واکاوی اظهارات دو مقام پیشین هستهای در کمیسیون برجام
سعید جلیلی و فریدون عباسی دو مقام پیشین سیاسی و فنی ایران، این هفته به دعوت کمیسیون برجام به مجلس رفتند تا درباره جزییات فنی و سیاسی برجام به سوالات اعضای کمیسون پاسخ دهند اما بررسی اظهارات این مقامات در همان اندازه که سخنگوی کمیسیون برجام به رسانههای اعلام کرده است خود جای بررسی تاریخی و کارشناسی دارد.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا فریدون عباسی دوشنبه هفته جاری در کمیسیون برجام اظهاراتش درباره دادن اطلاعات غلط به آژانس در گفتوگو با روزنامه الحیات در زمان مسوولیتش را رد کرده و گفته است مصاحبه مذکور موجب شد که غربیها تلقی کنند که ما به آژانس اطلاعات غلط دادهایم در حالی که این گونه نبود.
فریدون عباسی، رییس وقت سازمان انرژی اتمی در شهریور 1391 برای شرکت در کنفرانس سالانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی به وین سفر کرده بود و در آنجا علاوه بر سخنرانی در این اجلاس و دیدار با مقامات و همتایان خود در آژانس با روزنامه الحیات - چاپ انگلیس در وین گفتوگو کرد.
بر اساس متن گفتوگوی عباسی در این روزنامه که بسیاری از رسانههای خارجی و داخلی آن را منتشر و باز نشر کردند آمده است که "گاهی اوقات ما اطلاعات غلطی منتقل میکردیم، چون چاره دیگری برای گمراه کردن جاسوسان خارجی نداشتیم. گاهی خودمان را ضعیف و گاهی نیز قویتر از آنچه واقعا بودیم جلوه دادهایم."
چند ساعت از انتشار این اظهارات عباسی در روزنامه الحیات نگذشته بود که واکنشهای بسیاری را در داخل و خارج از کشور و در چپ و راست ایجاد کرد. دامنه تاثیرات منفی این اظهارات بر روند همکاریهای ایران با آژانس که یکی از منحصربهفردترین روابط یک کشور عضو آژانس با این نهاد تخصصی است و از سویی رفتار و اظهارات ایران که زیر ذرهبین دیدهبان هستهای سازمان ملل قرار داشته و دارد آنقدر وسیع و خطرناک بود که حتی داد روزنامه اصولگرای کیهان را نیز درآورد.
حسین شریعتمداری، مدیرمسوول روزنامه کیهان در یادداشتی بعد از انتشار اظهارات عباسی و واکنشهایی که در بر داشت نوشت: "در حالی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعتراف میکند در بازرسیهای همه جانبه و نزدیک به 10 ساله خود از تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی ایران، هیچ نشانه قابل اعتنایی به دست نیاورده است که حاکی از انحراف فعالیت هستهای صلحآمیز کشورمان به سوی تولید سلاح اتمی -DIVERSION- باشد و به همین علت در تلاش است دست خالی خود از نشانههای فنی و حقوقی را با بهانهجوییهای غیرقانونی و پاس دادن پرونده به بستر سیاسی - ارسال به شورای امنیت سازمان ملل- جبران کند، برادر عزیزمان آقای دکتر فریدون عباسی دوانی، ریاست محترم سازمان انرژی اتمی کشورمان در اظهاراتی غیرمنتظره و تعجبآور بیآنکه بدانند - یا خدای نخواسته بخواهند - نیاز مبرم 1+5 و آژانس بینالمللی را برای ادامه کینهتوزی علیه فعالیت هستهای صلح آمیز کشورمان تأمین کرد!
اظهارات آقای دکتر عباسی همانگونه که انتظار میرفت، بلافاصله بعد از انتشار، بازتاب بسیار گستردهای یافت و با استقبال آمیخته به ذوقزدگی فراوان آمریکا، اسراییل و متحدان اروپایی آنها روبهرو شد؛ چرا که متأسفانه در اظهارات بیاساس رییس محترم سازمان انرژی اتمی کشورمان، نیاز خود را به صورت یک امتیاز دریافت کرده بودند! سوال این است که جناب دکتر عباسی از طرح این ادعا چه انگیزهای داشته و در جغرافیای سخن خویش کدامیک از منافع ملی کشورمان را دنبال میکرده است؟ چرا که بازرسان آژانس در بازرسیهای 10 ساله خود هیچ نشانهای از انحراف در برنامه هستهای صلح آمیز کشورمان به دست نیاوردهاند و دقیقا به همین علت، از یکسو پرونده را به بستر سیاسی کشاندهاند تا نیازی به شواهد فنی و حقوقی نداشته باشند."
