پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد اسماعیلی- «مصادره» تحولات و اتفاقات مهم تاریخی قبل و پس از انقلاب اسلامی را باید یکی از رویه‌های ثابت رفتاری جماعت تجدیدنظرطلب دانست، به گونه‌ای که گستره آن به قدری فراخ است که از «نهضت مشروطیت» تا «توافق هسته‌ای» را در برمی‌گیرد. 

در توضیح این تاکتیک باید گفت رسانه‌ها و شخصیت‌های برجسته این جریان هر از چند گاهی و به بهانه مناسبت‌های مختلف تاریخی تلاش می‌کنند « ملی شدن صنعت نفت»و« نهضت مشروطیت» را به نام خود بزنند و در باب سنخیت این وقایع مهم تاریخی با «تجدیدنظرطلبی» همایش و میتینگ‌هایی را برگزار کنند که از مهم‌ترین آن می‌توان به همایشی تحت عنوان « دوم خرداد؛ تلاقی جمهوریت و مشروطیت‌» اشاره کرد که در آن تأکید می‌شود ‌‌ تفکر اصلاح‌طلبی- از نوع براندازانه حاکمیت اسلامی- از مشروطیت سرچشمه می‌گیرد و اتفاق مهمی نظیر ملی شدن صنعت نفت در جهت تحرکاتی با همین محور روی داده است. وابستگان به این طیف حتی ابایی هم نداشته‌اند که انقلاب اسلامی مردم در سال 57 را هم به نام خود ثبت کنند و مدعی شوند چنانچه پدرخوانده‌های امروز آنها در مبارزات علیه حکومت محمدرضا شاه نقش ایفا نمی‌کردند، قیام مردم هیچ‌گاه به فرجام نمی‌رسید. 

این مصادره «تفکر» در مواردی جای خود را به مصادره «شخصیت‌ها» هم داده، به شکلی که یکی از خطوط ثابت روزنامه‌های پرتعداد این جریان در کنار رهبران آن از سال 68 تاکنون مصادره حضرت امام ره به نام خود بوده و به همین دلیل است که آنها تلاش کرده‌اند گزاره «خط امامی‌» را به عنوان برند جریان اصلاحات انتخاب کرده و در پوشش حمایت و تبعیت از بنیانگذار انقلاب اسلامی آرا، اندیشه‌ها و نظرات ایشان را تحریف و به معنای غیر حقیقی ترجمه و تفسیر کند. 

نمونه دیگری از مصادره «شخصیت‌ها» توسط این جریان را باید در انتخابات سال 92 جست‌وجو کرد، آنجایی که نامزد اختصاصی آنها در خوش‌بینانه‌ترین حالت 8 درصد از آرای عمومی را به خود اختصاص داده و پدرخوانده‌های این جریان به اضطرار مجبور شدند حمایت‌های خود و رسانه‌های پرشمارشان را به سوی نامزد مستقل انتخابات گسیل کرده و از وی حمایت کنند و پس از اعلام نتایج انتخابات خود را پیروز آوردگاه انتخابات معرفی کردند. 

هر چند که می‌توان برای رویه ثابت جماعت تجدیدنظرطلب که باید از آن به عنوان «تاکتیک مصادره» یاد کرد، مصادیق و نمونه‌های فراوان دیگری ذکر کرد اما آخرین نمونه را باید موضوع پرونده هسته‌ای کشورمان - در 12 سال کش‌و‌قوس بین‌المللی- دانست آنجایی که وابستگان این طیف برخلاف تفکرات و مواضع قبلی خود تلاش می‌کنند جمع‌بندی مذاکرات را از یک سو با ذوق‌زدگی مع‌الوصف یک برد تاریخی برای ملت القا کرده و از سوی دیگر آن را دستاورد تجدیدنظرطلبان در عرصه داخلی و بین‌المللی عنوان کنند، آن هم در شرایطی که اسناد تاریخی نشان می‌دهد که نظریه‌پردازان و شخصیت‌های برجسته این طیف اساساً صنعت هسته‌ای را فاقد دستاورد ملی و تنها یک مسئله هزینه‌زا از بعد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی معرفی می‌کردند. 

