جهانى شدن و حکومت جهانى مهدى(عج)
در مدینه فاضله مهدوى، همه جا سخن از عدالت و قسط است و مردم شاهد لبریز شدن زمین از عدل و داد خواهند بود.
به گزارش پارس به نقل از فارس، بحث ((جهانى شدن)) یکى از مفاهیمى است که در دهه پایانى قرن بیستم، بسیارى از جریانات و پدیدهها را تحت الشعاع قرار داده و به بحث روز تبدیل شده است. در عین حال شیعه با ارائه نظریه حکومت جهانى حضرت مهدى(عج)، بحث جهانى بودن این حکومت را به صورت دقیق و پیشتر مطرح کرده است.
در این نوشتار، ضمن ارائه مبانى، تعاریف، ویژگىها و نشانههاى ((جهانى شدن))؛ به مبانى، اهداف، ویژگىها و برنامههاى ((حکومت جهانى حضرت مهدى(عج))) اشاره شده است. همچنین مقایسهاى بین آنها صورت گرفته و وجوه برتر حکومت جهانى مهدوى بیان شده است.
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ(1)
امروزه دنیا، شاهد تحوّلات و دگرگونىهاى گسترده و شگفتآورى، در عرصه اقتصاد، ارتباطات، فرهنگ، سیاست، معاهدات و امور بینالملل، در راستاى ((جهانى شدن)) است. شالوده افکار و اندیشههاى سیاسى، سمت و سوى تعهّدات و تصمیمگیرىهاى بینالمللى، ماهیت برنامههاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى دولتها، ادبیات و فرهنگ غالب جوامع، جهتگیرى سرمایه گذارى و خدمات اعتبارى و مالى، شبکه ارتباطات و انفورماتیک و... به تدریج، بر اساس ((جهانى شدن))، ((جهانى سازى)) و ((جهانى کردن)) شکل مىگیرد و پیوستگى و یکپارچگى میان آنها بیشتر مىشود.
قطعى و روشن است که اینک، یکى از نظریات مهم در عرصه بینالملل، ارتباطات، فرهنگ، اقتصاد و سیاست، ((جهانى شدن)) است. حتى مىتوان گفت که: ((از یک لحاظ، نظریه ((جهان گرایى)) (جهانى شدن) نظریهاى بلامنازع است. تحوّلات صورت گرفته در ابزار و شیوههاى ارتباطات و جابهجایىهاى منابع و مردم، آشکارا مىتوانند بر انهدام حد و مرزهاى اجتماعى، تأثیر گذاشته؛ همبستگى و یکپارچگى بیشترى را موجب گردند. این فرایندها، از قرنها پیش وجود داشته است)).(2)
پدیده جهانى شدن، رویدادى ناگهانى و جدید نیست؛ بلکه از گذشته - به شکلهاى مختلف - وجود داشته و اکنون سرعت آن بیشتر شده است. گسترش ارتباطات جهانى، به واسطه پیشرفتهاى فنّى، افزایش نهادهاى سیاسى، اقتصادى و تجارى بین المللى، پیدایش سازمانهاى صنعتى و مالى چند ملیتى و افزایش قدرت بازارهاى ارزى، به عنوان اجزاى اصلى فرایند جهانى شدن است.
تأسیس سازمان ملل متحد(1945)، انتشار نظریه دهکده جهانى مارشال مک لوهان (1965)، انتشار نظریه موج سوّم آلوین تافلر (1978)، پایان جنگ سرد (1989)، اتّحاد پولى یازده کشور اروپایى (1998)، گسترش روز افزون سازمانها و اتحادیههاى اقتصادى (نظیر آسه آن، نفتا و اکو)، ادغام بازارهاى مالى، ادغام بانکهاى بزرگ جهان، تأسیس ((گات)) )GAT( و درپىآن ((سازمان تجارتجهانى)) )WTO( در 1995 و... همگى از پیش زمینههاى بروز پدیده جهانى شدن است که هرچه زمان پیشتر مىرود، شدّت وقدرتآن بیشتر مىشود.
شایان گفتن است که در این زمینه، رشد و پیشرفت شگفتانگیز فنّاورى، در زمینههایى مانند حمل و نقل و رایانه و انقلاب انفورماتیک در دهه 1980، بسیار تأثیرگذار بوده است.(3) با توجّه به این مطلب، ابعاد گسترده و گوناگون ((جهانى شدن))، براى ما آشکار مىشود و حتّى پى مىبریم که ((جهانى شدن)) چیزى، یکپارچه، واحد و یکسان نیست؛ بلکه ما با ((جهانى شدن))ها و ابعاد گوناگون آن روبهرو هستیم و خود جهانى شدن نیز امرى متفرّد، یک شکل و یکسان نمىباشد و با یک نوع ((جهانى شدن)) روبهرو نیستیم.
جهانى شدن، مبین نوعى جهان بینى و اندیشیدن درباره جهان، به عنوان یک منظومه کلان و به هم پیوسته است. به قول برخى از متفکّران: ((جهانى شدن یک گزینه انتخابى نیست که شما اراده کنید آن را بپذیرید یا خیر؛ بلکه کاروانى است که هم زمان، در همه شاهراههاى دنیا، به سرعت در حال حرکت است و کشورها نیز توان متوقف کردن آن را ندارند و مانند خاشاکى، در مقابل سیل برده خواهند شد... پیام بازیگران عرصه جهانى شدن نیز آن است که نیروهاى اقتصادى و دانش فنى، به سمت همگونى و یکدستى، در اشکال سیاسى، اقتصادى و رفتارهاى دولتى پیش خواهند رفت...)).(4)
به این ترتیب، جهانى شدن آیندهاى را نشان مىدهد که در آن تصمیمات سیاسى و اجتماعى، در مقیاس جهانى، ناگزیر بر ساختهایى مبتنى خواهد شد که بتواند با پیچیدگىهاى وضعیت جهانى، هماهنگ شود: یک دستگاه پیچیده مدیریت و یک بازار بسیار منعطف و پویا که ضمن صرف نظر کردن از مشارکت مستقیم شهروندان، صرفاً با تلقى آنها به عنوان مشترى و مصرف کننده، مىتواند با کارآیى هر چه بیشتر عمل کند.
به علّت وقوع این تغییرات و تحوّلات گسترده و ژرف در جهان و اهمیت و جذّابیت موضوع ((جهانى شدن))، نمىتوان آن را نادیده گرفت و از بحث و گفت و گو درباره آن چشم پوشید. الان مدعیان و نظریه پردازان ((جهانى شدن)) رو به فزونى نهاده است. شیعه نیز با ارائه نظریه ((حکومت جهانى حضرت مهدى(عج))) در طول قرنها و سالهاى متمادى، داعیه دار اصلى جهان شمولى در عرصههاى فرهنگى، سیاسى و... بوده است.
