سه آینده احتمالی پیش روی سوریه
با توجه به دشوار بودن پیشبینی این مسئله که بحران سوریه سرانجام به کجا خواهد انجامید، و با فرض بر اینکه سوریه هیچگاه به شرایط پیش از درگرفتن جنگ داخلی در آن کشور باز نخواهد گشت، تحلیلگران سه احتمال را برای آیندهی سوریه درنظر گرفتهاند.
به گزارش پارس به نقل از اشرافموسسه مطالعات امنیت ملی در گزارشی به قلم اودی دِکِل و عومر عِیناف نوشت: با اینکه پیشبینی این مسئله که جنگ داخلی سوریه سرانجام به کجا خواهد انجامید دشوار است، و با فرض بر اینکه سوریه هیچگاه به شرایطِ پیش از درگرفتن جنگ داخلی در آن کشور باز نخواهد گشت، اما با تمامِ اینها اسرائیل باید خود را برای آینده آماده کند. اسرائیل باید ملاحظات استراتژیک خود را به روز کرده و این سیاست خود که تاکنون از مداخله در این درگیری خودداری نموده است را مورد بازنگری قرار دهد. اسرائیل باید رویکردی رقابتی در قبال این وضعیت اتخاذ کند و فرض خود را بر این قرار دهد که ایران اصلیترین تهدیدِ پیش روی اسرائیل است، و دولت اسلامی خطری حتی بیش از خطر ایران برای اسرائیل در پی دارد.
• داعش حتی بیش از ایران و حزبالله برای اسرائیل خطرآفرین است •
این احتمال که دولت اسلامی کنترل خود بر روی بخشهای جنوبی سوریه و بلندیهای جولان را گسترش دهد، اسرائیل را وادار میسازد تا به اقدامی دست زند که با معیارهای بینالمللی همخوانی ندارد. اگر بلندیهای جولان و سرزمینهای دیگر سوریه که هماینک در اختیار بشار اسد و متحدان وی قرار دارد به دست دولت اسلامی بیفتد، این احتمال وجود خواهد داشت که انواع گوناگون سلاح که در این مناطق وجود دارد به دست دولت اسلامی بیفتد. و افتادنِ این سلاحهای استراتژیک در دستِ دولت اسلامی، حتی بسیار خطرناکتر از قرار داشتن این سلاحها در دست ایران و حزبالله است – چرا که ایران و حزبالله یک سری محدودیتها برای اقدامات خود قائل هستند، ولی دولت اسلامی نه.
• ردّ پای گروههای گوناگون در ناآرامیهای سوریه •
توازن فعلی قدرت در سوریه تحت تأثیر سه دسته در خاورمیانه قرار دارد، که به این شرح است: دستهی نخست به رهبری ایران و با محوریت شیعه؛ دستهی دوم به رهبری عربستان سعودی و با محوریت سنّی؛ و دستهی سوم عناصر جهادگرای سلفی. سوریه امروز به میدان نبرد اصلی میان این سه دسته بدل شده و ردّ پای هر سه آنها را میتوان در درگیریهای سوریه دید. از جمله گروههایی که در درگیریهای امروز سوریه نقش دارند، میتوان به اینها اشاره کرد: گروههای وابسته به دستههای شیعی، گروههای وابسته به دستههای سنّی (که عناصر جهادگرای بینالمللی مانند دولت اسلامی نیز در همین دسته جای دارند؛ و همچنین ردّ پای قدرتهای جهانی مانند روسیه و ایالات متحده و گروههای اقلیتی که برای حفظ جان خود میجنگند، مانند کردها، دروزیها، و علویها. به این نکته نیز باید اشاره کرد که کشورهایی که دارای مرز مشترک با سوریه هستند نیز در به وجود آمدن این شرایط نقش دارند.
• سه آیندهی احتمالی پیشِ روی سوریه از دید تحلیلگران •
با توجه به دشوار بودنِ پیشبینی این مسئله که نبردهای داخلی سوریه سرانجام به کجا خواهد انجامید، و با فرض بر اینکه سوریه هیچگاه به شرایطِ پیش از درگرفتن جنگ داخلی در آن کشور باز نخواهد گشت، تحلیلگران سه احتمال را برای آیندهی سوریه روشن ساختهاند: (۱) سوریه به دست ایران بیفتد، در حالی که حزبالله و علویها نیز به عنوان دو دستهی اقلیت در این کار با ایران همکاری نمایند. و بدیهی است که در این صورت، مراکز شهری عمده و ساحل مدیترانه به دست ایران و متحدانش خواهد افتاد؛ (۲) سوریه توسط نیروهای سلفی سرنگون گردد و آن کشور به دست گروه اسلامی بیفتد؛ و (۳) این ناآرامیها ادامه یابد و در پایان نتیجهی روشنی حاصل نگردد و همچنان شاهد باشیم که گروهها و دستههای گوناگون با یکدیگر در حال جنگ هستند.
