خیز اسرائیل به سوی هم پیمانی با اعراب
امروز دیگر مسئله و خواست رژیم صهیونیستی عادی سازی روابط با اعراب نیست بلکه قدم را از این هم فراتر گذاشته و به بعد از عادی سازی روابط نه تنها می اندیشند بلکه آن را اجرا نیز میکند.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، امروز دیگر مسئله و خواست رژیم صهیونیستی عادی سازی روابط با اعراب نیست بلکه قدم را از این هم فراتر گذاشته و به بعد از عادی سازی روابط نه تنها می اندیشند بلکه آن را اجرا نیز میکند.
پس از جنگ ۱۹۷۳، استراتژی رژیم صهیونیستی بر عادی سازی روابط با اعراب قرار گرفت. این موضوع در آن زمان که جنگی به وسعت جنگ ۱۹۷۳ اتفاق افتاده بود و اعراب تا حدی طعم امکان پیروزی بر رژیم صهیونیستی را چشیده بودند برای اذهان نامأنوس و برای بسیاری خنده آور بود. اما زمانی که انور سادات به سرزمین های اشغالی سفر کرده و در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۷ (۳۰ آبان ۱۳۵۶) در کنست رژیم صهیونیستی سخنرانی کرد این استراتژی برای اذهان و تحلیلگران قابل باور تر شد. مرور زمان باعث شد این باور هر روز پر رنگ تر شود تا جایی که امروز دیگر سخن گفتن از روابط اعراب و رژیم صهیونیستی در جهان سیاست امری عادی شده است.
اما وقایعی که طی ماه های گذشته در منطقه غرب آسیا اتفاق افتاده اند به رغم پیچیدگی نشان می دهند امروز دیگر مسئله و خواست رژیم صهیونیستی عادی سازی روابط با اعراب نیست بلکه قدم را از این هم فراتر گذاشته اند و به بعد از عادی سازی روابط نه تنها می اندیشند بلکه آن را اجرا نیز می کنند. به دلیل وجود شواهد بسیار زیاد و کوتاهی این مجال، به تعدادی از وقایع که قابلیت تأیید دعوی این نوشته را دارد می پردازیم.
اردن فراتر از حیاط خلوت رژیم صهیونیستی
اگر چه اردن از زمان حاکمیت ملک حسین (پدر ملک عبدالله، پادشاه کنونی اردن) هیچ گاه با رژیم صهیونیستی مقابله نکرده و همواره در جهت اهداف آنها حرکت کرده است اما طی ۵ سال گذشته نقشی متفاوت داشته است. از زمانی عبدالله دوم به عنوان پادشاهی اردن دست یافت همواره دیدارهای مختلفی با مسئولان رژیم صهیونیستی داشته است و به رغم پدرش که تلاش می کرد ظواهر را حفظ کند وی از ظواهر فراتر رفت و نگاه ها به دیدارهای وی با صهیونیستی و روابط مسئولان دولت و دربارش با صهیونیست ها عادت کردند. از ۵ سال قبل تا کنون در ۲ دوره مذاکراتی که بین تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی برگزار شد، اردن واسطة نخستین این مذاکرات بود و در دور آخر مذاکرات که ازسال ۲۰۱۳ در واشنگتن آغاز شد و در سال ۲۰۱۴ نافرجام به پایان رسید پادشاه اردن در کنار اوباما، ابومازن و نتانیاهو در واشنگتن حضور داشت. نشست های مقدماتی این دوره از مذاکرات نیز در امان اردن انجام شد. دورة گذشته این مذاکرات نیز که در سال ۲۰۱۰ انجام می شد در امان برگزار می شد و سرانجام به فرجام نرسید. در این مذاکرات همواره درخواست صهیونیست ها و آمریکایی ها حضور اردن و نقش دادن به این کشور بود.