با توجّه به این مطالب، در این نوشتار بر آنیم که بتوانیم از بحثهاى مطرح در زمینه ((جهانى شدن)) - ضمن ارائه چشم اندازى از آن - پلى براى فهم و درک ((حکومت جهانى مهدوى)) بزنیم و در اثبات و تقویت ((نظریه بى بدیل مهدویت)) تلاش کنیم. وضعیت کنونى جهان، با ضعفها و قوّتها، نقاط مثبت و منفى، نظریهها و آرمانها، خواستهها و نیازها و طرحها و برنامهها، بهترین و روشنترین دلیل و برهان، بر اثبات ضرورت حکومت جهانى مهدى(عج) و نیاز به آن است؛
یعنى، نظریات ارائه شده درباره ((جهانى شدن)) و تصمیمگیرىها، برنامهریزىها و راهکارهاى عملى در این رابطه، مىتواند فهم و درک ما را از ((مهدویت)) آسان کند؛ حقیقت آیات و روایات ((ظهور منجى)) را بهتر تبیین نماید؛ نیاز و احتیاج بشر به حکومت مقتدر و عدالت گستر را تعمیق بخشد؛ زمینه را براى ظهور او فراهم سازد؛ سطح آگاهى و بینش مردم را بالا برد؛ آنان را آماده پذیرش دولت کریمه و حکومت جهانى او گرداند؛ ((عصر موعود)) را بهتر نشان دهد و ((اندیشه مهدویت)) را فراگیر و جهانى کند.
حکومت جهانى مهدى(عج)، خط بطلانى بر انواع گوناگون حکومتها، نظریات، برنامهها و طرحهاى ارائه شده در عرصه جهانى است؛ به طورى که تمامى این نظریات و حکومتها، امتحان خود را پس خواهند داد و مردم به پوچى، ضعف و بطلان آن پى خواهند برد و با آغوش باز، پذیراى ((دولت مهدوى)) خواهند بود؛ چنان که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: ((امر ظهور واقع نمىشود، مگر بعد از آن که هر طبقهاى به حکومت برسند و دیگر طبقهاى در روى زمین باقى نباشد که حکومت نکرده باشد؛ تا دیگر کسى نتواند ادّعا کند که اگر زمام امور به دست ما مىرسید، ما عدالت را پیاده مىکردیم! آن گاه حضرت قائم(عج) قیام کرده، حق و عدالت را پیاده مىکند)) .(5)
مشکلات دائمى جهان (جنگها، عداوتها، کینهها، نابرابرىها، نابسامانىها، ظلمها و ستمها)؛ نیازها و احتیاجات ضرورى بشر (در زمینه اقتصاد، سرمایهگذارى، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادى و معنوى و ...)؛ الزامات و بایستههاى جهان (در زمینه همگونگى و نزدیکى فرهنگها، علوم، افکار و اندیشهها، تربیتاخلاقى و...)؛ ایدهها و آرمانهاى همیشگى همگان (صلح، دوستى، عدالت، نیکى، آرامش و...)؛ تجارب گذشته انسانها (در نقص و ضعف دولتها و حکومتهاى خود، جنگها و ستیزهجویىها) و... باعث خواست و طلب آگاهانه و عاشقانه ((ظهور منجى و مصلح الهى)) از سوى بیشتر انسانها خواهد شد؛
چنان که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: ((هر جمعیتى در انتظار دولتى هستند... اما دولت ما در آخر الزمان نمایان مىگردد)).(6) نکته بدیهى و روشن این است که تصویر ((حکومت جهانى مهدوى))، به روشنى و با ذکر تمامى خصوصیات و ویژگىهاى مثبت آن، چندین قرن پیش، از سوى پیشوایان معصوم شیعه، بیان شده است.
برنامهها و فعالیتهاى دولتها و اندیشمندان در این زمینه، باعث شده که فهم و درک ما از ((دولت کریمه و جهانىتر)) حضرت ولى عصر(عج) آسان شود. اگر چند دهه پیش درباره ((جهانى شدن)) و ((حکومت جهانى)) سخن به میان مىآمد، درک و فهم و پذیرش آن براى مردم، سنگین و آگاهى و دانش آنان در این باره، اندک و محدود بود. در این صورت بحث درباره ((حکومت جهانى مهدى موعود)) خام و غیر واقعى مىنمود و زمینهسازى براى پذیرش و باور داشت آن، مشکل به نظر مىرسید. اما اینک به راحتى مىتوان، در این باره و ویژگىهاى ((دولت کریمه))، صحبت کرد و از حقانیت و درستى آن دفاع نمود. همچنین مىتوان با بیان چارچوبهاى علمى و نظرى آن، تئورى قابل قبولى در عرصه جهانى ارائه داد.
اگر نتوانیم به درستى، ابعاد و زوایاى مختلف اندیشه ((مهدویت)) را در عصر حاضر بازگو کنیم و نسبت و ارتباط آن را با ((جهانى شدن)) بسنجیم؛ از قافله اندیشه و گفتمان روز به دور خواهیم بود و نخواهیم توانست درک و فهم بشرى را درباره آینده درخشان جهان به خوبى شکل دهیم.
در این تحقیق و پژوهش؛ با توجّه به اهداف، مبانى و ویژگىهاى ((جهانى شدن))، ((جهانى کردن)) و ((جهانى سازى))؛ و نیز مبانى، اهداف و ویژگىهاى ((دولت کریمه مصلح موعود))، در صددیم رابطه آنها را - هر چند به طور خلاصه - مورد پژوهش قرار دهیم و این مطلب را روشن کنیم که روند و پروسه ((جهانى شدن))، مىتواند، پیش زمینه و مقدمهاى براى تشکیل دولت فراگیر حضرت مهدى(عج) باشد.
بخش یکم. جهانى شدن، جهانى کردن و جهانى سازى
همان گونه که پیشتر گفته شد، کلید واژه اساسى بحثها و نظریات غالب در جهان معاصر، ((جهانى شدن)) است. ((جهانى شدن)) به این معنا است که تحوّلى در جهان جریان دارد و نشانگر فرآیندى است که در آن اقتصاد، فرهنگ، سیاست و کارگزاران این امور، جهانى مىشوند و در عرصه جهانى ظهور و بروز مىیابند. ((جهانى شدن)) نشانگر یک تحوّل اجتماعى گسترده و فرآیندى است که بنیاد جامعه را تغییر داده، یک تحوّل تاریخى به وجود مىآورد.