• اسرائیل تاکنون ترجیح داده تا از مداخله در سوریه خودداری کند •
– سیاست عدممداخلهی اسرائیل
اسرائیل ایران را به عنوان اصلیترین تهدیدِ پیش روی تلآویو میشناسد، حال چه این تهدید به طور مستقیم از سوی ایران مطرح گردد، و چه از طریق گروههای نیابتی [و متحد با ایران] مانند حزبالله، نیروهای بشار اسد، و عناصرِ خودسر و تکرو. درگیریهای موجود میان نیروهای منطقهای که در درگیریهای داخلی سوریه نمود پیدا کرد، موجب شده است تا اسرائیل سیاست عدممداخله را دنبال کند – چرا که با توجه به پیچیدگی این درگیریها، امکان پیشبینی وضعیت آتی سوریه وجود نداشت و بنابراین امکان چندانی برای نفوذ و تأثیرگذاری در تحولات سوریه متصور نبود؛ از سوی دیگر، خودِ اسرائیل نیز تمایلی نداشت تا خود را درگیرِ این ناآرامیهای کنونی منطقهای سازد و بیشتر ترجیح میداد تا منتظر نتیجهی این درگیریها بماند. در همین حال باید گفت که گویا وضعیت استراتژیک اسرائیل [در منطقه] در نتیجهی کاهش پشتیبانی ایران از سوریه و نبودِ سرمایهگذاری کافی [توسط تهران] در جهت سرِ پا نگهداشتن سوریه، ارتقاء یافته است.
• تلاش اسرائیل برای رقم زدن آیندهی سوریه بر اساس منافع خود •
بر اساس یک ارزیابی رایج دیگر، منافع مشترک اسرائیل با دولتهای سنّی فعال در منطقه گسترش یافته است، و همین مسئله پایه و اساس همکاری آنها برای خنثی نمودن نفوذ ایران در منطقه را پدید آورده است، که نتیجهی این همکاریها میتواند شکلدهندهی آیندهی سوریه در منطقه پس از سقوط حکومت بشار اسد باشد. اما باید گفت که حتی با وجود اینکه شرایط فعلی سوریه به نفع اسرائیل نیست، اسرائیل هنوز از انجامِ گزینهی مورد علاقهی خود که روی آوردن به مداخلهی نظامی است، خودداری نموده است. در واقع، اسرائیل تا بدین لحظه حتی با وجودِ احتمال روی دادن سه گزینهی دیگر – یعنی افتادن سوریه به دست ایران، سقوط سوریه به دست دولت اسلامی، و تداوم ناآرامیها در سوریه – که همگی آنها از دید اسرائیل بد است، از انجامِ مداخلهی نظامی خودداری نموده است. اسرائیل این سیاست را بر پایهی این نتیجهگیری منطقی دنبال نموده است که با توجه به شرایط موجود، بیمعنی است که بخواهیم بر روی گروههای دیگر متکی باشیم، و غیرممکن است که بدون انجامِ یک عملیات نظامی گسترده در سوریه، بتوان آیندهای دلخواه [با توجه به منافع اسرائیل] برای سوریه رقم زد.
• اسرائیل در پی پیش بردن اهداف خود در سوریه •
– لزومِ به روز کردن ارزیابیهای استراتژیک [اسرائیل]
سرازیر شدن این رویدادها از سوریه به اسرائیل که پیشزمینهای از آن را میتوان در فشارِ دروزیها به اسرائیل برای کمک به مردم آنها دید، و این ارزیابی که حکومت بشار اسد کمکم دارد به پایانِ کار خود نزدیک شده و به نقطهای میرسد که تمامی پایگاههای خود را از دست میدهد – که این امر موجب خواهد شد که ایران مداخلهی خود در درگیریهای آن کشور را افزایش دهد و نیز این احتمال را نیز در بر خواهد داشت تا دولت اسلامی به تصرف یکی دیگر از نواحی که ارتش بشار اسد از آنجا عقبنشینی نموده است بپردازد – تلآویو را بر آن داشته است تا به ارزیابی شرایط سوریه پرداخته و اهدافی را دنبال کند که به بهترین شکلِ ممکن در جهت منافع اسرائیل باشد، و باید گفت که اقدامات اسرائیل در جهت پیاده ساختن این اهداف صورت خواهد گرفت.
