پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر احسان شاه‌قاسمی( محقق و دکترای ارتباطات از دانشگاه تهران) در اولین دهه از هزاره سوم میلادی و با گسترده‌تر شدن فناوری‌های وب2، شبکه‌های مجازی اجتماعی کم‌کم به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عناصر تشکیل‌دهنده زندگی اجتماعی ظهور کردند.

وب2 یک تغییر بزرگ در توسعه اینترنت را بازنمایی می‌کند. محیط جدید آنلاین یک وب (شبکه) اجتماعی است که در آن مردم با علاقه‌مندی‌های مشترک می‌توانند برای همخوان کردن و گفت و شنود گرد هم آیند.

میزان زمانی که روی سایت‌های وبلاگ و شبکه‌های اجتماعی صرف می‌شود، سه برابر بیشتر از خود اینترنت، رشد داشته است و عضویت در گروه‌ها اکنون در کنار وب‌سایت‌های جستجو و برنامه‌های کاربردی رایانه‌ای و ایمیل شخصی و حتی بالاتر از آنها، یکی از محبوب‌ترین امکانات اینترنت است. در این‌باره، آمارها خود سخن می‌گویند: بین دسامبر 2007 تا 2008، میزان زمانی که روی سایت‌های «عضویت گروهی» صرف شد 63 درصد افزایش یافت و به 45 میلیارد دقیقه رسید.

اکنون در آمریکا شبکه‌های اجتماعی بیشتری میزان کاربری اینترنت را تشکیل می‌دهند و بیش از 60 درصد استفاده مردم از شبکه‌های اجتماعی نه پشت کامپیوتر، بلکه در لمس صفحه تلفن‌های هوشمند است. تقریبا همه قبول دارند اکنون ما وارد فاز جدید و حتی انقلابی‌تر در توسعه شبکه به‌عنوان یک عرصه بازاریابی و ارتباطات جهانی شده‌ایم؛ ویژگی این فاز «کشش» و نه «رانش» اطلاعات، محتوای کاربرساز، گشودگی، همخوان کردن، همکاری، اندرکنش، جماعت‌ها و شبکه‌های اجتماعی است. جماعت‌های نسل جدید مبتنی بر شبکه و برنامه‌های کاربردی در یک دامنه خاص مثل وب‌سایت‌های شبکه اجتماعی و محتوای اجتماعی، بلاگ‌ها، ویکی‌ها، پادکست‌ها و ویدئوهای کوتاه، واقعیت‌های مجازی، غربالچه‌ها (Mash Ups)، خبرخوان‌ها و برنامه‌های کاربردی موبایل روز به روز، اثر عمیق‌تری بر شیوه فهم ما از زندگی می‌گذارد. این تغییرات با توجه به زمینه فرهنگی در کشوری مثل ایران باز هم پیچیده‌تر می‌شود.

یکی از نکاتی که در سال‌های اخیر مورد توجه پژوهشگران، مسئولان و مردم عادی بوده، اثرات شبکه‌های اجتماعی بر زندگی روزمره انسان‌ها بوده است. دستگاه‌های مرتبط پشت‌سر هم جلساتی برگزار می‌کنند و در این جلسات از متخصصان دعوت می‌شود تا در‌باره پیامدهای شبکه‌های اجتماعی صحبت کنند. حتی گاهی دستگاه‌های ثروتمندتر متخصصانی را از کشورهای دیگر دعوت می‌کنند. با وجود این، در این مقطع از زمان قضاوت درباره خوب بودن یا بد بودن شبکه‌های اجتماعی، یعنی چیزی که موجب نگرانی برخی گروه‌های اجتماعی شده، دشوار است. پژوهش‌هایی که من و همکارانم روی شبکه‌های اجتماعی انجام داده‌ایم، نشان می‌دهد شبکه‌های اجتماعی را نمی‌توان به طور کامل دارای اثرات منفی یا مثبتی دانست. برای نمونه، گرچه فیسبوک به‌عنوان یک شبکه اجتماعی ناهمخوان با فرهنگ ایرانی شناخته می‌شد، اما اکنون شبکه‌های اجتماعی موبایلی که روی حلقه‌های کوچک‌تر و دارای روابط در جهان واقعی متمرکز شده‌اند، برخی روابط سست شده خانوادگی در فضای واقعی را تقویت کرده‌اند. به هر حال اجازه بدهید با یک نگرش انتقادی به برخی ابعاد منفی و مثبت شبکه‌های اجتماعی بپردازیم.

