مرور 35 سال در 60 دقیقه با دروازهبان سرخابیها
آسیبدیدگی شدید باعث شد او هرگز در فوتبال ایران دیده نشود ولی خودش میگوید به نوعی باعث حضور عابدزاده در استقلال شده است.
~~به گزارش پارس ، به نقل از خبرگزاری ایسنا سعید عزیزیان از جمله فوتبالیستهای ایران است که سابقه بازی در هر دو تیم بزرگ تهران را دارد. او در گفتوگو با ایسنا در آستانه داربی تهران به مرور خاطرههای فوتبالی خود پرداخت و از تلخ و شیرین دوران فوتبالش گفت. آسیبدیدگی شدید باعث شد خیلی زود فراموش شود ولی نه آسیب و فراموشی و نه چکهای پاس نشده هیچکدام باعث نشده او رضایت از زندگی و راهی را که تا به امروز رفته نداشته باشد.
متن پرسش و پاسخ ایسنا با مربی حال حاضر تیم امید را در زیر میخوانید.
از آغاز فوتبالتان بگویید.
من سعید عزیزیان هستم. متولد 1344 در تهران. اصالتی آذری و سرابی دارم. فوتبال را سال 59 آغاز کردم. یک سال در فوتبال محلات بازی کردم که تیم جوانان پرسپولیس یک بازی دوستانه با ما انجام داد که در همان بازی من را برای حضور در این تیم انتخاب کردند. آن موقع کیان طهماسبی و ایرج بزرگی مربیان پرسپولیس بودند.
و همان بازی دوستانه آغاز کار شما در پرسپولیس شد؟
بله. سال 60 به تیم جوانان پرسپولیس پیوستم. در آن دوران بنا به دستور علی پروین در تیم بزرگسالان تمرین میکردم ولی برای تیم جوانان به میدان میرفتم. افتخاری برای من بود که با بزرگان تاریخ فوتبال ایران تمرین میکردم. آن موقع بهروز سلطانی و وحید قلیچ و مدتی هم شهبازیفر سکان هدایت دروازه پرسپولیس را بر عهده داشتند. 4 سال به همین منوال گذشت.
با کدام بازیکنان در پرسپولیس همدوره بودید؟
همدورهایهای من در آن دوران مرحوم فریبرز مرادی، رضا عابدیان، جمشید شاهمحمدی، نادر محمدخانی و ... بودند. پس از 4 سال حضور در پرسپولیس در سال 64 به خدمت مقدس سربازی رفتم که آنجا با مهدی فنونیزاده و مهرداد امینشیرازی همخدمتی بودم.
یعنی درست در سالهای جنگ...
بله. آموزشی ما در کرمان بود و سپس به کرمانشاه منتقل شدیم. در آنجا در زاغه مهمات نگهبانی میدادیم و 24 ساعت مرخصی میگرفتیم تا برای نیروی زمینی و زیر نظر اکبر عزیزی و سیفالله ترابی بازی کنیم. از اردیبهشت 64 تا اردیبهشت 66 مشغول خدمت سربازی بودم. در همان دوران روزی عراقیها منطقه را موشکباران کردند. در یک لحظه حس کردم که باید جایم را عوض کنم. پس از چند لحظه درست جای قبلی من مورد اصابت موشک قرار گرفت.
بعد از سربازی دوباره سرخپوش نشدید...
نه. بعد از دو سال سربازی پرسپولیس از من خواست که به این تیم برگردم اما در آن زمان علی پروین کمتر به بازیکنان جوان میدان میداد. با خودم فکر کردم اگر به این تیم بازگردم، امکان دارد یک بازی فیکس باشم و یک بازی روی نیمکت. تصمیم گرفتم به جایی بروم که پیشرفت کنم. در آن زمان مسابقهها به صورت لیگ یک و لیگ دو بود. در لیگ دو به تیم پیام رفتم و زیر نظر آقای بیداریان کار کردم. یک سال در آنجا بودم و سال بعد تیم استقلال به من پیشنهاد داد. همچنین تهرانجوان. باز هم با خودم فکر کردم اگر به تیم بزرگی بروم امکان دارد کمتر به من بازی برسد. از یک پییشکسوت مشورت گرفتم و او به من گفت امکان دارد در استقلال هم کمتر به بازی گرفته شوی. به تهرانجوان برو و اگر در آنجا خوب باشی باز هم استقلال سراغ تو میآید.
