به گزارش پارس به نقل از فارس، بحث ((جهانى شدن)) یکى از مفاهیمى است که در دهه پایانى قرن بیستم، بسیارى از جریانات و پدیده‏ها را تحت الشعاع قرار داده و به بحث روز تبدیل شده است. در عین حال شیعه با ارائه نظریه حکومت جهانى حضرت مهدى(عج)، بحث جهانى بودن این حکومت را به صورت دقیق و پیش‏تر مطرح کرده است.
در این نوشتار، ضمن ارائه مبانى، تعاریف، ویژگى‏ها و نشانه‏هاى ((جهانى شدن))؛ به مبانى، اهداف، ویژگى‏ها و برنامه‏هاى ((حکومت جهانى حضرت مهدى(عج))) اشاره شده است. همچنین مقایسه‏اى بین آنها صورت گرفته و وجوه برتر حکومت جهانى مهدوى بیان شده است.
وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ(1) 
امروزه دنیا، شاهد تحوّلات و دگرگونى‏هاى گسترده و شگفت‏آورى، در عرصه اقتصاد، ارتباطات، فرهنگ، سیاست، معاهدات و امور بین‏الملل، در راستاى ((جهانى شدن)) است. شالوده افکار و اندیشه‏هاى سیاسى، سمت و سوى تعهّدات و تصمیم‏گیرى‏هاى بین‏المللى، ماهیت برنامه‏هاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى دولت‏ها، ادبیات و فرهنگ غالب جوامع، جهت‏گیرى سرمایه گذارى و خدمات اعتبارى و مالى، شبکه ارتباطات و انفورماتیک و... به تدریج، بر اساس ((جهانى شدن))، ((جهانى سازى)) و ((جهانى کردن)) شکل مى‏گیرد و پیوستگى و یکپارچگى میان آنها بیشتر مى‏شود.
قطعى و روشن است که اینک، یکى از نظریات مهم در عرصه بین‏الملل، ارتباطات، فرهنگ، اقتصاد و سیاست، ((جهانى شدن)) است. حتى مى‏توان گفت که: ((از یک لحاظ، نظریه ((جهان گرایى)) (جهانى شدن) نظریه‏اى بلامنازع است. تحوّلات صورت گرفته در ابزار و شیوه‏هاى ارتباطات و جابه‏جایى‏هاى منابع و مردم، آشکارا مى‏توانند بر انهدام حد و مرزهاى اجتماعى، تأثیر گذاشته؛ همبستگى و یکپارچگى بیشترى را موجب گردند. این فرایندها، از قرن‏ها پیش وجود داشته است)).(2)
پدیده جهانى شدن، رویدادى ناگهانى و جدید نیست؛ بلکه از گذشته - به شکل‏هاى مختلف - وجود داشته و اکنون سرعت آن بیشتر شده است. گسترش ارتباطات جهانى، به واسطه پیشرفت‏هاى فنّى، افزایش نهادهاى سیاسى، اقتصادى و تجارى بین المللى، پیدایش سازمان‏هاى صنعتى و مالى چند ملیتى و افزایش قدرت بازارهاى ارزى، به عنوان اجزاى اصلى فرایند جهانى شدن است.

تأسیس سازمان ملل متحد(1945)، انتشار نظریه دهکده جهانى مارشال مک لوهان (1965)، انتشار نظریه موج سوّم آلوین تافلر (1978)، پایان جنگ سرد (1989)، اتّحاد پولى یازده کشور اروپایى (1998)، گسترش روز افزون سازمان‏ها و اتحادیه‏هاى اقتصادى (نظیر آسه آن، نفتا و اکو)، ادغام بازارهاى مالى، ادغام بانک‏هاى بزرگ جهان، تأسیس ((گات)) )GAT( و درپى‏آن ((سازمان تجارت‏جهانى)) )WTO( در 1995 و... همگى از پیش زمینه‏هاى بروز پدیده جهانى شدن است که هرچه زمان پیش‏تر مى‏رود، شدّت وقدرت‏آن بیشتر مى‏شود.
شایان گفتن است که در این زمینه، رشد و پیشرفت شگفت‏انگیز فنّاورى، در زمینه‏هایى مانند حمل و نقل و رایانه و انقلاب انفورماتیک در دهه 1980، بسیار تأثیرگذار بوده است.(3) با توجّه به این مطلب، ابعاد گسترده و گوناگون ((جهانى شدن))، براى ما آشکار مى‏شود و حتّى پى مى‏بریم که ((جهانى شدن)) چیزى، یکپارچه، واحد و یکسان نیست؛ بلکه ما با ((جهانى شدن))ها و ابعاد گوناگون آن روبه‏رو هستیم و خود جهانى شدن نیز امرى متفرّد، یک شکل و یکسان نمى‏باشد و با یک نوع ((جهانى شدن)) روبه‏رو نیستیم.


جهانى شدن، مبین نوعى جهان بینى و اندیشیدن درباره جهان، به عنوان یک منظومه کلان و به هم پیوسته است. به قول برخى از متفکّران: ((جهانى شدن یک گزینه انتخابى نیست که شما اراده کنید آن را بپذیرید یا خیر؛ بلکه کاروانى است که هم زمان، در همه شاهراه‏هاى دنیا، به سرعت در حال حرکت است و کشورها نیز توان متوقف کردن آن را ندارند و مانند خاشاکى، در مقابل سیل برده خواهند شد... پیام بازیگران عرصه جهانى شدن نیز آن است که نیروهاى اقتصادى و دانش فنى، به سمت همگونى و یکدستى، در اشکال سیاسى، اقتصادى و رفتارهاى دولتى پیش خواهند رفت...)).(4)

به این ترتیب، جهانى شدن آینده‏اى را نشان مى‏دهد که در آن تصمیمات سیاسى و اجتماعى، در مقیاس جهانى، ناگزیر بر ساخت‏هایى مبتنى خواهد شد که بتواند با پیچیدگى‏هاى وضعیت جهانى، هماهنگ شود: یک دستگاه پیچیده مدیریت و یک بازار بسیار منعطف و پویا که ضمن صرف نظر کردن از مشارکت مستقیم شهروندان، صرفاً با تلقى آنها به عنوان مشترى و مصرف کننده، مى‏تواند با کارآیى هر چه بیشتر عمل کند.