خیانت در فضای مجازی
یکی از مهم‌ترین این ابعاد این است که امروزه افراد وقت بیشتری را در این شبکه‌ها می‌گذرانند. این پدیده باعث می‌شود افراد از برخی روابط در فضای واقعی جدا شوند (البته همان‌طور که پیشتر گفتم، شبکه‌های اجتماعی جدیدتر تلاش کرده‌اند تا ارتباط بیشتری میان ارتباطات مجازی با زندگی واقعی افراد برقرار کنند). به هر حال در ایران این مساله جنبه‌های نگران‌کننده‌ای به خود گرفته و در خانواده‌ها فقدان گفت‌وگوی چهره به چهره ـ بخصوص میان زن و شوهرها ـ باعث ایجاد مشکلاتی شده است. یکی از پیامدهای این شرایط، خیانت زوجین به یکدیگر است که دلیل بخش مهمی از افزایش طلاق در جامعه ما را تشکیل می‌دهد. اگر این شرایط ادامه یابد، الگوی «غذا در خانه، تنقلات در بیرون» رسما رواج خواهد یافت. یعنی شاهد تشکیل خانواده‌هایی خواهیم بود که رسما ماجراجویی جنسی در خارج از خانه را به شرط غالب نشدن بر امر واقعی در خانه، خواهند پذیرفت.

شبکه‌های اجتماعی موبایلی متاسفانه تاثیرات نه‌چندان مطلوبی بر کارکردهای علمی دانشجویان به جا گذاشته‌اند و ضعف علمی ‌ و کاهش ساعات را که صرف انجام تکالیف کلاسی می‌شود، به آسانی می‌توان در رفتار دانشجویان امروزی، بخصوص در مقطع کارشناسی شاهد بود. گرچه دانشجویان کاری برای ارائه به استاد انجام نداده‌اند، اما آنها خسته‌اند و به لحاظ جسمی و بویژه روحی توان انجام کار را در خود نمی‌بینند. درصد مهمی از دانشجویان مقداری از زمان کلاس را هم در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانند و استادانی که چندان حوصله درگیر شدن با دانشجویان را ندارند از این وضع چندان ناراضی نیستند.

کودک‌ربایی از آسیب‌های فضای سایبری
یکی دیگر از مشکلات شبکه‌های اجتماعی، استفاده از آن برای افراد کم‌سن است. من یکی از معدود افرادی در دانشگاه هستم که معتقدم استفاده از موبایل و اینترنت برای افراد زیر 18 سال مضر و حتی خطرناک است (و صد البته این حرف به این معنی نبوده که این فناوری‌ها برای افراد بالای 18 سال بی‌خطر است). کودکان هنوز با مهارت‌های عاطفی و ارتباطی آشنا نیستند و معیارهای اخلاقی و شخصیتی هنوز بخوبی در آنها شکل نگرفته است. اینترنت باعث می‌شود کودکان در معرض محتواهای بسیار و کنترل نشده‌ای قرار بگیرند که در نبود نظارت والدین (کودکان معمولا در فناوری خیلی از پدر و مادرهای خود جلوتر هستند)، زمینه را برای سوءاستفاده مجرمان خطرناک از این کودکان آماده کند. موارد زیادی از کودک‌ربایی در سال‌های اخیر نشان‌دهنده آسیب‌پذیری زیاد کودکان در مواجهه با شبکه‌های اجتماعی بوده است.

