ویژگیهای حاکم حکومت علوی از نگاه آیتالله وحیدخراسانی
آیتالله وحید خراسانی در بیان ویژگیهای حاکم حکومت علوی با مروری بر سخنان حضرت امیر(ع) به نقل از ایشان میگوید:«برگزیدهترین ایشان نزد تو، کسى باشد که بیشترین سخنِ تلخِ حق را به تو بگوید و در انصاف بر ضعفا با احتیاط ترین باشد و...»
به گزارش پارس به نقل از فارس، حکومت علوى متشکل از سه پایه است : والى ، قاضى ، و کارگزارانى که براى انجام امور استخدام مى شوند . این حکومت بر اصولى استوار است که مدینه فاضله را به بهترین صورت ممکن محقق مى سازد ، و ضامن سعادت مادى و معنوى امت است.
در این مختصر به ذکر بعضى از آنچه که حضرت(علیه السلام)در ولایت امر معتبر فرمودند اکتفا کرده ، و از شرحى که سزاوار آن باشد خوددارى مى نماییم ، چون هر جمله اى از کلمات حضرت همچون درى است که از هر یک درهایى به علوم و معارف ـ براى اصحاب حکمت عملى در سیاست شخصى و اجتماعى انسان ـ باز مى شود ، تا رسد به آنچه مورد نیاز انسان است از اعطاى حق هر قوه اى از قواى شهوت و غضب و عقل ، تا این که زندگى او در معاش و معاد از آلودگى ها پاک باشد .
مردم دو گروه اند یا برادر دینی تو و یا برابر نوعی تو...
حضرت در عهدنامه مالک اشتر مى فرماید :
پس بدان اى مالک ، من تو را به شهرهایى فرستادم که پیش از تو حکمرانان دادرس و ستمگر در آنها بوده اند ، و همانا مردم به کارهاى تو همان گونه نظر مى کنند ، که تو به کارهاى حکمرانان پیش از خود نظر مى کنى ، و درباره تو همان را گویند که تو درباره آنان مى گویى ، و به آنچه خداوند متعال بر زبان بندگانش ـ از خوب و بد ـ جارى مى سازد ، به صالحین و نیکوکاران مى توان پى برد ; بنابراین باید بهترین اندوخته هاى تو کردار شایسته باشد ، پس بر هوى و خواهش خویش مسلّط باش ، و به آنچه بر تو حلال نیست در برابر نفس خودت بخل بورز ، زیرا بخل به نفس، انصاف و عدل است از او، در آنچه او را خوش آید یا ناخوش سازد ; و قلب خود را به رحمت و محبت و لطف به رعیت آگاه گردان ، و مبادا بر آنان همچون حیوان درنده اى باشى که خوردنى شان را غنیمت گیرى ، زیرا همانا آنان دو گروه اند : یا برادر تو هستند در دین و یا مانند تو هستند در آفرینش ، کسانى که از پیش گرفتار لغزشها بوده ، و سببهاى بدکارى به آنان رو آورده ، و به عمد یا خطا بر دستان آنها قرار مى گیرد ; پس با بخشش و گذشت خود آنان را عفو کن ، همان طور که دوست دارى خداوند متعال به تو بخشش و گذشت نماید ،
زیرا همانا تو بر آنان برترى ، و والى امر بر تو ( کسى که تو را ولایت امر داده است ) فوق و برتر از تو است ، و خداوند متعال بر کسى که تو را ولایت داده برتر است .
در این عهدنامه آمده است : وقد جرت علیها دول قبلک ...، این دولت همانند دولتهاى قبل گذرا است ، و همچون سایه اى است که بقا و دوام ندارد : و تلک الایام نداولها بین النّاس ، و همچنان که به اعمال آنها نظر کرده و در حق آنان به آنچه عمل کردند قضاوت مى نمایى ، همچنین مردم به امور تو نظر خواهند نمود ، و آنچه بر زبان آنان جارى شود ، از آنچه که از تو مى بینند ، دلیل بر صلاح و فساد تو خواهد بود .
همت و هدف والیان و حکمرانان جمع مال و ذخایر است ، و بهترین ذخیره نزد حکمران حکومت علوى ذخیره عمل صالح است .