به علّت وقوع این تغییرات و تحوّلات گسترده و ژرف در جهان و اهمیت و جذّابیت موضوع ((جهانى شدن))، نمى‏توان آن را نادیده گرفت و از بحث و گفت و گو درباره آن چشم پوشید. الان مدعیان و نظریه پردازان ((جهانى شدن)) رو به فزونى نهاده است. شیعه نیز با ارائه نظریه ((حکومت جهانى حضرت مهدى(عج))) در طول قرن‏ها و سال‏هاى متمادى، داعیه دار اصلى جهان شمولى در عرصه‏هاى فرهنگى، سیاسى و... بوده است.
با توجّه به این مطالب، در این نوشتار بر آنیم که بتوانیم از بحث‏هاى مطرح در زمینه ((جهانى شدن)) - ضمن ارائه چشم اندازى از آن - پلى براى فهم و درک ((حکومت جهانى مهدوى)) بزنیم و در اثبات و تقویت ((نظریه بى بدیل مهدویت)) تلاش کنیم. وضعیت کنونى جهان، با ضعف‏ها و قوّت‏ها، نقاط مثبت و منفى، نظریه‏ها و آرمان‏ها، خواسته‏ها و نیازها و طرح‏ها و برنامه‏ها، بهترین و روشن‏ترین دلیل و برهان، بر اثبات ضرورت حکومت جهانى مهدى(عج) و نیاز به آن است؛

یعنى، نظریات ارائه شده درباره ((جهانى شدن)) و تصمیم‏گیرى‏ها، برنامه‏ریزى‏ها و راه‏کارهاى عملى در این رابطه، مى‏تواند فهم و درک ما را از ((مهدویت)) آسان کند؛ حقیقت آیات و روایات ((ظهور منجى)) را بهتر تبیین نماید؛ نیاز و احتیاج بشر به حکومت مقتدر و عدالت گستر را تعمیق بخشد؛ زمینه را براى ظهور او فراهم سازد؛ سطح آگاهى و بینش مردم را بالا برد؛ آنان را آماده پذیرش دولت کریمه و حکومت جهانى او گرداند؛ ((عصر موعود)) را بهتر نشان دهد و ((اندیشه مهدویت)) را فراگیر و جهانى کند.
حکومت جهانى مهدى(عج)، خط بطلانى بر انواع گوناگون حکومت‏ها، نظریات، برنامه‏ها و طرح‏هاى ارائه شده در عرصه جهانى است؛ به طورى که تمامى این نظریات و حکومت‏ها، امتحان خود را پس خواهند داد و مردم به پوچى، ضعف و بطلان آن پى خواهند برد و با آغوش باز، پذیراى ((دولت مهدوى)) خواهند بود؛ چنان که امام صادق (علیه‏السّلام) فرمود: ((امر ظهور واقع نمى‏شود، مگر بعد از آن که هر طبقه‏اى به حکومت برسند و دیگر طبقه‏اى در روى زمین باقى نباشد که حکومت نکرده باشد؛ تا دیگر کسى نتواند ادّعا کند که اگر زمام امور به دست ما مى‏رسید، ما عدالت را پیاده مى‏کردیم! آن گاه حضرت قائم(عج) قیام کرده، حق و عدالت را پیاده مى‏کند)) .(5)
مشکلات دائمى جهان (جنگ‏ها، عداوت‏ها، کینه‏ها، نابرابرى‏ها، نابسامانى‏ها، ظلم‏ها و ستم‏ها)؛ نیازها و احتیاجات ضرورى بشر (در زمینه اقتصاد، سرمایه‏گذارى، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادى و معنوى و ...)؛ الزامات و بایسته‏هاى جهان (در زمینه همگونگى و نزدیکى فرهنگ‏ها، علوم، افکار و اندیشه‏ها، تربیت‏اخلاقى و...)؛ ایده‏ها و آرمان‏هاى همیشگى همگان (صلح، دوستى، عدالت، نیکى، آرامش و...)؛ تجارب گذشته انسان‏ها (در نقص و ضعف دولت‏ها و حکومت‏هاى خود، جنگ‏ها و ستیزه‏جویى‏ها) و... باعث خواست و طلب آگاهانه و عاشقانه ((ظهور منجى و مصلح الهى)) از سوى بیشتر انسان‏ها خواهد شد؛

چنان که امام صادق (علیه‏السّلام) فرمود: ((هر جمعیتى در انتظار دولتى هستند... اما دولت ما در آخر الزمان نمایان مى‏گردد)).(6) نکته بدیهى و روشن این است که تصویر ((حکومت جهانى مهدوى))، به روشنى و با ذکر تمامى خصوصیات و ویژگى‏هاى مثبت آن، چندین قرن پیش، از سوى پیشوایان معصوم شیعه، بیان شده است.
برنامه‏ها و فعالیت‏هاى دولت‏ها و اندیشمندان در این زمینه، باعث شده که فهم و درک ما از ((دولت کریمه و جهانى‏تر)) حضرت ولى عصر(عج) آسان شود. اگر چند دهه پیش درباره ((جهانى شدن)) و ((حکومت جهانى)) سخن به میان مى‏آمد، درک و فهم و پذیرش آن براى مردم، سنگین و آگاهى و دانش آنان در این باره، اندک و محدود بود. در این صورت بحث درباره ((حکومت جهانى مهدى موعود)) خام و غیر واقعى مى‏نمود و زمینه‏سازى براى پذیرش و باور داشت آن، مشکل به نظر مى‏رسید. اما اینک به راحتى مى‏توان، در این باره و ویژگى‏هاى ((دولت کریمه))، صحبت کرد و از حقانیت و درستى آن دفاع نمود. همچنین مى‏توان با بیان چارچوب‏هاى علمى و نظرى آن، تئورى قابل قبولى در عرصه جهانى ارائه داد.

اگر نتوانیم به درستى، ابعاد و زوایاى مختلف اندیشه ((مهدویت)) را در عصر حاضر بازگو کنیم و نسبت و ارتباط آن را با ((جهانى شدن)) بسنجیم؛ از قافله اندیشه و گفتمان روز به دور خواهیم بود و نخواهیم توانست درک و فهم بشرى را درباره آینده درخشان جهان به خوبى شکل دهیم.
در این تحقیق و پژوهش؛ با توجّه به اهداف، مبانى و ویژگى‏هاى ((جهانى شدن))، ((جهانى کردن)) و ((جهانى سازى))؛ و نیز مبانى، اهداف و ویژگى‏هاى ((دولت کریمه مصلح موعود))، در صددیم رابطه آنها را - هر چند به طور خلاصه - مورد پژوهش قرار دهیم و این مطلب را روشن کنیم که روند و پروسه ((جهانى شدن))، مى‏تواند، پیش زمینه و مقدمه‏اى براى تشکیل دولت فراگیر حضرت مهدى(عج) باشد.

بخش یکم. جهانى شدن، جهانى کردن و جهانى سازى‏
همان گونه که پیش‏تر گفته شد، کلید واژه اساسى بحث‏ها و نظریات غالب در جهان معاصر، ((جهانى شدن)) است. ((جهانى شدن)) به این معنا است که تحوّلى در جهان جریان دارد و نشانگر فرآیندى است که در آن اقتصاد، فرهنگ، سیاست و کارگزاران این امور، جهانى مى‏شوند و در عرصه جهانى ظهور و بروز مى‏یابند. ((جهانى شدن)) نشانگر یک تحوّل اجتماعى گسترده و فرآیندى است که بنیاد جامعه را تغییر داده، یک تحوّل تاریخى به وجود مى‏آورد.