در آن سالها از مدیر برنامه در فوتبال ایران خبری نبود. چه کسی را طرف مشورت قرار دادید؟
فکر میکنم از برادرم که قبل از من در تیمهای محلات دروازهبانی کرده بود مشورت گرفتم. استقلال و تهرانجوان هر کدام 30 هزار تومان پیشنهاد داده بودند که به تهرانجوان پیوستم. تهرانجوان در لیگ یک بازی میکرد که اتفاقا در این تیم با پرسپولیس هم بازی کردیم و بازی یک بر یک شد. تک گل پرسپولیس را هم محمد مایلیکهن از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند. سال 67 یکی از بهترین دوران بازیگری من بود.
و استقلال سراغتان آمد؟
پس از یک سال عالی استقلالیها هم به سراغ من آمدند. در آن زمان منصور پورحیدری و پرویز مظلومی هدایت استقلال را برعهده داشتند. بهترین فرصت بود که به استقلال بروم و کسب تجربه کنم. رفتم به استقلال و یک سال به طور ثابت سنگربان این تیم بودم. شاید اگر در سال 67 به این تیم میرفتم کمتر میتوانستم برای استقلال بازی کنم اما با یک تصمیم درست، گلر ثابت این تیم شدم. گلر آن زمان استقلال مجید رضایی بود که احتمال داشت پشت سر او قرار بگیرم. سال 67 هم مرحوم دهداری من را به تیم ملی دعوت کرد.
آیا همزمان با کنار گذاشتن آن 14 نفر از تیم ملی، به این تیم دعوت شدید؟
فکر میکنم این طور باشد.
یک سال در استقلال بودید...
بله و درست در اولین بازی هم مقابل پرسپولیس قرار گرفتیم. در مسابقههای جام حذفی که بازی در زیر باران صفر - صفر شد و به پنالتی رفت اما در ضربات پنالتی مغلوب پرسپولیس شدیم.
این شد نخستین تجربه شما در داربی. خاطرهای از آن بازی دارید؟
بله. خدا رحمت کند ناصر حجازی را. او یک نکته مهم را به من گفت. او در پایان بازی به من گفت واقعا خوب بودم اما در ضربات پنالتی باید یک نیمگام زودتر از بازیکن به سمت جهتی که تشخیص دادم، شیرجه بروم. من به سمت تمامی توپها شیرجه میرفتم اما به توپ نمیرسیدم.
در برگشت به پرسپولیس قهرمان آسیا شدید...
پس از یک سال حضور در استقلال، پرسپولیس به من پیشنهاد داد. با خودم گفتم اگر به پرسپولیس بروم این بار دروازهبان نخست تیم میشوم؛ چرا که تجربه کافی را به دست آوردهام. سال 69 به پرسپولیس رفتم و اتفاقا بازیهای خوبی هم انجام دادم اما باز هم با وحید قلیچ جابهجا میشدیم. سال 70 با پرسپولیس قهرمان هم شدیم. در آن سال آقای پروین به وحید قلیچ گفته بود که من این جوان را میخواهم گلر اول تیم کنم.
از قهرمانی در جام در جام آسیا تعریف کنید.
فیکس بازی میکردم. یادم هست در بازی نیمه نهایی با الهلال در عربستان صفر صفر شدیم اما در تهران با گل مجتبی کرمانیمقدم گل راهی فینال شدیم. بلافاصله پس از گل مجتبی که برای خوشحالی به بازیکنان پیوسته بودم، احساس کردم هرچه زودتر باید به دروازه بازگردم. الهلالیها که بازی را شکست خورده میدیدند، سریعا توپ را در وسط زمین کاشتند و بازی را آغاز کردند. داور هم بیتوجه اجازه بازی داد! این در حالی بود که بازیکنان ما هنوز مشغول خوشحالی و از حریف غافل شده بودند. به محمدحسن انصاریفرد گفتم که حواست باشد بازیکن حریف در حال حمله کردن است اما او نتوانست مانع از پیشروی الهلالیها شود. بازیکن حریف که به گوشه 6 قدم رسیده بود شوت اما من با نوک پنجه توپ را راهی کرنر کردم. استادیوم در سکوت کامل غرق شده بود و فکر میکرد که گل خوردهایم. اگر این اتفاق رخ میداد شاید با قانون گل زده در خانه حریف از مسابقهها کنار میرفتیم. همیشه به آن بازی فکر میکنم در همان مسابقهها قهرمان جام در جام باشگاههای آسیا شدیم. همان سالها در یکی از مسابقههای جام حذفی به عنوان مهاجم به میدان رفتم و توانستم دو گل با ضربه سر بزنم و آن بازی را با نتیجه 2 بر یک پیروز شدیم.
