شما که میدونید این بچه‌ها نباید مصاحبه کنن!

این جمله فرمانده ارشد «حیدر ذبیحی» محافظ فیلم «بادیگارد» خطاب به کامران نجف‌زاده است.

فرقی نمی‌کند بادیگارد باشی یا محافظ. تا  وقتی در این کاری باید با «صبر» و «سکوت» کار کنی و مصاحبه ممنوع است! گفتیم حالا که هم از ابراهیم حاتمی کیا تا پرویز پرستویی و از مریلا زارعی تا محمود عزیزی مهمان ما بوده‌اند و گفتنی‌ها و شنیدنی‌ها خود را درباره فیلم مطرح کرده‌اند؛ از منظری متفاوت به فیلم بنگریم.

بادیگارد اولین و جدی‌ترین فیلمی است که در مورد موضوع «حفاظت از شخصیت» ساخته شده است.

این شد که دوگانه‌ای از یک «محافظ» و یک «بادیگارد» ساختیم. دو نفر از دو خاستگاه مختلف را روبه روی هم نشاندیم تا این بار متن و محتوای فیلم محک بخورد.

قرار شد در این نشست یک نفر محافظی بنشیند که بابت اعتقادش از «شخصیت نظام» حفاظت می‌کند و در طرف دیگر بادیگاردی که به حفاظت به مثابه یک شغل می‌نگرد. برای انتخاب نفر اول به سراغ خیلی کسان رفتیم. از محافظان رئیس جمهور پیشین تا محافظان صدر انقلاب. غافل از اینکه بسیاری از این عزیزان همچنان ممنوع‌المصاحبه‌اند یا به صبر و سکوت خشنودترند!

ولی برای انتخاب اول چه کسی بهتر از محافظ حضرت روح الله، امام عزیز عظیم‌القدر و چه کسی از او نزدیک‌تر به شخصیت نظام؟ و خوشا که در میان همه افراد به مردی نام آشنا و اهل رسانه به نام حاج احمد نقاشیان رسیدیم. برای آنکه رو به روی محافظ قرار بود در کسوت بادیگارد بنشیند هم به سراغ مهدی صفایی رفتیم که تنها شرکت رسمی حفاظت و تشریفات خصوصی را در ایران اداره می‌کند.

نشست با اندکی تلاش به هماهنگی رسید و از هماهنگی تا اجرا کم از یک هفته زمان برد. حاج احمد نقاشیان اولین و نزدیک‌ترین محافظ امام خمینی(ره) در خطرناک‌ترین روزهای انقلاب اسلامی از بعد ورود آن گوهر درخشان به دریای خروشان ملت ایران تا بعد از استقرار در حریم جماران بوده و استاد مهدی صفایی که سیصد جوان تنومند و کارآزموده را در تیم کاری خود آموزش و تربیت و رشد داده و از همین رو نشان «کارآفرین برتر سال» را دو بار بر سینه دیده است.

فیلم سینمایی «بادیگارد» این بار از دید دو سوژه بن مایه داستان یعنی «محافظ» و «بادیگارد» مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است. نتیجه بیشتر به نقد نزدیک شد.

ابتدای نشست احمد نقاشیان گفت: من فیلم را به همراه خانواده و یک بار دیدم. در صحنه داخل ماشین دانشمند هسته‌ای و وقتی نامزدش اسلحه کمری را از داشبورد برداشت، به همسرم گفتم: «ماشه اسلحه بالا است...» تا این جمله را گفتم تیر در رفت و شیشه ماشین شکست! همسرم گفت: شما هنوز هم محافظی!

وقتی از مهدی صفایی پرسیدیم در کار خود چه مصادیق عجیبی دیده است گفت: در ایران هنوز شغلی به عنوان بادیگارد به صورت رسمی مجوز ندارد. ما در کشوری بسیار امن زندگی می‌کنیم. متاسفم بگویم مراجعه به ما بیشتر برای دیده شدن و شوآف است نه حفاظت. افرادی با سن پایین و با وضع مالی خوب به ما سفارش می‌دهند. اگر کسی را با هیکل درشت می‌بینند فکر می‌کنند توان محافظت دارند. گاهی به عنوان شرخر به ما سفارش می‌دهند گاهی برای تعقیب پیشنهاد می‌دهند. یک بار پسری 23 ساله خوش تیپیو از ما کمک خواست. وقتی نوع کمک را خواستیم گفت: وقتی توی خیابان می‌روم اگر ماشین جلوی ماشین من می‌پیچد خودم پیاده می‌شوم که دعوا کنم اما می‌خواهم دو نفر دیگر باشند پشت من را بگیرند.

هر دو نفر بادیگارد را با دقت تماشا کرده بودند و حرف‌هایی زدند که مطمئن باشید در هیچ پرونده و متنی تا به حال ندیده‌اید.