عبدالمالکی: ترانه هایم را خودم می گویم
۹۰ درصد ترانه هایم را خودم می گویم، از طرفی سعی می کنم با ترانه سراهایی کار کنم که احساس شان به من نزدیک تر است، البته این سروده ها الهام گرفتنی نیست، بعضی وقت ها حس و حالی دارم که باعث می شود «ترانه» بگویم.
پارس: روبرویش که می نشینی، خاکی بودن را کاملاً در وجودش احساس می کنی؛ پسر با استعدادی که می گوید سختی های زیادی کشیده تا به اینجا رسیده، مادرش مشوق صددرصد او بوده و اعتماد به نفس را از مادرش آموخته است. این پسر خوش صدا هنوز آلبوم خود را روانه بازار نکرده است، اما مجوزهای لازم را برای ترانه هایش گرفته و حتی تاکنون دو کنسرت هم در تهران اجرا کرده است و جالب اینکه برای دیدن او تمام صندلی های سالن میلاد نمایشگاه بین المللی میلاد پر شده بود. با عبدالمالکی به صحبت نشستیم؛ با خواننده ای که می گوید می توانسته ۲ سال پیش آلبوم خود را روانه بازار کند اما وسواس نشان داد تا بی جهت و تنها برای یک یا ۲ ترانه شنیدنی، یک آلبوم ضعیف روانه بازار نکند بلکه اعتقاد دارد تمامی ترانه های یک آلبوم باید با وسواس انتخاب شود و شنیدنی باشد. با این جوان بی آلایش به گفتگو نشستیم. منتظر آلبوم جدید او باید که همین روزها روانه بازار خواهد شد…
از کودکی به موسیقی مخصوصاً خواندن علاقه داشتم، در جمع های خودمانی همیشه می خواندم و همین طور به مرور زمان بزرگ شدم، چند تا ساز یاد گرفتم و به صورت حرفه ای شروع به کار کردم.
از همان اولین آلبوم پیگیر مجوز بودم، اما مشکلات کاری برایم پیش آمد که باعث شد مجوز گرفتنم به تاخیر بیفتد، خدا را شکر، این مشکلات سال پیش برطرف شد و اسفند پارسال مجوزم را گرفتم.
شاید اوایل کارم وسواس کمتری داشتم ولی الان احساس مسئولیت می کنم و وسواس بیشتری نشان می دهم چون باید به شنونده احترام گذاشت وگرنه من می توانستم، آلبوم خود را دو سال پیش منتشر کنم، اما این حساسیت ها باعث شد طول بکشد و حالا روزهای آخر کاری آلبوم است که خیلی خیلی هم راضی هستم.
ترانه هایم را خودم می گویم
۹۰ درصد ترانه هایم را خودم می گویم، از طرفی سعی می کنم با ترانه سراهایی کار کنم که احساس شان به من نزدیک تر است، البته این سروده ها الهام گرفتنی نیست، بعضی وقت ها حس و حالی دارم که باعث می شود « ترانه» بگویم، جالب است بدانید وقتی می خواهم آهنگ بسازم گیتار را دستم می گیرم، شروع به زدن می کنم و همراهش کلامش هم می آید.
خیلی از شایعه هایی که در مورد من می گویند گفتنی نیست، اما دوست دارم یکی از مهمترین آنها را بگویم: من خودم بزرگ شده جنوب شرق تهران هستم (سه راه افسریه شهرک مسعودیه) ، این چند وقت اخیر خیلی شنیده ام که می گویند من بچه بالاشهر هستم اما این طور نیست، من به محله ام افتخار می کنم.
مادرم همیشه مشوق من بود، مشوق صددرصدم. من در شرایط خیلی سختی بزرگ شدم آن طور نبود که بگویم وضع مان خوب یا متوسط بود! می توان گفت زیر متوسط بود، چون پدرم زود به رحمت خدا رفتند، کل زحمت زندگی بر دوش مادرم بود.
خوانندگی، همه زندگی ام شده، جالبه اکثر افراد عاشق شخص می شوند اما من، عاشق کارم هستم و آن بازتابی که از مردم می بینم به همان نسبت علاقه ام نیز بیشتر می شود و خوشحالم که ترانه هایم شنیده می شود.
خودم آدم خیلی زیاد احساسی هستم خیلی زود گریه می کنم، خیلی زود یک مسئله روی من تاثیر می گذارد، سوز صدایم هم به خاطر شعر یا کلام هست که من هم سعی می کنم با تمام احساسم بخوانم.
من اعتقاد زیادی به کلیپ ندارم چون خواننده اسمش روشه باید با صداش رو مردم تاثیر بذاره، نه با تیپ و قیافه اش جلوی دوربین. اون طرفدارهایی هم که با تصویر با تو ارتباط برقرار می کنند، زیاد ماندگار نیستند، چون یه روز یه خوش تیپ تر از تو میاد و میرن سراغ اون یکی… اما شاید کلیپ بسازم و به همراه آلبوم جدیدم منتشر کنم.
