ساعد سهیلی: یادم میرود بازیگرم
احتمالا اولین تصویری که مردم از او در ذهن دارند، نقش برادر تعادل در فیلم «چارچنگولی» و در کنار کمدینهایی چون رضا شفیعی جم و جواد رضویان باشد.
ساعد سهیلی با بازیش به نقش حسن در فیلم «گشت ارشاد» باز هم ساخته پدرش، نشانههایی از استعداد را نشان داد و کمی بعدتر در «چند مترمکعب عشق» و «رخ دیوانه»، ساخته کارگردانهای دیگر هم درخشید. به بهانه اکران فیلم کمدی «50 کیلو آلبالو» گفتوگویی با این بازیگر جوان انجام دادیم که او در آن از پدرش سعید سهیلی، اهدافش، سیمرغ بلورین، همسرش گلوریا هاردی و رئال مادرید حرف زد.
سال گذشته برای بازی در فیلم چند متر مکعب عشق، برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشن خانه سینما شدید که جایزه ویژهاش سفر به آفریقا بود. بالاخره شما را به آفریقا فرستادند یا نه؟
(میخندد) بله، رفتیم و خیلی هم خوش گذشت.
بازی در یک فیلم پرفروش، پاداشها و عوایدی هم برای بازیگران آن اثر دارد یا نه، بازیگر فقط دستمزدش را میگیرد؟
همه چیز به قرارداد و قبل از شروع فیلمبرداری بستگی دارد و براساس همان چیزی که با تهیهکننده توافق کردهاند، جلو میرود. اگر در قرارداد ذکر شود مثلا فلان درصد از فروش فیلم هم به بازیگر میرسد، آن وقت از فروش فیلم سهمی هم به بازیگر میرسد، اما اگر چنین چیزی در قرارداد نیامده باشد، بازیگر فقط همان دستمزدش را میگیرد.
قرارداد شما برای 50 کیلو آلبالو چطور بود؟
من فقط دستمزدم را گرفتم و در سود فیلم شریک نبودم.
حواستان باشد که از این به بعد چنین مسالهای را در قرارداد لحاظ کنید! چون فیلم فروش خیلی خوبی داشته و تا اینجا چند میلیاردی فروخته. فکر میکردید این قدر بفروشد؟
(میخندد) راستش تنها کسی که سر فیلمبرداری فکر میکرد این فیلم این قدر بفروشد، من بودم!
جدی؟ از کجا اینقدر اطمینان داشتید؟
از همان موقع خواندن فیلمنامه، این اطمینان را پیدا کردم و دو سه روز هم که از فیلمبرداری گذشت ایمانم به موفقیت فیلم بیشتر شد و پیشبینی فروش خیلی بالایی داشتم. جالب اینجاست وقتی این موضوع را با عوامل فیلم مطرح میکردم، همه تعجب میکردند، اما بعددیدند حرفم درست بود.
حضور در این فیلم چطور پیش آمد؟
طبق روال بقیه کارها. اول فیلمنامه را برای خواندن به من دادند که خواندم و دوست داشتم. فیلمنامه جذابی بود و در مرحله ساخت هم همه چیز خوب پیش رفت و اتفاقات خوبی برای کار افتاد.
کارهای قبلی مانی حقیقی، کارگردان این فیلم را دیده بودید؟
فقط فیلم «پذیرایی ساده» را از ایشان دیده بودم.
او چطور؟ فیلمها و بازیهای قبلی شما را دیده بود؟
نمیدانم، در این مورد با هم صحبت نکردیم.
داوود، نقشی که در این فیلم بازی کردید، چه جور شخصیتی است و چه ویژگیهایی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
این کاراکتر نسبت به نقشهایی که تا الان بازی کردم، تفاوت داشت و همین یکی از مهمترین دلایل پذیرفتن بازی در این نقش بود. داوود جوانی است مثل خیلی از جوانهای امروزی که هر روز دور و بر خودمان میبینیم و در موقعیتهایی قرار میگیرد که هر تصمیمی شرایط ویژهای برایش به وجود میآورد. همین تصمیمگیری در موقعیتهای خاص است که باعث شکلگیری لحظههای طنز در این فیلم میشود.