در کنار این نقش سازی برای اردن طی سالهای گذشته، اگر مانور نظامی مشترک این کشور با رژیم صهیونیستی و آمریکا را که تابستان امسال در آمریکا انجام شد اضافه کنیم خواهیم دید که تلاش های آمریکا و رژیم صهیونیستی از یک نقش سازی برای اردن فراتر رفته است و اردن به گونه ای شبیه هم پیمانی برای آنها شده است. حال اگر به نکته توجه کنیم که حضور اردن در این مانور مشترک تنها یک حضور نظامی در پایگاه هوایی آمریکا در صحرای نوادا نبوده و هواپیماهای اردنی از کشور خود به همراه هواپیماهای رژیم صهیونیستی به سمت آمریکا حرکت کرده اند با مشارکت و کمک دو جانبه به آمریکا رفته اند، آن گاه توجهمان به اردن از یک حیات خلوت فراتر می رود و متوجه می شویم که اردن فراتر از یک کشور همسایه به عنوان یک هم پیمان نقش آفرینی می کند همانگونه که آمریکا برای رژیم صهیونیستی نقش آفرینی می کند یا بالعکس.
مصر تضمن کننده منافع رژیم صهیونیستی
زمانی که اخوان المسلمین قدرت را در مصر در دست گرفت نگرانی صهیونیست ها فزاینده شد نه از این جهت که یک جریان اسلامی روی کار آمده بود بلکه از این جهت که اخوان قابل اعتماد نبود. اما در همان مدت کوتاه حضور محمد مرسی تمامی توافقات با رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخته شد و حتی دیدارهایی سری بین اخوان و آمریکایی ها و اروپاییها برای حفظ منافع رژیم صهیونیستی برگزار شد. حاصل کار این بود که در زمان محمد مرسی که کمتر از یکسال در مسند قدرت قرار گرفت بیش از ۹۰ درصد تونل های نوار غزه تخریب شد. امری که در تمام دوران قدرت مبارک صورت نگرفت. پس از اخوان المسلمین نیز السیسی به گونه ای عمل کرد که آب در دل صهیونیست ها تکان نخورد و با همراهی هایش با عربستان آنها را نه تنها آسوده خاطر که مسرور ساخت تا جایی که مسئولان این رژیم اعلام کردند السیسی هدیه خدا به اسرائیل بود.
علاوه بر این مصر بخشی از گاز صهیونیست ها را تأمین می کند و از این حیث پیوندهایی اقتصادی طی سال های گذشته با صهیونیست ها داشته و دارد.
شیخ نشینان خلیج فارس محمل امنیتی و اقتصادی
کشورهای حوزه خلیج فارس همگی به گونه ای در جریان ایران هراسی غرق شدند که همگی دست توسل به سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی دراز کردند تا جایی که میزان خرید تجهیزات و سلاح های نظامی سبک و سنگین آنها طی یک دهه چند برابر شد. ترور محمود المبحوح، از اعضای جنبش حماس در کشور امارات متحده عربی و چاپ اسناد و انتشار فیلم های عاملان ترور وی که همگی وابسته به رژیم صهیونیستی بودند خیلی دقیق میزان نفوذ امنیتی این رژیم را در خلیج فارس نشان داد. از سوی دیگر وقتی محمد دحلان از جنبش فتح اخراج و اموالش در اردن توقیف و مصادره گردید به عنوان مشاور امنیتی رئیس دستگاه امنیتی ابوظبی انتخاب شد به خوبی نشان داد چرا دستگاه امنیتی امارات متحده عربی به کسی که روابط گرمی با دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی دارد و اسناد آن از خانه اش در سال ۲۰۰۷ در نوار غزه بیرون آمده است، موقعیتی این چنینی داده است. در همان ایام با همکاری دحلان بسیاری از فلسطینیان منسوب به مقاومت و یا طرفدار جنبش های مقاومت از کشورهای حوزه خلیج فارس و به طور ویژه امارات متحده عربی اخراج شدند.
کشور قطر یکی از کشورهایی است که علاوه بر اینکه بازار کالاهای رژیم صهیونیستی است در طرح های شهرک سازی در کرانة باختری حضور فعال دارد. شرکت های قطری بسیاری از مزایده های ساخت شهرک ها را به عنوان پیمانکار در دست گرفته اند و در آنجا مشغول به ساخت و ساز می باشد. این در حالی است که ۹۰ درصد شرکت های قطری در اختیار امیر قطر و اطرافیان دربار وی است. علاوه بر اینها قطری ها بخشی از نیازهای نفتی و گازی صهیونیست ها را تأمین می کنند.