1- پیدایش ((جهانى شدن))
اصطلاح ((جهانى شدن)) در گذشته به عنوان یک اصطلاح جدّى و جا افتاده علمى، کمتر مورد توجّه و کاربرد بود و به طور عمده از اواسط دهه 1980 به عنوان یک اصطلاح علمى، مورد استفاده قرار گرفت. به نظر رابرتسون مفاهیم جهانى شدن، بیشتر پس از انتشار کتاب مارشال مک لوهان تحت عنوان ((اکتشافاتى در ارتباطات)) در سال 1960 مورد توجّه واقع شد (نظریه دهکده جهانى). جهانى شدن در حقیقت یکى از مراحل پیدایش و گسترش تجدّد و سرمایه دارى جهانى است که سابقه آن، به قرن پانزدهم باز مىگردد.
((پل سوئیزى)) درباره جهانى شدن و روند تدریجى آن مىنویسد: ((جهانى شدن، یک وضعیت یا یک پدیده (نو ظهور) نیست؛ بلکه یک روند است که براى مدتى بسیار طولانى، جریان داشته است. در واقع از زمانى که سرمایه دارى، به عنوان یک شکل قابل دوام جامعه انسانى، پا به جهان گذاشت؛ یعنى، از چهار یا پنج سده پیش تا کنون، جهانى شدن هم جریان داشته است...)).(7)
((جهان گسترى)) قدمت طولانى در تاریخ دارد و اشخاص، دولتها و مکاتب بسیارى (چون کورش، اسکندر، رومیان، مارکسیسم، سرمایهدارى و...) در صدد جهانى کردن حکومت یا اندیشه خود بودند. ادیان الهى نیز همواره ادعاى جهان شمولى داشتند و خود را محدود به یک زمان و مکان خاصّى نمىکردند. این پدیده به طور نامنظم از طریق توسعه امپراتورىهاى مختلف قدیمى، غارت و تاراج، تجارت دریایى و نیز گسترش آرمانهاى مذهبى، تحوّل یافته است. توسعه خطّى ((جهانى شدن)) - که ما امروز شاهد آن هستیم - در قرون پانزده و شانزده؛ یعنى، آغاز ((عصر جدید)) شروع شد.
((جهانى شدن)) - یا یک مفهوم بسیار شبیه به آن - ابتدا در توسعه ((علوم اجتماعى)) نمایان شد. سن سیمون دریافت که: ((صنعتى شدن))، عامل پیشبرد ((رفتارهاى مشابه)) در درون فرهنگهاى متنوع اروپایى بوده است. استدلال وى این است که تسریع چنین فرآیندى، مستلزم نوعى انترناسیونالیسم جهانى، مبتنى بر ((انسانیت)) است. دورکیم و وبر نیز این مباحث را از زمینههاى اجتماعى آن پى گرفتند. مارکس، به صورتى بسیار صریح و روشن، به تئورى جهانى کننده ((نوگرایى)) معتقد بود (بازار جهانى و...).
اما به نظر مالکوم واترز ریشههاى اصلى نظریه جهانى شدن نه از آثار جامعهشناسان؛ بلکه از نظریات عدهاى از نظریه پردازان بازار نیروى کار درکالیفرنیا سرچشمه گرفته است؛ دانشمندانى نظیر کِر، دانلوپ، هاربى سان و مىیرز، نظریه ((ادغام بین جوامع)) را مطرح مىکنند که داراى دو جنبه است: 1. جوامع صنعتى در مقایسه با جوامع غیر صنعتى، به یک دیگر شبیهتراند؛ 2.
فرایند صنعتى شدن، گرچه در جوامع مختلف، متفاوت است؛ اما این جوامع در گذر زمان، به طور فزایندهاى، به هم شبیه خواهند شد. نیروى محرّکه این جوامع، همان ((منطق نظام صنعتى)) است. آنان به این نتیجه رسیدند که: ((جامعه صنعتى، یک جامعه جهانى است))؛ زیرا علم و تکنولوژى - که بنیان اصلى این جوامع را تشکیل مىدهند - خود یک زبان مشترک جهانى دارند.(8) بر این اساس تکنولوژىهاى تولید کالا، شباهتهایى میان جوامع ایجاد مىکنند و لذا خصلت ((اقتصادى)) به ((جهانى شدن)) مىدهند؛ چنان که برخى از نویسندگان به این نتیجه رسیدند که: ((دنیا به دوره تمدن جهانى وارد مىشود)).
این تغییر و تحوّلات تا کنون ادامه دارد و جهان را در سیطره خود گرفته است. ((جهانى شدن)) با این که در ابتدا از اقتصاد شروع شد و مهمترین مشخّصه آن نیز اقتصادى بود و باراکلو استدلال مىکند که این تحوّل را باید اقتصادى دانست؛ نه سیاسى و یا فرهنگى؛ اما بعدها به سمت فرهنگ و سیاست نیز کشیده شد و منظر و چشم اندازهاى مختلفى را در این زمینه ایجاد کرد.
از نظر رابرتسون - پرنفوذترین نظریهپرداز در زمینه جهانى شدن فرهنگى - در روند تحوّل و تکامل پیدایش نظام جهانگیر، چند مرحله (جنینى، آغاز، خیز، تعارض و عدم قطعیت) وجود دارد. وى درباره مرحله ((خیز)) مىنویسد: ((در این مرحله (از 1870 تا 1925) مفهوم جامعه ملّى، به درستى جا مىافتد و مفاهیم جهانى و جهانگیر، مطرح مىشود... تحوّلات این دوره عبارت است از: پذیرش جوامع غیر اروپایى در جامعه بینالملل؛ پردازش و تنظیم اندیشههاى بشریت (رسمیت یافتن مفهوم بشریت)؛
افزایش شکلهاى جهانى ارتباطات، ظهور جنبشهاى دینى گسترده؛ رقابتهاى جهانى (نوبل، المپیک و...)؛ پذیرش جهانى تقویم واحد؛ ازدیاد شکلهاى ارتباطات جهانى؛ پیدایش نخستین رمانهاى جهانى، ایجاد جامعه ملل؛ جهانى شدن محدودیتهاى مهاجرت و...)).(9)
2- تعاریف ((جهانى شدن))
1 . جیمز. ان، روزه نا در تعریف ((جهانى شدن)) مىنویسد: ((روندى نو که فعالیتها و امور مهم را از خاستگاههاى ملّى قدرت، به عنوان پایههاى دیرینه حیات اقتصادى، سیاسى و اجتماعى، فراتر مىبرد)).(10)
چنانچه فرض شود ویژگى عمده این بعد از تغییرات، دگرگونى در عادتها و هنجارها است؛ عبارت ((جهانى شدن)) را مىتوان به ((آن چیزى)) اطلاق کرد که دل مشغولى نوع بشر در مورد محدودیتهاى سرزمینى و ترتیبات سنتى نظام دولت کشورها را دگرگون مىسازد.