یکی از نکات در بخش بازیگری فیلم این است که شما و هستی مهدوی به عنوان بازیگران نقشهای اصلی، طبیعی و بدون اغراق بازی میکنید و تقریبا بقیه بازیگران تیپیکال و فانتزی بازی میکنند؛ بویژه آزاده صمدی.
وقتی با آقای حقیقی صحبت میکردیم، به این نتیجه رسیدیم این طور جلو برویم و شخصیتهای داوود و آیدا در موقعیت کمدی قرار بگیرند، نه این که کار ویژه و خندهداری انجام دهند. سلیقه خود من هم این است که تماشاگر به موقعیت بخندد، نه به ادا بازیها. البته همین جا بگویم بازی خانم صمدی را خیلی دوست دارم و بارها سر صحنه میخندیدم.
دلیل استقبال بالای مردم و پرفروش بودن 50 کیلو آلبالو را چه میدانید؟
فیلمنامه جذاب، نخستین دلیل موفقیت این فیلم است و بعد هم باید به بازیهای درست و کارگردانی اشاره کرد.
ترکیب بازیگران که رئال مادریدی برای خودش است.
(میخندد) بله، همین طور است.
اگر بارسلونایی هستید، اصلاح کنم و بگویم ترکیب بازیگران فیلم، بارسایی است!
نه، همان رئال مادرید عالی است، چون من طرفدار رئال مادریدم.
پس حتما از برد اخیر رئال مقابل بارسا حسابی خوشحال شدید.
بله.
فیلم را در سینماها و با مردم هم دیدهاید؟
بله، چند بار و در چند سینمای مختلف فیلم را دیدهام و خیلی خوشحالم مردم در چند صحنه فیلم خیلی میخندند و دست میزنند. خلاصه انرژی مثبت آنها حسابی به من هم منتقل شد و از این که در فیلم بازی کردم، دوچندان خوشحال شدم. امیدوارم اکران خوب فیلمها ادامه داشته باشد، چون این موضوع اتفاق خوب و خوشحالکنندهای برای کلیت سینمای ایران است.
الان در مرحلهای هستید که فیلمنامهای از یک کارگردان خوب و شناخته شده مثل مسعود کیمیایی یا داریوش مهرجویی یا امثال اینها را رد کنید یا ترجیح میدهید فارغ از نقش و فیلمنامه حضور در آن را بپذیرید؟
آن چیزی که برایم در قبول یک نقش اهمیت و اولویت دارد، کیفیت فیلمنامه است، اما به هرحال کارگردانانی همچون آقای کیمیایی و آقای مهرجویی کارنامه درخشانی دارند و هر بازیگر جوانی دوست دارد با افتخار در فیلم این بزرگان حضور داشته باشد. با این حال کیفیت فیلمنامه نقش تعیینکنندهای در پذیرش یک پیشنهاد برایم دارد و در قبول یک نقش، به سلیقه مردم هم فکر میکنم و دوست دارم تماشاگران هم این نقش را بپسندند.
کارنامه بازیگری شما تا اینجا نشان میدهد ترجیح خودتان بازی در نقشهای تلخ و رنجآلود است و بجز فیلم 50 کیلو آلبالو، فقط یک نقش و فیلم کمدی بازی کردهاید؛ برادر تعادل در فیلم چارچنگولی. خودتان این روند را دوست دارید؟
این طور نیست که فیلمها و نقشهای تلخ را دوست داشته باشم و این چیزی که شما به آن اشاره میکنید ناخواسته و اتفاقی پیش آمده است. در ضمن از طرفی ممکن است این کارنامه بهطور ناخودآگاه به سلیقه من هم اشاره داشته باشد.
در بازیگری چه چشم اندازی دارید و به دنبال چه اتفاق ویژهای هستید؟
هدفهای خیلی بزرگی دارم که برای خودم منطقی است و امکان دارد از نظر بقیه غیرمنطقی باشد. شاید بیاغراق بگویم تا اینجا فقط به 5 درصد هدفهایم رسیدهام.
