قیمت ۶۵ کودک ایرانی چقدر بود؟!
۵۶ نفر از ۲۹۰ مسافر پرواز ۶۵۵ را کودکان تشکیل میدهند که هشت نفر از آنها زیر دو سال هستند، اینها توسط کشوری از آسمان به قعر دریا فرستاده شدند که ادعای حقوق بشریش گوش زمان را پر کرده و برای رهایی هر شهروند خود از خطرات حاضر است میلیونها دلار باج و امتیاز بدهد.
به گزارش پارس به نقل از فارس، برخی از وقایع و اتفاقات در زندگی و اجتماع بشری به حدی متمایز و تکاندهنده است که تا ابد هیچ توجیه و دلیلی برای آن پیدا نمیشود تا ذهن آدمی اندکی از غم و اندوه آن آرام بگیرد.
ملت ایران به واسطه موقعیت جغرافیایی سرزمینی و در پی جنگهای مخلتف که بر این سرزمین روا داشته شده، پر از این دست وقایع و اتفاقات است که نمونه بارز آن را میتوان در دفن زنده زنده ۱۷۵ غواص در دفاع مقدس توسط بعثیها جستجو کرد.
پیرامون این گونه جنایتها، آدمی با خود میگوید درست است که جنگ بوده و منطق و شرایط و بنای جنگ بر حذف دشمن و طرف مقابل است، اما هر چه در ذهن خود به جستجو میپردازد و بدان فشار میآورد باز دل و حتی عقل راضی نشده و آرام نمیگیرد چرا که نوع از بین بردن عدهای انسان با شیوههایی که دیده و یا شنیده شده است، خود مبحثی است که اگه حمل بر خشونتگرایی نباشد، باید قوانین خاص خود را در میدان جنگ داشته باشد.
اما در میان همه ظلمها و جنایتهایی که بر این سرزمین روا داشته شده، یک روز در تقویم ایران در این بعد از رفتارها برجستهتر از سایر وقایع ددمنشانهای است که بر این ملت در طول تاریخ گذشته است.
۱۲ تیرماه ۱۳۷۶ درست زمانی که ایران در جنگی تمام عیار که اغلب کشورهای منطقه و غرب به کمک دشمن آمده بودند، دست به گریبان بسیاری از مشکلات و مسائلی بود که میراث جنگی فرسایشی و حمله کشورهای متعدد به خاکش بود.
در این سالها در ابعاد مخلتف به موضوع و مظلومیت بلامنازع و حقیقی ۲۹۰ شهید پرواز ۶۵۵ و ماجرا پرداخته شده است، در این نوشتار گریزی خواهیم زد به مسافرانی که در این پرواز حضور داشتند.
با نگاهی به جغرافیا و طبیعت جنوب ایران در مییابیم که به دلیل محرومیتهای تاریخی و بستر و اقلیم گرم و خشک همواره ساکنان این منطقه از کشور برای کسب روزی مهاجرت به شهرهای مجاور این منطقه و حتی کشورهای خلیج فارس را راهی مناسب یافتهاند.
مردمانی که به قیمت کسب روزی حلال و مکفی، حاضر به انجام امور خدماتی در حاشیهنشینهای عربی میشوند و سالهای رنج دوری از خانه و خانواده را به تن میخریدند و خریدهاند.
مردمانی که اغلب آرام و بیتنش و همسو با حکومتها و نظام مرکزی کشور بوده به نحوی که در این راستا کمترین مشکلات را در این مناطق شاهد بودهایم که این نشان از توسعهیافتگی اجتماعی آنها داشته است.
در همین راستا خطوط پروازی و حتی دریایی و شناوری به مبدا بنادر و فرودگاههای داخلی به مقصد کشورهای حوزه خلیج فارس همواره دایر بوده است.
که این امر به ویژه در گذشته رنجهای متعددی را برای عزیمت به این کشورها به مسافران و شاغلان ایرانی اعمال کرده به نحوی که در دهههای اخیر به دلیل عدم توسعهیافتگی فرودگاهها و خطوط پروازی بیشتر این افراد مجبور به تحمل رنج مسافرت با شناورهای قدیمی و غیر استاندارد بودهاند.
فرودگاه بندرعباس در این میان به واسطه وجود پایگاه نهم شکاری برای دسترسی به کشورهای جنوبی خلیج فارس از اهمیت بالایی برای تحقق این سفرها برخوردار بوده است از همین رو تقاضا برای سفر از طریق این مبدا حتی در زمان دفاع مقدس نیز بالا بوده است.
