گزارش پارس از یک حفره نفوذ؛
افشاگری در مورد حلقه سری رابط بین نایاک و دولت ایران/ارتباط پنهان نفتی خانواده نمازی با رفسنجانی، اصلاحات و احمدی نژاد
محمد باقر نمازی در سال 1983 به آمریکا مهاجرت کرد و تنها چند سال بعد در دوران ریاست جمهوری اکبرهاشمی رفسنجانی به ایران بازگشته و زمینه تشکیل گروه اقتصادی آتیه بهار، آتیه گروپ، سازمان غیر دولتی همیاران و .. را به سکانداری یکی از دو پسر خود «سیامک نمازی» طرح ریزی کرد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- وبسایت خبری «دیلی بیست» با انتشار مقالهای "حلقه رابط پنهان بین جمهوری اسلامی و گروه شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک) که به لابی گری برای جمهوری اسلامی متهم است" را افشا کرده
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، در این مقاله که زیر عنوان «خانوادهای در سایه، پشت پرده لابی ایران در آمریکا» به رشته تحریر در آمدهاست، نویسنده کوشیده است تا از اطلاعات و مدارک در اختیار خود برای اثبات نقش خانواده «نمازی» در احیای قدرت لابیگری برای مقامات دولتی ایران در پایتخت آمریکا پرده بردارد.
نویسنده با توصیف خانواده نمازی به افرادی که تمایلی به حضور در صحنه رسانهها ندارند، آنها را نمادی از قدرت سیاسی در تهران توصیف کرده و میگوید: «کسانی که به نمازیها نزدیکند میگویند که آنها کارگزاران مالی زیرک و کارآمدی هستند که بیشتر ترجیح میدهند به جای مردانی ایدئولوژیک، خود را بازرگانانی مشتاق به تجارت به دنیای غرب و بهرهمند از آزادیهای رایج آن جلوه دهند.»
اشاره نویسنده این مقاله به خانواده نمازی مشخصا انگشت اتهام را به سوی «سیامک نمازی» پسر ارشد محمدباقر نمازی به عنوان مغز متفکر و فعالترین عضو این خانواده نشانهرفته است. کسی که خانواده نمازی را در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در ایران، میزبان بزرگترین شرکتهای نفتی جهان کرد. شرکتهای وابسته به این خانواده از جمله آتیه بهار در بزرگترین قراردادهای نفتی سه دهه گذشته به انحای مختلف نقش ایفا کرده و در پرونده کرسنت از شرکای لاینفک مهدی هاشمی، فرزند اکبر هاشمی بودهاند که به دلیل اخذ رشوه در پرونده استات اویل هم اکنون در زندان اوین به سر می برد.
موسسه «آتیه بهار» یک مجموعه دلالی نفت در سطح بینالمللی است که در بررسی مدیران سابق و فعلی آن به اسامی قابل توجه زیادی بر میخوریم. علیرضا امیدوار، قائممقام شل در ایران سالها با باقر نمازی، بزرگخاندان نمازیها در مجموعه آتیهگروپ و تشکیلات سازمانهای مردمنهاد غیردولتی (NGO) مشغول به کار بودهاست. علی قزلباش که از مدیران برجسته شرکت نفت و گاز هیدرو استاتاویل نروژ به شمار میرفت، پیش از این در سالهای 2006- 2003 مدیر آتیه بهار بوده است. به گزارش پارس، محمد منظر پور سردبیر فعلی صدای امریکا نیز از کارگزاران این مجموعه بوده است و حتی تریتا پارسی، مدیر تشکیلات دلالی روابط ایران و آمریکا که توسط شورای روابط خارجی آمریکا با پول مجموعهای از شرکتهای نفتی و غیرنفتی ناراضی از تحریم فعالیت میکند، پیش از این در آتیه بهار سابقه فعالیت داشته است. در واقع آقای پارسی، نایاک را نیز با تلاش برادرانه سیامک نمازی و همفکران او راه اندازی کرده است.
بخشهایی از مقاله دیلی بیست به روند فعالیت خانواده نمازی در سیاست پنهان و اقتصاد نفتی دولت ایران پرداخته و از روابط این خانواده با نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و گروهی از اطرافیان محمود احمدی نژاد در برهههای زمانی مختلف پرده برداشته است.