1- پیدایش ((جهانى شدن))
اصطلاح ((جهانى شدن)) در گذشته به عنوان یک اصطلاح جدّى و جا افتاده علمى، کمتر مورد توجّه و کاربرد بود و به طور عمده از اواسط دهه 1980 به عنوان یک اصطلاح علمى، مورد استفاده قرار گرفت. به نظر رابرتسون مفاهیم جهانى شدن، بیشتر پس از انتشار کتاب مارشال مک لوهان تحت عنوان ((اکتشافاتى در ارتباطات)) در سال 1960 مورد توجّه واقع شد (نظریه دهکده جهانى). جهانى شدن در حقیقت یکى از مراحل پیدایش و گسترش تجدّد و سرمایه دارى جهانى است که سابقه آن، به قرن پانزدهم باز مى‏گردد.


((پل سوئیزى)) درباره جهانى شدن و روند تدریجى آن مى‏نویسد: ((جهانى شدن، یک وضعیت یا یک پدیده (نو ظهور) نیست؛ بلکه یک روند است که براى مدتى بسیار طولانى، جریان داشته است. در واقع از زمانى که سرمایه دارى، به عنوان یک شکل قابل دوام جامعه انسانى، پا به جهان گذاشت؛ یعنى، از چهار یا پنج سده پیش تا کنون، جهانى شدن هم جریان داشته است...)).(7)
((جهان گسترى)) قدمت طولانى در تاریخ دارد و اشخاص، دولت‏ها و مکاتب بسیارى (چون کورش، اسکندر، رومیان، مارکسیسم، سرمایه‏دارى و...) در صدد جهانى کردن حکومت یا اندیشه خود بودند. ادیان الهى نیز همواره ادعاى جهان شمولى داشتند و خود را محدود به یک زمان و مکان خاصّى نمى‏کردند. این پدیده به طور نامنظم از طریق توسعه امپراتورى‏هاى مختلف قدیمى، غارت و تاراج، تجارت دریایى و نیز گسترش آرمان‏هاى مذهبى، تحوّل یافته است. توسعه خطّى ((جهانى شدن)) - که ما امروز شاهد آن هستیم - در قرون پانزده و شانزده؛ یعنى، آغاز ((عصر جدید)) شروع شد.
((جهانى شدن)) - یا یک مفهوم بسیار شبیه به آن - ابتدا در توسعه ((علوم اجتماعى)) نمایان شد. سن سیمون دریافت که: ((صنعتى شدن))، عامل پیشبرد ((رفتارهاى مشابه)) در درون فرهنگ‏هاى متنوع اروپایى بوده است. استدلال وى این است که تسریع چنین فرآیندى، مستلزم نوعى انترناسیونالیسم جهانى، مبتنى بر ((انسانیت)) است. دورکیم و وبر نیز این مباحث را از زمینه‏هاى اجتماعى آن پى گرفتند. مارکس، به صورتى بسیار صریح و روشن، به تئورى جهانى کننده ((نوگرایى)) معتقد بود (بازار جهانى و...).

 

اما به نظر مالکوم واترز ریشه‏هاى اصلى نظریه جهانى شدن نه از آثار جامعه‏شناسان؛ بلکه از نظریات عده‏اى از نظریه پردازان بازار نیروى کار درکالیفرنیا سرچشمه گرفته است؛ دانشمندانى نظیر کِر، دانلوپ، هاربى سان و مى‏یرز، نظریه ((ادغام بین جوامع)) را مطرح مى‏کنند که داراى دو جنبه است: 1. جوامع صنعتى در مقایسه با جوامع غیر صنعتى، به یک دیگر شبیه‏تراند؛ 2.

فرایند صنعتى شدن، گرچه در جوامع مختلف، متفاوت است؛ اما این جوامع در گذر زمان، به طور فزاینده‏اى، به هم شبیه خواهند شد. نیروى محرّکه این جوامع، همان ((منطق نظام صنعتى)) است. آنان به این نتیجه رسیدند که: ((جامعه صنعتى، یک جامعه جهانى است))؛ زیرا علم و تکنولوژى - که بنیان اصلى این جوامع را تشکیل مى‏دهند - خود یک زبان مشترک جهانى دارند.(8) بر این اساس تکنولوژى‏هاى تولید کالا، شباهت‏هایى میان جوامع ایجاد مى‏کنند و لذا خصلت ((اقتصادى)) به ((جهانى شدن)) مى‏دهند؛ چنان که برخى از نویسندگان به این نتیجه رسیدند که: ((دنیا به دوره تمدن جهانى وارد مى‏شود)).
این تغییر و تحوّلات تا کنون ادامه دارد و جهان را در سیطره خود گرفته است. ((جهانى شدن)) با این که در ابتدا از اقتصاد شروع شد و مهم‏ترین مشخّصه آن نیز اقتصادى بود و باراکلو استدلال مى‏کند که این تحوّل را باید اقتصادى دانست؛ نه سیاسى و یا فرهنگى؛ اما بعدها به سمت فرهنگ و سیاست نیز کشیده شد و منظر و چشم اندازهاى مختلفى را در این زمینه ایجاد کرد.

از نظر رابرتسون - پرنفوذترین نظریه‏پرداز در زمینه جهانى شدن فرهنگى - در روند تحوّل و تکامل پیدایش نظام جهانگیر، چند مرحله (جنینى، آغاز، خیز، تعارض و عدم قطعیت) وجود دارد. وى درباره مرحله ((خیز)) مى‏نویسد: ((در این مرحله (از 1870 تا 1925) مفهوم جامعه ملّى، به درستى جا مى‏افتد و مفاهیم جهانى و جهانگیر، مطرح مى‏شود... تحوّلات این دوره عبارت است از: پذیرش جوامع غیر اروپایى در جامعه بین‏الملل؛ پردازش و تنظیم اندیشه‏هاى بشریت (رسمیت یافتن مفهوم بشریت)؛

افزایش شکل‏هاى جهانى ارتباطات، ظهور جنبش‏هاى دینى گسترده؛ رقابت‏هاى جهانى (نوبل، المپیک و...)؛ پذیرش جهانى تقویم واحد؛ ازدیاد شکل‏هاى ارتباطات جهانى؛ پیدایش نخستین رمان‏هاى جهانى، ایجاد جامعه ملل؛ جهانى شدن محدودیت‏هاى مهاجرت و...)).(9)