• نگرانی اسرائیل از وضعیت خاورمیانه •
پیش از تغییر چهرهی خاورمیانه از سال ۲۰۱۱ و نیز در حین این پیشامدها، کسانی که در تصمیمگیریهای اسرائیل نقش دارند فرض را بر این گذاشته بودند که ایران در واقع بزرگترین تهدید و جدیترین خطر استراتژیک پیشِ روی اسرائیل است. برنامهی هستهای بلندپروازانهی ایران که هماکنون مسئلهی مورد گفتگو در مذاکرات است، همواره شکلدهندهی اقدامات سیاسی و نظامی اسرائیل بوده است، و حتی امروز نیز اینگونه است. اسرائیل نگرانِ توافق میان ایران و قدرتهای اصلی جهانی است که ایران را به کشوری در آستانهی هستهای شدن تبدیل خواهد کرد. و در این صورت، ایران باز به پشتیبانی خود از گروههای نیابتیاش ادامه خواهد داد، که آنها نیز قادرند با استفاده از سلاحهای دوربردِ خود که از لبنان، سوریه، و نوار غزه دریافت میکنند، هر نقطه از اسرائیل که مایلند را مورد اصابت قرار دهند – آنها همچنین میتوانند انواع حملات را در خاک اسرائیل انجام دهند. و این وضعیت از سوی اسرائیل پذیرفتنی نیست و همین نگرانیهاست که در واقع پایه و اساس تلاشهای اسرائیل برای از میان بردن این گروههای نیابتی ایران که با محوریت آن کشور به فعالیت خود ادامه میدهند را شکل میدهد.
• دیدگاه متفاوت برخی دولتهای غربی با دیدگاه اسرائیل در مورد ایران •
اسرائیل باید با این دیدگاه برخی کشورهای غربی (و شاید حتی دولت ایالات متحده) مبارزه کند که ایران را به عنوان نیرویی در نظر میگیرند که توانایی ثباتبخشی به ناآرامیهای سوریه، عراق، و به شکل کلیتر خاورمیانه دارد. این دیدگاه بر پایهی نبرد ایران علیه دولت اسلامی، و نیز این ارزیابی که ایران کشوری مسئول و مسئولیتپذیر است و در نتیجه قادر به برقراری ثبات در منطقه است، شکل گرفته است.
• اسرائیل باید سیاست عدممداخله در درگیریهای سوریه را کنار بگذارد •
اسرائیل با فرض بر اینکه باید برای آینده آماده شود، و نیز بر پایهی این آگاهی که نمیتواند خود را کنار بکشد و اقدامی نکند، تصمیم گرفته است تا در ملاحظات استراتژیک خود بازنگری کند و به بیان دیگر، سیاست عدممداخلهی خود را کنار گذارد. به عنوان بخشی از این تفکرات استراتژیک، اسرائیل باید رویکردی رقابتی در قبال این وضعیت اتخاذ کند و فرض خود را بر این واقعیت قرار دهد که ایران اصلیترین تهدیدِ پیش روی اسرائیل است، و دولت اسلامی خطری حتی بیش از خطر ایران برای اسرائیل در پی دارد. این احتمال که دولت اسلامی کنترل خود بر روی بخشهای جنوبی سوریه و بلندیهای جولان را گسترش دهد، اسرائیل را وادار میسازد تا به اقدامی دست زند که با معیارهای بینالمللی همخوانی ندارد. و این درست برخلاف رویکرد اسرائیل در برابر ایران، سوریه، و حزبالله خواهد بود، چرا که رویکرد اسرائیل در قبال آنها بر اساس شناخت و آگاهی و در چهارچوب قوانین بینالمللی است.
• نگرانی اسرائیل از دستیابی داعش به سلاحهای پیشرفته و استراتژیک •
اگر بلندیهای جولان و سرزمینهایی که هماکنون در اختیار بشار اسد و متحدان وی قرار دارد به دست دولت اسلامی بیفتد، انواع گوناگون سلاحهای موجود در این منطقه در اختیار دولت اسلامی قرار خواهد گرفت. تجربه نشان داده است که دولت اسلامی توانایی به کار انداختن و استفاده از سلاحهای پیشرفته را دارد و به خوبی از سلاحهای بازمانده از [نیروهای] ارتش عراق و نظامیان سوریه به نفع خود بهره میبرد. و افتادنِ این سلاحهای استراتژیک در دستِ دولت اسلامی، حتی بسیار خطرناکتر از قرار داشتن این سلاحها در دست ایران و حزبالله است – چرا که ایران و حزبالله یک سری محدودیتها برای اقدامات خود در نظر میگیرند، ولی دولت اسلامی نه.