آسیبدیدگی چطور پیش آمد؟
در یکی از جلسات تمرینی آسیب دیدم. در حال تمرین بودیم که علی پروین سوت زد و گفت این آخرین حمله در تمرین است. با میرزایی درگیر شدیم و پای من شکست. ساق پایم از همدیگر جدا و استخوانهایم خرد شده بودند. یک پلاتین 8 تکه را در پایم کار گذاشتند. دکتر به من گفت باید فوتبال را کنار بگذارم اما به او گفتم، هرگز این کار را نمیکنم. هر طور شده باید به فوتبال ادامه بدهم. خیلیها میگفتند فوتبال او تمام شده و باید به طور کامل فوتبال را کنار بگذارد.
اما این طور نشد و ادامه دادید.
بله. ولیالله صالحنیا و صفیزاده گفتند که تو برای این مملکت زحمت کشیدهای و نگران هیچ چیزی نباش. همین مملکت هم مشکل تو را حل میکند. صفیزاده در آن زمان رییس فدراسیون فوتبال بود و مدیرعامل باشگاه کشاورز هم محسوب میشد. پس از یکی دو سال که کسی سراغی از من نگرفته بود. در تنهایی گریه میکردم. در همان یک ماه اول تعدادی از مربیان و بازیکنان به من سر زدند اما دیگر فراموش شده بودم. همانجا فهمیدم که در فوتبال پهلوان زنده را عشق است. سه ساعت صبح و سه ساعت بعدازظهر وزنه میزدم و به استخر میرفتم. از آقای صفیزاده تشکر میکنم که برای من زحمت کشید. او من را به آلمان فرستاد تا مداوا شوم. با کمک او بود که خانه خریدم. به او گفتم میخواهم به تیمش بروم. او گفت نه این کار را نکردم که برای تیم من بازی کنی. به خاطر شخصیت خودت بود که به تو کمک کردم اما من سماجت کردم و به او گفتم من میخواهم به کشاورز بروم و اگر شده باشد توپ جمع کن هم میشوم؛ چرا که تو به فکر من بودی.
پس از مصدومیت کسی از باشگاه پرسپولیس به سراغ شما نیامد؟
چند نفر از پرسپولیس به من سر زدند اما یک سری مسائل بود که نمیخواهم بازگو کنم. باید مصدوم باشید تا بدانید چه کسی به شما کمک میکند. پس از آن 4 سال زحمت کشیدم و با آقای صالحنیا به استخر و سونا میرفتم و در کشاورز تمرین میکردم. آن موقع یورگن گده و عزیز دلیخون در آن تیم بودند. یک سال در آنجا بودم و به آقای صفیزاده گفتم اگر اجازه میدهند به تیم دیگری بروم تا بتوانم بیشتر بازی کنم. او هم گفت فکر خوبی است و همین کار را بکن. سال 74 به راه آهن رفتم. یک سال با راه آهن در باشگاههای تهران به میدان رفتیم که در همان مسابقهها صنعت نفت و ذوب آهن به لیگ یک صعود کردند. در مقابل ذوب آهن بازی خوبی را انجام دادم و آنها از من خواستم که به این تیم بروم. دو سال در ذوب آهن زیر نظر بهرام عاطف و محمود یاوری گلری کردم. سپس به فجر سپاسی رفتم که منصور پورحیدری سرمربی آن تیم بود. در همان سال یک دوره دیگر به تیم ملی زیر نظر منصور پورحیدری دعوت شدم. سال 78 به دلایلی از فجر سپاسی جدا شدم و پس از نیم فصل بدون تیم ماندن آقای حجازی به من زنگ زد و از من خواست تا به استقلال رشت بپیوندم. دو بازی مانده بود که نیم فصل تمام شود و خدا را شکر تیمی را که در حال سقوط بود، در لیگ حفظ کردیم. سال بعد بنا به درخواست ذوالفقار نسب به مس کرمان پیوستم. یک سال در آنجا بودم و تا پلیآف هم بالا آمدیم اما نتوانستیم صعود کنیم. تا سال 83 هم در همای تهران بودم در آن زمان 39 – 40 ساله بودم و به جرات میتوانم بگویم که میتوانستم باز هم بازی کنم. پس از آن فوتبال را کنار گذاشتم.