2- تعاریف ((جهانى شدن))
1 . جیمز. ان، روزه نا در تعریف ((جهانى شدن)) مى‏نویسد: ((روندى نو که فعالیت‏ها و امور مهم را از خاستگاه‏هاى ملّى قدرت، به عنوان پایه‏هاى دیرینه حیات اقتصادى، سیاسى و اجتماعى، فراتر مى‏برد)).(10)
چنانچه فرض شود ویژگى عمده این بعد از تغییرات، دگرگونى در عادت‏ها و هنجارها است؛ عبارت ((جهانى شدن)) را مى‏توان به ((آن چیزى)) اطلاق کرد که دل مشغولى نوع بشر در مورد محدودیت‏هاى سرزمینى و ترتیبات سنتى نظام دولت کشورها را دگرگون مى‏سازد.
2 . گیدنز در رساله ((پیامدهاى مدرنیته)) مفهوم ((جهانى شدن)) را وارد نظریه اجتماعى اش مى‏کند و آن را ((تقویت مناسبات اجتماعى جهانى که محل‏هاى دور از هم را چنان به هم ربط مى‏دهد که هر واقعه محلّى، تحت تأثیر رویدادى که با آن فرسنگ‏ها فاصله دارد، شکل مى‏گیرد و بر عکس)) تعریف مى‏کند.(11)
از نظر وى ((این پدیده، مجموعه‏اى از انتقال در حوزه زندگى، عواطف و روابط انسان‏ها با یکدیگر است... . موضوع جهانى شدن، روابط عاطفى افراد و زندگى شخصى آنها و روابط محلّى و منطقه‏اى است که به سراسر جهان کشیده است؛ نه صرفاً یک مسأله اقتصادى)).(12)
3 . به گفته اپادورایى: ((جهان گرایى در بهترین وجه، به عنوان مجموعه‏اى از جریان‏هاى اطلاعات، تصاویر، مسائل مالى، مردم و فن آورى هایى شناخته مى‏شود که ممکن است به طور فرضى، اقدامات ساختارهاى قدرت از قبیل دولت - ملّت‏ها را متوقف کند یا تسهیل بخشد)).(13)
4 . به گفته هال و رابینز، جهانى شدن، صرفاً به منزله تحمیل یک نظم جهانى واحد، یا کارکرد فرهنگى (مثل غرب‏گرایى) نیست؛ بلکه فرایندى است که موقعیت‏هاى فرهنگى و اجتماعى تازه به وجود مى‏آورد. به گفته ((فیدر ستون))، این جا محیط وحدت آفرینى است که در آن تنوع هم مى‏تواند وجود داشته باشد)).(14)
5 . در یک تعریف دیگر آمده است: ((جهانى شدن، تشدید روابط اجتماعى در سرتاسر جهان که مکان‏هاى دور از هم را چنان به هم مرتبط مى‏سازد که اتفاقات هر محل، زاده حوادثى است که کیلومترها، دورتر به وقوع مى‏پیوندد و برعکس)).(15)
این تعاریف عمدتاً ناظر بر روند و پروسه ((جهانى شدن)) است و تقریباً نگاهى مثبت به آن تلقّى مى‏شود. البته همه نظریه پردازان و نویسندگان، یکسان نمى‏اندیشند و هر کدام از زاویه خاصى به موضوع ((جهانى شدن)) مى‏نگرند. هم اکنون در مورد این مفهوم، اتفاق نظر چندانى وجود ندارد و تعابیر و برداشت‏هاى متفاوتى از آن ارائه مى‏شود؛ لذا برخى از صاحب نظران مدعى‏اند که اصطلاح جهانى شدن، ((اصطلاحى مبهم و نا شفاف)) است. علّت این امر، مى‏تواند به جهت عدم تفکیک صحیح میان پروسه ((جهانى شدن)) با پروژه ((جهانى کردن)) باشد.
در این راستا، عبارات و مفاهیم ((جهانى گرایى، جهانى بودن، جهان‏گسترى، جهانى‏سازى، دهکده جهانى، نظم نوین جهانى، جهان واحد، جهان رها شده، جهان‏شمولى، اتحاد بزرگ، سامان جهانى، جهان وطنى، همگرایى فرهنگى جهانى، نجات کره زمین، جهانى کردن، صحنه جهانى و...)) مطرح شده است. نویسندگان و اندیشمندانى چون آلوین تافلر (موج سوّم)؛ فرانسیس فوکویاما (پایان تاریخ)، ساموئل هانتیگتون (برخورد تمدّن‏ها)؛ آلدوس هاکسلى (دنیاى شگفت‏انگیز نو)؛ جرج اورول (حکومت واحد جهانى)؛ امانوئل والرستین (تأثیر فرهنگ در نظام جهانى) و... از نظریه‏پردازان مهم در عرصه ((جهانى شدن)) و ((جهانى سازى)) هستند که ذکر نظرات آنان در این نوشتار نمى‏گنجد.
در هر حال مى‏توان تعریف زیر را - بدون توجّه به پروسه‏هاى جهانى کردن و جهانى سازى - از ((جهانى شدن)) ارائه داد: ((جهانى شدن، فرآیندى است که تمامى عرصه‏هاى فرهنگ، سیاست، اقتصاد و اجتماع را در هم مى‏نوردد و جوامع انسانى را از جنبه‏هاى مختلف به یکدیگر نزدیک و مرتبط و مؤثر بر هم مى‏سازد و مرزها و موانع اعتبارى گذشته را از میان بر مى‏دارد)).

3- ماهیّت و مبانى ((جهانى شدن))
براى تبیین مفهوم و ماهیّت جهانى شدن، ناچاریم به طور دقیق آن را بررسى کنیم و تقسیم بندى نوینى از آن ارائه دهیم. به نظر مى‏رسد در این رابطه با سه وجه مهم، اساسى و گاهى متمایز از هم، روبه‏رو هستیم که به اشتباه یا تسامح، به هر سه عنوان ((جهانى شدن)) اطلاق مى‏گردد:
1. روند و پروسه جهانى شدن (فرایندى طبیعى و تدریجى)؛ (Globalization)
2. پروژه و برنامه جهانى کردن (غربى سازى)؛ (Westernization)
3. پروژه جهانى سازى (آمریکایى سازى)؛ (Americanization=globalism)
((جهانى شدن))، یک روند و حرکت تدریجى، طبیعى و تکاملى را طى کرده و در عصر جدید، به مراحل بالایى از بالندگى و شکوفایى علمى، اقتصادى و تکنولوژیکى دست یافته است. به عبارت دیگر روند ((جهانى شدن))، دستاورد مهم تمدّن، علم و فنّ آورى بشر است و تا حدودى ذاتى و لازمه زندگى بشر و امرى فطرى است که باعث نزدیکى انسان‏ها به یکدیگر و استفاده بیشتر از مواهب جهان است (هر چند ممکن است کارگزاران و عوامل مختلفى داشته باشد). جهانى شدن به معناى ((عالمى شدن)) است؛

 

یعنى، کسانى که در کره زمین زندگى مى‏کنند، به همه ابزار و وسایل رفاه، پیشرفت، آسایش، امنیت و... دسترسى داشته باشند. اما همین روند طبیعى، در حرکت رو به رشد و تکاملى خود، شاهد دست اندازى و دخل و تصرّف قدرت‏هاى اقتصادى و سیاسى بزرگ، بوده و در بعضى موارد، در خدمت منافع و آمال آنها قرار گرفته است (جهانى کردن). به عبارت روشن‏تر، قدرت‏هاى پیشرفته غربى و صاحبان شرکت‏هاى بزرگ اقتصادى و تجارى و... این روند را در خدمت منافع خود گرفته‏اند و به نوعى خود را بر این فرایند طبیعى، تحمیل کرده و حتّى در مسیر حرکت آن، انحراف ایجاد کرده‏اند.

