقو و چماق های رها شده در محل، حکایت از نزاعی هولناک داشت.
دقایقی بعد کارکنان بیمارستان طالقانی از مرگ جوان 27ساله ای خبر دادند که با ضربات چاقو مجروح شده بود، در همین حال بررسی های پلیس نشان می داد که افراد زخمی دیگری نیز که ردپای خونین آن ها در کف خیابان نمایان بود، از محل حادثه متواری شده اند.
در حالی که تحقیقات پلیس برای شناسایی عاملان این نزاع خونین با صدور دستوراتی از سوی قاضی موحدی راد (قاضی ویژه قتل عمد در زمان حادثه) ادامه داشت، خبر رسید که یکی از مصدومان این حادثه در بیمارستان شهیدهاشمی نژاد بستری شده است.
بازجویی نیمه شب از مجروح این حادثه، بیانگر آن بود که نزاع خونین با انگیزه «مزاحمت تلفنی» رخ داده است. با اطلاعاتی که مصدوم در اختیار پلیس گذاشت، عملیات اطلاعاتی کارآگاهان وارد مرحله جدیدی شد و آن ها با پیگیری سرنخ های موجود از مراکز درمانی به اطلاعاتی دست یافتند که ردپای جوان 28ساله ای به نام «ع» را در این ماجرا مشخص کرد.
در حالی که تاریکی شب جای خود را به سپیدی صبح می داد، کارآگاهان اداره جنایی با کسب دستورات قضایی وارد منزلی در بولواراندیشه شدند و جوان 28ساله ای را با سر باندپیچی شده دستگیر کردند.
این فرد، همان متهم به قتلی بود که دقایقی بعد لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی بود که فردی برای همسرم از طریق پیامک ایجاد مزاحمت می کرد، به همین خاطر هم سیم کارت گوشی او را عوض کردم، ولی باز هم وقتی به خانه رفتم، پیامکی را دیدم که از همان شماره تلفن ارسال شده بود. سپس با آن شماره تماس گرفتم و در حالی که خیلی عصبانی بودم از پاسخ دهنده تلفن درباره پیامک ها توضیح خواستم، اما آن جوان گفت: «سوءتفاهم شده است و من برای کسی ایجاد مزاحمت نکرده ام.»
ولی من از حرف های او قانع نشدم و با او در فضای سبز انتهای بولواراندیشه قرار گذاشتم تا با یکدیگر در این باره صحبت کنیم.
سر قرار منتظر بودم که او از خودرو پیاده شد و با من دست داد و احوالپرسی کرد، اما ناگهان من کاردی را که داخل روزنامه پیچیده بودم، بیرون کشیدم و ضربه ای به گردنش زدم.
در این لحظه بود که دوست همراه «ح» (مقتول) به طرف من حمله کرد و ضربه ای به شانه ام زد، من هم چاقو را به طور مستقیم در شکمش فرو کردم و سپس با دوستان دیگرم که آن ها هم در پی تماس من به محل نزاع آمده بودند، از محل درگیری فرار کردم.
دوست مقتول نیز پس از بهبودی جسمانی در بازجویی ها عنوان کرد: آن شب من در آرایشگاه «ح» بودم که تلفن همراهش زنگ خورد و گفت: الان می آیم، کمی کار دارم! پس از این مکالمه تلفنی، از من خواست تا همراهش باشم.
به او گفتم: دعوا نباشد!! گفت: نه، یک سوءتفاهم است!! وقتی به محل فضای سبز رسیدیم، او به طرف جوانی رفت که در کنار زنی ایستاده بود و با او دست داد اما در یک لحظه آن جوان کاردی را از زیر پیراهنش بیرون کشید و ضربه ای به شاهرگ گردن دوستم زد.
با دیدن این صحنه و در حالی که فریاد می زدم او را کشتی! با چوب به شانه آن جوان ناشناس زدم که او هم ضربه کارد را به شکم من فرو کرد.
پس از تکمیل تحقیقات در دادسرا، متهم این پرونده جنایی در شعبه سوم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی، محاکمه و به قصاص نفس محکوم شد، اما متهم و وکیل وی به رأی صادره اعتراض کردند و این پرونده در شعبه 28 دیوان عالی کشور مورد رسیدگی دقیق تر قرار گرفت.
قضات دیوان عالی نیز پس از بررسی محتویات پرونده و دفاعیات متهم در مراحل بازجویی، رأی صادره را تأیید کردند و بدین ترتیب پرونده «ع» (متهم به قتل) به اجرای احکام دادسرای مشهد ارسال شد تا این که سپیده دم روز گذشته و با فراهم شدن مقدمات اجرای حکم، این جوان 28ساله پای چوبه دار رفت و پس از طی تشریفات قانونی، در حضور قضات اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد،حکم وی اجرا شد.
ارسال نظر