به جمله : فاملک هواک بیان فرمود : کسى که مالک هواى نفس خود نیست ، نمى تواند به حق حکم و حکومت نماید ، چون پیروى از هواى نفس انسان را از حق باز مى دارد ، پس باید حکمران شجاع ترین و با قدرت ترین مردم باشد ; و شجاع ترین مردم کسى است که بر هواى خود پیروز و غالب باشد ، آن چنان که در حدیث آمده است : اشجع النّاس من غلب هواه .
ظهور رحمت رحمانیه پروردگار متعال بر مسلم و کافر
و امر به سخاوت نفس فرمود تا بیان نماید که محبوب و مکروه حکمران نباید او را از انصاف خارج نماید، و حب و بغض نیز او را از اعتدال بیرون نبرد .
به جمله : اشعر قلبک ... و این که مردم دو گروهند بیان فرمود که والى و حکمران فوق رعیت است ، و همچنان که خداوند متعال فوق او و کسى که او را به حکمرانى نصب کرده است مى باشد ; و خداوند لغزش ها و سبب بدى ها را مى بیند ، ولى از رحمت و احسان بر بندگانش امساک نمى کند ، لذا برترى و تفوق والى هم نباید موجب عدم چشم پوشى او از لغزش هاى مردم شود .
و همچنان که والى ـ با توجه به لغزش ها و بدى ها ـ انتظار رحمت و بخشش از خداوند دارد ، او هم باید با رعیت خود ، در آنچه از آنها به عمد یا خطا صادر مى شود ، با بخشش و گذشت و محبت و احسان رفتار نماید ; و رحمت و احسان او باید همه کسانى را فراگیرد که در آفرینش همانند او هستند ، اگر چه مخالف او در دین باشند .
نتیجه این که حکومت علوى ظهور رحمت رحمانیه پروردگار متعال بر مسلم و کافر ، و نیکوکار و بدکار است ، و به این خورشید رسالت خاتمیت که رحمة للعالمین است متجلّى مى شود .
تکبر ناشی از حکومت
والى نباید خود را امر کننده و فرمانبردار ببیند ، زیرا اگر کسى ـ به جز معصومین از طرف خدا ـ براى خود چنین حق اطاعت مطلقى قائل باشد ، به سوى شقاوت کشانده خواهد شد ، همانطور که خود حضرت فرمود : « نباید بگویید که من امیر و امر کننده ام پس باید اطاعت شوم ، زیرا که این امر موجب فساد در قلب ، و سستى و از بین رفتن دین ، و تقرّب جستن به غیر است » ; شکّى نیست که آفت عقلِ حکمران تکبرى است که نتیجه سلطنت و حکمرانى است ، پس باید هرگاه براى او ابهتى پیدا شد ، عظمت پادشاهى کسى را که وسعت سلطنت او
آسمانها و زمین است ، و قدرت قاهر بر بندگان را که به دست اوست ، و جبروت کسى را که ملکوت هر چیزى به دست او است به خاطر آورد.
لذا حضرت مى فرماید :
و هرگاه به خاطر سلطنت و حکومت ، ابهت و بزرگى یا کبر و خود پسندى براى تو پیدا شد ، به بزرگى پادشاهى خداوند که فوق تو است ، و به توانایى او نسبت به خود ، و به آنچه از جانب خود بر آن قدرت و توانایى ندارى ، بنگر ; این نگریستن و اندیشیدن کبر و سرکشى تو را فرو مى نشاند ، و سرفرازى را از تو باز مى دارد ، و عقل و خردى را که از تو دور گشته به سویت باز مى گرداند ; و بر حذر باش از برابر
داشتن خود با خداوند متعال در عظمت و بزرگوارى ، و تشبه و مانند قرار دادن خود با او در توانائیش ، زیرا همانا که خداوند هر گردنکش و متکبرى را خوار و پست مى گرداند .
و همچنین فرمود :
باید محبوب ترین امور نزد تو چیزى باشد که میانه روى بیشتر در حق ، و فراگیرى بیشتر در عدل دارد ، و بیشتر سبب خشنودى رعیت شود ; زیرا همانا خشم عامه و همگان ، رضایت و خشنودى خاصه و چند تن را پایمال مى سازد ، و همانا خشم خاصه و تنى چند ، در برابر خشنودى همگان بى اهمیت و مورد چشم پوشى است ... .