• کار دشوار ایران برای دستیابی به نفوذ در خاورمیانه •
اسرائیل علاوه بر در نظر گرفتن دولت اسلامی به عنوان خطری بسیار جدی، باید در اندیشهی همسایگان و متحدان خود نیز باشد. اگرچه ایران و گروههای نیابتی آن را میتوان دشمنان مشترک اسرائیل، اردن، مصر، عربستان سعودی، و کشورهای پیرامون خلیج {فارس} دانست، اما توانایی ایران و متحدانش برای آسیب وارد آوردن به این کشورها محدود است، چرا که اکثریت جمعیت خاورمیانه را سنّیها تشکیل میدهند. بنابراین، برای ایران دشوار خواهد بود تا از میان جمعیت این کشورها که اغلب آنها سنّی میباشند یارگیری کرده و بدین ترتیب بتواند توازن قدرت در میان آنها را دستخوشِ تغییر سازد. مشکل دیگری که در برابر ایران قرار دارد، این است که ایران باید منابع [مالی] خود را در میان بسیاری نواحی تزریق کند و بنابراین به هریک از متحدان ایران سهم چندانی نخواهد رسید. در نتیجه، برای ایران دشوار بوده است که تأثیری گسترده و نفوذی چشمگیر در منطقه داشته باشد.
• نگرانی اسرائیل از قدرتگیری بیشتر داعش در منطقه •
اما از سوی دیگر، دولت اسلامی این پتانسیل را دارد که برای کشورهای هممرز با اسرائیل خطرآفرین باشد، و دلیل آن این است که این گروه به خوبی از چگونگی جذب کردن جمعیت به ستوهآمدهی سنّی به سوی خود آگاه است. بنابراین، میتوان به راحتی شاهدِ جریان داوطلبانی بود که از سوی جمعیت سنّی کشورهای سنّینشین به سمت دولت اسلامی جذب شده و پیمان وفاداری خود به این گروه را اعلام میدارند. تا بدین لحظه، به کمکِ تلاشهای کشورهای اصلی منطقه، بر روی این تهدید سرپوش گذاشته شده است؛ اما در این اواخر، با توجه به ناکامی دولتهای رو به تضعیفِ منطقه، شاهد بودهایم که این تهدید [از سوی دولت اسلامی] گسترش یافته است. افتادن سوریه [و یا بخشی از قلمروی آن] به دست دولت اسلامی میتواند به شکلِ ناآرامی در اردن، لبنان، شبهجزیرهی سینا، و نیز عربستان سعودی و کشورهای خلیج {فارس} نمود پیدا کند.
• خودداری اسرائیل به اهانتورزی به ایران •
از دیدِ اسرائیل، یکی از ناخوشایندترین وضعیتهایی که ممکن است پیش آید، افتادن اردن به دست عاملان دولت اسلامی است که در صورت روی دادن چنین پیشامدی، دولت اسلامی در جهت سرنگونی حکومت اردن و بیثبات کردن این پادشاهی اقدام خواهد نمود. یکی دیگر از ملاحظات تلآویو که در شکل دادن سیاست اسرائیل دارای اهمیت است، رابطهی اسرائیل با ایالات متحده است – که تصمیم گرفته است نبرد خود علیه دولت اسلامی را در اولویت [سیاست خارجی خود] قرار دهد. از سوی دیگر، هرگونه اهانت اسرائیل به ایران (حتی اگر غیرمستقیم باشد)، میتواند منجر به قدرتگیری دولت اسلامی و پدید آمدن یک وضعیت ناخوشایند دیگر در روابط اسرائیل و ایالات متحده که همینگونه هم پرتنش گردیده است گردد. اهانت [اسرائیل] به ایران همچنین ممکن است با منافع کشورهای غربی ناسازگاری داشته باشد – آن هم درست در زمانی که اسرائیل باید دستبهدست دولتهای این کشورهای غربی دهد تا بتواند علیه تحریمها، قطع روابط، و تلاشها برای نامشروع خواندن اسرائیل که از سوی برخی جریانها به راه افتاده است ایستادگی کند.
