پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- کامران حاجی حسنی- غرب و دشمنان انقلاب اسلامی انتخابات پیش رو را به مثابه صف آرایی مجدد دوگانه سازش-مقاومت در برابر یکدیگر تلقی کرده، از این رو آن را نقطه عطفی در تاریخ تقابل نرم با جمهوری اسلامی می پندارند. نتیجه این صف آرایی می تواند تاثیر قابل توجهی بر آینده انقلاب اسلامی داشته باشد، لذا غرب  در حال استفاده از تمامی ابزارهای ممکن برای تاثیرگذاری حداکثری بر نتایج انتخابات ایران است. فضاحت دخالت غربی ها در انتخابات ایران تا جایی پیش رفته است که رادیوی پادشاهی انگلستان، علناً به مردم ایران لیست انتخاباتی مطلوب خود را معرفی می کند، بدون آنکه ابایی از اعلام آشکار این موضع عجیب داشته باشد! و جالب آنکه جریان غربگرای داخل کشور، با وقاحت تمام، این اعلام حمایت ملوکانه را مسکوت گذاشته، موضعی در قبال آن اتخاذ نمی کند. به نظر می رسد شفاف شدن مرز اسلام انقلابی و آمریکایی در سطح منطقه، خواه ناخواه تاثیرات خود را بر فضای سیاسی داخلی ایران نیز گذاشته است.

غربگرایان دیگر اکنون نمی توانند با نادیده گرفتن حمایت های کدخدا از داعش، معشوق خود را به صورت تام و تمام در منظر افکار عمومی کشور بزک کنند. انگلیسی ها هم با در نظر گرفتن همین مسئله، ترجیح داده اند این بار دیگر رو بازی کنند! با در نظر گرفتن این واقعیت، می توان حکمت سکوت غربگرایان داخلی در برابر حمایت بی بی سی از آنها را بهتر درک نمود. دولتمردان آمریکایی که پیش از این نیز بارها از رای نیاوردن جریان غربگرا در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده بارها ابراز نگرانی کرده بودند، حالا به مدد رسانه های فارسی زبان خود و همپالگی هایشان آخرین تلاش های خود را برای تاثیرگذاری بر انتخابات هفتم اسفند صورت می دهند. تقسیم جامعه ایران به دوگانه افراطی-اعتدالی و دمیدن مکرر بر این دوقطبی کاذب، مظلوم نمایی جریانات غربگرای داخلی و بزرگنمایی دستاوردهای برجام، از مهمترین راهبردهای رسانه ای غرب برای حمایت از جریان سیاسی متمایل به آنها در داخل ایران است.

جامعه ایران در آستانه انتخابات هفتم اسفند با یک بمباران خبری بی امان از سوی بنگاه های خبرپراکنی غربی در کنار روزنامه های زنجیره ای و پایگاه های خبری منتسب به اصلاح طلبان روبرو شده است. هدف نهایی تمامی این تلاش ها را می توان در عقیم کردن جمهوری اسلامی بر اثر نفوذ عناصر غربگرا در مصادر قدرت خلاصه نمود. در این میان، آنچه قربانی این سیاست بازی کثیف و هماهنگ می شود، چیزی جز اولویت های اساسی کشور و مطالبات اصلی مردم از نمایندگان منتخب شان در انتخابات آینده نیست. درواقع در میانه این بلبشوی رسانه ای و بمباران رسانه ای جامعه ایرانی به وسیله پیام های دروغ، آنچه از معرض نگاه ها خارج می شود، اوضاع مصیبت بار رکود حاکم بر صنایع و بخش های خدماتی کشور است. جریان غربگرا در حالی سعی دارد با مظلوم نمایی و به مدد حمایت های رسانه ای بی بی سی و برادران ناتنی اش همچون رادیو فردا، دویچه له و دیگران از نردبان پوسیده برجام برای رسیدن به بهارستان بالا برود، که هیچ توضیحی درباره نتایج اتخاذ سیاست های اقتصادی غربگرایانه دولت روحانی در نزدیک به سه سال گذشته ارائه نمی کند.

