امروز چهارمین روز برگزاری جشنواره فیلم فجر است و فردا جشنواره به نیمه راه میرسد. تا حالا جشنواره ای آرام و بی‌سرو صدا داشته‌ایم. این دوره هم موفق شدم در میلاد فیلم ببینم و هم سری به یکی دو سینمای مردمی زدم. آرامش خوبی حکمفرماست. هم در میلاد و هم در سینماهای مردمی. دیروز بیرون سالن میلاد و جلوی در، یکی از رفقای منتقد تند و تیز را دیدم. میگفت: منتظر بودم با ترکیب ایوبی و حیدری که بالاخره سیاستهایشان منتقدان جدی داشته است و باوجود فیلمهایی که پیشتر درباره‌شان گفته‌بودند هر روز حاشیه‌‌های جدی نصیبمان بشود و روز بی‌جنجال نداشته باشیم. اما نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده است که همه چیز بی‌حاشیه و بی سروصدا درحال برگزاری است. البته او هم مثل بقیه از نتیجه کار راضی بود و می‌گفت: خداکند نتیجه همیشه مثبت باشد. ما هم اگر می‌زنیم برای رسیدن به یک نتیجه خوب و بی حاشیه است.
 

فیلمسازی در 500 متری داعش / سیمرغ انیمیشنی هم ممکن است پرواز کند


2- وقتی هنر قربانی بازی‌های سیاسی شود
اگرچه اغلب خبرنگارها و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بی حاشیه دارند کارشان را می‌کند و امسال گویا بنای همه بر همدلی است اما همچنان غرغرهای خاله زنکی یک عدهاز اهالی تازه وارد یا کم تجربه رسانه‌ای اینطرف و آنطرف شنیده می‌شود که چرا مثلا یک کودک توی آسانسانور دیده‌شده و چرا یکی مجبور شده توی بالکن فیلم ببیند و چرا مردم زیاد آمده‌اند و ...طبیعتا البته یک عده هم هستند که کاری به خوب و بد جشنواره ندارند و از همان اول شمشیر برداشته اند. هدفشان هم سیاسی است و زدن گروه مقابل. بی‌خبر از اینکه حساب فرهنگ و بازی‌های سیاسی از هم جداست و نباید فرهنگ و هنر را قربانی برد و باختهای سیاسی کرد.
این را که گفتم میشود راحت از بعضی گزارش‌ها فهمید. مثل اینکه یکی می‌نویسد اغلب کسانی که سالن برج میلاد را پرکرده بودند از اهالی رسانه نبودند و اغلب بیربط به این فضا بودند. حالا یکی نیست بگوید: خوش انصاف! تو رفته ای و یکی یکی جماعت را دیده ای که بفهمی کدام رسانه ای هستند و کدام خیر؟ یا مثلا تو مگر همه اهالی رسانه را میشناسی. شمایی که میدانم اغلب اهالی رسانه را نه به اسم و نه به چهره نمیشناسی...پس طبیعیست که یحتمل به او گفته اند کاری به خوب و بدش نداشته باشد و از قلمش فقط به‌عنوان شمشیر استفاده کند و بس.

3- "جشن تولد"؛ یک فیلم جسورانه
دو روز پیش جشن تولد پخش شد. بازیگرش علیرام نورایی را که دیدم خواستم از عیبهای فیلم بگویم و اینکه مثلا دیر شروع می‌شود و مونولوگ زیاد دارد و ...اما چیزی گفت که حرفم را خوردم. میگفت: وقتی ما داشتیم ضبط می‌کردیم من پرچم داعش را می‌دیدم که پانصد متر دورتر از ما توی باد تکان میخورد. میگفت: من کلاشینکف دستم بود با فشنگهای مشفی. اگر آنها مرا توی این شرایط میدیدند قطعا مرا به عنوان یک نیروی نظامی میشناختند وبا یک گلوله حسابم را می‌رسیدند. میگفت : اوضاع طوری بود که از آنها خواهش کردم گلوله اصلی توی خشاب بگذارند. چون هرلحظه ممکن بود داعشی ها بریزند سر صحنه و ...
 

فیلمسازی در 500 متری داعش / سیمرغ انیمیشنی هم ممکن است پرواز کند


تصورش هم سخت است. دمشان گرم. فیلم ساختن از یک موضوع مهم توی چنین شرایط سخت و وحشتناکی شهامت زیادی می‌خواهد. حتی تصورش هم سخت است که بروی و 500 متری داعش فیلم بسازی. واقعا نمی‌شود فیلمهایی مثل جشن تولد را با فیلمهای دیگری که در آرامش ساخته می‌شود مقایسه کرد. خدا کند این شهامت و جسارتشان دیده شود.
 

فیلمسازی در 500 متری داعش / سیمرغ انیمیشنی هم ممکن است پرواز کند


4- سیمرغ‌های انیمیشنی
موضوع انیمیشن هم از آن حکایتهای غریبی بود که بیجهت گنگ و مبهم شده بود. دیشب در برنامه هفت بهرام عظیمی آمد و غائله را خواباند. کلیت حرفهایش به‌علاوه توضیحات مسولان جشنواره این بود که 8 انیمیشن داشته ایم. 8 انیمیشنی که دوتاش کاملا حرفه ای و درست بوده اند  6 تاش معمولی یا ضعیف.
اگر میخواستیم این دو انیمیشن را بگذاریم توی سودای سیمرغ، احتمالا میان آثار خوب امسال مقامی نمی‌آوردند. پس یک بسته حمایتی برایشان تدارک دیدیم با این شکل که هر 8 انیمیشن را در تمام سینماهای مردمی نشان داده‌شوند و بعد، احتمالا در بخش بین‌الملل جشنواره مسابقه‌ای هم برایشان تدارک دیده شود تا بیشتر معرفی شوند.
اما گویا این راضیشان نکرده بود و مشاوره دادن بعضی‌ها (که می‌دیدند جنجال کم است و می‌خواستند یک جنجال انیمه بسازند) هم ترغیبشان کرده بود به اعتراض و انتقاد و اینکه بخواهند سیمرغ جدایی به آنها داده شود.. توقعی که نه معقول است و نه عملی.
البته گویا جشنواره دارد برای بهتر دیده شدنشان باز هم یک گارهایی میکند و تعجب نکنید اگر در اختتامیه یک انیمیشن هم انیمیشنی شد.