همان زمان مربیگری را آغاز کردید؟
بله. حمید علیدوستی از من خواست که در کنار او مربی دروازهبانهای تیم ملی جوانان شوم. پس از آن هدایت دروازهبانهای تیم امید صبا باطری را با آقای پناهگر و بابک خرم به عهده گرفتیم. سپس علیدوستی که به تازگی سرمربی هما شده بود، از من خواست تا در کنار او فعالیت کنم. در آن سال که اتفاقا فرشاد پیوس هم سرمربی تراکتورسازی بود به پلی آف صعود کردیم و در بازی نخست با مس کرمان مساوی شدیم و در بازی برگشت یک بر صفر باختیم و آنها به لیگ برتر آمدند. سال 85 ساموئل دارابینیان از من خواست در پیکان به او کمک کنم. او آدم خوبی بود و به من میگفت تو را دوست دارم چرا که صاف و صادق هستی. در آن سال تیم ما ششم یا هفتم شد که اتفاقا در یک بازی با پرسپولیس به این تیم 4 گل زدیم و در پایان با نتیجه 4 بر صفر پیروز شدیم. در آن سالها فرشید کریمی سنگربان پرسپولیس بود. پس از یک سال حمید استیلی به سراغ من آمد و به من گفت که به کادر فنی افشین قطبی کمک کنم. سال 87 با قطبی کار کردیم و در دقیقه 97 با پیروزی مقابل سپاهان قهرمان لیگ برتر شدیم. پس از یک سال مسئولان به ترکیب تیم قهرمان دست زدند و به جز قطبی، مدیرعامل و دستیاران او را کنار گذاشتند. خود قطبی هم در هفته چهاردهم از این تیم کنار رفت. سال 88 در کنار حمید استیلی هدایت استیل آذین را گرفتیم و رتبه پنجم لیگ برتر را به دست آوردیم. در سال 89 با استیلی به بوشهر رفتیم و در سال 90 هم باز هم با استیلی به پرسپولیس بازگشتیم. تا نیم فصل هدایت این تیم را بر عهده داشتیم و سپس در سال 91 یحیی گلمحمدی از من خواست که به او در پرسپولیس کمک کنم. زمانی که گلمحمدی به من زنگ زد دنبال پیگیری مطالباتم از تیمهای مختلف بودم که در تماسی تلفنی گلمحمدی گفت که به آنها کمک کنم و فردا ساعت 10 صبح در درفشیفر باشم. من هم به درفشیفر رفتم و قراردادم را امضا کردم. یکی از کمترین قراردادهایم را در آنجا بستم و گفتم که خودشان رقم قرارداد را تعیین کنند. هرچند رقم قرارداد کم بود اما راضی بودم. در سال 92 و در نیم فصل نخست با مجتبی تقوی در مس کرمان کار کردیم اما نتایج خوبی را کسب نکردیم و پرویز مظلومی هدایت آن تیم را بر عهده گرفت و کادر خودش را آورد. نیم فصل دوم را به صبای قم رفتم و با مرفاوی کار کردم. سال بعد را هم همانجا بودیم اما در نیم فصل مرفاوی از تیم جدا شد و پول ما را هم نداد. پس از آن تارتار به صبا آمد. در حال حاضر هم مربی دروازهبانان تیم ملی امید هستم.
تنها 2 بازی ملی در کارنامه فوتبال شما دیده میشود.
بله، دو بازی ملی انجام دادم اما اگر پایم نمیشکست میتوانستم سالها برای این تیم بازی کنم. من در بهترین زمان فوتبالم آسیب دیدم. در مقطعی هم عابدزاده دروازهبان تیم ملی بود اما پروین او را کنار گذاشت. مجید نامجو مطلق در آن زمان به من گفت اشتباه بزرگ من این بود که از استقلال به پرسپولیس رفتم تا عابدزاده بتواند از تام به استقلال بیاید و خودش را نشان دهد. اگر این کار را نمیکردم شاید عابدزاده نمیتوانست در تیم بزرگی بازی کند.
معمولا لباسهای متفاوتی را میپوشیدید.