جهانى کردن (غربى سازى)
روند جهانى شدن‏
جهانى سازى (آمریکایى سازى)
پروژه ((جهانى سازى)) نیز دقیقاً همان آمریکایى سازى و تحت سلطه قرار دادن کلّ جهان، از سوى ایالات متحده امریکا است و امرى کاملاً متمایز با روند ((جهانى شدن)) است. البته به علّت در هم تنیدگى این سه چشم انداز، مجبوریم در این نوشتار، هر سه را در کنار هم مورد توجّه قرار دهیم.
((جهانى شدن)) بر ایجاد جهانى با ارزش‏هاى مشترک و احترام به مبانى فرهنگى دیگران و ((جهانى سازى)) و ((جهانى کردن)) بر ساخت جهانى با ارزش‏ها و هنجارهاى مشترک و خالى از هر گونه تفاوت و تمایز در همه عرصه‏ها تأکید مى‏کنند. ((جهانى کردن)) در صدد تسلّط اقتصادى و فرهنگى بر کل جهان و بهره بردارى از آن به نفع نظام سرمایه دارى غربى است. ((جهانى شدن))، فرایندى است گریزناپذیر که شکل تکامل یافته پیشرفت‏هاى بشرى در حوزه‏هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى است.

اما ((جهانى سازى))، فرایندى است که مشخّصاً در راستاى تأمین منافع و نیز مسلّط کردن ارزش‏هاى مورد نظر قدرت برتر در عرصه جهانى، بر سایر دولت‏ها و ملّت‏ها است. گروهى از اندیشمندان بر این مسأله تأکید دارند که فرایند ((جهانى شدن)) یک واقعیت است و پروژه ((جهانى کردن)) و ((جهانى سازى))، حاکى از ایدئولوژى و راهبرد برخورد با فرایند ((جهانى شدن)) است.(16)
بر این اساس ماهیت و مبانى سه منظر و چشم انداز یاد شده، عبارت است از:
1. فرایند ((جهانى شدن))؛ درباره چیستى و ماهیّت جهانى شدن توضیحاتى چند داده شد؛ اما درباره مبانى آن گفتنى است که همواره و در طول تاریخ، ایده‏ها و آرمان‏هاى بشرى، در صدد رسیدن به ((جامعه جهانى)) و اتحاد - نه یکپارچگى - بوده و بیشتر ناشى از احتیاجات و نیازهاى فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى بشر بوده است؛

یعنى، احساس مى‏کرده که با نزدیکى و ارتباط جوامع جهانى با یکدیگر، بهتر مى‏تواند خواسته‏ها و نیازهاى معنوى و مادى خود را تأمین کند. مبناى دیگر آن را نیز مى‏توان در ((فطرت)) و ((گوهر)) انسان‏ها دانست. آنان فطرتاً تمایل به نزدیکى، اتحاد، شناخت یکدیگر، بر قرارى ارتباطات فکرى و فرهنگى و دوستى با هم دارند. قرآن مى‏فرماید: ((یا ایّها النّاس اِنّا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا)).(17) اما متأسفانه این تمام قضایاى جهانى شدن نیست؛ زیرا این روند، پیوندهایى با سرمایه دارى جهانى برقرار کرده و از این جنبه دچار کاستى‏ها و کژ تابى‏هایى شده است.
2. پروژه ((جهانى کردن))؛ گفتنى است که این پروژه عمدتاً اقتصادى و فرهنگى است؛ هر چند در گذشته بیشتر جنبه اقتصادى و نظامى داشت و مبناى اصلى آن در سرمایه دارى؛ یعنى، سود و منفعت بیشتر نهفته است.

در مقدّمه کتاب ((دام جهانى شدن)) آمده است: ((جهانى شدن، بدون تردید بارزترین وجه تمایز اقتصاد دیروز و امروز است. گسترش روز افزون سازمان‏هاى اقتصادىِ بین‏المللى و اتحادیه‏هاى اقتصادى منطقه‏اى (نظیر آسه آن، نفتا و اکو)، ادغام بازارهاى مالى، اتحاد پولى کشورهاى اروپایى، ادغام بانک‏هاى بزرگ جهان و تأسیس سازمان تجارت جهانى و در پى آن آزاد سازى تبادل کالا و نقل و انتقال سرمایه بین کشورها و ادغام شرکت‏هاى تولیدى بزرگ، همه از مظاهر ((جهانى کردن)) اقتصاد است.
البته جهانى شدن، پدیده‏اى صرفاً اقتصادى نیست؛ اما اقتصاد با اهمیّت‏ترین بعد آن است؛ زیرا در نظام سرمایه دارى - که سوداى رهبرى جهان کنونى را در سر دارد - سیاست و فرهنگ، تا حد بسیارى، تحت تأثیر سیاست گذارى‏هاى اقتصادى قرار دارد.(18) پس جهانى کردن اقتصاد، به دنبال تحوّل عمیق سرمایه دارى و حاکمیت نظام سلطه و مبادله نامتوازن صورت مى‏پذیرد. این پروژه، اوج پیروزى سرمایه دارى جهانى و حاکم شدن رقابت بى‏قید و شرط در سراسر گیتى است.
3. جهانى سازى؛ جهانى سازى، جنبه نظامى، سیاسى و حتّى اقتصادى پروژه‏اى است که ناشى از سیاست‏ها و استراتژى‏هاى کلان ایالات متحده امریکا است. به عبارت دیگر ((جهانى سازى)) همان ((امریکایى سازى)) است و در واقع تحمیل الگوهاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى امریکا، بر سایر کشورها است؛ همان چیزى که از آن به ((نظم نوین جهانى))، ((نظام تک قطبى)) و ((امپراتورى جهانى امریکا)) تعبیر مى‏شود و عمدتاً بعد از فروپاشى شوروى، مطرح شده است.
ژانگ مین گیان مى‏گوید: ((دولت آمریکا به مثابه تنها ابرقدرت و کشورى که تأثیرى چشمگیر در تحوّلات بین المللى دارد، به جاى تلاش براى ((جهانى شدن)) متّکى بر برابرى و احترام متقابل؛ بر آن است که ((جهانى شدن)) را به ((امریکایى شدن)) تبدیل کند. هدف امریکا از این تلاش، مشابه هدف سنتى آمریکا در لیبرالیزه کردن اقتصاد و دموکراتیزه کردن سیاست جهانى است که همان تعمیم دادن نظام سیاسى و ارزش‏هاى امریکایى، در سراسر جهان است.