حماقت، دستاورد وبگردی

آسیب دومی که به کودکان درگیر در شبکه‌های اجتماعی وارد می‌شود، حماقت است. بازهم برخلاف بسیاری از کسانی که پژوهش‌های علمی می‌کنند، من اعتقاد دارم کودکان امروزه هوش پایین‌تری از پیشینیان خود دارند. اندرکنش ضعیف کودکان با همسن و سالان آنها در فضای واقعی باعث ضعف مهارت‌های ذهنی آنها شده است و یکی از مهم‌ترین نمودهای آن را در عدم مهارت کودکان امروزی برای بازی با هم می‌بینیم. این در حالی است که می‌دانیم تنها یک دهه پیش کودکان خیلی بهتر از امروز با هم بازی می‌کردند.

یکی دیگر از آسیب‌های شبکه‌های مجازی دموکراسی در گفتمان است. گرچه دموکراسی واژه‌ای است که بار مثبت دارد، اما واقعیت این است که مشارکت در مباحث سیاسی نیازمند سطحی از مطالعه و آگاهی است که به صورت سنتی آن را در یک ساختار سلسله مراتبی قرار می‌داد. یعنی افرادی که دارای سطح مطالعه بیشتر و رویکرد انتقادی‌تر به قدرت بودند برای افرادی با آگاهی کمتر معیار بودند و بنابراین جامعه می‌توانست در کنش‌های رای‌دهی رفتاری متاثر از نخبگان جامعه داشته باشد.

آبراهام لینکلن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در رقابت با رقیبان خود سه ساعت صحبت می‌کرد و رقیب او هم سه ساعت صحبت می‌کرد، بعد هرکدام از آنها دو ساعت دیگر صحبت می‌کردند. این تورهای سخنرانی در شهرهای مختلف آمریکا تکرار می‌شد. این در حالی است که امروزه نامزدهای ریاست جمهوری در آمریکا باید در یک دقیقه به این‌که مشکلات بزرگ بین‌المللی را چگونه می‌خواهند، حل کنند پاسخ دهند. در عین تعجب، در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مدیران برنامه مناظره هم از این الگو استفاده کردند.

شبکه‌های اجتماعی در بسیاری از جنبه‌ها فرآیند درست کنش سیاسی را برعکس کرده‌اند. شبکه فیسبوک با چند میلیون کاربر در ایران را در نظر بگیرید. در حالی که صفحه یک فیلسوف ایرانی که شخصیتی کاملا علمی دارد کمتر از 8000 لایک دارد، یک چهره کاملا عامه‌پسند موفق شده از کاربران ایرانی بیش از دو میلیون لایک بگیرد. پسایندهای وحشتناک سیاسی این عوام‌گرایی در شبکه‌های مجازی را در آینده خواهیم داد. آسیب دیگری که شبکه‌های مجازی می‌توانند متوجه شهروندان کنند، زورگیری مجازی است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد بیشتر افراد متوجه سرشت همه جا حاضر شبکه‌های مجازی نیستند. عکس‌ها، فیلم‌ها، لایک‌ها و کامنت‌ها در شبکه‌های اجتماعی ثبت و به دلیل سرشت دیجیتال آنها برای همه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم قابل دسترس می‌شوند. اگر کسی از این مدارک برای اخاذی استفاده کند، به آن زورگیری مجازی می‌گویند. پژوهشی که من و همکارانم درباره زورگیری مجازی انجام داده‌ایم، نشان می‌دهد این پدیده در ایران ابعاد وحشتناکی دارد. زنی که به دلیل یک اشتباه در دام یک زورگیر مجازی افتاده، زندگی خود را از دست می‌دهد و تا آخر عمر در وحشت به سر خواهد برد. قتل‌های فجیعی که واکنش نزدیکان قربانیان زورگیری مجازی است، زنگ خطری است که متاسفانه در کشور ما جدی گرفته نمی‌شود.