رنگهای متفاوتی را میپوشیدم و یکی از همین لباسها، لباس هفت رنگی بود که متشکل از رنگهای آبی، قرمز و... میشد. در یکی از بازیها که درون دروازه پرسپولیس ایستاده بودم، لباس زردرنگی را به تن داشتم و اتفاقا با کشاورز هم بازی داشتم. قبل از آغاز بازی داور لباس من را دید و گفت باید پیراهنم را عوض کنم. پس از 5 دقیقه که پیراهن جدیدی را برای من آوردند مانده بودم چگونه لباسم را عوض کنم چرا که از زیر هیچ لباسی نپوشیده بودم و خجالت میکشیدم. به همین دلیل به کنار دیرک دروازه رفتم و در گوشه آن نشستم و پیراهنم را عوض کردم. تا مدتی استقلالیها من را سوژه کرده بودند.
آن سالها برای دروازهبانهای ایران با بدبیاری همراه بود؛ چرا که چند گلر مطرحمان را به دلیل مصدومیت از دست دادیم.
دقیقا. 6 ماه تمام پای من در گچ بود و 8 ماه هم با عصا حرکت میکردم. پزشکم گفته بودم اگر بازی کنم و مصدوم شوم احتمال دارد یک پایم از پای دیگرم کوتاهتر شود اما من با اراده قوی 10 سال دیگر بازی کردم. حتی عابدزاده هم مصدوم بود. او پس از اینکه در بازی با تایوان مصدوم شد، مجبور شد عمل سنگینی را انجام دهد و یکی از پاهایش تا حدودی کوتاهتر است و معمولا روی پنجه راه میرود. در دورانی هم که بازی کرد به زور آمپول در میادین حاضر میشد. خوشحالم که میبینم او سالم است و هر روز ورزش میکند.
دقیقا در چند داربی به میدان رفتهاید؟
برای استقلال دو داربی را بازی کردهام و برای پرسپولیس در یک دیدار حضور داشتم. در یکی از بازیها که سنگربان استقلال بودم بازی به پنالتی کشید و باختیم و در یک بازی دیگر هم که با نتیجه یک بر صفر به سود پرسپولیس تمام شد، رضا عابدیان گل حریف را به ثمر رساند. در پرسپولیس هم که بودم با استقلال یک بازی انجام دادیم. آن بازی دو اخراجی داشت که شاهین بیانی و رحیم یوسفی از بازی اخراج شدند. داور یک پنالتی به سود استقلال اعلام کرد که ضربه پنالتی شاهرخ بیانی را دفع کردم و توپ به بیرون رفت. در بازگشت هم فرشاد پیوس برای تیم ما گل زد که در پایان بازی یک – یک شد.
در این بازیها خاطره جالبی هم داشتهاید؟
چند روز قبل از بازی پرسپولیس و استقلال جشن عروسی من برگزار شد و همه فکر کردند دیگر بازی نمیکنم. همان شب عروسی علی پروین به من گفت که در ترکیب ثابت تیم به میدان میروم اما این موضوع را هیچ کس نباید بداند. در طول هفته هم در تمرینها بازیکنان فکر میکردند وحید قلیچ گلر تیم است و حتی استقلالیها هم خیال میکردند، وحید قلیچ گلر تیم است. حتی تماشاچیان هم باور نمیکردند که من در درون دروازه قرار بگیرم. زمانی که از پلهها بالا رفتیم یادم است که منصور پورحیدری نیمخیز شد تا ببیند چه کسی دروازهبان است. او با تصور این که قلیچ دروازهبان است دو مهاجم را در خط حمله برای سرزنی قرار داده بود اما من در دروازه ایستادم و تمام توپهای ارسالی را مهار کردم تا این که پورحیدری عبدالعلی چنگیز را به میدان فرستاد.
تلخترین خاطرهتان از داربی چیست؟
شکست یک بر صفر مقابل پرسپولیس تلخترین خاطره من است.
شما را استقلالی بدانیم یا پرسپولیسی؟
از بچگی پرسپولیسی بودم و در جوانان هم برای پرسپولیس بازی کردم. خودم را پرسپولیسی میدانم.
اولین داربی که شما به یاد دارید، کدام بازی بود؟
در کودکی با عمویم به امجدیه میرفتیم و بازیهای صفر ایرانپاک را به یاد دارم. اما آن داربی که با نتیجه 2 بر 2 به پایان رسید و در انتها هم به درگیری منجر شد را بیشتر از همه به خاطر دارم. همیشه رفتارهای غلط در یاد میمانند. کار اشتباهی بود که رخ داد. طرفداران فوتبال برای بازی زیبا به ورزشگاه میآیند اما بعضی مواقع منجر به درگیری میشود که من همیشه از این جور مسائل میترسیدم.