کم تر رسانه رسمی داخلی در آن مقطع توانست مصاحبه فریدون عباسی در گفتوگو با الحیات را بهطور کامل منتشر کند و در عین حال ممانعتها باعث نشد تا آثار این سخنان در فضای افکار عمومی بازتاب نداشته باشد.
نکته حایز اهمیت این است که فریدون عباسی در آن مقطع و در واکنش به انتقادهای صورت گرفته نه تنها از سخنان خود عقبنشینی نکرد بلکه به انتقادها پاسخ نیز داد.
عباسی در مهرماه 1391 درباره انتقاد مدیر مسوول روزنامه کیهان از سخنان وی در گفتوگو با روزنامه الحیات، گفت: شریعتمداری نسبت به مسائل کشور دلسوز بوده و با انتقادات خود میخواست هشدار دهد که از دستاوردهای کشور بهتر حفاظت شود. شریعتمداری مجاز به نقد صحبتهای من است، اما مناسب بود که وی اصل صحبتها را مطالعه میکرد، یعنی اگر به الحیات استناد کرده و همان را مطالعه میکرد متوجه میشد که من صحبتی خلاف منافع ملی نکردم که بر روند مذاکرات تأثیر سوء بگذارد، صحبتهای من ممکن است در روند مذاکرات تأثیر مثبت داشته باشد، اما به طور قطع تأثیر منفی ندارد.
اکنون بعد از حدود سه سال و زمانی که از عباسی در کمیسیون برجام درباره این اظهارات سوال شد، او سعی کرد تا تاثیرات و واکنشهای ناشی از اظهاراتش در فضای بینالمللی نسبت به شفافیت و حقانیت ایران در راستآزمایی را به تلقی نادرست غربیها از سخنانش ربط دهد و بگوید که "روزنامه الحیات در یک مصاحبهای از بنده شنیده بود که من گفتم چون سرویسهای جاسوسی به دنبال کسب اطلاعات از ما هستند، ما اطلاعات غلطی به آنها میدادیم. مصاحبه مذکور موجب شد که غربیها تلقی کنند که ما به آژانس اطلاعات غلط دادهایم در حالی که اینگونه نبود."
رییس پیشین سازمان انرژی اتمی در بخش دیگری از سخنانش در کمیسیون برجام که از سوی سخنگوی این کمیسیون نقل قول شده و در اختیار رسانهها قرار گرفته است عنوان کرده است که وقتی مسوولیت سازمان انرژی اتمی را به عهده گرفته است شش هزار سانتریفیوژ در کشور وجود داشته و کارخانه ساخت سانتریفیوژ هم تعطیل بوده است.
اظهاراتی از این دست در یکی دو ماه گذشته پس از توافق وین از سوی مقامات عالی وقت کشور در دولت نهم و دهم مطرح شده است که برخی از این اظهارات نه تنها به شفافسازی روند و فرایند تصمیمگیری درباره برجام کمک نکرده است بلکه سوالات و ابهامات زیادی را برای اذهان عمومی به وجود آورده است. اظهار نظرهایی از این دست که "در دولت قبل مصاحبه با دانشمندان و متخصصان کشور یا بازدید و بازرسی از پارچین و برخی مراکز صورت نگرفته است"، "حق غنیسازی ایران از مذاکرات استانبول 1 یا در نهایت آلماتی 1 و 2 به رسمیت شناخته شده است!" و یا "در دولت قبل (اصلاحات) بسیاری از فرایندهای هستهای کشور از جمله تولید اورانیوم، ساخت سوخت، تولید سانتریفیوژ متوقف یا بسیار بسیار کند شده است."
رسانههای مختلف داخلی در دوران پایانی دولت گذشته بارها این سوال را مطرح کردند که چرا فعالیتهای غنیسازی ایران کند شده است؟ اما یا سوالشان بدون پاسخ میماند یا از این وضعیت به عنوان سیاست و برنامه کلی کشور یاد میشد. همچنین در تحلیلهایی که رسانههای خارجی از گزارشهای آژانس درباره ایران مطرح میکردند موضوع کندی غنیسازی در ایران مورد تاکید قرار میگرفت.