ممکن است روزی شما در یکی از فیلمهای پدرتان بازی نکنید؟! چون این اواخر همیشه یکی از نقشهای مهم فیلمهای سعید سهیلی را به عهده داشتهاید.
همه چیز به تصمیم کارگردان و موقعیت فیلمنامه برمیگردد و قطعا اگر پدرم فیلمنامهای داشته باشد که من نتوانم کمک کنم یا از من درخواست همکاری نشود، در آن فیلم حضور نخواهم داشت.
درخواست همکاری که نمیشود اتفاق نیفتد، چون به هر حال پدر و پسر هستید و چشم در چشم میشوید!
(میخندد) نه، اینطور هم نیست. با شناختی که از پدرم دارم ، میدانم بسیار حساس است و همه چیز را فدای موفقیت فیلمش میکند.
بگذارید یک سوال سخت بپرسم. اگر همزمان پدر و مثلا اصغر فرهادی بخواهند فیلمی را کلید بزنند و به شما پیشنهاد بازی داده باشند، کدام را قبول میکنید؟
فیلمی را قبول میکنم که هم من بتوانم به آن کمک کنم و هم آن فیلم بتواند به من کمک کند. اسم کارگردان مهم نیست، مهم نتیجه و خروجی فیلم است.
تصور بعیدی نیست که بزودی شما و همسرتان، خانم گلوریا هاردی را در فیلمی مشترک و کنار هم ببینیم. فکر میکنید کی این اتفاق بیفتد؟
نمیدانم، فقط امیدوارم این اتفاق در فیلمی خوب بیفتد و کیفیت و نتیجه کار خوب باشد و مردم آن را دوست داشته باشند.
زندگی مشترک هنرمندانه چه حال و هوایی دارد؟
خدا را شکر همه چیز خوب است و هر دو آماده آینده کاری جدید هستیم.
فکر کنم بیرون که میروید، مردم هر دوی شما را میشناسند؛ شما را به خاطر فیلمهای این چند سال اخیر و همسرتان را به خاطر بازی در سریال «کیمیا».
بله، مردم خیلی لطف دارند و با مهربانیشان انرژی مثبتی به ما میدهند.
عینک آفتابی هم میزنید؟
اگر آفتاب شدید باشد، حتما میزنم. (میخندد)
نه، منظورم به خاطر شناخته نشدن است.
نه، اصلا. خیلی جاها یادم میرود بازیگرم.
دو بار برای بازیهایتان، نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شدید. فکر میکنید سیمرغِ احتمالی تان را برای چه نقشی بگیرید؟
(کمی فکر میکند) واقعا نمیدانم و پیشبینیاش سخت است.
مثلا اسکار را بیشتر به بازیگرانی میدهند که نقش بیمار را بازی میکنند.
بیشتر جشنوارهها همین طور است و حتی این مساله در جشنواره فیلم فجر خودمان هم سابقه دارد و جایزه بازیگری را بیشتر به نقشهایی میدهند که موقعیتهای منحصربهفردی داشته باشد.
بازیگر محبوب هم در سینمای ایران دارید؛ کسی که همه بازیهایش را دنبال کنید و الگویتان باشد؟
بازیگر محبوب که زیاد داریم و من بیشتر کارهای بازیگران را دنبال میکنم. هرکدام ویژگیهای خوب خودشان را دارند و نمیتوانم از یک بازیگر خاص نام ببرم.
حالا نترسید. من مثل مهران مدیری ماشین اصلاحی ندارم که موی سرتان را بزنم! (اشاره به تراشیدن موی سر نیما فلاح در برنامه دورهمی که بدترین بازیگر ایران را نام نبرد.)
(میخندد) اگر قرار باشد موی سرم را هم بزنید، باز همین را میگویم. بازیگران زیادی در ایران داریم که به آنها افتخار میکنیم.
ارسال نظر