نویسنده مقاله دیلی بیست و با افشای روابط خانواده نمازی با مقامات تهران از یک سو و تقارن این مناسبات با عملکرد نایاک و نیز توضیح جایگاه و اقدامات این گروه که لابی غیر رسمی جمهوری اسلامی در واشنگتن شناخته میشود، از سوی دیگر کوشیده است تا نشان دهد دوستی و همکاری تریتا پارسی و سیامک نمازی چیزی بیشتر از دوستی به سبک خانوادگی است و اهداف خاصی را دنبال کرده است. به همین روی چندین پاراگراف از این مقاله با ارائه اسناد و اطلاعات دست اول، میکوشد تا ابعاد این روابط را بهتر از پیش افشا سازد.
از این بین اشاره به اسامی برخی افراد شناخته شده، مانند هادی قائمی(عضو سابق هیئت مدیره نایاک و سخنگوی فعلی کمپین حقوق بشر برای ایران) ، سحر نوروززاده (عضو سابق هیئت مدیره نایاک و عضو مشاور شورای امنیت ملی کاخ سفید)، بیژن خواجه پور(کارگزار ارشد اقتصادی نزدیک به اصلاح طلبان و داما خانواده نمازی)، محمد منظرپور (سردبیر فعلی صدای آمریکا و کارمند پیشین گروه آتیه بهار) و... در این مقاله، متضمن به کارگیری از همه توانایی و نیروی کارکنان و مدیران سابق گروه آتیه بهار، برای به کارگماری در پستهای حساس است، به گونهای که نایاک و دیگر کریدورهای ارتباطی تهران بتوانند از آن در کنترل رفتار دولتمردان آمریکا درباره تصمیمات مهم در خصوص دولت ایران به نفع خود استفاده کنند.
این افشاگری وقتی به نقطه حساس خود میرسد که هویت پدر خانواده نمازی فاش میگردد. محمدباقر نمازی دولتمرد پیشین ایران که قبل از انقلاب استاندار خوزستان و معاون عمرانی وزارت کشور ایران بوده است. فردی که واقعه تلخ آتش سوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357 خورشیدی در زمان استانداری او در خوزستان روی داد. او در حالی تا سال 1362 خورشیدی(1983 میلادی) به عنوان یک مدیر عالی رتبه رژیم گذشته در ایران به راحتی به زندگی ادامه داد که بسیاری از مدیران و کارکنان دون رتبه رژیم پیش در دادگاههای انقلاب به مرگ محکوم شدند.
لازم به یادآوری است محمد باقر نمازی در سال 1983 به آمریکا مهاجرت کرد و تنها چند سال بعد در دوران ریاست جمهوری اکبرهاشمی رفسنجانی به ایران بازگشته و زمینه تشکیل گروه اقتصادی آتیه بهار، آتیه گروپ، سازمان غیر دولتی همیاران و .. را به سکانداری یکی از دو پسر خود «سیامک نمازی» طرح ریزی کرد.
مقاله یاد شده که با اسم مستعار «الکس شیرازی» در «دیلی بیست» منتشر شدهاست، از نگاه کارشناسان رسانه به قلم فردی بسیار نزدیک به سیستم کاری آتیه بهار، نایاک و خانواده نمازی به رشته تحریر درآمده است. به گزارش پارس، کسی که از مناسبات پشت پرده بین خانواده نمازی و کارکنان آتیه بهار که حالا پستهای کلیدی برای اعمال فشار به دولتمردان آمریکایی را به عهده دارند، آگاهی کافی دارد. دیلی بیست در توضیحی کوتاه درباره نویسنده مقاله، واهمه از شناسایی و آسیب به نویسنده و یا خانواده او در ایران را از دلایل مخفی نگه داشتن نام وی عنوان کردهاست.
همین نویسنده پیش از این در مقالهای دیگر که در «دیلی بیست» منتشر شده بود، برخی حامیان مالی هیلاری کلینتون را به ارتباط تجاری پنهانی با دولت ایران و نقض تحریمها برای فروش تجهیزات صنایع هواپیمایی به ایران متهم کرده بود، رابطهای که حالا پس از اعلام توافق هستهای دیگر سری قلمداد نمیشود.
وب سایت خبری دیلی بیست که یکی از لیبرالترین خروجیهای خبر در ایالات متحده آمریکا شناخته میشود، از ششم اکتبر 2008 و با سرمایه «تینا براون» سردبیر پیشین نشریه نیویورکر کار خود را آغاز کرد و هم اکنون در مالکیت یک بنگاه مهم اینترنتی به اسم IAC قرار دارد. کارشناسان اهمیت دیلی بیست را به اندازه نیوزویک در دوران اوج خود محاسبه میکنند.