امور در فضای مجازی تا حد زیادی منطبق بر امور در فضای واقعی هستند و بنابراین، اخلاق در فضای مجازی ارتباط نزدیکی با اخلاق در فضای واقعی دارد. البته مطالعه در مورد اخلاق نشان می‌دهد این مساله تا حد زیادی به زمینه مساله ارتباط دارد و به همین دلیل نوشتن دستورالعملی در مورد اخلاق در فضای مجازی کمی دشوار است. بسیار بعید می‌دانم کاربران ایرانی و بین‌المللی شبکه‌های اجتماعی منتظر باشند کسی برای آنها یک منشور اخلاقی بنویسد. کاری که می‌توان در این زمینه انجام داد ـ و متاسفانه انجام نمی‌دهیم ـ پژوهش است. باید دائم در مورد شبکه‌های اجتماعی پژوهش کرد. من اینجا نمی‌خواهم به ضعف‌های پژوهش علوم انسانی در کشور بپردازم، اما باید گفت به صورت خاص پژوهش‌های انجام شده در مورد شبکه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر بسیار اندک بوده است. پژوهش‌ها می‌توانند کم‌کم به گفتمان عمومی وارد شوند و از این طریق شهروندان بتوانند بهتر از امکانات مفید شبکه‌های اجتماعی استفاده کنند و کمتر دچار آسیب‌های آن بشوند.

در فضای مجازی، گاه حاشیه‌ها به مراتب مهم‌تر از متن است/ پروفایل یا صحنه‌ نمایش
ماهان منزوی

ـ بهت گفتم در مورد من اونجا ننویس. نمی‌خوام یه مشت آدمی که نمی‌شناسم چیزای بین من و تو رو بدونن.

ـ من در مورد زندگیم می‌نویسم و تو یه بخش بزرگشی.

ـ عالیه، منم می‌خوام بخش بزرگی از زندگی تو باشم. اما نمی‌خوام بخش بزرگی از زندگی اونا باشم... ببین اولین باری که گفتی چرا عاشق اینترنت شدی، گفتی که دیگه کسی تنها نیست، هر کی که باشی، عاشق هر کی که باشی، می‌تونی با یکی ارتباط برقرار کنی... این کاری که تو داری می‌کنی دیگه واسه ارتباط برقرار کردن نیست، به خاطر خواننده‌هاته. داری نمایش اجرا می‌کنی و یه چشمت به تعداد نظرات اوناست. تو زندگی‌مون رو کردی سرگرمی اونا...

ـ متنفرم از این‌که تو وبلاگ نداری. متنفرم از این‌که نمی‌دونم به چی فکر می‌کنی...

اپیزود 14 فصل هفتم سریال «دکتر هاوس» (House M.D) یک مجموعه دیالوگ جذاب درباره‌ زندگی مجازی است با انواع و اقسام مواضع، دیدگاه‌ها و نقطه‌نظرات مختلف که همه قابل تامل و در مراتبی قابل دفاع به نظر می‌رسند و پرده از بسیاری زوایای پنهان زندگی مجازی برمی‌دارند که شاید مهم‌ترین آنها میل انسان‌ها به خودنمایی هرچه بیشتر باشد.

خودخاص‌پنداری
آیا غیر از این است که بسیاری از نوشته‌های ما در فضای مجازی فقط در دنیای ذهنی ما، در حوزه‌ مطالعاتی شخصی خودمان و در فضای بخصوصی که نه فضای غالب، که تنها بخشی از مشغولیت روزمره‌مان است می‌تواند جذاب، قابل تأمل‌ و فهمیدنی باشد؟ پس چه دلیلی می‌تواند داشته باشد بسیاری از این نوشته‌های متبخترانه، این کنش‌های به ظاهر فخیم ولی به‌واقع وقیح، جز ویترین‌سازی از خویشتنی که راستش بازار شام است نه آن چینش منظم و دروغین المان‌های در کنار هم و پشت شیشه که غایتی جز تظاهر برایش متصور نیست؟ چه زمانی ممکن است پروفایل‌ها پستو باشند نه اتاق پذیرایی؟ شاید فقط آن موقع است که می‌شود دل خوش داشت به این‌که ارتباط‌های امن مجازی جایگزین قابل قبولی برای معاشرت‌های پربهای به‌اصطلاح حقیقی باشند.