حال سوال اینجاست، چرا نمایندگان مجلس همانقدر که نسبت به کند شدن و محدود شدن فعالیتهای هستهای در 10 سال آینده اهمیت میدهند و به آن انتقاد دارند از فریدون عباسی یا سعید جلیلی نمیپرسند چرا فعالیتهای ایران در دو سال پایانی دولت احمدینژاد به شدت کاهش یافت؟ چرا هر بار که این سوال از سوی رسانهها مطرح میشد به جای پاسخ به آن و بیان واقعیات، آن رسانه زیر سوال میرفت و متهم به در نظر نگرفتن منافع و امنیت ملی میشد؟
منصفانه است که بگوییم همانطور که کند شدن فعالیتهای غنیسازی در دولت قبل، حین مذاکرات و در حالی که تحریمهای اقتصادی و بانکی شدیدا علیه ایران شدت گرفته بود، تصمیمی مبتنی بر عقلانیت و در سطحی کلان گرفته شده بود، تصمیماتی که به برجام منتهی شد نیز مبتنی بر همان عقلانیت و در سطح کلان است.
ولی چرا برخی نمایندگان مجلس به برجام در بسیاری از جنبهها نگاهی دیگر دارند؟
به گزارش ایسنا، سعید جلیلی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی نیز در آخرین حضور خود در کمیسیون برجام بعد از سالها سکوت، درباره جزییات مذاکراتش با 1+5 لب به سخن گشود. یکی از بخشهای قابل توجه و تعجبآور سخنان جلیلی درباره پذیرش "حق" غنیسازی از سوی 1+5 در دورههای مذاکراتی استانبول و آلماتی 1 و 2 است.
جلیلی گفته است که "آمریکاییها در استانبول 2 از خط قرمز غنیسازی و حقوق هستهای جمهوری اسلامی عقبنشینی کردند و شرمن نماینده آمریکا در مذاکرات، پیام رییسجمهور آمریکا را در آن جلسه قرائت کرد و اعلام کرد که حق هستهای و حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند و ایران در این زمینه استثنا نیست، بلکه باید وارد تعامل و گفتوگو شویم و همکاری متقابل داشته باشیم و بالاخره طرف مقابل (1+5) پذیرفت که باید با ایران تعامل و گفتوگو کند."
این سخن یک سوال "بزرگ" را برای افکار عمومی ایجاد میکند که اگر آن چه جلیلی از آن به عنوان پذیرش "حق" غنیسازی و حق هستهای ایران از سوی آمریکا یاد میکند درست است که حتما همینطور است، چرا این موضوعات در آن مقطع یا در دو سال گذشته که مذاکرات در دولت یازدهم در جریان بود و بخش مهمی از مذاکرات به این موضوع اختصاص داشت، اعلام نشد تا حداقل مذاکرهکنندگان آمریکایی در تنگنای مواضع قبلی خود قرار گیرند یا اساسا اگر چنین رویکردی از مذاکرت استانبول 2 آغاز شد چرا در دو سال مذاکره مساله هستهای حل و فصل نشد؟ مگر نه آن که نقطه عطف مذاکرات و چالش میان ایران و غرب مساله غنیسازی بوده است؟ اگر آنها این "حق" را همانطور که جلیلی میگوید و نه لزوما "پذیرش" این که ایران غنیسازی انجام دهد را قبول کرده بودند چرا مذاکرات به سرانجام نرسید، تا سالهای کمتری ایران تحت فشار تحریم و تهدید جامعه بینالملل باشد؟
دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی در اظهارات خود در کمیسیون برجام آنگونه که سخنگوی این کمیسیون نقل قول کرده، گفته است "در حالی شرایط را تحویل تیم جدید دادیم که 1+5 از کلیه خطوط قرمز خود عدول کرده بود، رویکرد مقابلهای خود را کنار گذاشته و گفتوگوی پیرامون حق هستهای، حق غنیسازی و تثبیت صنعت هستهای را پذیرفته بود."