به نظرم باید برخوردها جدی تر بشه، یه شخصی میره در شبکه های ماهواره ای کار می کنه و در کشور هم حضور داره، باید یه فرقی بین امثال من و اون باشه، من خیلی سختی کشیدم در این همه سال ها و خب منم آلبومم گل کرده بود و می تونستم چند تا کلیپ بدم که همه مردم ایران منو بشناسن ولی دوست داشتم بر اساس قانون کشورم کار کنم.
تیتراژ صددرصد برای خواننده خوبه، شاید یک تیتراژ، کاری برای خواننده ای بکنه که داره ۲۰ سال فعالیت می کنه اما به اون موفقیت نرسیده، چون مردم هر شب دارن اون سریال و یا اون برنامه را می بینن و ناخواسته این تیتراژ رو گوش می دن و ملکه ذهن شون می شه و کار همه گیر می شه، می شه گفت خودش نوعی تبلیغه و این خیلی برای خواننده خوبه.
جدا از خواندن که کار اصلی من است، دارم برای چند تا از خواننده های خوب کشورم آهنگسازی و تنظیم می کنم. ناگفته نماند که به موسیقی شرقی به خصوص ترک و عرب هم علاقه خاصی دارم.
بعضی وقت ها تنها به فکر یک ترانه هستند
به نظر من طی این سال ها موسیقی رو به پیشرفت بود و هست و در آن شکی نیست! اما بگذار خودم را مثال بزنم. من زیاد قدیمی نیستم الان کسانی هستند که نابغه موزیکند و اسم دارن تو این عرصه و باعث افتخار ما هستند ولی از لحاظ شعری و کلامی ضعیفند. الان شعور مردم خیلی بالا رفته، من نمی تونم الکی بنشینم یک شعری بنویسم و برایش آهنگ بسازم و انتشارش بدهم، مردم می فهمند دیگر.
خواننده هامون خیلی وقت می گذارند و روز به روز داریم پیشرفت می کنیم ولی هنوز ایرادهایی داریم، اگر بخواهم کاملاً توضیح بدهم، باید به این مورد اشاره داشته باشم که بیشتر خواننده ها و شاید خودم هم، هزینه برای یک آهنگ می کنند و می گویند چون هزینه داریم آن را وارد بازار می کنیم ولی نباید این اتفاق بیفته. هر کاری که ساخته می شه حتماً نباید پخش بشه، باید ببینی خوب شده یا نه؟ از چند نفر خبره که سر در میارن باید نظرشون رو بپرسی، مثلاً بعضی از دوستان که خیلی هم دوستشان دارم وقتی آلبوم شان را گوش می دهم، « یک» کارشان را می شنوم که خیلی خوبه اما بقیه کارها را هم به خاطر اینکه آلبوم پر بشه داخلش گذاشتند، این یکی از ایرادهای بزرگ هست و بیشتر خواننده هامون این طوری هستند، من خودم به شخصه به خاطر همین مسئله است که آلبوم خود را زود روانه بازار نکردم. اما به طور کلی ایرادها کوچیکه و برطرف می شه، ضمن اینکه روز به روز هم علم موزیک داره بیشتر می شه.
بهترین آلبوم سال ۹۱، آلبوم بابک جهانبخش بود، حس بابک رو خیلی دوست داشتم و یکی از بهترین خواننده هایی که live اجرا می کنه، چه از لحاظ کاری و شخصیتی بابک است که خیلی دوستش دارم. از طرفی شخصیت و صدای رضا صادقی را خیلی دوست دارم. محسن یگانه، بابک جهانبخش، مهدی یراحی، سعید شهروز، مرتضی پاشایی از دیگر دوستانی هستند که از صداشون خوشم می آید.
دوست دارم خواننده اولی ها خیلی زود شروع نکنند، بلکه اول تجربه کسب کنند، پیش افرادی که می روند کار یاد بگیرند و با فکر و تحقیق جلو بروند از اول به دید حرفه ای به کار نگاه می کنند، نیازی هم به تحصیلات آکادمیک نیست، خودم هم ندارم، چون تجربه کاری کسب کردم. خیلی ها یک ترانه خواندند و تا یک سالی مطرح بودند اما دیگر خبری از آنان نشد. چرا که ترانه هایشان ساختار نداشت و ویژگی های یک ترانه ماندگار را نداشت.
من یه خواهر و یه برادر به نام های معصومه و رضا دارم که متاهل هستند مادرم هم با برادرم و زن برادرم زندگی می کند.
آرمانی/ گفتگو: میلاد حسینی
ارسال نظر