پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- ‏«ساده‌انگاری دولت روحانی در عرصه ‏سیاست خارجی چه عایداتی برای کشور داشته است؟» شاید کمتر کسی نداد در کل دوران مدیریت روحانی بر مسند ریاست جمهوری اتفاقات یهویی نیفتاده باشد. از تلفن  زدن یهویی اوباما به روحانی(که در خود اصل چه کسی تلفن زد هنوز شک و تردید است) تا پیاده روی های یهویی ظریف با کری و تسلیت گفتن های یهویی تیم هسته ای آمریکا به حسین فریدون و در آغوش کشیدن های یهویی!!! بهترین چیزی که می توان در این مدیریت بر اتفاقات نگاه کرد اتفاقیزاسیونی است که دستگاه دیپلماسی کشور را درنوردیده و انگار نه انگار دیپلماسی دارای سناریو و تعاریف و اصول ثابتی است. انگار نه انگار قرار است قوهِ عاقله و مدیریتی کشور در دستگاه دیپلماسی حضور داشته باشند و پیشانی بین المللی انقلاب اسلامی دستگاه دیپلماسی است. چگونه میتوان متصور بود اتفاقی همه حوادث در جهان طوری رخ دهد که «آمریکا و رئیس جمهور این کشور، باهوش و مودب شده و تمامی گذشته ها فراموش شود و از آن عبور کرد» برهمین اساس بایستی چند نکته را بررسی کرد:

1.تیم دستگاه دیپلماسی کشور را باید تیمی دانست که در تمامی موارد پیشانی و نمایشی از انقلاب اسلامی باشد نه آنکه در پشت میز مذاکره کنار دشمن در برابر تصویری که جهان از او می بیند، جهانی که ایران اسلامی را با شعار نفی شرق و غرب و به تعبیر بهتر نفی استکبار می شناسند حالا برای حل مناقشه ی هسته ای به هر نحوی می خندد. در واقع نمی خواهیم بگوییم دولت محترم در میز مذاکره شمشیر بکشد بلکه انتظار است دیپلماسی کشور طوری تنظیم شود که نشان دهد «نظام اسلامی بر گرفته از محسابات عقلانی است » و در برابرنگاه مستکبران که «اغواگری» می کنند مستحکم ایستاده و این صلابت وجود دارد.

 به طور حتم دیپلمات بودن صرفا خنده کردن نیست و تدبیر هم جزوی از این دیپلماسی است. در شرایطی که  ایالت متحده آمریکا از دشمنی خود دست برنداشته، راه رفتن ها و قدم زدن ها کنار وزیر امورخارجه ای که به صراحت در انتخابات مجلس و موضوعات سیاست داخلی کشورمان دخالت می کند، چه پیامی دارد. مگر نه اینکه قرار است نشان داده شود ما مستقل هستیم. مگر نه اینکه یکی از مهمترین اصول سیاست خارجی استقلال کشور است. مگر نه اینکه ما هزاران شهید را پای نهال انقلاب فدا کردیم تا این کشور مستقل شود، حال چطور بپذیریم کشور و فردی که به صراحت در امور داخلی ما دخالت می کند و به ملت ایران ناسزا می گوید و دست جنایتکارش در کشتار مستقیم و حمایت از تروریست ها علیه ملت آشکار است، به راحتی در کنار وزیر امورخارجه کشور بایستد عکس یادگاری بگیرد! 

هنوز یادمان نرفته است روزی که در عمان وزیر امورخارجه ایران با حضور واسطه عکس یادگاری می گرفت و خیلی از جریانات سکوت کردند و حالا با فردی که در راس مصداق اتم شیطان که باید بالاتر از آن گفت. زیرا شیطان فقط اغفال و اغواگری می کند نه جنایت و آمریکا در جنایت دست شیطان را بسته است! عکس یادگاری بگیرد و یهویی دست دهند. به قول ظریفی، مگر سازمان ملل ورودی اش مثل گذر لوطی صالحی است که هر کسی به طور اتفاقی رئیس جمهور کشور مقابل را ببیند و با او دست دهد یا آنکه نتواند در برابر دیدن دشمن دیرینه ی ملتش واکنش عقلانی نشان دهد؟ کدام روایت را بپذیریم، گذر لوطی بودن را یا بی سناریو بودن در مواجه اتفاقی و آماده نبودن وزیر در شرایطی که باید موضع گیری کند. هوش دیپلماتیک کجاست؟