در پدیده ((جهانى شدن)) هیچ نکته تازه‏اى جز تأکید آمریکا بر تحقّق اهداف خود، در شرایط بسیار مساعدى که جهانى شدن پدید آورده است، چشم نمى‏خورد)).(19)
با توجّه به دو منظر یاد شده و ارتباط مستقیم آنها با ((سرمایه‏دارى))، اساس پروژه‏هاى ((جهانى کردن)) و ((جهانى سازى)) را باید در سود بیشتر، رفاه، مادى گرایى، خروج از بحران و... جست و جو کرد. به عبارت دیگر مبناى اصلى این دو برنامه، ((سرمایه دارى)) است که اساس آن هم در ((سود بیشتر و منفعت فزون‏تر)) نهفته است.

به نظر دنیس رانگ: ((سرمایه دارى مجموعه‏اى است پیچیده از ویژگى‏هایى که به یکدیگر وابسته‏اند. مهم‏ترین این ویژگى‏ها، تعیین قیمت از سوى بازارهاى آزاد و تولید کالا با هدف ((کسب سود)) است و ابزار حفظ آن نیز در روابط میان سرمایه خصوصى و طبقه‏اى از کارگران مزد بگیر است که آزاد اما فاقد مالکیت هستند)).(20)
مبناى دیگر این دو پروژه، ریشه در افکار و آراى سیاسى غرب در رابطه با انسان و جهان دارد. بر این اساس، لیبرالیسم، اومانیسم، سکولاریسم، ماتریالیسم و... مى‏توانند مبانى سیاسى و فرهنگى این دو را تشکیل دهند. از آنجا که غربى‏ها نسبت به انسان، دیدى مادى، دنیوى و خود محورانه دارند؛ سعى مى‏کنند که برنامه‏ها و راهبردهاى خود را نیز به این سمت بکشانند و همه چیز را در اختیار و خدمت خود در آورند؛ هر چند در اتخاذ خط و مشى‏ها، راهبردها و تاکتیک‏ها، مواضع و رفتارهاى جداگانه و متفاوتى دارند.

4- رهیافت‏ها، داعیه داران و اهداف‏
با توجّه به بحث‏هاى نظرى و اقدامات عملى در - در هر سه چشم انداز یاد شده، - مى‏توان جریان‏ها و داعیه‏داران ((جهان گرایى)) و اهداف آنها را در سه محور و رهیافت اساسى زیر دسته بندى کرد:
1. رهیافت اقتصادى؛ 2. رهیافت فرهنگى؛ 3. رهیافت سیاسى.

1. رهیافت اقتصادى 
مهم‏ترین و تاریخى‏ترین بعد جهانى شدن، ((اقتصاد)) است. در این جا جهانى شدن تولید، توزیع، نیروى کار، تکنولوژى و صنعت، سرمایه و پول، سود و بهره زیاد و... در چهارچوب تقسیم کار بین المللى مد نظر است.
در این رهیافت، مکاتب، سازمان‏ها و قدرت‏هاى زیر نقش اساسى دارند:
- نظام سرمایه دارى، با به کارگرفتن عوامل تولید و توزیع کالاها، خدمات، امکانات، تکنیک‏هاى ارتباطى و اطلاعاتى براى هر چه گسترده‏تر کردن حوزه‏هاى فعالیت اقتصادى و فراگیر ساختن آن در سراسر کره زمین. بر این اساس کشورهاى صنعتى بزرگ (به خصوص هفت کشور صنعتى دنیا)، فعالیت‏هاى گسترده‏اى را در رابطه با جهانى شدن صنعت و سرمایه براى رسیدن به سود بیشتر و رهایى از بحران نظام سرمایه‏دارى داشته‏اند. (پروژه جهانى کردن)
- شرکت‏هاى چند ملیّتى و مؤسسات بزرگ مالى و اعتبارى، از کارگزاران مهم پروژه ((جهانى کردن)) اقتصاد هستند که در زمینه‏هاى خدمات مالى، اعتبارى، توزیع، صادرات و با هدف کسب درآمدهاى فراوان و تحت سیطره قرار دادن منابع اقتصادى جهان، فعالیت‏هاى گسترده‏اى در کل جهان دارند.
- برخى از سازمان‏هاى بین المللى (صندوق بین الملل پول، سازمان تجارت جهانى و بانک جهانى)، از پیش قراولان اقتصادى ((جهانى شدن)) مى‏باشند و هدف خود را رفع فقر و نابرابرى از جهان و تقسیم سود و سرمایه مناسب(!) در همه جاى دنیا مى‏دانند (البته با اعتقاد به باز بودن عرصه فعالیت آزاد اقتصادى).

2. رهیافت فرهنگى‏
بعد مهم دیگر جهانى شدن، ((فرهنگ)) است. در این بعد، جهانى شدن ارزش‏هاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى هنجارهاى معنوى و دینى، هنجارهاى غربى، ترویج و اشاعه فرهنگ‏هاى برتر و... مطرح است.
- ادیان و مذاهب بزرگ جهانى، عموماً منادى ((جهانى شمولى)) در عرضه فرهنگ، اخلاق و آیین واحد هستند و در صدد بسط و گسترش فرهنگ توحید، معنویت و دیانت در سراسر جهان مى‏باشند و همگان را به یکتاپرستى دعوت مى‏کنند.
- رسانه‏ها و وسایل ارتباط جمعى و فن آورى‏هاى نوین ارتباطى و اطلاعاتى (اینترنت، تلویزیون و ماهواره و...)، قدرت‏هاى برتر در عرصه ((جهانى شدن)) اطلاعات و فرهنگ مى‏باشند و هدف آنان اشاعه و گسترش فرهنگ، علم، هنر و... و تبلیغ کالاها و تولیدات صنعتى است. این رسانه‏ها، هم مى‏توانند در روند ((جهانى شدن)) به ایفاى نقش بپردازند و هم خود پروژه ((جهانى کردن)) و ((غربى سازى)) را پى‏گیرى کنند.
- برخى از نهادها و سازمان‏هاى زیر نظر سازمان ملل، فعالیت‏هاى جهانى شمولى دارند؛ یونسکو خواستار برقرارى نظم نوین جهانى در ارتباطات بود.
- هیأت‏هاى حاکم کشورهاى غربى، بحث جهانى شدن را به منظور اشاعه فرهنگ غرب، در سراسر جهان، مطرح مى‏کنند (غربى سازى جهان).