لیلا زند - نفر سمت چپ - یکی از همکاران لابی نایاک(شورای ملی آمریکائیان ایرانی) در کنار آلن ایر(سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا) در ضیافتی که در رستوران برگزار شده دیده میشود.
این یکی از آخرین عکس های لیلا زند عضو نایاک و همکار لابی تریتا پارسی(مدیر شورای ملی آمریکا و ایران) با رحیم مشائی در تهران است!!
هفت پروژه آمریکا برای نفوذ در ایران
شورای ملی ایرانیان آمریکا (NIAC) در گزارشی جدید، برای نزدیک شدن آمریکا و متحدانش به دولت روحانی و در عین حال برای به حاشیه راندن تفکر مقاومت در برابر آمریکا در ایران، هفت استراتژی را به ایالات متحده پیشنهاد میدهد. این مطالعه که ادعا میشود به وسیله مصاحبه با مقامات ارشد ایرانی، نخبگان و تجار و سهامداران تهیه شده، تحت عنوان «دستهای دارز- مشتهای باز: جهتدهی مجدد چشمانداز ایران فراتر از توافق هستهای» نامگذاری شده و ادعا دارد که ایران دست به سمت آمریکا و ایالات متحده دست یاری به سمت ایران باز کردهاند. به گزارش پارس، این شورا که متشکل از ایرانیان مقیم ایالات متحده است برگزاری گردهمایی و نشستهای متعدد با سیاستمداران در واشنگتن در مورد وضعیت و سیاستگذاری روابط ایران با آمریکا را در کارنامه خود دارد.
این مطالعه در مقدمه خود آورده است: اوباما گفت که اگر ایران مشتهایش را باز کند، آمریکا دست دوستیاش را به سوی او دراز میکند. حدود 5 سال بعد، انتخاب حسن روحانی به عنوان ریاست جمهوری ایران، این کشور فرآیندی عملی را به سمت دیدگاه اوباما شروع کرده است. برخلاف نظر عموم در واشنگتن، شواهد کمی مبنی بر این سخن که تحریمها باعث باز شدن و انجام تغییرات عملی در ایران شده، وجود دارد. به علاوه، نتیجهای غیر منتظره در انتخابات ریاست جمهوری ژوئن در ایران، در نتیجه به وجود آمدن همبستگی سیاسی بیسابقه پدید آمد و مردم ایران تصمیم گرفتند دیگر مانند انتخابات سال 2009 از تقلب سخنی نگویند.
این مطالعه ادامه می دهد: بعد از گذشت 8 سال از روایت افراطگرا در ایران که مبتنی بر مواجهه و مقاومت بود، تیم روحانی اکنون، تهران را با روایتی متفاوت که با پندهای تعامل سازنده با دنیا همراه است رهبری میکند و این کار را با توافق موقت هستهای محکم کرد. اما این آونگ به سادگی میتواند دوباره به جای قبلی بازگردد. افراطگراها در ایران منتظرند تا روحانی شکست خورده و بتوانند دوباره به سیاستهای ایران را به دست بگیرند. انتخابهایی که غرب امروز انجام میدهد به تعریف جهتگیری حرکت داخلی و خارجی ایران کمک خواهد کرد. این مطالعه، مبتنی بر مصاحبه با مقامات ارشد ایرانی، نخبگان و تجار، ریشهها و مفاهیم هر دوی این روایتها در ایران را توضیح میدهد. توضیح میدهد که تغییر روایت در ایران چگونه رخ میدهد و همچنین اقدامات تحکیمیای که بتواند به تقویت روایت مثبت کمک کند را نشان میدهد.
«تریتا پارسی رئیس شورای ایرانیان مقیم آمریکا»
این مطالعه می افزاید: اقدامات تحکیمی جهت رد اساسی روایت افراطگری – مانند ایدهای که غرب ذاتا علیه پیشرفت علمی ایران هست - قویا «روایت مثبت» در ایران را تقویت خواهد کرد به شکلی که آسان کردن توافقی بزرگتر با ایران و کمک به جلوگیری از قدرت یافتن مجدد سیاستهای مقابله با غرب توسط تندروها را پشتیبانی خواهد کرد.