2 . گیدنز در رساله ((پیامدهاى مدرنیته)) مفهوم ((جهانى شدن)) را وارد نظریه اجتماعى اش مىکند و آن را ((تقویت مناسبات اجتماعى جهانى که محلهاى دور از هم را چنان به هم ربط مىدهد که هر واقعه محلّى، تحت تأثیر رویدادى که با آن فرسنگها فاصله دارد، شکل مىگیرد و بر عکس)) تعریف مىکند.(11)
از نظر وى ((این پدیده، مجموعهاى از انتقال در حوزه زندگى، عواطف و روابط انسانها با یکدیگر است... . موضوع جهانى شدن، روابط عاطفى افراد و زندگى شخصى آنها و روابط محلّى و منطقهاى است که به سراسر جهان کشیده است؛ نه صرفاً یک مسأله اقتصادى)).(12)
3 . به گفته اپادورایى: ((جهان گرایى در بهترین وجه، به عنوان مجموعهاى از جریانهاى اطلاعات، تصاویر، مسائل مالى، مردم و فن آورى هایى شناخته مىشود که ممکن است به طور فرضى، اقدامات ساختارهاى قدرت از قبیل دولت - ملّتها را متوقف کند یا تسهیل بخشد)).(13)
4 . به گفته هال و رابینز، جهانى شدن، صرفاً به منزله تحمیل یک نظم جهانى واحد، یا کارکرد فرهنگى (مثل غربگرایى) نیست؛ بلکه فرایندى است که موقعیتهاى فرهنگى و اجتماعى تازه به وجود مىآورد. به گفته ((فیدر ستون))، این جا محیط وحدت آفرینى است که در آن تنوع هم مىتواند وجود داشته باشد)).(14)
5 . در یک تعریف دیگر آمده است: ((جهانى شدن، تشدید روابط اجتماعى در سرتاسر جهان که مکانهاى دور از هم را چنان به هم مرتبط مىسازد که اتفاقات هر محل، زاده حوادثى است که کیلومترها، دورتر به وقوع مىپیوندد و برعکس)).(15)
این تعاریف عمدتاً ناظر بر روند و پروسه ((جهانى شدن)) است و تقریباً نگاهى مثبت به آن تلقّى مىشود. البته همه نظریه پردازان و نویسندگان، یکسان نمىاندیشند و هر کدام از زاویه خاصى به موضوع ((جهانى شدن)) مىنگرند. هم اکنون در مورد این مفهوم، اتفاق نظر چندانى وجود ندارد و تعابیر و برداشتهاى متفاوتى از آن ارائه مىشود؛ لذا برخى از صاحب نظران مدعىاند که اصطلاح جهانى شدن، ((اصطلاحى مبهم و نا شفاف)) است. علّت این امر، مىتواند به جهت عدم تفکیک صحیح میان پروسه ((جهانى شدن)) با پروژه ((جهانى کردن)) باشد.
در این راستا، عبارات و مفاهیم ((جهانى گرایى، جهانى بودن، جهانگسترى، جهانىسازى، دهکده جهانى، نظم نوین جهانى، جهان واحد، جهان رها شده، جهانشمولى، اتحاد بزرگ، سامان جهانى، جهان وطنى، همگرایى فرهنگى جهانى، نجات کره زمین، جهانى کردن، صحنه جهانى و...)) مطرح شده است. نویسندگان و اندیشمندانى چون آلوین تافلر (موج سوّم)؛ فرانسیس فوکویاما (پایان تاریخ)، ساموئل هانتیگتون (برخورد تمدّنها)؛ آلدوس هاکسلى (دنیاى شگفتانگیز نو)؛ جرج اورول (حکومت واحد جهانى)؛ امانوئل والرستین (تأثیر فرهنگ در نظام جهانى) و... از نظریهپردازان مهم در عرصه ((جهانى شدن)) و ((جهانى سازى)) هستند که ذکر نظرات آنان در این نوشتار نمىگنجد.
در هر حال مىتوان تعریف زیر را - بدون توجّه به پروسههاى جهانى کردن و جهانى سازى - از ((جهانى شدن)) ارائه داد: ((جهانى شدن، فرآیندى است که تمامى عرصههاى فرهنگ، سیاست، اقتصاد و اجتماع را در هم مىنوردد و جوامع انسانى را از جنبههاى مختلف به یکدیگر نزدیک و مرتبط و مؤثر بر هم مىسازد و مرزها و موانع اعتبارى گذشته را از میان بر مىدارد)).
3- ماهیّت و مبانى ((جهانى شدن))
براى تبیین مفهوم و ماهیّت جهانى شدن، ناچاریم به طور دقیق آن را بررسى کنیم و تقسیم بندى نوینى از آن ارائه دهیم. به نظر مىرسد در این رابطه با سه وجه مهم، اساسى و گاهى متمایز از هم، روبهرو هستیم که به اشتباه یا تسامح، به هر سه عنوان ((جهانى شدن)) اطلاق مىگردد:
1. روند و پروسه جهانى شدن (فرایندى طبیعى و تدریجى)؛ (Globalization)
2. پروژه و برنامه جهانى کردن (غربى سازى)؛ (Westernization)
3. پروژه جهانى سازى (آمریکایى سازى)؛ (Americanization=globalism)
((جهانى شدن))، یک روند و حرکت تدریجى، طبیعى و تکاملى را طى کرده و در عصر جدید، به مراحل بالایى از بالندگى و شکوفایى علمى، اقتصادى و تکنولوژیکى دست یافته است. به عبارت دیگر روند ((جهانى شدن))، دستاورد مهم تمدّن، علم و فنّ آورى بشر است و تا حدودى ذاتى و لازمه زندگى بشر و امرى فطرى است که باعث نزدیکى انسانها به یکدیگر و استفاده بیشتر از مواهب جهان است (هر چند ممکن است کارگزاران و عوامل مختلفى داشته باشد). جهانى شدن به معناى ((عالمى شدن)) است؛
یعنى، کسانى که در کره زمین زندگى مىکنند، به همه ابزار و وسایل رفاه، پیشرفت، آسایش، امنیت و... دسترسى داشته باشند. اما همین روند طبیعى، در حرکت رو به رشد و تکاملى خود، شاهد دست اندازى و دخل و تصرّف قدرتهاى اقتصادى و سیاسى بزرگ، بوده و در بعضى موارد، در خدمت منافع و آمال آنها قرار گرفته است (جهانى کردن). به عبارت روشنتر، قدرتهاى پیشرفته غربى و صاحبان شرکتهاى بزرگ اقتصادى و تجارى و... این روند را در خدمت منافع خود گرفتهاند و به نوعى خود را بر این فرایند طبیعى، تحمیل کرده و حتّى در مسیر حرکت آن، انحراف ایجاد کردهاند.