3. رهیافت سیاسى‏
((سیاست))، بعد دیگر و فرعى جهانى شدن است که با استفاده از پیامدها و الزامات جهانى شدن اقتصاد و فرهنگ، نقشى اساسى در تحوّلات عصر ایفا مى‏کند. تضعیف دولت - ملّت‏ها، تضعیف حاکمیت‏هاى ملى، گسترش دموکراسى، آزادى و حقوق بشر(!) شکل و نوع حکومت‏ها، نقش مؤثر مردم و... از مؤلفه‏هاى این بعد به شمار مى‏رود.
- اسلام، تنها دینى است که ادعاى ((جهانى شدن)) در عرصه سیاست و اجتماع را دارد و شیعیان با ارائه ((نظریه مهدویت))، سهم مهمى در این زمینه دارند. هدف اسلام، تشکیل حکومت جهانى و گسترش دین در سراسر کره خاکى است (حکومت جهانى اسلام).
- قدرت‏هاى بزرگ - به خصوص امریکا - در صدد تشکیل حکومت جهانى و سلطه بر کل عالم هستند و به سمت هژمونى غرب و تشکیل امپراتورى جهانى پیش مى‏روند. امریکا و متحدان نزدیک اروپایى آن، خود را حافظ آزادى، آزادى اطلاعات، جهان آزاد و دموکراسى جهانى و نظایر آن مى‏دانند. اما هدف اصلى آنها تسلّط بر جهان و تشکیل حکومت واحد جهانى تحت نظم نوین جهانى است (آمریکایى سازى).
- سازمان‏ها و نهادهاى بین المللى (سازمان ملل، شوراى امنیت و...) از فعّالان و برنامه ریزان ((جهانى شدن)) در بعد سیاسى و اجتماعى هستند و اکثر دولت‏هاى جهانى نیز با پیوستن به این سازمان، حضور فعّالى در عرصه‏هاى حقوق بشر، صلح و امنیت جهانى، حفظ محیط زیست و... دارند.
- دانشمندان و نظریه پردازان علوم سیاسى و امور بین الملل و برخى از مکاتب سیاسى، از پیشگامان ارائه بحث‏هاى ((جهانى شدن)) هستند که هدف برخى تحقّق بخشیدن به آرزوى بشر در ((آزاد سازى جهان)) (جهانى شدن) و هدف گروهى دیگر همراهى با سلطه گران و توجیه رفتارهاى آنها (آمریکایى سازى) است.
- مارکسیسم و حتّى فاشیسم (در شوروى و آلمان)، تا چند دهه اخیر، رؤیاى تشکیل نظام فراگیر جهانى را در سر مى‏پروراندند.
با توجّه به این تقسیم بندى، روشن مى‏شود که طیف‏هاى مختلفى در عرصه ((جهانى شدن)) فعّال هستند و هر یک به نوعى در صدد ارائه راه کارها، برنامه‏ها و خطى و مشى دولت‏ها و مردم، نسبت به ((جهانى شدن)) مى‏باشند. برخى از اینها در صدد ایجاد همگونگى و یکپارچگى جهان‏اند؛ برخى به سمت استیلا و سلطه بر کل جهان پیش مى‏روند؛ بعضى در صدد ارائه راه‏کارى براى توسعه، پیشرفت و سعادت بشر مى‏باشند و عده‏اى نیز بر نزدیکى و اتحاد کشورها و یکسان سازى نظر دارند.

5- ویژگى‏هاى جهانى شدن‏
یک. دور نمایى از ((جهانى شدن))
جهانى شدن با اهداف بیشمارى چون رفاه بیشتر، تقسیم کار بهتر، رفع فقر و نابرابرى و... پا به عرصه بین‏المللى نهاده است. اهم ویژگى‏ها و خصایص مطرح در منابع و مآخذ موجود، براى ((جامعه جهانى)) - در قالب سه چشم‏انداز یاد شده - عبارت است از:

1. دورنماى فرهنگى و اجتماعى:
- یوتوپیاى جامعه جهانى از قواعد مشترکى تبعیت مى‏کند؛
- در آن جوامع، فرهنگ‏ها، حکومت‏ها و اقتصادها تاحدودى به هم نزدیک‏تر مى‏شوند؛
- رویدادهاى محلّى، تحت تأثیر حوادث جهانى شکل مى‏گیرد؛
- رویدادهاى اجتماعى و روابط اجتماعى دور از هم، با بافت‏هاى محلّى پیوند مى‏خورد؛
- جهان به شبکه‏اى از روابط اجتماعى تبدیل شده است؛
- انسان‏ها داراى خصوصیات و بینش‏هاى مشترک مى‏شوند(!)؛
- مردم، فرهنگ‏ها، جوامع و تمدن‏ها، در تماس منظم و غیر قابل اجتناب قرار مى‏گیرند؛
- جهان امروز، به سوى تشکیل یک دهکده واحد جهانى پیش مى‏رود؛
- برنامه‏هاى درسى مدارس، بین‏المللى مى‏شود (آموزش و پرورش جهانى)؛
- روندهاى جهانى، مستقیم یا غیر مستقیم، وضعیت آینده بهداشت را مشخص مى‏کنند؛
- تجدید حیات فعلى مذهبى، از فرآیندهاى جهانى، تفکیک‏ناپذیر است؛
- فرهنگ واحدى، تمام افراد روى زمین را در بر خواهد گرفت و جانشین تنوع نظام‏هاى فرهنگى خواهد شد؛
- سبک زندگى در سراسر جهان استاندارد مى‏شود؛
- لباس پوشیدن، عادت‏هاى غذایى، شکل معمارى و موسیقى، سبک زندگى شهرى (مبتنى بر تولید صنعتى) و... تحت سلطه فرهنگ مصرفى سرمایه دارى ((غربى)) قرار خواهد گرفت؛
- جهانى بودن، به معناى بدون حد و مرز بودن فرهنگ است؛
- انقلاب اطلاعاتى، پیش قراول عصر تازه‏اى است؛
- تمدن جدید جهان را فرا پوشانیده و همه بشریت را در خود سهیم ساخته است؛
- جهان‏گسترى، زبان انگلیسى را به عنوان رسانه خود به کار مى‏برد.

2. دورنماى سیاسى‏
- جامعه‏اى که در آن، آخرین مرز حذف خواهد شد (مرزهاى طبیعى و جغرافیایى)؛
- دموکراسى غربى - به عنوان شکل نهایى حکومت - جهانى و نهادینه خواهد شد(!)؛
- نقش دولت‏ها به عنوان تجسّم حاکمیت ملّى کم رنگ مى‏شود؛
- جهانى شدن، مسائلى چون بحران، جنگ، بى عدالتى، نابرابرى و تخریب محیط زیست را به موضوعى جهت دموکراسى جهانى تبدیل مى‏کند؛
- مرزهاى طبیعى و جغرافیایى از بین خواهد رفت؛
- جهانى شدن پایان نوسازى سیاسى به سبک دولت - ملت است؛
- حد و مرزهاى مجازى - به ویژه حد و مرزهاى مربوط به دولت و ملّت - درهم مى‏شکند.