مشرق در این زمینه نوشت: این گزارش هفت پروژه ویژه را پیشنهاد میدهد: از همکاری در انرژی پاک گرفته تا اوج شراکت علمی میان ایران و اروپا و آمریکا. این پروژهها به صورت ویژه برای رد روایت افراطگراها در ایران طراحی شدهاند در حالی که هیچ ریسکی را در پی نخواهد داشت. برای داشتن بیشترین تاثیر، این پروژهها باید دارای درگیری مستقیم یا موهبتهای آشکار دولتهای آمریکا و اروپا باشند.
این مطالعه در گام بعد اقدام به واکاوی دو روایت _از قول خودش _ افراط گرا و مثبت می کند:
آشنایی با روایت افراطگرا در ایران:
این روایت به طرق زیر، به باقی ماندن وحدت در ساختار تکه تکه قدرت در ایران خدمت میکند:
- نگاه داشتن تصویر یک دشمن بیامان.
- توجیه نیاز به امنیت مبتنی بر ترس سیستم به عنوان وسیلهای برای مقابله با آن دشمن.
- بسیج عمومی برای پشتیبانی از حلقه اقلیت جامعه که در هنگام نیاز میتواند به صورت یک «پشتیبانی عمومی» در آید- مانند زمان سالگردهای پیروزی انقلاب و انتخاباتها و وقایع مهم.
«بیژن خواجه پور، مولف این مطالعه و از بازداشت شدگان فتنه 88»
آشنایی با روایت مثبت در ایران:
- بعد انتخابات سال جاری در ایران و بیرون آمدن ریاست جمهوری حسن روحانی از جعبههای رای، حسن روحانی سوار بر روایت مثبت، گفت که این انتخاب به معنای «اراده مردم ایران است» که «از طریق کانال انتخابات ریاست جمهوری بیان شده است». این دیدگاه، دیدگاه افراطگرا در ایران را سرخورده میکند. در ایران مردم هیچ نقشی در تعیین سیاستهای استراتژیک کشور ندارند.آنچه که روایت جدید روحانی را به پیش میراند این است که کاندیدای افراطگراها در انتخابات سال جاری (سعید جلیلی) تنها حدود 11 درصد از آرا را به خود اختصاص داد. تفاوت اساسی میان تندروها و روایت روحانی این است که روایت روحانی، ظرفیت مسائل داخلی، اجازه اظهار نظر، و ارزیابی سیاستهای هستهای و دیگر سیاستها را مبتنی بر تحلیلهای هزینه فرصت منصفانه به وجود آورده است. شاید مهمترین نکته ریاست جمهوری روحانی این باشد: برای مصلحت مردم ایران، مسئله هستهای بیشتر یک وسیله است تا هدف، به این معنا که این وسیلهای برای دست یافتن به شناخته شدن و یکپارچه شدن در سیستم بینالمللی به عنوان یک بازیگر همسان است.
مطالعه شورای ایرانیان مقیم آمریکا ضمن ساده دانستن تغییر دادن رویکرد سیاسی در ایران می آورد: این امکان وجود دارد که بتوان با ایران به صورت کاملا محترمانه برخورد کرد- که البته مسیری دو طرفه است نه یک طرفه- و در کنار آن نگرانیهای جهانی را نیز به پیش برد. با توجه گونهشناسی رفتارهای گذشته تندروها در ایران، آمادگی برای دریافت عکسالعملهای منفی و دیدن توهم توطئه از سوی آنان را باید داشته باشیم. تا رسیدن به هدف، هر نوع درگیری و برخورد انتظارات، مسائل و نیروهای داخلیای را تولید خواهد کرد که باید محاسبه و پیشبینی شوند. بنابراین دولتهای غربی نیاز به استراتژی چندلایه، به خوبی زمانبندیشده و صبورانهای علیه ایران دارند. هسته اصلی در یک رویکرد جدید علیه ایران، درگیر شدن با عموم مردم ایران و سهامدارانی است که به طور ویژه با سهامداران غربی رابطه دارند. در زیر تعدادی از مزایای ایدههای طراحی شده را میبینید:
این ایدهها با حضور تحریمهای فعلی قابل انجام است.
شامل سهامداران ایرانیای میشود که به صورت رسمی یا غیر رسمی به مراکز اصلی قدرت دسترسی دارند.
این ایدهها با عموم مردم ایران و نخبگان آنها رابطه برقرار کرده و به آنها خواهد قبولاند که دولتهای غربی با پیشرفتهای اقتصادی و تکنولوژیکی ایران مخالف نیستند.