• پشتیبانی اسرائیل از نیروهای شورشی ضد دولتی •
– با توجه به این شرایط، اسرائیل چه کاری میتواند انجام دهد؟
در گیرودار این درگیریها، اسرائیل تصمیم گرفته است که تلاشهای خود را برای پیشبردِ احتمال سوم – یعنی ادامهی ناآرامیها [در سوریه] – معطوف سازد و برای دستیابی به این هدف، در تلاش است تا در میان گروههای شورشی، رهبران محلی، و دستههای فعال در جنوب سوریه به طور کلی، و بلندیهای جولان به صورت خاص نفوذ پیدا کند. تلاشهای اسرائیل در جهت فراهم آوردن کمکهای بشردوستانه برای دستههای شورشی که علیه حکومت بشار اسد و نیروهای پشتیبانیکننده از وی (ایران، حزبالله، و شبهنظامیان شیعه) مبارزه میکنند، این معنا را در ذهن پدید میآورد که اسرائیل در حالِ فراهم آوردن کمکهای بشردوستانه و پشتیبانی نظامی از نیروهای جهادگرای سلفی مانند جبههی النصره – که با حکومت بشار اسد مبارزه میکند – است. البته باید گفت که عناصر موجود در جبههی شیعه – یعنی ایران، حکومت بشار اسد، و حزبالله – به رواجِ اینگونه تفکرات دامن میزنند و با انتشار این اطلاعات در میان جمعیت دروزی ساکن در اسرائیل که دولت اسرائیل در حال فراهم آوردن کمک و پشتیبانی برای دروزیهای ساکن در سوریه و بلندیهای جولان است، به نوعی در تلاش برای برانگیختن آنها علیه سیاستهای تلآویو است.
• تلاش اسرائیل برای گسترشِ نفوذ خود در جنوب سوریه و بلندیهای جولان •
تنها راه مناسب جهت بررسی گزینههای احتمالی که در بالا به آنها اشاره شد، بالا بردن و گسترش دادن نفوذ اسرائیل در بخشهای جنوبی سوریه و بلندیهای جولان است. و بدان منظور پیشنهاد میکنیم که اسرائیل از طریق انجامِ یک طرح راهبردی مشترک با اردن – که البته مورد پشتیبانی ایالات متحده نیز قرار گیرد – نفوذ خود در بخشهای جنوبی سوریه را گسترش دهد و بدین منظور، در جهت محقق ساختن اهداف “خوشایند” (و یا حداقل “تا حدودی خوشایند”) در سوریه گام بردارد – که از جملهی این اهداف میتوان از تشکیلِ نیروهای آزاد ارتش سوریه، جوامع محلی، گروههای سلفی میانهرو، و گروههای اقلیتی (مانند دروزیها) نام برد. اسرائیل میتواند شراکت با چنین گروههایی (حتی اگر به لحاظ زمانی محدود باشد) را از طریق در اختیار قرار دادن کمکهای نظامی و بشردوستانه، فراهم آوردن نیازهای اساسی این گروهها، و تشکیل یک اقتصاد مرزی با اسرائیل که ارسال غذا از اسرائیل به سوریه را در بر میگیرد، به انجام رساند.
• لزوم همکاری اسرائیل و اردن •
اسرائیل و اردن از توان هوایی بالا و قابلیتهای نظامی پیشرفتهای برخوردار هستند که این امکان را به آنها میدهد تا انجام هرگونه پرواز [جنگندههای ایران و سوریه] بر فراز بخشهای بخصوصی از خاک سوریه را غیرممکن سازند و بدین ترتیب از نیروهای [شورشی] حاضر در این مناطق که علیه حکومت بشار اسد به مبارزه میپردازند، پشتیبانی نمایند – آن هم بدون اینکه حتی نیاز باشد نیروهای زمینی خود را در منطقه به کار گیرند. گام برداشتن در این راستا همچنین میتواند موجب تقویت پیوندهای استراتژیک میان اردن و اسرائیل گردد. این اقدام همچنین میتواند از یک سو جلوی گسترش نفوذ ایران و حزبالله [در سوریه] را بگیرد، و از سوی دیگر مانعِ نفوذ عناصر جهادگرای سلفی مانند جبههی النصره [در سوریه] گردد. به علاوه، این اقدام سود دیگری نیز [برای اردن و اسرائیل] به همراه دارد: جلوگیری از ایجاد خلأ در آن منطقه، که دولت اسلامی همواره در پی آن بوده است. البته به منظور دستیابی به این هدف، بسیار ضروری است که دروزیها – چه آنهایی که در منطقهی جبال الدروز ساکن هستند، و چه آنهایی که در بلندیهای جولان حضور دارند – به دستهای بپیوندند که شرکای اسرائیل و اردن به شمار آیند. به علاوه، اسرائیل و اردن با این کار، یک منطقهی حائل در طول مرزهای جنوبی سوریه پدید خواهند آورد که میشود از آن به عنوان یک منطقهی محافظتشده برای دروزیها و دیگر پناهندگان استفاده کرد و کمکهای بشردوستانهی ضروری را در اختیار آنها قرار داد.
ارسال نظر