3. دورنماى اقتصادى‏
- شرکت‏هاى عظیم و غول پیکر، نبض اقتصاد جهان (سرمایه دارى) را در دست دارند؛
- پول واحد جهانى شکل مى‏گیرد؛
- فقر، نابرابرى، بى کارى و... از بین خواهد رفت؛
- جهانى شدن، تصویرى از یک بازار عنان گسیخته و نوسازى (مدرانیزالسیون) بى‏امان را القا مى‏کند؛
- جهانى شدن، به عنوان نیروى همانند ساز بازار جهانى عمل مى‏کند؛
- اقتصاد سرمایه سالارى و لیبرالى جهانى شده و اصول اقتصاد ملّى کم رنگ خواهد شد...
و ده‏ها ویژگى و خصیصه دیگر که براى ((جهان همگون و یک رنگ)) در چشم اندازهاى سه گانه آن ترسیم شده است. همه اینها تحت عناوین فریبنده و تظاهرآمیز زندگى بهتر، دنیاى کوچک‏تر، همگرایى و یکپارچگى، نجات زمین و... مطرح شده است.

دو. ویژگى‏هاى اصلى‏
ما در حال ورود به برهه‏اى از زمان هستیم که تا کنون بدین شکل در طول تاریخ سابقه نداشته و تجربه‏اى کاملاً نوین و جذّاب فرا روى بشر قرار داده است. نزدیکى انسان‏ها، فرهنگ‏ها، تمدّن‏ها و اقتصاد جهانى به یکدیگر، در ظاهر به سود همگان و مفید براى همه است و امرى الزامى و اجتناب ناپذیر مى‏باشد.

این جریانى بسیار عظیم با هجمه‏اى بسیار وسیع است. جهانى شدن، دوره تازه‏اى در تمدن رایج کنونى و حاکم بر جهان است که بر اثر انقلاب‏ها و تحولات در عرصه اطلاعات و ارتباطات پیش آمده است. نویسندگان و اندیشمندان، پاره‏اى از ویژگى‏ها و نشانه‏هاى ((جهانى شدن)) را برشمرده‏اند که مى‏توان به چند ویژگى مهم ((جهانى شدن)) اشاره کرد:

1 . فرهنگ جهانى واحد
عده‏اى بر این عقیده‏اند که: هنجارها، ایستارها و ارزش‏هاى تقریباً یکسانى، بر جوامع حاکم خواهد شد (البته با حفظ برخى از سنن و ارزش‏هاى محلّى و منطقه‏اى)، و مردم جهان، تابع یک فرهنگ واحد، برتر و غالب خواهند شد و هویت و ماهیت خود را بر آن اساس تبیین خواهند کرد. در سطح فرهنگى باید از ظهور ((جامعه مدنى جهانى)) سخن گفت.

رابرتسون مى‏نویسد: ((فرهنگ در نظریه نظام جهانى به ملاحظه مهمى تبدیل شده است. در واقع ما به نقطه‏اى نزدیک مى‏شویم که توجّه به فرهنگ، وجهى از نظریه‏پردازى در قالب نظریه نظام جهان تبدیل مى‏شود... عرصه جهانى در کل، نظام اجتماعى - فرهنگى است که از درهم فشرده شدن فرهنگ‏هاى تمدنى، جوامع ملى، جنبش‏ها و سازمان‏هاى درون ملى و میان ملى، خرده - جوامع و گروه‏ها ى قومى، شبه گروه‏هاى درون جامعه‏اى... ناشى شده است. به موازات پیشرفت عمومى جهانى شدن، فشارهاى متزایدى بر این واحدها وارد مى‏شود تا ((هویت)) خود را در رابطه با شرایط جهانى - بشرى تعریف کنند)).(21)


البته تاکنون چیزى روى نداده و احتمال وقوع آن - با وجود آداب، رسوم، سنن، فرهنگ و هنجارهاى گوناگون - در آینده نیز ضعیف است؛ اما به هرحال ایده‏ها و افکار عده‏اى از سیاستمداران و کارگزاران جهانى شدن، بدین سمت پیش مى‏رود و فعالیت رسانه‏هاى ارتباط جمعى و مطبوعات، در این زمینه تمرکز یافته است.

2 . ایدئولوژى واحد جهانى‏
برخى از نظریه پردازان غربى، اعتقاد دارند که به زودى لیبرالیسم غربى، سلطه خود را بر سراسر زمین تثبیت خواهد کرد و مردم جهان از مزایا و محاسن دموکراسى غربى بهره‏مند خواهند شد(!!) فوکویاما اصلى‏ترین نظریه پرداز موضوع یاد شده است. او مى‏نویسد: ((اندیشه لیبرال مى‏رود تا در پهنه کره زمین از نظر روانى، به طور واقعى تحقّق یابد. در میدان ایدئولوژى و نبرد اندیشه‏ها، لیبرالیسم پیروز گردیده و هیچ رقیب و هماوردى در برابر خود ندارد)).

پیروزى اندیشه در فرهنگ لیبرال - دموکراسى به معناى آن است که زمینه منازعه تاریخ ساز از میان رفته و به عبارت فوکویاما، تاریخ به اتمام رسیده است: ((محتملاً آنچه ما شاهد آن هستیم، نه فقط پایان جنگ سرد؛ بلکه پایان تاریخ است؛ نقطه پایان تحوّل ایدئولوژى و تئورى "برخورد تمدّن‏ها" بشریت و جهانى شدن دموکراسى غربى، به عنوان شکل نهایى حکومت)).(22)

این نظریه امروزه، پایه و اساس آمریکایى‏سازى جهان قرار گرفته است؛ چنان که خود وى مى‏گوید: به نظر من ((جهانى شدن، همان امریکایى شدن است؛ چرا که امریکا از برخى جهات، پیشرفته‏ترین کشور سرمایه‏دارى در جهان امروز است و همین طور نهادهاى آن، نمایانگر پیشرفت و توسعه منطقى نیروهاى بازار است... قطعاً امریکایى شدن با جهانى‏شدن یکى است(23)!!))
از طرف دیگر اکنون شاهد حرکت جهان شمول ارزش‏ها و نهادهاى سیاسى - اجتماعى غربى، در تمام جهان و تحت لواى ((جهانى شدن)) هستیم که در واقع از طریق آن، زمینه سلطه کامل کشورهاى غربى بر جهان فراهم مى‏آید (غربى سازى). مانع عمده و اصلى این حرکت، بیدارى و روشنفکرى مسلمانان و رشد و بالندگى جنبش‏ها و حرکت‏هاى اسلامى است که روز به روز فراگیر مى‏شود و لیبرالیسم غربى را به چالش اساسى مى‏کشاند. همچنین با ارائه نظریه ((مردم سالارى دینى)) از سوى ایران، انحصار و یکه تازى نظریات غربى، زیر سؤال رفته است. بر این اساس احتمال استقرار ایدئولوژى واحد جهانى، مشکل به نظر مى‏رسد و در صورت تفوّق احتمالى آن، جهان دچار چالش‏ها و گسست‏هایى عظیم خواهد شد.

3 . ارتباطات جهانى‏
یکى از ویژگى‏هاى این پدیده، گسترش اطلاعات و ارتباطات جهانى در عرصه رسانه‏ها، ماهواره، تلفن، اینترنت و... است که نکات مثبت و منفى زیادى در آن وجود دا