این ایدهها مسائلی را نشان میدهند که برای سهامداران ایرانی بدون داشتن چالش مستقیم با مقامات حکومتی ایران مهم است.
و مهمترین آن که، این پروژه، توافق هستهای جامع توسط تضعیف تندروها و تقویت روایت مثبت در ایران را تسهیل میکند.
مطالعه انجام شده در هفت پروژه پیشنهادی، توضیح می دهد که چگونه می توان ذهن و قلب عموم مردم ایران و همچنین نخبگان آن را به تسخیر ایالات متحده در آورد:
1. نشستهای علمی میان ایران و اروپا- آمریکا:
آمریکا و اروپا میتوانند دانشمندان خود را به داشتن نشستهایی با دانشمندان ایران ترغیب کنند البته به صورتی که باعث تقابل علمی و رقابتی نشود؛ و باید که به افتخار دانشمندان باستان ایران مثل عمر خیام و بو علی سینا برگزار شوند تا میزان بروز شک در تهران را حداقل کند. از سویی دیگر، برای اطمینان از اینکه این نشستها تاثیر مطلوبی بر روند ماموریت خواهد گذاشت، آمریکا ومتحدانش میتوانند از شخصیتهای برجسته آمریکایی و ایرانی-آمریکایی مانند بیل گیتس، پیر امیدیار و امید کردستانی استفاده کنند. نشستهای علم اعصاب به شدت پیشنهاد میشود زیرا ایران از پیشرفتهترینها در جهان است. با استفاده از تشجیع و کمک به تسهیل همکاریهای علمی، آمریکا و غرب پیامی واضح را به طیف سیاسی ایران خواهند فرستاد که لبه برنده همکاریهای علمی برای نزدیک شدن به یکدیگر بسیار مناسب است. این سبک از علم-دیپلماسی که ایران را شریک میبیند نه مشتری، به نخبگان علمی وزنی میدهد که باعث قدرتمند شدنشان در مقابل تندروها خواهد شد. اگر میراث علمی ایران را بفهمیم و به آن احترام بگذاریم، ضرورتا و قطعا باعث کاهش تقابلات افراطگراها در ایران خواهد شد.
2. انرژی پاک:
از آنجا که ایران به شدت به انرژی نیازمند خواهد بود، آمریکا و اروپا میتوانند هیئتهای نمایندگی خود را برای همکاری در مورد انرژیهای پاک و تجدیدشدنی مثل خورشیدی و باد به ایران بفرستند. با این کار به مردم و نخبگان ایران فهمانده میشود که غرب با نگرانیهایش به دنبال محروم کردن ایران از انرژی نیست.
پیام اصلی این کار اینها خواهد بود:
غرب اساسا مخالف با ارسال تکنولوژی انرژی به ایران نیست.
نیاز به انرژی ایران میتواند از طریق انرژی پاک تامین شود
ایران ظرفیت دارد تا مرکزی برای توسعه تکنولوژی انرژیهای تجدیدپذیر برای کل منطقهاش است.
3. فرستادن رئیس کمیته علمی کنگره آمریکا به تهران:
باید یک ارتباط قانونی اعتمادساز البته به صورت کمتکرار و به ندرت میان کنگره آمریکا و مجلس ایران برقرار کرد. این ارتباط باید توسط نمایندگان شجاعی صورت گیرد که میخواهند به سمت حفظ احترام حکومت ایران حرکت کنند. آمریکا میتواند برای برقراری رابطه علمی، مستقیما با آیتالله خامنهای و حسن روحانی ارتباط برقرار کند.
رئیس کمیته علم کنگره باید با محمد مهدی زاهدی رئیس کمیسیون آموزش، تحقیق و تکنولوژی مجلس ایران ارتباط برقرار کند. جذب پشتیبانی این شخص و رئیس کمیسیون روابط خارجی مجلس ایران آقای علاالدین بروجردی نیز شدنی است. به این صورت این پیام به تهران ارسال میشود: سرسختترین ارگان سیاسی آمریکا با مهاجم تاریخدار ایران میتواند همکاری عملی در حوزههای غیرحساس داشته باشد.