به واقع اثبات و راستیآزمایی این اظهارات برای تنویر افکار عمومی مهم و ضروری است که چرا وقتی آمریکاییها به "حق" غنیسازی ایران اعتراف کردند و تفسیر این مساله این است که در اسناد مربوطه از واژه "Right" در رابطه با غنیسازی استفاده شده است تیم مذاکرهکننده فعلی یک گام عقبتر رفته و راضی به "پذیرش" یا "انجام" غنیسازی در ایران شده است؟
سعید جلیلی یکی از منتقدان توافق ژنو و برجام به ویژه در رابطه با این مساله است که در این اسناد "حق" ایران به رسمیت شناخته نشده است.
مقامات فعلی و مذاکرهکنندگان در این رابطه توضیح میدهند که ایران حق غنیسازی را بر اساس ان.پی.تی در اختیار دارد و برای داشتن آن با کسی مذاکره نمیکند.
در عین حال اظهارات سعید جلیلی با واکنشهایی از سوی مقامات فعلی هستهای و مذاکرهکننده رو به رو شده است.
علیاکبر صالحی، وزیر خارجه وقت کشور که پیشنهاد دهنده مذاکرات با آمریکاییها به میانجیگری پادشاهی عمان در سال 1391 بوده است، به صراحت اظهارات جلیلی را در این رابطه رد کرد.
صالحی روز سهشنبه در کمیسیون برجام مجلس تاکید کرد که "حق غنیسازی در هیچ یک از مذاکرات 1+5 از سوی آمریکاییها به رسمیت شناخته نشد تا اینکه در گفتوگوی مسقط (اشاره وی به مذاکرات محرمانه زمستان 1391 است) آمریکاییها حق غنیسازی ایران را به رسمیت شناختند و بعد از آن بود که دولت جدید آمد و مذاکرات را پیگیری کرد.
در همین رابطه حمید بعیدینژاد، عضو تیم مذاکرهکننده هستهای روز دوشنبه هفته جاری در نشستی که در سایت "خبرآنلاین" برگزار شد گفت: در مهمترین اقدامی که دستگاه سیاست خارجی آمریکا اعمال کرد و از آن به عنوان shift policy یاد کرد، این بود که غنیسازی را در ایران پذیرفت. بیل برنز در مذاکرات عمان به طور شمرده و با تاکید بر هر واژه که از روی یک متن قرائت میکرد گفت که حاضریم برای اولینبار غنیسازی ایران را بپذیریم اما درباره حدود آن باید صحبت کنیم.
یکی از سخنان قابل توجه مسوول قبلی تیم مذاکرهکننده هستهای که امروز در زمره منتقدان برجام است، تاکید وی بر مذاکره نکردن در شرایط تهدید و فشار است.
جلیلی گفته است که "شش کشور مقابل ایران مدعی شدند که ایران برای مذاکرات پیششرط میگذارد، اما این یک منطق بود. زیرا نمیشود که از یک طرف تهدید و مقابله صورت گیرد و از سوی دیگر درخواست گفتوگو کنند."
جلیلی امروز در حالی به شرط گذاشتن ایران اعتراف میکند که در روند مذاکرات در سالهای قبل انگشت اتهام غرب در اینباره به سمت ایران بود و مقامات وقت ما آن را رد میکردند.
همچنین مذاکرهکننده ارشد هستهای پیشین کشور مدعی است که مذاکرات در شرایط تهدید و فشار را نپذیرفته است در حالی که مذاکرات هستهای از سال 1384 و نیز از 1386 که او مسوولیت مذاکرات را به عهده گرفته در وضعیت "تنبیه و تشویق" که در غرب بهعنوان "چماق و هویج" یاد میشود صورت گرفته است، هرچند که مقامات و مسوولان وقت آن را رد میکردند. در این دوره هشت ساله شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران صادر شد.
به گفته سیدعباس عراقچی در سالهای گذشته شش بار ایران از سوی آمریکا مورد تهدید نظامی قرار گرفته است که همگی تحتالشعاع موضوع هستهای بوده است.
همچنین در سه سال پایانی دولت احمدینژاد تحریمهای یکجانبه این کشور با همراهی اتحادیه اروپا و همپیمانانشان به چاشنی مذاکرات برای فشار بیشتر و بیشتر به ایران در پای میز مذاکره تبدیل شده بود.
ارسال نظر