اگر به سال 67 بازگردیم آیا پیشنهاد پرسپولیس را قبول میکنید یا استقلال را؟
پیشنهاد پرسپولیس را قبول میکردم.
در تمام این سالها در مواجهه با کدام مهاجم احساس خطر میکردید. البته معمولا همبازی فرشاد پیوس بودهاید و فکر میکنم کمتر پیش آمده مقابل او قرار بگیرید.
اصغر مدیرروستا یکی از خطرناکترین مهاجمان آن زمان بود. زمانی که در پاس بازی میکرد به مانند فرشاد پیوس خوب گل میزد اما دیده نمیشد. او همیشه بوی گل میداد. مقابل او ترس داشتم.
آیا در حال حاضر مهاجمی با ویژگیهای آن زمان داریم و میتوانیم مهاجمی را نام ببریم که تمام کننده واقعی باشد؟
در حال حاضر مانند مهاجمان آن دوران را نداریم. اگر بخواهیم فردی را نام ببریم که میتواند تمام کننده واقعی شود ارسلان مطهری گزینه مناسبی است.
و سردار آزمون؟
او در خارج از کشور بازی میکند و کمتر فوتبال او را زیر نظر گرفتهام. سردار انگیزه لازم را دارد اما اگر حواسش را فقط به بازی معطوف کند و شیطنتهای دوران جوانی را کنار بگذارد، میتواند در آینده یک تمام کننده خوب مانند فرشاد پیوس باشد.
بهترین دروازهبان تاریخ ایران را چه کسی میدانید؟
بهروز سلطانی الگوی من بود. او در کنار مسائل فنی یک بازیکن بااخلاق بود. سلطانی معمولا بدون دستکش بازی میکرد یا زمانی هم که دستکش داشت از دستکشهای روسی استفاده میکرد. در کنار بهروز سلطانی، ناصر حجازی را هم سنگربان بزرگی میدانم و از بازی او هم خوشم میآمد.
نظرتان درباره عابدزاده چیست؟ تقریبا با او در یک دوران بازی میکردید.
من یک سال از عابدزاده بزرگتر هستم. او متولد 45 است. هر کسی در دوران خودش خوب بوده ما با هم همدوره بودیم.
دورانی بود که دروازهبانهای استقلال و پرسپولیس برای یکدیگر کریخوانی میکردند اما در دوران شما چنین چیزی وجود نداشت. از طرفی شما و عابدزاده هم مصدوم شدید و کمتر پیش آمد مقابل یکدیگر قرار بگیرید.
در آن زمان بازیکنان با هم رفیق بودند چه در داخل و چه در بیرون زمین. تماشاگران داربی را حساس میکنند. این بازی هم 3 امتیاز دارد و بازیکنان به این فکر میکنند که این بازی را نبازیم، اگر قهرمان نشدیم اشکال ندارد. هر دو تیم با تفکر گل نخوردن به میدان میآیند و سعی میکنند بازنده نباشند.
در آن دیداری که استقلال و پرسپولیس یک بر یک شدند و شما سنگربان پرسپولیس بودید دروازهبان استقلال چه کسی بود؟
عابدزاده.
آیا دیگر با او رویاوریی نداشتید؟
در مسابقههای لیگ قدس من عضو تیم منتخب تهران ب بودم و عابدزاده عضو تیم منتخب اصفهان بود. آن زمان توانایی و چراغپور هدایت تیم ما را بر عهده داشتند. تیم ما بسیار جوان بود. از هبازیهایم میتوانم به مجید صالح و رضا حسنزاده یاد کنم.
به دروازهبانهای امروز بپردازیم. نظرتان درباره محمدرضا اخباری چیست؟
او فیزیک مناسب و توانایی لازم را دارد. باید حواسش به حاشیهها باشد. اگر میخواهد به تیمهایی مانند استقلال و پرسپولیس بیاید، حاشیهها میتوانند هر بازیکنی را اسیر خود کنند. او فقط در جریان بازی مقداری عصبی است.
مشابه سوشا مکانی در پرسپولیس...