4. بازدید روسای دانشگاههای مهم آمریکا از تهران:
روسای دانشگاهها نیز میتوانند حال و هوای احترام را نیز به ایران تلقین کنند و ارتباط دانشگاههای ایران با جهان را زیاد کنند. کاخ سفید باید به عنوان گام نخست، روسای دانشگاههای مهم آمریکا را برای همکاریهای آکادمیک به ملاقات همتایان آنها در ایران بفرستد. ایالات متحده باید به امور پذیرش دانشجویان ایرانی در دانشگاههای آمریکا اهتمام بورزد. اکنون برخی از روسای دانشگاههای ایران طرفدار روایت مثبت جاری در ایران هستند و باید از آنها برای برقراری روابط اینچنینی استفاده کرد.
5. برنامههای بورس کردن دانشجویان ایرانی:
مقامات دولت اوباما و کنگره باید مراحل بورس شدن و رفت و آمد دانشجویان ایرانی میان ایران و آمریکا را تسهیل کنند. ایالات متحده باید گروههایی را جهت برقراری رابطه اداری میان تهران و واشنگتن برای انجام این امور تعیین کند. این امر، سه نتیجه استراتژیک برای آمریکا خواهد داشت: روایت مثبت روحانی را از طریق احترام و منافع متقابل تقویت میکند. این امر نشان میدهد که ایالات متحده به دنبال سرمایهگذاری روی آینده ایران و سرمایههای اجتماعی و انسانی این کشور است و این امر نهایتا فاصله پیش آمده میان ایران و آمریکا را کاهش میدهد.
6. طرحهای زیستمحیطی در دریاچه ارومیه:
آمریکا و اروپا برای تقویت روایت مثبت در ایران باید توسط برگزاری سیمنارهای بینالمللی به دوباره زنده کردن دریاچه ارومیه که در حال خشک شدن است، کمک کنند. در کنار این کار باید با سازمان حفاظت از محیط زیست ایران ارتباط برقرار شود. پیام اصلی این کار غرب این است که به ایران نشان میدهد نگران آروزهای زیستمحیطی ایران و به دنبال همکاری در این زمینه است. ضمنا این کار باعث تبادل تجربیات در این زمینه و گسترش آن به نواحی دیگر زیست محیطی نیز میشود.
7. آلودگی هوا در ایران:
ایالات متحده و اروپا میتوانند به ایران در کنترل آلودگی هوای ناشی از اتومبیلها و کارخانجات در شهرهای بزرگ و ازبین بردن ذرات معلق هوا در شهرهایی چون اهواز کمک کنند. یک دیپلمات که از نزدیکان روحانی است میگوید اگر غرب بتواند این معضل را حل کند گامی بلند در جهت منزوی کردن تندروها در ایران برداشته است. ایالات متحده و متحدانش باید برای این موضوع هم به دنبال برقراری رابطه عملی با دانشمندان این کشور باشند.
ایرانی بودن مولفین این گزارش و شناختی که از فضای فرهنگی و روانی ایران دارند، باعث می شود که احتمالا دولت ایالات متحده از تفکرات این افراد علیه مردم ایران استفاده کند. اهمیت این گزارش از آن جهت می تواند باشد که احتمالا بتوان رفتارهای ایالات متحده و غرب را طی سالهای آینده در چارچوب این استراتژیها شناسایی کرده و دستگاه های ذیربط بتوانند نسبت به موضع گیری های صحیح و به موقع اقدام نمایند.
هومن مجد، مرد هزار چهره مذاکرات/ از حضور در نایاک تا حلقه نزدیک به ظریف
به گزارش پارس، هومن مجد اردکانی متولد ۱۹۵۷میلادی در تهران و اهل ایالت نیویورک است. وی خود را روزنامه نگار و نویسنده سیاسی-اجتماعی آمریکایی ایرانی تبار معرفی می کند. مجد تا کنون برای نیویورک تایمز و نیویورکر ستونهایی به تحریر در آورده است.
ایران خبر در این زمینه می نویسد: او نویسنده سه کتاب با عناوین The Ayatollah Begs to Differ (آیتالله نظری متفاوت دارد) و The Ayatollahs' Democracy (دموکراسیِ آیتالله ها) و The Ministry of Guidance Invites You to Not Stay(وزارت ارشاد از شما میخواهد که نمانید) است. هومن مجد که پیش از این به عنوان مترجم احمدی نژاد و خاتمی نیز در نیویورک فعالیت کرده؛ از اقوام محمد خاتمی است و پدرش در دوره پهلوی دیپلمات و سفیر بوده است.