زیرا اوسط در حق ( آنچه بیشتر میانه روى در حق باشد ) اصل حکمت در نظر و عقل است ; و فراگیرتر در عدل ، فرع حکمت در عمل است و درختى که اوسط در حق اصل و ریشه آن ، و اعمِ در عدل فرع آن باشد ، ثمره اش سعادت فرد و جامعه و رضایت رعیت است ... .
رشته هر انتقام و باز خواستى را از خود جدا کن
والى و حکمران باید ساتر و پوشاننده عیوب افراد رعیت ، و حلاّل و باز کننده گره هاى کینه و حقد باشد ; او باید عذر درخواست کننده عذر را بپذیرد ، و حدود و مؤخذات را به احتمال وجه صحت اجرا نکند ، تا چه رسد به این که به تهمت ها بگیرد ، اَعراض و آبروى مردم را به توهمات هتک کرده و از بین ببرد .
و چنین فرمود :
و باید از بین رعیت، از کسى که به گفتن عیوب مردم اصرار دارد بیش از همه دور باشى و او را دشمن داشته باشى ، زیرا در مردم عیوبى است که والى و حکمران سزاوارتر است به پوشاندن آنها ; پس در آنچه از عیوب مردم بر تو پنهان است کنجکاوى مکن ، همانا وظیفه تو پاک کردن و از بین بردن آنهاست که بر تو آشکار شود ، و خداوند به آنچه از تو پنهان است حکم مى فرماید ; پس تا مى توانى زشتى (مردم) را بپوشان ، که خدا بپوشاند زشتى تو را که دوست مى دارى از رعیت پنهان دارى ; و از مردم گره هر کینه را بگشا ، واز خود رشته هر انتقام و باز خواستى را جدا کن (و عذرپذیر باش ، و حدود را به شبهات از بین ببر)
برگزیده ترین نزد تو، کسى باشد که بیشترین سخنِ تلخِ حق را به تو بگوید
سپس خصوصیات والى (حکمران) و اصحاب والى را در خلوت و آشکار، که باید از کسانى باشند که ظالمى را بر ظلمش و گنهکارى را بر گناهش کمک نکرده باشند ، بیان مى فرماید :
و باید برگزیده ترین ایشان نزد تو ، کسى باشد که بیشترین سخنِ تلخِ حق را به تو بگوید ، و در انصاف بر ضعفا با احتیاط ترین باشد ، و در گفتار و کردارت که خدا براى اولیایش نمى پسندد کمتر تو را بستاید ، اگر چه سخن تلخ و ستایش کمِ او از تو ، سبب دلتنگى تو شود ; و خود را به پرهیزکاران و راستگویان بچسبان و با آنان همنشین باش ، و آنان را وادار کن که تو را بسیار نستایند ، و تو را بر باطلى
که انجام نداده اى شاد نگردانند ، زیرا بسیارىِ اصرار در ستایش ، شخص را خود پسند ساخته ، و سرکش بار مى آورد .
آرى ، اگر حکمران داراى اوصافى باشد که حضرت صلوات االله علیه فرمود ، و خواص و اطرافیان او متصف به عقل و درایت و ورع و صدق باشند ، و ظالم را در ظلمش و گنهکار را در گناهش کمک نکنند ، و هر کس که بیشتر کلام حق را که بر شنونده اش تلخ است ، بگوید، و احتیاط او در انصاف بر ضعفا بیشتر است ، به او نزدیک تر باشد ، و حکمران آنان را به ستایش نکردن عادت دهد ، اینچنین حکومتى اصل ، فرع ، متن و حاشیه اش خلاصه اى از عقل ، حق ، عدل ، انصاف ، ورع ، صدق ، رحمت ، محبت و احسان خواهد بود .
و بدین وسیله انوار مکارم از مرکز حکومت اسلامى به اطراف منتشر شده ، و به مقتضاى پیروى عامه مردم از صاحبان قدرت و شوکت، غرض از ارسال رسول و انزال کتاب در سرتاسر بلاد اسلامى محقّق مى شود :
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النای بالقسط...
آنچه ذکر شد ، بعضى از امور معتبر در حکمران حکومت علوى است ، و فرصت بیان تمام آنچه حضرت افاده فرموده اند نیست .
آرى کسى که عهد نامه او به یکى از والیانش این است، تنها کسى است که سزاوار براى امامت این امت است .
ارسال نظر