واقعیت اما این است که تور اروپایی حسن روحانی به اروپا، هر ایرانی را 2.5 میلیون تومان به حامیان اروپایی داعش بدهکار کرده است، رکود سنگین حاکم بر کشور، امان فعالان اقتصادی را بریده و فارغ التحصیلان دانشگاه ها امید خود برای یافتن شغل را در دولت تدبیر، از دست داده اند. سوال این است که آیا نامزدهای نمایندگی مجلس نباید راجع به این واقعیت های روز کشور حرف بزنند و راهکارهای خود برای علاج آنها را ارائه دهند؟ عملکرد روشن جریاناتی همچون کارگزاران سازندگی و حزب اعتدال و توسعه نیز نشان داده است آنها بیش از هر چیزی به برآورده کردن تمنیات قشر مرفه جامعه از مسیر اجرایی کردن توسعه غربی و له کردن اقشار ضعیف تر اجتماع می اندیشند. از طرفی، نتیجه عملکرد دولت روحانی به عنوان نماد آرمانی و عینیت یافته جریان سازش، پیش روی ملت است. روحانی که زمانی آب خوردن مردم را به رفع تحریم ها گره زده بود، اکنون می گوید برجام را خدا آورده و آوردن گشایش اقتصادی را نیز باید به شخص او سپرد! سوال این است که آیا می توان به افراد و جریاناتی که برای رسیدن به مجلس، خود را به قبای چنین دولت ضعیفی بند می زنند، اعتماد نمود؟ آیا می توان به جریانی رای داد که عملکرد تاریخی آن در طول دوران 37 ساله انقلاب اسلامی، چیزی جز پیگیری اهداف سیاسی ساختارشکنانه و دنبال کردن پروژه فتح سنگر به سنگر ارکان جمهوری اسلامی برای تحقق براندازی نبوده است؟ به واقع آیا می توان به وعده های اقتصادی چنین جریانی اعتماد نمود؟

از طرفی انتشار لیست اصلاح طلبان برای شهر تهران و حضور نداشتن حتی یک اقتصاددان در آن، عمق اعتقاد آنان را به پیگیری دغدغه های معیشتی مردم نشان داده است. به نظر می رسد اصلاح طلبان، جو روانی ایجاد شده پیرامون برجام را لقمه آماده ای می دانند که تنها باید برای رسیدن به مجلس از آن استفاده کرد و تمام! لذا دیگر نیازی به داشتن برنامه اقتصادی مجزا نخواهد بود، چرا که اهداف اصلی اصلاح طلبان هیچ تناسبی با اقتصاد و وضعیت ومعیشتی مردم ندارد و مانند همیشه پیرامون مسائلی چون جامعه مدنی و  مسائل پوچی از این دست دور خواهد زد. لذا در چنین جمعی، آنچه اصلاً نیازی به آن حس نمی شود، حضور یک اقتصاددان مزاحم و موی دماغ خواهد بود. اصلاح طلبان در حالی می خواهند چنین استفاده ابزاری عظیمی از «برجام» را در دستور کار خود قرار دهند که کسی نیست برای یک بار هم که شده، به صورت شفاف و صریح از نتایج عملکرد اقتصادی دولت روحانی و تاثیر «برجام» بر معیشت مردم حرف بزند. این یعنی شکلدهی یک مانور رسانه ای نماشی برای رسیدن به اهدافی کاریکاتوری و نمایشی تر!

حمایت مفسدان اقتصادی تابلودار از اصلاح طلبان، بخش دیگری از واقعیت های فعالیت انتخاباتی آنان برای هفتم اسفندماه است. رسانه های پرنفوذ و شناخته شده اصلاح طلبان، بدون آنکه واهمه ای به خود راه دهند، سخنان غلامحسین کرباسچی را تیتر یک می کنند. مسئله ای که به خوبی می تواند سطح کمک های مالی این مفسد شناخته شده به فعالیت های انتخاباتی آنان را نمایان کند. سوال این است که شکل گیری یک مجلس سیاسی کار با استفاده از پول های یک مفسد اقتصادی و مدد رسانه ای بی بی سی، چه آینده ای را برای معیشت مردم ایران رقم خواهد زد؟ برای آنکه درک بهتری از چگونگی قلع و قمع اولویت های اساسی کشور در راهبرد انتخاباتی اصلاح طلبان پیدا کنید، سوء استفاده ابزاری و نمایشی از نتایج موهوم «برجام» در حوزه اقتصاد را نیز به مطالب پیش گفته اضافه کنید.

سوال این است که در صورت شکل گیری چنین مجلسی، دیگر چه امیدی به اصلاح وضعیت اقتصادی وخیم کشور خواهد بود؟پای ثابت صحبت های این روزهای اصلاح طلبان، شکل گیری مجلس هماهنگ با دولت (بخوانید مجلس وکیل الدوله!) است. مخلص کلام این سخن، چیزی جز تاکید بر ادامه روند کنونی و عمیق تر شدن رکود، بالا رفتن تورم و افزایش مداوم نقدینگی های دولت نخواهد بود. اتخاذ اینگونه مواضعی برای رسیدن به مجلس، بیش از آنکه ناظر به مصالح کلان ملی و رفع مشکلات اساسی کشور باشد، نتیجه یک بده-بستان سیاسی و وارونه نمایی واقعیات موجود در کشور است. مخلص کلام آنکه، در آستانه برگزاری انتخابات مجلس، آنچه هیچ اولویتی در استراتژی انتخاباتی جریانات موسوم به اصلاح طلب ندارد، مشکلات اساسی کشور و کف جامعه است.