جهانى کردن (غربى سازى)
روند جهانى شدن
جهانى سازى (آمریکایى سازى)
پروژه ((جهانى سازى)) نیز دقیقاً همان آمریکایى سازى و تحت سلطه قرار دادن کلّ جهان، از سوى ایالات متحده امریکا است و امرى کاملاً متمایز با روند ((جهانى شدن)) است. البته به علّت در هم تنیدگى این سه چشم انداز، مجبوریم در این نوشتار، هر سه را در کنار هم مورد توجّه قرار دهیم.
((جهانى شدن)) بر ایجاد جهانى با ارزشهاى مشترک و احترام به مبانى فرهنگى دیگران و ((جهانى سازى)) و ((جهانى کردن)) بر ساخت جهانى با ارزشها و هنجارهاى مشترک و خالى از هر گونه تفاوت و تمایز در همه عرصهها تأکید مىکنند. ((جهانى کردن)) در صدد تسلّط اقتصادى و فرهنگى بر کل جهان و بهره بردارى از آن به نفع نظام سرمایه دارى غربى است. ((جهانى شدن))، فرایندى است گریزناپذیر که شکل تکامل یافته پیشرفتهاى بشرى در حوزههاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى است.
اما ((جهانى سازى))، فرایندى است که مشخّصاً در راستاى تأمین منافع و نیز مسلّط کردن ارزشهاى مورد نظر قدرت برتر در عرصه جهانى، بر سایر دولتها و ملّتها است. گروهى از اندیشمندان بر این مسأله تأکید دارند که فرایند ((جهانى شدن)) یک واقعیت است و پروژه ((جهانى کردن)) و ((جهانى سازى))، حاکى از ایدئولوژى و راهبرد برخورد با فرایند ((جهانى شدن)) است.(16)
بر این اساس ماهیت و مبانى سه منظر و چشم انداز یاد شده، عبارت است از:
1. فرایند ((جهانى شدن))؛ درباره چیستى و ماهیّت جهانى شدن توضیحاتى چند داده شد؛ اما درباره مبانى آن گفتنى است که همواره و در طول تاریخ، ایدهها و آرمانهاى بشرى، در صدد رسیدن به ((جامعه جهانى)) و اتحاد - نه یکپارچگى - بوده و بیشتر ناشى از احتیاجات و نیازهاى فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى بشر بوده است؛
یعنى، احساس مىکرده که با نزدیکى و ارتباط جوامع جهانى با یکدیگر، بهتر مىتواند خواستهها و نیازهاى معنوى و مادى خود را تأمین کند. مبناى دیگر آن را نیز مىتوان در ((فطرت)) و ((گوهر)) انسانها دانست. آنان فطرتاً تمایل به نزدیکى، اتحاد، شناخت یکدیگر، بر قرارى ارتباطات فکرى و فرهنگى و دوستى با هم دارند. قرآن مىفرماید: ((یا ایّها النّاس اِنّا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا)).(17) اما متأسفانه این تمام قضایاى جهانى شدن نیست؛ زیرا این روند، پیوندهایى با سرمایه دارى جهانى برقرار کرده و از این جنبه دچار کاستىها و کژ تابىهایى شده است.
2. پروژه ((جهانى کردن))؛ گفتنى است که این پروژه عمدتاً اقتصادى و فرهنگى است؛ هر چند در گذشته بیشتر جنبه اقتصادى و نظامى داشت و مبناى اصلى آن در سرمایه دارى؛ یعنى، سود و منفعت بیشتر نهفته است.
در مقدّمه کتاب ((دام جهانى شدن)) آمده است: ((جهانى شدن، بدون تردید بارزترین وجه تمایز اقتصاد دیروز و امروز است. گسترش روز افزون سازمانهاى اقتصادىِ بینالمللى و اتحادیههاى اقتصادى منطقهاى (نظیر آسه آن، نفتا و اکو)، ادغام بازارهاى مالى، اتحاد پولى کشورهاى اروپایى، ادغام بانکهاى بزرگ جهان و تأسیس سازمان تجارت جهانى و در پى آن آزاد سازى تبادل کالا و نقل و انتقال سرمایه بین کشورها و ادغام شرکتهاى تولیدى بزرگ، همه از مظاهر ((جهانى کردن)) اقتصاد است.
البته جهانى شدن، پدیدهاى صرفاً اقتصادى نیست؛ اما اقتصاد با اهمیّتترین بعد آن است؛ زیرا در نظام سرمایه دارى - که سوداى رهبرى جهان کنونى را در سر دارد - سیاست و فرهنگ، تا حد بسیارى، تحت تأثیر سیاست گذارىهاى اقتصادى قرار دارد.(18) پس جهانى کردن اقتصاد، به دنبال تحوّل عمیق سرمایه دارى و حاکمیت نظام سلطه و مبادله نامتوازن صورت مىپذیرد. این پروژه، اوج پیروزى سرمایه دارى جهانى و حاکم شدن رقابت بىقید و شرط در سراسر گیتى است.
3. جهانى سازى؛ جهانى سازى، جنبه نظامى، سیاسى و حتّى اقتصادى پروژهاى است که ناشى از سیاستها و استراتژىهاى کلان ایالات متحده امریکا است. به عبارت دیگر ((جهانى سازى)) همان ((امریکایى سازى)) است و در واقع تحمیل الگوهاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى امریکا، بر سایر کشورها است؛ همان چیزى که از آن به ((نظم نوین جهانى))، ((نظام تک قطبى)) و ((امپراتورى جهانى امریکا)) تعبیر مىشود و عمدتاً بعد از فروپاشى شوروى، مطرح شده است.
ژانگ مین گیان مىگوید: ((دولت آمریکا به مثابه تنها ابرقدرت و کشورى که تأثیرى چشمگیر در تحوّلات بین المللى دارد، به جاى تلاش براى ((جهانى شدن)) متّکى بر برابرى و احترام متقابل؛ بر آن است که ((جهانى شدن)) را به ((امریکایى شدن)) تبدیل کند. هدف امریکا از این تلاش، مشابه هدف سنتى آمریکا در لیبرالیزه کردن اقتصاد و دموکراتیزه کردن سیاست جهانى است که همان تعمیم دادن نظام سیاسى و ارزشهاى امریکایى، در سراسر جهان است.
