پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر رحمتالله فلاح پژوهشگر مسایل اوراسیا در یادداشتی برای «پارس» نوشت:

با دقت در سیاست خارجی جمهوری آذربایجان مشخص میشود که سیاست خارجی این کشور چندجانبه است و رویکردی یکجانبهای ندارد. آذربایجان در تلاش است که پتانسیلهای منطقه ای و بینالمللی را در راستای سیاست خارجی خویش استفاده کند. در این راستا جمهوری آذربایجان منطق ژئوپلتیکی را در نظر دارد و متوجه این نکته است که مقوله روسیه و ایران یک منطق ژئوپلیتیکی دارد؛ یعنی آذربایجان نمیتواند علیه روسیه و ایران عمل کند. 

از طرفی نیز این کشور تلاش میکند که حامیان فرامنطقه ای و بین المللی هم داشته باشد. باید توجه داشت که کشور آذربایجان یک کشور کوچکی است و در حوزه امنیتی غیرخودیار است؛ یعنی امنیت خویش را قادر نیست به طور کامل حفظ کند. به همین خاطر لاجرم بایستی در فرامنطقه هم برای خود حامیانی پیدا کند. با این حال برخی از کشورهایی  که با آذربایجان رابطه دارند؛ مثلا ایالات متحده آمریکا، تلاش میکنند که کشور آذربایجان را در تعارض با قدرتهای منطقه ای قرار دهند؛ مثلا در تعارض با روسیه و جمهوری اسلامی ایران. در چنین شرایطی هزینه های امنیتی، سیاسی و منطق اقتصادی جمهوری آذربایجان با مشکل جدی مواجه میشود و این کشور و دولتمردان آن  با درک منطق ژئوپلیتیکی تلاش میکنند با قدرتهای منطقه-ای مثل روسیه و ایران به نوعی همسازی ایجاد کنند. 

در ماههای اخیر وضعیت پرتنشی بین غرب و جمهوری آذربایجان ایجاد شده است و تا حدودی جمهوری آذربایجان گرایش شرقی (روسیه و ایران) را آشکارتر کرده است و به شاخصه های آن افزوده است. در این راستا غربیها به دولت جمهوری آذربایجان فشار میآورند و در تلاش هستند که از مولفه های حقوق بشری و چالشزا علیه این دولت استفاده کنند. اما در کل راهبرد نهایی جمهوری آذربایجان رویگردانی از غرب نیست بلکه ایجاد موازنه بین قدرتهای موثر منطقه ای و بین المللی است.

جمهوری آذربایجان بعد از اینکه حیدر علیاف روی کار آمد، یک سیاست چندجانبه را در پیش گرفته است؛ با این حال همیشه در ایجاد موازنه با چالشهای جدی مواجه بوده است. به هر حال بازیگران موثر در عرصه سیاسی- امنیتی علاقمند نیستند که این کشور یک سیاست همسان و موازنهساز ایجاد کند. 

در چنین شرایطی بعضی از اوقات با روسها ایجاد مشکل میشود و بعضی از اوقات با غربیها، اما در کل هیچ تغییری در سیاست خارجی این کشور نهفته نیست، بلکه رفتارشان یک نوعی حالت تدافعی دارد؛ یعنی برای اینکه از فشارهای غرب بکاهد، لاجرم بیشتر به روسیه نزدیک میشود و از پتانسیلها و ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران بهرهبرداری میکند؛ در عین حال یک پیامی به غرب میدهد که وقتی دولت جمهوری آذربایجان در شرایطی که با چالشهای جدی از طرف نهادهای غربی مواجه شود، در آن صورت این کشور قدرت ظرفیتسازی جدید در منطقه را دارد. 

این کشور تلاش میکند که از تجربهای که گرجستان و اوکراین داشتهاند درس بگیرد و خیلی با واقعیتهای منطقه ای ناسازگاری نمیکند و به این نتیجه رسیده است که با روسیه و جمهوری اسلامی ایران نمیتوان وارد یک منازعه پرشدت شد. در عین حال غرب را هم نمیشود نادیده گرفت؛ چون منابع راهبردی جمهوری آذربایجان (نفت و گاز) به غرب و اتحادیه اروپا فروخته میشود؛ در نتیجه نیازمندیهای اقتصادی، منطق ژئوپلیتیکی و امنیت منطقه ای مد نظر است.

به نظر میرسد که در آینده چندان وضعیت چالشی بین غرب و جمهوری آذربایجان تداوم نخواهد یافت بلکه یک سیاست انتقادآمیز و در عین حال حمایتگرانه ادامه خواهد یافت. جمهوری آذربایجان کشوری است که یکپنجم اراضی آن تحت اشغال است و این اشغال هم از طرف روسیه حمایتشده، مهندسیشده و مدیریت شده است و این کشور تا به حال نتوانسته است که از ظرفیت غربیها برای برگرداندن این مناطق استفاده کند؛ به همین جهت یک رویکرد جدید شکل گرفته است و احتمالاً با تقویت گرایشهای روسی، خواستار آن است که روسها را قانع کند که در برگردان مناطق اشغالی نقش مثبتی ایفا کند؛ موضوعی که تا به حال روسها قانع نشدهاند و اعتماد به رویکرد آذربایجان در این مورد ندارند.

در مورد روابط ایران و آذربایجان هم باید گفت که این دو کشور بیشترین مولفه های همگرایی را دارند؛ دین مشترک، مذهب مشترک، تاریخ مشترک، اقوام خویشاوند، مرزهای مشترک. ولی متاسفانه این مولفه های مشترک نقش وارونه بازی کرده است. اما در حالت کلی روندهای جدید بهوجود آمده در سالهای اخیر نشان میدهد که جمهوری آذربایجان درک درستی از جایگاه ژئوپلیتیکی و قدرتساز ایران پیدا کرده است. از طرف ایران هم رویکرد جدیدی پرورش یافته است که احتمالا رفتارهای مثبتی در آینده مشاهده خواهد شد.