خوشبختانه اخباری در تراکتورسازی بازیکن ثابت شده و اگر میخواهد به استقلال و پرسپولیس بیاید باید خودش را جمع و جور کند. یک روز که سر تمرین پرسپولیس رفتم و سوشا را دیدم به او گفتم نمیخواهی سر در میان بزرگان دربیاوری؟ چرا به سراغ حاشیهها میروی؟ کسی دعوا هم کرد تو دخالت نکن. او هم گفت همین کار را میکنم و دیگر به حاشیه نمیروم اما باز هم میبینیم که فقط به فکر نکات منفی و مسائل حاشیهای و بیرون از زمین است. او دروازهبان خوبی است اما حاشیهها اجازه نمیدهد که عملکرد خوبی داشته باشد.
در مقطعی از دهه 80 با مشکل حضور یک دروازهبان شش دانگ مواجه شدیم. الان وضعیت دروازهبانی ما چطور است؟
ما باید از تیمهای پایه بر روی دروازهبانی کار کنیم. الان عدهای از مربیان علاقهای برای کار در تیمهای پایه ندارند چرا که میبینند فقط به مربیان در سطح تیمهای لیگ برتری حقوق پرداخت میشود. اگر میخواهیم دروازهبانانمان کامل باشند باید از پایه شروع کنیم. تعدادی از دروازهبانان باتجربه ما در شیرجه زدن و خروج از دروازه مشکل پایهای دارند. اشتباهات زیادی در تیم های ما وجود دارد حتی زمانی که دروازهبانان ما با تجربه میشوند این اشتباهات را با خود دارند. شهاب گردان گلر خوب و با تجربهای است اما در بازی با استقلال به جای این که توپ را به کنارههای زمین بزند مستقیما آن را مقابل پای بازیکن جوان استقلال انداخت. نیلسون هم دروازهبان مطمئنی بود اما در بازی با سپاهان دچار مشکل شد. یک گلر خوب در طول فصل یک یا دو بار اشتباه میکند. گلر متوسط 5 تا 6 بار و گلر ضعیف هم همیشه پر اشتباه است. در حال حاضر اخباری، حجت صدری، علی محسنزاده و امیر عابدزاده بازیکنانی هستند که میتوانند در آینده عملکرد خوبی داشته باشند به شرط این که مانند اخباری در تیمی به طور ثابت بازی کنند.
آیا امیر عابدزاده می تواند به مانند پدرش شود؟
او تصمیم گرفته به لیگ ترکیه برود و در آنجا بازی کند. پدر او یک استثنا بود. او برای خودش یک تیم بود. امیر هم فیزیک لازم را دارد و به خوبی تمرین میکند و فقط باید بازی کند.
نظرتان درباره رشید مظاهری گلر جوان ذوب آهن چیست؟
او هم دروازه بان خوبی است، فقط باید حواسش را جمع کند که به حاشیه نرود. الان در اصفهان حاشیهای نیست و او به خوبی کارش را انجام میدهد اما اگر میخواهد به تهران بیاید باید اسیر حاشیهها نشود. داود فنایی و یحیی گل محمدی او را زیر نظر دارند که به نظرم اتفاق خوبی است. یحیی گل محمدی فرد با اخلاقی است و در زمانی که با او در پرسپولیس حضور داشتیم بسیار زیاد احترام پیشکسوتان را حفظ میکرد. حتی یادم میآید تا زمانی که من از اتوبوس پیاده نمیشدم او این کار را نمیکرد. به او میگفتم تو سرمربی هستی و باید اول پیاده شوی اما او زیر بار این حرفها نمیرفت درواقع او به خودش احترام میگذاشت. الان جوانهایی را میبینم که توقع دارند ما به آنها سلام میکنیم. زمانی که در جوانان پرسپولیس بودم در کنار زمین میایستادم تا بزرگان این تیم مانند مایلی کهن وارد زمین شوند و به آنها سلام کنم.
به طور کلی دروازهبان مورد علاقه شما در جهان چه کسی است؟
میشل پرودوم سنگربان تیم ملی بلژیک بازیکن مورد علاقه من بود و بازیهای او را نگاه میکردم. در ایران الگوی من بهروز سلطانی و در فوتبال اروپا پرودوم است.
آیا در طول این سالها کار اشتباهی را انجام دادهاید که اگر به گذشته بازگردید آن اشتباه را مرتکب نشوید؟
فکر نمیکنم اشتباهی کرده باشم. فکر میکنم تمام اتفاقات تقدیر بوده است. از زندگیام راضی هستم و از خدا شکرگذارم که به من سلامتی داده است. همیشه باید شکرگذار سلامتی مان باشیم و به فکر این که چه چیزی را داریم و چه چیزی نداریم نباشیم.