در پدیده ((جهانى شدن)) هیچ نکته تازهاى جز تأکید آمریکا بر تحقّق اهداف خود، در شرایط بسیار مساعدى که جهانى شدن پدید آورده است، چشم نمىخورد)).(19)
با توجّه به دو منظر یاد شده و ارتباط مستقیم آنها با ((سرمایهدارى))، اساس پروژههاى ((جهانى کردن)) و ((جهانى سازى)) را باید در سود بیشتر، رفاه، مادى گرایى، خروج از بحران و... جست و جو کرد. به عبارت دیگر مبناى اصلى این دو برنامه، ((سرمایه دارى)) است که اساس آن هم در ((سود بیشتر و منفعت فزونتر)) نهفته است.
به نظر دنیس رانگ: ((سرمایه دارى مجموعهاى است پیچیده از ویژگىهایى که به یکدیگر وابستهاند. مهمترین این ویژگىها، تعیین قیمت از سوى بازارهاى آزاد و تولید کالا با هدف ((کسب سود)) است و ابزار حفظ آن نیز در روابط میان سرمایه خصوصى و طبقهاى از کارگران مزد بگیر است که آزاد اما فاقد مالکیت هستند)).(20)
مبناى دیگر این دو پروژه، ریشه در افکار و آراى سیاسى غرب در رابطه با انسان و جهان دارد. بر این اساس، لیبرالیسم، اومانیسم، سکولاریسم، ماتریالیسم و... مىتوانند مبانى سیاسى و فرهنگى این دو را تشکیل دهند. از آنجا که غربىها نسبت به انسان، دیدى مادى، دنیوى و خود محورانه دارند؛ سعى مىکنند که برنامهها و راهبردهاى خود را نیز به این سمت بکشانند و همه چیز را در اختیار و خدمت خود در آورند؛ هر چند در اتخاذ خط و مشىها، راهبردها و تاکتیکها، مواضع و رفتارهاى جداگانه و متفاوتى دارند.
4- رهیافتها، داعیه داران و اهداف
با توجّه به بحثهاى نظرى و اقدامات عملى در - در هر سه چشم انداز یاد شده، - مىتوان جریانها و داعیهداران ((جهان گرایى)) و اهداف آنها را در سه محور و رهیافت اساسى زیر دسته بندى کرد:
1. رهیافت اقتصادى؛ 2. رهیافت فرهنگى؛ 3. رهیافت سیاسى.
1. رهیافت اقتصادى
مهمترین و تاریخىترین بعد جهانى شدن، ((اقتصاد)) است. در این جا جهانى شدن تولید، توزیع، نیروى کار، تکنولوژى و صنعت، سرمایه و پول، سود و بهره زیاد و... در چهارچوب تقسیم کار بین المللى مد نظر است.
در این رهیافت، مکاتب، سازمانها و قدرتهاى زیر نقش اساسى دارند:
- نظام سرمایه دارى، با به کارگرفتن عوامل تولید و توزیع کالاها، خدمات، امکانات، تکنیکهاى ارتباطى و اطلاعاتى براى هر چه گستردهتر کردن حوزههاى فعالیت اقتصادى و فراگیر ساختن آن در سراسر کره زمین. بر این اساس کشورهاى صنعتى بزرگ (به خصوص هفت کشور صنعتى دنیا)، فعالیتهاى گستردهاى را در رابطه با جهانى شدن صنعت و سرمایه براى رسیدن به سود بیشتر و رهایى از بحران نظام سرمایهدارى داشتهاند. (پروژه جهانى کردن)
- شرکتهاى چند ملیّتى و مؤسسات بزرگ مالى و اعتبارى، از کارگزاران مهم پروژه ((جهانى کردن)) اقتصاد هستند که در زمینههاى خدمات مالى، اعتبارى، توزیع، صادرات و با هدف کسب درآمدهاى فراوان و تحت سیطره قرار دادن منابع اقتصادى جهان، فعالیتهاى گستردهاى در کل جهان دارند.
- برخى از سازمانهاى بین المللى (صندوق بین الملل پول، سازمان تجارت جهانى و بانک جهانى)، از پیش قراولان اقتصادى ((جهانى شدن)) مىباشند و هدف خود را رفع فقر و نابرابرى از جهان و تقسیم سود و سرمایه مناسب(!) در همه جاى دنیا مىدانند (البته با اعتقاد به باز بودن عرصه فعالیت آزاد اقتصادى).
2. رهیافت فرهنگى
بعد مهم دیگر جهانى شدن، ((فرهنگ)) است. در این بعد، جهانى شدن ارزشهاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى هنجارهاى معنوى و دینى، هنجارهاى غربى، ترویج و اشاعه فرهنگهاى برتر و... مطرح است.
- ادیان و مذاهب بزرگ جهانى، عموماً منادى ((جهانى شمولى)) در عرضه فرهنگ، اخلاق و آیین واحد هستند و در صدد بسط و گسترش فرهنگ توحید، معنویت و دیانت در سراسر جهان مىباشند و همگان را به یکتاپرستى دعوت مىکنند.
- رسانهها و وسایل ارتباط جمعى و فن آورىهاى نوین ارتباطى و اطلاعاتى (اینترنت، تلویزیون و ماهواره و...)، قدرتهاى برتر در عرصه ((جهانى شدن)) اطلاعات و فرهنگ مىباشند و هدف آنان اشاعه و گسترش فرهنگ، علم، هنر و... و تبلیغ کالاها و تولیدات صنعتى است. این رسانهها، هم مىتوانند در روند ((جهانى شدن)) به ایفاى نقش بپردازند و هم خود پروژه ((جهانى کردن)) و ((غربى سازى)) را پىگیرى کنند.
- برخى از نهادها و سازمانهاى زیر نظر سازمان ملل، فعالیتهاى جهانى شمولى دارند؛ یونسکو خواستار برقرارى نظم نوین جهانى در ارتباطات بود.
- هیأتهاى حاکم کشورهاى غربى، بحث جهانى شدن را به منظور اشاعه فرهنگ غرب، در سراسر جهان، مطرح مىکنند (غربى سازى جهان).
3. رهیافت سیاسى
((سیاست))، بعد دیگر و فرعى جهانى شدن است که با استفاده از پیامدها و الزامات جهانى شدن اقتصاد و فرهنگ، نقشى اساسى در تحوّلات عصر ایفا مىکند. تضعیف دولت - ملّتها، تضعیف حاکمیتهاى ملى، گسترش دموکراسى، آزادى و حقوق بشر(!) شکل و نوع حکومتها، نقش مؤثر مردم و... از مؤلفههاى این بعد به شمار مىرود.