2. بهترین وجه را باید همان تذبذبی دانست که دشمنان با تمام قدرت دنبال میکنند. دشمنان انقلاب اسلامی بزرگترین دشمن خود را در کشور، ابزارهای صدور انقلاب می دانند. دستگاه دیپلماسی چه از فرم لباس و چه از نحوه ی رفتار همیشه مورد کینه ی غرب و مستکبرین بودند. در واقع وقتی ملت ها می دیدند تنها کشوری که برای خود پروتکلی دارد که هیچ وقت زیر این پروتکل نمیزند و از همه مهمتر موضع انقلابی اش هیچ وقت نسبت به استکبار ستیزی فروکش نمی کند حالا به راحتی در پای میز مذاکره حضور دارد، امیدی دیگر برایشان باقی نمی ماند. دولتی که قرار است امید داشته باشد برای مستضعف، حالا با دام های غرب به نا امید کننده ی مستضعفین مبدل شده و یقینا در سال های دیگر آمریکایی ها می گویند «انقلاب اسلامی را باید در موزه ها گشت» بیاناتی که مستقیما در دیدار اخیر رهبری معظم انقلاب با فرماندهان سپاه تشریح و ایشان به صراحت رد نمود. 

3.دولت یازدهم پس از برجام مشخصا برنامه ای برای رفع موانع اقتصادی ارایه نداد. دولتی که چرخش سانتی فیوژ هارا به چرخش زندگی مردم گره زد حالا با  حل شدن ظاهری موضوع هسته ای با مطالبه گری مردم مواجه است و مردم انتظار دارند پس از دو سال گره گشایی کند. دولتی که شعار تنش زدایی داشت و می خواست با همسایگانش رابطه ی صمیمی داشته باشد اما این بار در برابر همسایه ی دژخیم و جنایتکار و ددمنشی به نام آل سعود حتی نتوانست با وزیر امورخارجه اش دیدار کند و بلعکس وزیر منوکراسی ترین دولت دنیا به ایران مستقیما توهین میکند و از نبود آزادی در این کشور سخن به میان می آورد. انگار نه انگار قرار بود عزت به پاسپورت ها برگردد و سفیر دائم ایران را آمریکا مجوز حضور در سازمان ملل نداد. انگار نه انگار که عزت کشور قابل مذاکره نیست. ملت انتظار داشتند این مطالبات را رئیس محترم جمهور  در سازمان ملل دنبال کند که با وقوع حادثه ی منا، توقعات بیشتر شد که متاسفانه دولت با مطرح کردن زودتر آمدنش که بعدا توسط اسناد منتشره رد شد، هیچ دستاوردی نداشت.

 دولت محترم برای نشان ندادن دستان خالی از سفربرگشته، با امریکا دست داد تا شاید این موضوع موجب شود افکار عمومی از وی مطالبات پسابرجام نداشته باشد و بپرسد برای رفع موانع بیکاری و مشکلات اقتصادی چه کرده ای؟ دلواپسان دولتی حالا برای انحراف در این مطالبه دست به هر کاری زدند و نمی دانند برای رفع این باید چه کرد. باید منتظر بود تا یهویی های دیگر در سیاست خارجه را شاهد باشیم.

منتظر باید ماندد و دید تا به کی می خواهد دولت محترم رابطه ی خود را با آمریکا ادامه دهد و کی از دشمن ملت ضربه خواهد خورد؟

دولتی که میخواست سیاست خارجه ی خود را الگوی جهان کند! حالا در یک بازی دو سر باخت به سمتی رفت که نه تنها سفیرش را اجاز ورود به سازمان ملل نمی دادند بلکه اگر حرف ساده هم بزند باید منتظر باشد دشمنش از او برافروخته شود و ترس بهم خوردن برجام داشه باشد. دولت یازدهم قربانی دل نگرانی هایی شد که خودش برای خودش ایجاد کرد.