    طراحان طرح سه فوریتی توقف فعالیت‌های هسته‌ای مدافعان امروز فعالیت هسته‌ای 

همانطور که اشاره شد جریانی که در دهه گذشته اساس فعالیت‌های هسته‌ای را ‌برچیده بود امروز را پیروز مذاکرات نشان می‌دهد، آن هم در شرایطی که حافظه تاریخی جامعه قطعاً اتفاقات تلخ گذشته را هیچ‌گاه فراموش نخواهد کرد، به راستی چطور می‌توان رویدادهای تلخ گذشته را فراموش کرد. 

تلاش نمایندگان مجلس ششم برای قانون کردن طرحی که در آن توقف فوری فعالیت‌های هسته‌ای درخواست شده بود در کنار اتفاقات بعدی آن را نمی‌توان به این سادگی فراموش کرد که منجر به سرخوردگی در جامعه شده بود. 

یادمان نرفته که احمد شیرزاد، نماینده تندرو جماعت تجدیدنظرطلب در نطق معروف خود اینگونه به نظام تهمت می‌زند و خواهان تعطیلی صنعت هسته‌ای می‌شود: « امروز در جهان از ما چهره رژیمی ساخته‌اند خشن، سرکوبگر که به فکر تهیه سلاح‌های مرگبار و ابزار تهدیدکننده بشریت است و منطق گفت‌وگو با جهان را نمی‌داند و تنها زبان تهدید را می‌شناسد، با خشن‌ترین و قسی‌ترین گروه‌های تروریستی در ارتباط است، ردپای او در بسیاری از حوادث تروریستی گوشه وکنار وجود دارد و دین برای او ابزار سرکوب است.»

شیرزاد ادامه می‌دهد: « می‌توان کماکان خود را محور خوبی‌های جهان پنداشت و تمام اتهامات را به دشمنی دشمن منسوب کرد اما یک نکته بسیار ساده این میان وجود دارد. آنها سرنخ‌ها، دم‌خروس‌ها و مدارک و مستنداتی از ما دارند که آنها را در ادعاهایشان محق جلوه می‌دهد. آنها امروز حق به جانب‌تر از همیشه ظاهر شده‌اند. این واقعیت تلخی است اما واقعیت است. کاری کرده‌ایم که امریکایی‌ها سرفرازتر از همیشه بگویند ببینید، آنچه ما درباره رژیم جمهوری اسلامی می‌گفتیم صحت داشت. آن زمانی که ساده‌لوحانه سر خود را به زیر برف کردند، پروژه‌های بلند‌پروازانه، بی‌هدف طراحی کردند، نامعقول‌ترین و نامتعارف‌ترین شیوه‌ها را برای دستیابی به فناوری هسته‌ای برگزیدند و فکر نکردند که آنچه می‌کنند روزی در معرض دید و بررسی متخصصان جهان قرار می‌گیرد، آن روز که سایت عظیم 50 هزار متری زیرزمینی طراحی کردند تا در چند متر مربع از یک گوشه آن چند دستگاه سانتریفوژ نصب کنند، فکر نکردند که آری درآن زمان باید روزی را می‌دیدند که علیه ما تیتر شود که جمهوری اسلامی 19 سال به دنیا دروغ گفته است. آیا با فرض هر موفقیتی این ضربه عظیم معنوی و تبلیغاتی قابل توجیه است؟»

چرا موضوع هسته‌ای را ناموسی کرده‌اید؟‌ چه فرقی می‌کند 10 هزار سانتریفیوژ داشته باشیم یا 10 تا؟!

هر چند که رئیس وقت مجلس صحبت‌های شیرزاد را تکرار مواضع رادیو اسرائیل می‌داند اما این باعث نشد که وی بار دیگر و در سال 83 صنعت هسته‌ای را هزینه زا نخواند. 

وی در سخنرانی خود درسال گذشته بیان می‌کند: از سال 82 تاکنون دریغ از یک لیوان آب برای کشور، ‌هیچ کس در ایران نمی‌داند که ما به چه دلیل به مسیر هسته‌ای شدن پا گذاشته‌ایم. . . در زمینه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران نه منابع اولیه دارد و نه احاطه به علوم آن را. 

نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم با تأکید بر اینکه متأسفانه برخی افراد خصوصاً دلواپسان مسئله هسته‌ای را به ناموس یا ایدئولوژی نظام تبدیل کرده‌اند، افزود: وقتی چیزی به ناموس تبدیل شود نمی‌توان برای آن چانه‌زنی کرد. . . رآکتور آب سنگین اراک بسیار مضر است و حادثه چرنوبیل از این دست رآکتورها را در خود داشت و حالا در طرف غربی در مذاکرات جمهوری اسلامی ایران می‌گوید که آب سنگین این نیروگاه را با آب سبک عوض کند و این برای ما نیز بهتر است.

 این نماینده مجلس ششم تصریح کرد: وقتی اورانیوم در مخزن نگهداری می‌شود هزینه‌هایی را در بر دارد و وقتی مردم پشت ماشین احمدی‌نژاد می‌دویدند باید این هزینه پرداخت را نیز بدانند. 

شیرزاد گفت: اگر جمهوری اسلامی ایران به جای 10 هزار دستگاه سانتریفیوژ 500 یا هزار یا حتی یک دستگاه داشته باشد چه اتفاقی رخ می‌دهد؟. . . داشتن فناوری و صنعت هسته‌ای برای کشور ما هزینه تحمل تحریم‌ها و فشارها را در بر داشته است.

   اصغرزاده: هسته‌ای به درد مردم نمی‌خورد

البته شروع اظهارنظرهای روشنفکری با محور طرد فناوری هسته‌ای را نه سخنان شیرزاد بلکه باید اظهارات بهزاد نبوی دانست که گفته بود: «‌کشوری را که سوخت فسیلی دارد، چه نیازی است به فناوری هسته‌ای‌؟!» اما باید تأکید کرد که حجم گسترده از افراد و رسانه‌های این جریان چنین موضوعی را به عنوان راهبرد هسته‌ای خود معرفی کرده‌اند به گونه‌ای که ابراهیم اصغرزاده ضمن بیان اینکه «هسته‌ای به‌درد مردم ‌نمی‌خورد!» طی سخنانی با تعریف و تمجید از دیپلماسی دوران خاتمی علت شکست مذاکرات هسته‌ای در دوران اصلاحات را کلک زدن امریکا عنوان و تأکید می‌کند که دولت فعلی امریکا دولت خوبی است! 

    زیبا‌کلام: ضرر انرژی هسته‌ای برای ایران از جنگ بیشتر بود!

صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران هم در همین رابطه اعلام می‌کند: من زمانی در یک جا گفتم هسته‌ای چه گلی به سر ملت زده است و فقط به خاطر این مسئله برایمان پرونده درست شد؛ هیچ پیشرفت و نوآوری علمی در رابطه با مسئله هسته‌ای نه تنها در ایران بلکه در هیچ کشوری وجود ندارد. 

عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران در قسمت دیگری از سخنانش افزود: فعالیت‌های هسته‌ای دست‌کم از سال 82 به این‌سو خیلی شیره گلوسوزی برای مملکت نبوده است، نه از نظر پیشرفت علمی خیلی خبری بوده و نه از لحاظ اقتصادی و چه بسا با مطالبی که مطرح شد به ضرر ما بوده است. زیبا‌کلام ادامه داد: من معتقدم آنقدر که هسته‌ای به ما ضرر زده، جنگ نزده است. . . ‌هسته‌ای دمار از روزگار این مملکت درآورده است.»

   بازی با برگ هسته‌ای برای جلب آرای عمومی

همانطور که اشاره شد جماعت تجدیدنظرطلب به فراخور موقعیت و شرایط زمانی و با هدف تسخیر قدرت ناچار است از مبانی و اصول اعتقادی و فکری خود –ولو به ظاهر- عدول کرده و با ادبیات متناقض برای جلب آرای عمومی گام بردارد؛ حال ‌‌چه دستاویزی بهتر از مذاکرات هسته‌ای؛ مسئله‌ای که به زعم نظریه‌پردازان این طیف با موج سواری روی آن می‌توان آرای عمومی را جلب کرد و در سبد رأی تجدیدنظرطلبان در انتخابات مجلس دهم قرار داد و بار دیگر مجلسی مانند مجلس ششم و چه بسا رادیکال‌تر از آن ساخت.