- اسلام، تنها دینى است که ادعاى ((جهانى شدن)) در عرصه سیاست و اجتماع را دارد و شیعیان با ارائه ((نظریه مهدویت))، سهم مهمى در این زمینه دارند. هدف اسلام، تشکیل حکومت جهانى و گسترش دین در سراسر کره خاکى است (حکومت جهانى اسلام).
- قدرتهاى بزرگ - به خصوص امریکا - در صدد تشکیل حکومت جهانى و سلطه بر کل عالم هستند و به سمت هژمونى غرب و تشکیل امپراتورى جهانى پیش مىروند. امریکا و متحدان نزدیک اروپایى آن، خود را حافظ آزادى، آزادى اطلاعات، جهان آزاد و دموکراسى جهانى و نظایر آن مىدانند. اما هدف اصلى آنها تسلّط بر جهان و تشکیل حکومت واحد جهانى تحت نظم نوین جهانى است (آمریکایى سازى).
- سازمانها و نهادهاى بین المللى (سازمان ملل، شوراى امنیت و...) از فعّالان و برنامه ریزان ((جهانى شدن)) در بعد سیاسى و اجتماعى هستند و اکثر دولتهاى جهانى نیز با پیوستن به این سازمان، حضور فعّالى در عرصههاى حقوق بشر، صلح و امنیت جهانى، حفظ محیط زیست و... دارند.
- دانشمندان و نظریه پردازان علوم سیاسى و امور بین الملل و برخى از مکاتب سیاسى، از پیشگامان ارائه بحثهاى ((جهانى شدن)) هستند که هدف برخى تحقّق بخشیدن به آرزوى بشر در ((آزاد سازى جهان)) (جهانى شدن) و هدف گروهى دیگر همراهى با سلطه گران و توجیه رفتارهاى آنها (آمریکایى سازى) است.
- مارکسیسم و حتّى فاشیسم (در شوروى و آلمان)، تا چند دهه اخیر، رؤیاى تشکیل نظام فراگیر جهانى را در سر مىپروراندند.
با توجّه به این تقسیم بندى، روشن مىشود که طیفهاى مختلفى در عرصه ((جهانى شدن)) فعّال هستند و هر یک به نوعى در صدد ارائه راه کارها، برنامهها و خطى و مشى دولتها و مردم، نسبت به ((جهانى شدن)) مىباشند. برخى از اینها در صدد ایجاد همگونگى و یکپارچگى جهاناند؛ برخى به سمت استیلا و سلطه بر کل جهان پیش مىروند؛ بعضى در صدد ارائه راهکارى براى توسعه، پیشرفت و سعادت بشر مىباشند و عدهاى نیز بر نزدیکى و اتحاد کشورها و یکسان سازى نظر دارند.
5- ویژگىهاى جهانى شدن
یک. دور نمایى از ((جهانى شدن))
جهانى شدن با اهداف بیشمارى چون رفاه بیشتر، تقسیم کار بهتر، رفع فقر و نابرابرى و... پا به عرصه بینالمللى نهاده است. اهم ویژگىها و خصایص مطرح در منابع و مآخذ موجود، براى ((جامعه جهانى)) - در قالب سه چشمانداز یاد شده - عبارت است از:
1. دورنماى فرهنگى و اجتماعى:
- یوتوپیاى جامعه جهانى از قواعد مشترکى تبعیت مىکند؛
- در آن جوامع، فرهنگها، حکومتها و اقتصادها تاحدودى به هم نزدیکتر مىشوند؛
- رویدادهاى محلّى، تحت تأثیر حوادث جهانى شکل مىگیرد؛
- رویدادهاى اجتماعى و روابط اجتماعى دور از هم، با بافتهاى محلّى پیوند مىخورد؛
- جهان به شبکهاى از روابط اجتماعى تبدیل شده است؛
- انسانها داراى خصوصیات و بینشهاى مشترک مىشوند(!)؛
- مردم، فرهنگها، جوامع و تمدنها، در تماس منظم و غیر قابل اجتناب قرار مىگیرند؛
- جهان امروز، به سوى تشکیل یک دهکده واحد جهانى پیش مىرود؛
- برنامههاى درسى مدارس، بینالمللى مىشود (آموزش و پرورش جهانى)؛
- روندهاى جهانى، مستقیم یا غیر مستقیم، وضعیت آینده بهداشت را مشخص مىکنند؛
- تجدید حیات فعلى مذهبى، از فرآیندهاى جهانى، تفکیکناپذیر است؛
- فرهنگ واحدى، تمام افراد روى زمین را در بر خواهد گرفت و جانشین تنوع نظامهاى فرهنگى خواهد شد؛
- سبک زندگى در سراسر جهان استاندارد مىشود؛
- لباس پوشیدن، عادتهاى غذایى، شکل معمارى و موسیقى، سبک زندگى شهرى (مبتنى بر تولید صنعتى) و... تحت سلطه فرهنگ مصرفى سرمایه دارى ((غربى)) قرار خواهد گرفت؛
- جهانى بودن، به معناى بدون حد و مرز بودن فرهنگ است؛
- انقلاب اطلاعاتى، پیش قراول عصر تازهاى است؛
- تمدن جدید جهان را فرا پوشانیده و همه بشریت را در خود سهیم ساخته است؛
- جهانگسترى، زبان انگلیسى را به عنوان رسانه خود به کار مىبرد.
2. دورنماى سیاسى
- جامعهاى که در آن، آخرین مرز حذف خواهد شد (مرزهاى طبیعى و جغرافیایى)؛
- دموکراسى غربى - به عنوان شکل نهایى حکومت - جهانى و نهادینه خواهد شد(!)؛
- نقش دولتها به عنوان تجسّم حاکمیت ملّى کم رنگ مىشود؛
- جهانى شدن، مسائلى چون بحران، جنگ، بى عدالتى، نابرابرى و تخریب محیط زیست را به موضوعى جهت دموکراسى جهانى تبدیل مىکند؛
- مرزهاى طبیعى و جغرافیایى از بین خواهد رفت؛
- جهانى شدن پایان نوسازى سیاسى به سبک دولت - ملت است؛
- حد و مرزهاى مجازى - به ویژه حد و مرزهاى مربوط به دولت و ملّت - درهم مىشکند.
3. دورنماى اقتصادى
- شرکتهاى عظیم و غول پیکر، نبض اقتصاد جهان (سرمایه دارى) را در دست دارند؛
- پول واحد جهانى شکل مىگیرد؛
- فقر، نابرابرى، بى کارى و... از بین خواهد رفت؛
- جهانى شدن، تصویرى از یک بازار عنان گسیخته و نوسازى (مدرانیزالسیون) بىامان را القا مىکند؛
- جهانى شدن، به عنوان نیروى همانند ساز بازار جهانى عمل مىکند؛
- اقتصاد سرمایه سالارى و لیبرالى جهانى شده و اصول اقتصاد ملّى کم رنگ خواهد شد...
