خانم بازیگر:محدودیت ما در سینمای ایران خطوط قرمز است
آزیتا حاجیان، بازیگر سرشناس سینما و تئاتر و تلویزیون در سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. خودش میگوید استعداد بازیگریام را معلمانم در مدرسهای به عنوان دانشسرای هنر دریافتند و همین امر باعث شد تا بعدها در دانشگاه هنرهای دراماتیک درس بخوانم. وی در گفتوگو با ساعت ۲۴ از چگونگی ورودش به سینما و دست آخر از پسند ادبیاش برایمان گفت. حاجیان این روزها مشغول خواندن آثار هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی است.
به گزارش پارس به نقل از ساعت24، آزیتا حاجیان، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون گفت: من وقتی ۱۶ سال داشتم به مدرسهای به نام دانشسرای هنر رفتم. آنجا به ما ادبیات، زبان انگلیسی و جغرافیای جهانی یاد میدادند. خیلی کارهای گوناگون دیگر از جمله بازی در تئاتر، نقاشی، مجسمهسازی و موسیقی را در آنجا آموختم. در آنجا با برخی از هنرهای هفت گانه به شکلی عمیق و همهسویه آشنا شدم. این آموزش به گونهای مؤثر بوده است که در واقع پایهای محکم در کارم محسوب میشود. در مدرسه دانشسرای هنر، استادانم به من گوشزد کردند که در عرصه بازیگری استعداد بارزی دارم. از آنجا که حس و حال بازیگری درونم بود، فکر کردم خوب است که وارد عرصه سینما بشوم.
وی افزود: در واقع کلاس اول، دوم و سوم دبیرستان را تمام کرده بودم که از دانشسرای هنر سردرآوردم. کلاس چهارم، پنجم و ششم را تا دیپلم در آنجا خواندم. در آنجا با ترغیب دبیرهایمان تئاتر را جدیتر دنبال کردم و در دانشگاه امتحان دادم و به دانشکده هنرهای دراماتیک راه یافتم.
بازیگر فیلم سینمایی «کیمیا و خاک» ادامه داد: در حال حاضر موج رئالیسمی در سینمای ایران راه افتاده است و سه چهار کارگردان جوان و جستوجوگر در این حوزه کار میکنند. این موج به احتمال زیاد جای خودش را باز میکند. البته باید بگویم که عمق گرفتن و ماندگاری این موج به حمایت نیاز دارد و اگر حمایت شود با قدرت پیش خواهد رفت. امیدوارم این موج تقویت شود و به سرانجامی مطلوب برسد و از این طریق، سینمای ما هویت مستقل خودش را پیدا کند تا حقیقتاً بتواند معطوف به مسایلی اساسی شود که در جامعه وجود دارد. اینکه امید من امیدی واهی است یا نه خدا میداند اما چشم به راه به ثمر رسیدن این روندم.
وی درباره محدودیتها و امکانات سینمای ایران، گفت: امکانات و محدویتهای ما در سینما مشخص است. بزرگترین محدودیتی که در سینما داریم این است که موضوعهایی میتواند مطرح شود که از یک سلسله خط قرمزها عبور نکرده باشد. این محدودیتی است که هم در کشور ما وجود دارد و هم در بسیاری از کشورهای در حال توسعه دیگر. البته در کشورهای توسعه یافته مشکلی در این زمینه وجود ندارد. به هر حال فعلا فیلمهایی که حول موضوعات قابل تأیید تولید میشوند، روی پرده میروند.
این بازیگر سینما درباره فیلمهایی که با اقتباس از رمانهای بزرگ تولید شدهاند، توضیح داد: شما برای من بشمارید که در دنیا چند فیلم ساخته شده که کاملاً بر اساس محتوای رمانهای قدر اول دنیا ساخته شده است. در این زمینه همواره فیلمهای مورد اشاره درخشش کامل نداشتهاند. به عنوان مثال من فیلم «خرمگس» را که بر اساس رمانی به همین نام تهیه شده، دیدهام که به هیچ وجه به خوبی کتابش نبوده است.
وی در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه ««دکتر ژیواگو» و «جنایت و مکافات» فیلمهای خوبی در این عرصه بودند و چرا این تسلسل ادامه نیافت؟» گفت: «دکتر ژیواگو» یک استثنا است. من هفت هشت سال پیش فیلم سینمایی «کوری» را دیدم که بر اساس رمان «ژوزه ساراماگو» نویسنده پرتغالی برنده نوبل ادبیات ساخته شده بود. البته باید بپذیریم که برای یک فیلمانهنویس و کارگردان خیلی سخت است که تمام لحظات حساس یک رمان را به عنوان به فیلم تبدیل کند. در واقع نمیشود دقیقاً فیلم اقتباس شده از یک رمان ارزشمند را به گونهای تولید کرد که همان تخیلی را در ذهن خواننده برانگیزد که با خواندن آن رمان به او دست میدهد. شما وقتی رمانی را میخوانید در تنهایی تخیل میکنید و به نوعی در داستان با نویسنده شریک میشوید اما وقتی فیلمی ساخته میشود همهاش همان است که کارگردان جلو دید شما قرار میدهد و فیلمنامه نویس به شما ارایه میکند.
حاجیان افزود: شما همان چیزی را میبینید که قرار است ببینید. تقریباً میتوان گفت بسیاری از فیلمهایی که بر اساس رمانهای عالی و درجه یک ساخته شده به قدرت آن رمانها نبوده است و در عرصه تأثیرگذاری ماندگار، به پای آنها نمیرسد.
وی درباره مطالعات اخیرش گفت: در ادبیات جهان آثار گابریل گارسیا مارکز را بیشتر از دیگران خواندهام و میپسندم. از میان رماننویسان ایرانی آثار زویا پیرزاد را خیلی دوست دارم و کتاب تازه خانم بلقیس سلیمانی را با عنوان «سگ سالی» خواندهام که برایم جذاب بود. میخواهم پیگیری کنم و آثار دیگر این نویسنده را نیز بخوانم.
بازیگر فیلم سینمایی «لاله» توضیح داد: توصیه میکنم از کارهای آخر مارکز «از عشق و شیاطین دیگر» را بخوانید. «خاطره دلبرکان غمگین من» نیز کتاب درخشانی است. رمان «عشق سالهای وبا» که فیلمی هم بر اساس آن تهیه شد درخشان است. به نظر میرسد خود مارکز هم نخواسته که کارگردان به طور کامل وفادار به متن رمان باشد. در نتیجه فیلمش یک چیز و کتاب یک چیز دیگر است. به گمانم سبک مارکز هم محدود به رئالیسم جادویی نیست. کار او در این رمان یک اثر بی عیب و نقص و در عین حال حاصل آمیزهای از رئالیسم و رمانتیسیم است. فیلم «عشق سالهای وبا» مانند کتابش درخشان نیست اما جذاب و سرگرم کننده است.
این بازیگر تئاتر و تلویزیون اضافه کرد: به تازگی با آثار هاروکی موراکامی، نویسنده ژاپنی آشنا شدهام. اتفاقاً وقتی آثار او را میخوانم احساس میکنم افسون خاصی دارد. نمیتوانم بگویم که آثار این نویسنده در شیوه «رئالیسم جادویی» میگنجد، چون فراتر از این حرفهاست. این نویسنده هم خلاقیتهای غیر قابل باور اما ملموس دارد که این موضوع برای من به عنوان بازیگر سینما بسیار تفکر برانگیز است. به تعبیری برداشتم این است که او از فرانتس کافکا، نویسنده اهل چک بسیار تأثیر فعال گرفته است.
ارسال نظر