بعدها و پس از سقوط ایرباس توسط ناو امریکایی مشخص شده که بسیاری از مسافران این پرواز از استانهای همجوار و حتی کشورهای دیگر بودهاند به نحوی که در این پرواز از ۲۹۰ سرنشین را ۱۵۶ نفر مرد، ۵۳ زن و ۶۵ کودک (۵۳ کودک دو تا ۱۲ ساله و هشت کودک زیر دو سال) ایرانی و ۴۲ نفر ملیتهای مخلتف از جمله هندی، عرب، یوگسلاو و پاکستانی را در کنار ۱۶ خدمه پروازی تشکل میدادند.
در سالهای پس از مورد هدف قرار گرفتن این پرواز بدون دفاع توسط یکی از پیشرفتهترین ناوهای جنگی دنیا، تاکنون روایات و نظریات متعددی پیرامون نحوه، چرایی و چگونگی رقم خوردن این حادثه که به واسطه شلیک دو موشک شکل گرفت در بین عوام و حتی بعضا نظریهپردازان و مسئولان نظامی و دولتی دیده و شنیده است.
فارغ از تمامی ابعاد فنی و مبتلابه آن زمان منطقه خلیج فارس و درگیریهای جسته و گریخته در بین نیروهای حاضر در آبهای خلیج فارس، این سئوال برزگ تا ابد مطرح خواهد بود که چطور میشود که یک ناو، به پیشرفتگی وینسس از تشخیص یک هواپیمایی بزرگ مسافری تا یک جنگنده عاجز مانده که دست به چنین کاری زده است.
در کجای فرهنگ ایرانی اینگونه رفتار دارای سابقه و تکرار بوده که در آن روز گرم و شرجی امریکاییها داغ این جنایت را تا ابد بر سنیه سترگ ملت ایران گذاشتند.
باید از خود پرسید فارغ از هرگونه مسئله و موضوعی، نقش این زنان و کودکان، و کارگران جنوبی که حتی بعضا از بسیاری از مسائل پیرامونی سیاسی خود نیز اطلاعی نداشتند، در آن درگیریها و جنگ چه بود که این طور با بیرحمی حیوانی از آسمان به قعر آبهای خلیج فارس کشیده شدند.
گناه ۶۵ کودک بیگناه که تازه پا به عرصه خاکی گذاشته بودند چه بود، کودکانی که شاید از شوق و ذوق نخستین پرواز زندگی خود ساعتها برای این سفر لحظهشماری میکردند.
مگر نه اینکه همین امریکاست که مخصوصا در این ماهها حاضر است به خاطر نجات یک شهروندش از چنگ گروههایی همانند داعش با بزرگترین امتیازات و میلیونها دلار در دست به میدان معامله برود تا جان یک شهروندش را نجات دهد، پس چه اتفاقی میافتد که حاضر به شلیک دو موشک قدرتمندتر از یکی از پیشرفتهترین ناوهای حاضر دنیا میشود، با کدام دلیل و منطق؟
باید پرسید جای این همه شقاوت و بیرحمی زمانی که روبروی شعارهای حقوق بشری آنها قرار میگیرد، چه راهی برای انسان در تحلیلهای فکری خود باقی میگذارد.
مگر گذر یک هواپیما از هزاران پا فراتر از ناو وینسس که گفته میشود از پیشرفتهترین رادارهای تشخیص پرندهها برخوردار بوده، چه آسیبی به این ناو تا بن دندان مسلح میرساند.
هر چند سئوالات برزگ پیرامون این اقدام تا ابد ناتمام خواهد ماند، منتها چیزی که واضح و مبرهن میباشد، این است که اگر امروز آن ۶۵ کودک در بین ما بودند، مطمئنا هر کدام به نوبه خود نقشی در توسعه روستاها، شهرها و یا حتی کشور خود داشتند.
اما چیزی که لابلایی تمامی سیاستبازیها و قدرتها و مافیای هدایت افکار عمومی توسط عاملان این جنایت برای همیشه واضح و مشخص و باقی خواهد ماند، خون سرخ ۶۵ کودک خندان و بیگناه ایرانی در کنار مادرانی است که تا آخرین لحظات آنها را به آغوش کشیده بودند.
امریکا
شیطان بزرگ
و شاید بزرگ شیاطین