و دهها ویژگى و خصیصه دیگر که براى ((جهان همگون و یک رنگ)) در چشم اندازهاى سه گانه آن ترسیم شده است. همه اینها تحت عناوین فریبنده و تظاهرآمیز زندگى بهتر، دنیاى کوچکتر، همگرایى و یکپارچگى، نجات زمین و... مطرح شده است.
دو. ویژگىهاى اصلى
ما در حال ورود به برههاى از زمان هستیم که تا کنون بدین شکل در طول تاریخ سابقه نداشته و تجربهاى کاملاً نوین و جذّاب فرا روى بشر قرار داده است. نزدیکى انسانها، فرهنگها، تمدّنها و اقتصاد جهانى به یکدیگر، در ظاهر به سود همگان و مفید براى همه است و امرى الزامى و اجتناب ناپذیر مىباشد.
این جریانى بسیار عظیم با هجمهاى بسیار وسیع است. جهانى شدن، دوره تازهاى در تمدن رایج کنونى و حاکم بر جهان است که بر اثر انقلابها و تحولات در عرصه اطلاعات و ارتباطات پیش آمده است. نویسندگان و اندیشمندان، پارهاى از ویژگىها و نشانههاى ((جهانى شدن)) را برشمردهاند که مىتوان به چند ویژگى مهم ((جهانى شدن)) اشاره کرد:
1 . فرهنگ جهانى واحد
عدهاى بر این عقیدهاند که: هنجارها، ایستارها و ارزشهاى تقریباً یکسانى، بر جوامع حاکم خواهد شد (البته با حفظ برخى از سنن و ارزشهاى محلّى و منطقهاى)، و مردم جهان، تابع یک فرهنگ واحد، برتر و غالب خواهند شد و هویت و ماهیت خود را بر آن اساس تبیین خواهند کرد. در سطح فرهنگى باید از ظهور ((جامعه مدنى جهانى)) سخن گفت.
رابرتسون مىنویسد: ((فرهنگ در نظریه نظام جهانى به ملاحظه مهمى تبدیل شده است. در واقع ما به نقطهاى نزدیک مىشویم که توجّه به فرهنگ، وجهى از نظریهپردازى در قالب نظریه نظام جهان تبدیل مىشود... عرصه جهانى در کل، نظام اجتماعى - فرهنگى است که از درهم فشرده شدن فرهنگهاى تمدنى، جوامع ملى، جنبشها و سازمانهاى درون ملى و میان ملى، خرده - جوامع و گروهها ى قومى، شبه گروههاى درون جامعهاى... ناشى شده است. به موازات پیشرفت عمومى جهانى شدن، فشارهاى متزایدى بر این واحدها وارد مىشود تا ((هویت)) خود را در رابطه با شرایط جهانى - بشرى تعریف کنند)).(21)
البته تاکنون چیزى روى نداده و احتمال وقوع آن - با وجود آداب، رسوم، سنن، فرهنگ و هنجارهاى گوناگون - در آینده نیز ضعیف است؛ اما به هرحال ایدهها و افکار عدهاى از سیاستمداران و کارگزاران جهانى شدن، بدین سمت پیش مىرود و فعالیت رسانههاى ارتباط جمعى و مطبوعات، در این زمینه تمرکز یافته است.
2 . ایدئولوژى واحد جهانى
برخى از نظریه پردازان غربى، اعتقاد دارند که به زودى لیبرالیسم غربى، سلطه خود را بر سراسر زمین تثبیت خواهد کرد و مردم جهان از مزایا و محاسن دموکراسى غربى بهرهمند خواهند شد(!!) فوکویاما اصلىترین نظریه پرداز موضوع یاد شده است. او مىنویسد: ((اندیشه لیبرال مىرود تا در پهنه کره زمین از نظر روانى، به طور واقعى تحقّق یابد. در میدان ایدئولوژى و نبرد اندیشهها، لیبرالیسم پیروز گردیده و هیچ رقیب و هماوردى در برابر خود ندارد)).
پیروزى اندیشه در فرهنگ لیبرال - دموکراسى به معناى آن است که زمینه منازعه تاریخ ساز از میان رفته و به عبارت فوکویاما، تاریخ به اتمام رسیده است: ((محتملاً آنچه ما شاهد آن هستیم، نه فقط پایان جنگ سرد؛ بلکه پایان تاریخ است؛ نقطه پایان تحوّل ایدئولوژى و تئورى "برخورد تمدّنها" بشریت و جهانى شدن دموکراسى غربى، به عنوان شکل نهایى حکومت)).(22)
این نظریه امروزه، پایه و اساس آمریکایىسازى جهان قرار گرفته است؛ چنان که خود وى مىگوید: به نظر من ((جهانى شدن، همان امریکایى شدن است؛ چرا که امریکا از برخى جهات، پیشرفتهترین کشور سرمایهدارى در جهان امروز است و همین طور نهادهاى آن، نمایانگر پیشرفت و توسعه منطقى نیروهاى بازار است... قطعاً امریکایى شدن با جهانىشدن یکى است(23)!!))
از طرف دیگر اکنون شاهد حرکت جهان شمول ارزشها و نهادهاى سیاسى - اجتماعى غربى، در تمام جهان و تحت لواى ((جهانى شدن)) هستیم که در واقع از طریق آن، زمینه سلطه کامل کشورهاى غربى بر جهان فراهم مىآید (غربى سازى). مانع عمده و اصلى این حرکت، بیدارى و روشنفکرى مسلمانان و رشد و بالندگى جنبشها و حرکتهاى اسلامى است که روز به روز فراگیر مىشود و لیبرالیسم غربى را به چالش اساسى مىکشاند. همچنین با ارائه نظریه ((مردم سالارى دینى)) از سوى ایران، انحصار و یکه تازى نظریات غربى، زیر سؤال رفته است. بر این اساس احتمال استقرار ایدئولوژى واحد جهانى، مشکل به نظر مىرسد و در صورت تفوّق احتمالى آن، جهان دچار چالشها و گسستهایى عظیم خواهد شد.
3 . ارتباطات جهانى
یکى از ویژگىهاى این پدیده، گسترش اطلاعات و ارتباطات جهانى در عرصه رسانهها، ماهواره، تلفن، اینترنت و... است که نکات مثبت و منفى زیادى در آن وجود دا
ارسال نظر