*چاپ کتاب با روایت ضد ایرانی
مجد که پیش از این کتاب های The Ayatollah Begs to Differ (آیتالله نظری متفاوت دارد) و The Ayatollahs' Democracy (دموکراسیِ آیتالله ها) را نوشته بود، این بار با نوشتن کتاب «وزارت ارشاد از شما میخواهد که نمانید: یک خانواده آمریکایی در ایران» The Ministry of Guidance Invites You to Not Stay: An American Family in Iranباز هم دست به سیاه نمایی از اوضاع ایران زده است.
موضوع این کتاب که تقریبا از عنوان آن هم مشخص است، روایتهای مجد از یک سال گذراندن زندگی در ایران به همراه خانوادهاش است. او که به قول خودش سال 2011 وارد ایران شده و یک سال در ایران مانده است،مشاهدات خودش از زندگی ایرانیان را در قالب کتاب بیان کرده است.
در معرفی این کتاب در رسانههای غربی، مجد به عنوان شخصی معرفی شده که بیش از غربیهایی که صرفا ایران را با گروگان گیری دیپلماتهای آمریکایی و فیلم آرگو میشناسند، کشور ما را میشناسد. همچنین نویسنده این کتاب به عنوان فردی معرفی شده است که ارتباط قوی با حکومت ایران دارد.
پدربزرگ مادریاش آیت الله، پدرش دیپلمات و همسرش از اقوام محمد خاتمی یکی از رئیس جمهورهای پیشین ایران است و با همه این تفاسیر مجد به مخاطب غربی به گونهای معرفی میشود که یک ایرانی وابسته به مراکز قدرت ایران به شمار میآید و روایتش از ایران هم به شدت معتبر است!
البته وقتی محتوای کتاب شرح داده میشود، تناقضی بین این ارتباط قوی با حکومت ایران و آنچه که در ایران میگذرد پیش چشمان مخاطب به تصویر کشیده میشود که تصویر سیاه ساخته شده پیش چشمان مخاطب غربی را سیاهتر و پازل ضد ایرانی را کاملتر کند.
روایت مجد از ایران از یک سالی که در ایران حضور دارد، با این توضیح شروع میشود که او قصد نوشتن چنین کتابی را نداشت اما شرایط، و به خصوص ویژگیهای دولت احمدینژاد کاری میکند که او بنویسد!
*ایرانیها مجبورند به جای شام، سبزی بخورند!
او روایت میکند که راه دشواری برای سر و سامان دادن به زندگیش در ایران داشته است. به او کار نمیدهند. فیس بوک و توییتر فیلتر است. نمیتواند با دوستانش در اینترنت ارتباط برقرار کند و اگر ارتباط هم برقرار شود، مشکل است. همچنین او برای مخاطبان غربی نقل میکند که دولت ایران خیلی چیزها را ممنوع کرده است اما او به راحتی میتواند در ایران کسانی را پیدا کند که دی وی دی فیلمهای خارجی و مشروبات الکی و دیگر مواد غیر قانونی را تهیه کنند!
بعد او تلاش میکند زندگی روزانه ایرانیها را روایت کند. جایی که بچهها نباید رانندگی کنند اما میکنند. جایی که استفاده از آرایش و لاک ناخن برای خانمها ممنوع است! اما همه خانمها در همه جا از آن استفاده میکنند و جایی که یک بشقاب سبزی وعده اصلی برای شام است. او به مخاطبانش میگوید ایران جایی است که به علت تحریمها نمیشود از کارتهای اعتباری استفاده کرد و بدهی و وام غوغا میکند!
و این سیاه نماییها و روایتهای این چنینی مجد ادامه در سراسر کتاب ادامه مییابد و روایت دست اول! او را کامل میکند. رسانههای غربی هم از آن به عنوان یک روایت به شدت معتبر از ایران یاد میکنند و در نهایت نتیجه میگیرند، در روزگاری که دوباره بابی برای گفتگوی ایران و آمریکا باز شده و مسله هستهای ایران بر سر زبانهاست، آمریکاییها و دیگر مردمان غرب به جای اینکه خطر سفر به ایران را تجربه کنند بهتر است این کتاب را بخرند و بخوانند که یک تجربه عملی و عینی در اختیار آنها قرار میدهد.
*ارتباط با تریتا پارسی و انجمن نایاک
هومن مجد در پشت صحنه مذاکرات ایران و 5+1 حضور پررنگی دارد و ارتباط وی با شخصی بنام تریتا پارسی که موسس انجمن نایاک است کاملا مشهود است. برای روشن تر شدن موضوع به پیشینه تریتا پارسی می پردازیم :
تریتا پارسی، فردی ایرانی تبار متولد اهواز است که در سوئد بزرگ شده است. وی مدرک دانشگاهی خود را در رشتههای روابط بینالملل از دانشگاه اپسالا و اقتصاد از دانشگاه استکهلم دریافت کرد. همچنین دارای درجه دکترا در روابط بین الملل در "دانشگاه جان هاپکینز" آمریکا است.