عربستان خط شکن هم پیمانی
بهار ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) شگفتی اصلی در روابط اعراب و اسرائیل رقم خورد. زمانی که انور عشقی از مقامات امنیتی عربستان سعودی با دوری گلد از مسئولان دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی رسما دیدار کرد البته این نخستین دیدار نبود بلکه پنجمین دیدار انور عشقی با دوری گلد بود کسی که دیگر در دولت جدید نتانیاهو نیز مدیر کل وزارت خارجه انتخاب شده بود. علاوه بر اینکه صرف انجام یک دیدار رسمی بین مسئولان بلند پایه دو طرف اهمیت داشت اما آنچه از سوی طرفین مورد تأکید قرار گرفت از اهمیت بیشتر برخوردار بود. در پنجمین دیدار در طرف بر هم پیمانی و وجود دشمن مشترکی به نام ایران تأکید کردند. این برای نخستین بار در تاریخ تأسیس رژیم صهیونیستی بود که یک کشور مسلمان و عربی به طور رسمی با این کشور اعلام هم پیمانی کرده است.
نگاه به شواهد فوق در کنار روابط نزدیکی که طی سال های گذشته کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و توافقات پنهانی که با این رژیم داشته اند همگی مؤید این موضوع است که روابط حکومت های دست نشانده کشورهای عربی نامبرده با رژیم صهیونیستی سالها است برای مردم منطقه و دنیا نه تنها رو شده بلکه دیگر عادی شده است. امروز همه امت های منطقه و مردم نقاط مختلف دنیا می دانند که سکوت اتحادیه عرب در قبال مصیبت هایی که طی دهه اخیر بر ملت فلسطین به بار آمده همگی به دلیل روابطی است که حکومت های کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی دارند. فلذا باید گفت رژیم صهیونیستی دیگر خط هدف عادی سازی روابط را رد کرده است و آنقدر روابط اقتصادی و سیاسی و امنیتی اش با کشورهای عربی گسترده و آشکار شده است که هدف عادی سازی روابط ولو به تأسیس سفارت در برخی از پایتخت های عربی منجر نشده است اما تحقق یافته است.
علاوه بر دو نمونه ای که در فوق در مورد حضور اردن در مانور مشترک با رژیم صهیونیستی و دیدار مسئولان بلند پایه عربستان سعودی با مسئولان رژیم صهیونیستی ذکر شد که هر دو بر هم پیمانی تأکید می کنند اما اعلام رسمی این رژیم در مورد تأسیس یک نمایندگی در امارات متحده عربی تکمیل کننده این فرآیند بوده و مهر تأیید بر آن می زند.
در حالی که مسئولان اماراتی اعلام کرده اند دفتری که به نام رژیم صهیونیستی در امارات تأسیس شده تنها یک نمایندگی برای مجموعة توسعه انرژی های تجدید پذیر (ایرِنا) است اما مسئولان رژیم صهیونیستی اعلام کرده اند این دفتر مقدمه ای برای گسترش روابط دیپلماتیک است. معنای این کلام این است که آنها می خواهند یک دفتر رسمی به راه بیاندازند تا عادی سازی روابط را که تا کنون پشت پرده بود علنی کنند و این معنایش این است که دیگر آنها به دنبال عادی سازی روابط نخواهند بود چرا کهدرواقع هم این امر تحقق یافته است پس گام بعدی هدفی دیگر را در بر خواهد داشت و براساس شواهدی که در بالا ذکر شد باید گفت ایجاد هم پیمانی با اعراب است.
به نظر می رسد صهیونیست ها دیگر این تحقق عملی را به اعراب واگذار کردند هر چند در مصر این اقدام صورت گرفته و سفارت رژیم صهیونیستی دوباره پس از بیداری اسلامی با حضور السیسی فعال شده است اما دیگر این اعراب هستند که به دنبال آن خواهند بود و صهیونیست همانگونه که در سال ۱۹۷۳ که کسی به ذهنش خطور نمی کرد عادی سازی چگونه می تواند معنی شود امروز به دنبال هم پیمانانی هستند که ممکن است باور کردن آن امروز همانند سال ۱۹۷۳ سخت باشد. نکته پایانی اینکه در ایجاد هم پیمانی آنچه نقطه آغازین می تواند باشد استفاده از پروژه ایران هراسی برای ایجاد پیمانی علیه ایران است همانگونه که در دیدار دوری گلد و انور عشقی به این موضوع نیز اشاره شده است.
ارسال نظر