منبع درآمد شما از چه راهی است؟
منبع درآمدم فقط از فوتبال است. زمانی که آسیب دیدم تمام زندگیام را فروختم تا مداوا شوم.
چند فرزند دارید؟
یک پسر 23 ساله دارم که علاقه بسیاری به دروازه بانی داشت اما به او گفتم به سمت فوتبال نرو. هر ورزشی میخواهی برو و من تو را همراهی میکنم. الان هم میخواهد به سربازی برود.
آیا از زندگیتان راضی هستید؟ در کجا زندگی میکنید؟
از زندگیام راضیام. مهرشهر کرج زندگی میکنم. اگر مصدوم نمیشدم واقعا به جایگاههای بالاتری دست مییافتم. شاید هم اتفاق بدی برایم میافتاد. در کل شکرگذار زندگی فعلیام هستم.
مدرک مربیگریتان چیست؟
مدرک A اسیا را دارم و می توانم در هر تیمی مربیگری کنم.
پیشبینی شما از نتیجه داربی جمعه چیست؟
امیدوارم بازی خوبی ببینیم. هر دو تیم برای نباختن به میدان میآیند و همین از کیفیت بازی میکاهد. استقلال و پرسپولیس تیمهای خوبی دارند. فکر میکنم این بازی با تساوی یک بر یک به پایان برسد.
درباره درگذشت هادی نوروزی صحبت کنید آیا با او هم کار کردهاید؟
در دورانی که با حمید استیلی در پرسپولیس بودم او هم زیر نظر ما کار میکرد. هادی از لحاظ اخلاقی الگو بود. در سال 90 و 91 با او کار کرده بودم و با او خاطرهها دارم. زمانی که با تیم امید در قطر بودیم روز پنجشنبه از خواب بیدار شدم و دیدم هادی طباطبایی میگوید میدانی چه اتفاقی افتاده؟ او به من گفت هادی نوروزی درگذشته است. از شدت ناراحتی هر دو گریه میکردیم. به او می گفتم مگر میشود او در این سن و سال فوت کند. از اتاقمان آمدیم پایین و دیدیم خاکپور و همه بازیکنان ناراحت هستند. همیشه بعد از اتمام تمرین هادی به من میگفت آقا سعید بیا با هم مسابقه بدهیم. آدمکی را مقابل دروازه میگذاشتیم و به نوبت ضربه میزدیم. با او در زدن ضربات کاشته کری داشتم. همیشه بعد از تمرین با یکدیگر ضربات کاشته میزدیم. هادی بازیکن محجوبی بود و هیچگاه از او حاشیه ندیدم. جای او همیشه خالی است. او از لحاظ اخلاقی الگو بود. حتما نباید بازیکنی فوت کند تا به فکر او باشیم. باید بررسی کنیم چرا او درگذشته است. حتما فشاری در زندگی او وجود داشته است. شاید مطالبات مالی، فشار روحی و روانی بر او وارد کرده، حتما من هم باید بمیرم تا مطالباتم را پرداخت کنند. بعضی وقتها به این فکر میکنم که بعد از من خانوادهام چه میشود؟ گاهی اوقات از شدت فشار روانی از خواب بیدار میشوم و با خودم میگویم چرا پول ما را نمیدهند؟ همسرم هم میگوید به این مسایل فکر نکن.
در پایان نظرتان را درباره چند نفر میپرسی.
عزیز اصلی: کاراته. شنیدهام او در 18 قدم اول بازیکن را میزد بعد توپ را دور میکرد!
ناصر حجازی: راستگو
منصور رشیدی: خوشقلب
احمدرضا عابدزاده: دوازهبان ملی، با تعصب
سیدمهدی رحمتی: دروازهبان خوب
بهروز سلطانی: بزرگ
محمود خوردبین: پدر مهربان
علی پروین: اسطوره. پروین واقعا فوتبال زیبایی انجام میداد. او در زمین به مانند یک فرمانده بود. دوران آخر فوتبال او را به یاد دارم.
منصور پورحیدری: پیر فوتبال
سعید عزیزیان: رک
استقلال: تیم بزرگ
پرسپولیس: تیم خیلی بزرگ
آسیبدیدگی: خدا برای هیچ کسی نیاورد حتی برای دشمنش. با آسیب دیدگی شما فراموش میشوید.
ارسال نظر