وی پس از ترک سوئد ابتدا در محل نمایندگی دائمی سوئد در سازمان ملل متحد مشغول به کار شد و بدنبال آشنائی با باب نی، نماینده کنگره آمریکا از ایالت اوهایو بهعنوان دستیار وی مشغول به کار شد.
تریتا پارسی به همراه باب نی
باب نی قبل از انقلاب ایران به مدت کوتاهی در شیراز تدریس کرده و زبان فارسی را نیز بخوبی تکلم میکند. وی قبلا از برخی از گروههای اپوزیسیون ایران حمایت میکرد، ولی با انتخاب خاتمی دراین سال وی به جرگه طرفداران ایجاد رابطه با ایران پیوست. اما چیزی که تریتا پارسی را در رسانههای غربی مطرح کرد، تشکیل بنیاد شورای ملی ایرانیان آمریکا، لابی صددرصد آمریکایی متشکل از شبکه US است که هدفش ایران و ایرانی است.
تریتا پارسی علاقه شدیدی به رژیم صهیونیستی دارد چنانکه در سایت شخصیاش ارتباطش با "فرانسیس فوکویاما" نظریه پرداز معرف و آمریکایی که نظریه پایان تاریخ و پیروزی لیبرالیسم را مطرح کرده را افتخاری برای خود می داند.
موسس نایاک که ادعا میکند برای احقاق حقوق ایرانیها در آمریکا به پا خواسته است با پولهای هنگفتی که از بنیادهای ضد ایرانی دریافت میکند، با دشمنان تابلودار ایران و انقلاب رابطه نزدیکی داشته و مهمان شبکههایی میشود که علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغ میکنند.
تریتا پارسی در کنار تیم هسته ای
*رضا مرعشی: مدیر امور پژوهشهای نایاک
یکی دیگر از اعضای بلند پایه نایاک رضا مرعشی است که در بسیاری از مجلات و روزنامههای آمریکایی که مقالات ضد ایرانی چاپ میکنند، فعالیت گسترده دارد. مرعشی اکنون عضو، و رییس امور پژوهشهای نایاک است.
به نظر میرسد عضو پیشین وزارت امور خارجه آمریکا در بخش امور ایران، یکی از ابزارهای لابی آمریکا برای ایجاد رابطه مستقیم میان ایران و آمریکا باشد، بهطوری که بسیاری از مقالات رییس پژوهشهای نایاک در روزنامهها و بنیادهای بسیار معروف آمریکایی مانند Foreign Policy، نیویورکتایمز، هافینگتون پست و .. چاپ شده و موضوع اغلب آنها ایجاد رابطه مستقیم میان ایران و آمریکا است.
هومن مجد اردکانی فردی مرموز و چند چهره دیده شد ، بصورتی که وی در تمامی سه دوره ریاست جمهوری خاتمی، احمدی نژاد و روحانی به طور کاملا مشخص موضع خود را تغییر می دهد. وی حتی در اتفاقات فتنه 88 نیز با کفش سبز در حمایت از فتنه در یک برنامه آمریکایی حاضر شده و اعلام می کند که جنبش سبز پیروز می شود، اما در فاصله کوتاهی چفیه به گردن میندازد و حامی جهموری اسلامی می شود. این تغییر موضع هومن مجد به مزاج رسانه های اپوزوسیون نیز خوش نیامده و حتی در برنامه ای حسن داعی، مجری عضو گروهک منافقین نیز اقدامات و تغییر مواضع وی را به " آفتاب پرست " تشبیه می کند.
عکس گرفته شده توسط هومن مجد از وزیر خارجه کشورمان
حال این سوال ها مطرح میشود: مگر میشود کسی که او را لابی جمهوری اسلامی در دولت آمریکا معرفی میکنند با افراد و شبکههایی در ارتباط باشد که خواهان براندازی و افول ایران و ایرانی هستند؟ موضع این افراد در قبال ایران چگونه است ؟ این اشخاص در حلقه محافظت شده آقای ظریف و در خط مقدم جبهه دیپلماسی کشور چه میکنند؟
ارسال نظر