به لطف شبکه‌های اجتماعی همچون فیسبوک، اقلیتی که دیروز کسی برایشان کوچک‌ترین ارزش و اهمیتی قائل نبود و آن ‌موقع همین‌ها این ویژگی‌ را مزیت خود قلمداد می‌کردند و اندر باب نظریه «اکثریت به مثابه گلّه» قلم می‌فرسودند، حالا صاحب تریبون شده‌اند و در این‌ جای دیگر با این اقتضائات دیگر، دارند از نزدیک طعم شیرین گلّه‌داری را می‌چشند. عجیب این‌که آن موقع می‌گفتند ما پذیرفته نمی‌شویم چون اکثریت گوسفندند و حالا می‌گویند شما گوسفندید چون اکثریت قبولتان ندارند. عجیب این است که در واقع اکثریت اینجا همان اکثریت آنجاست که به زندگی آنجایی‌‌اش استراحت داده‌ و دارد اینجا آن‌وری بودن را امتحان می‌کند! کسی که به عارضه‌ خودچوپان‌بینی گرفتار باشد همیشه دیگران را گله می‌بیند. حالا این وسط گاهی مرکز توجه، آدم بودن و در نتیجه برتر بودن خودش است و گاهی مهم فقط مزایای دامداری و عواید فراوانی است که ادامه‌ حیات چوپانی را ممکن می‌سازد!

وقاحت‌های فیسبوکی
اول: 

مرد باشید و مشهور، ولی از آنجا که از فقدان تسلط بر خویشتن رنج می‌برید و جنس مخالف در هر حال از خود بی‌خودتان می‌کند هرچه مونث خوش‌‌بر و روست، اد کنید و بعد بروید عکس‌های زیباتر از خودشان را لایک نمایید، ولی حتی یک‌بار هم توجهی به دیگر محتویات صفحه‌شان نداشته باشید. چرا؟ چون این موجودات در نگاه شما سطحی و خزعبل می‌نویسند و برای شما زشت است در مراوده با ایشان دیده شوید، ولی زشت نیست لایک‌تان پای عکس‌های دلبرانه‌شان باشد. چون اینجا دیگر نمی‌گویند سطحی هستید، می‌گویند زیباپسندید. شما هم که اهمیتی برایتان ندارد آن دختر هویتش را در عکسش خلاصه ببیند و در همان سطح مثلا منفور شما باقی بماند.

دوم: 
زن باشید و مشهور ولی از آنجا که شهرتتان کف روی آب است و به واقع چیزی دستگیرتان نیست به این در و آن در بزنید آقایان، دور و برتان حضور مداوم داشته باشند و خدای نکرده تعداد لایک‌های عکس‌ها و مطالبتان کمتر از سه رقم نشود که یک‌ وقت بگویند کسی طالبش نیست. در ضمن عمرا توی صفحه‌ کسی بروید و جای پا بگذارید چون شما قرار است همیشه خوانده باشید نه خواهان.

سوم: 
مرد باشید و بی‌کس یا باکس ولی ناکس و از آنجا که جز فیسبوک راه دیگری برای دوست‌یابی نمی‌شناسید بروید توی صفحه‌ دوستان همجنس‌تان و دوستان دور و برشان را رصد کنید که هر وقت کاشف به عمل آمد کسی تنهاست یا با شریکش مشکل پیدا کرده در اسرع وقت از آب گل‌آلود ماهی بگیرید و تا تنور داغ است نانتان را بچسبانید و کوچک‌ترین اهمیتی هم برایتان نداشته باشد که آن فرد ممکن است شریک زندگی دوستتان باشد.

چهارم: 
زن باشید و تعریف مشخصی برای زندگی خصوصی‌تان نداشته باشید. آن ‌وقت بروید توی صفحه‌ دوستان همجنس‌تان و دوستان غیرهمجنس دور و برشان را رصد کنید یا بروید توی صفحه‌ دوستان غیرهمجنس‌تان و با آمارگیری لحظه به لحظه مترصد سنگ انداختن در روابط احتمالی‌شان با دیگران باشید. چرا؟ چون شما چارچوبی برای زندگی خود ندارید، پس دیگران هم نباید داشته باشند.

فیسبوک چیست؟
کافی‌ است جایی دست رد به سینه‌مان نزده باشند و توانسته باشیم از هر تریبونی حرفمان را بزنیم و از هر وسیله‌ای برای ارائه‌ دانایی‌‌ها و توانایی‌‌هایمان استفاده کنیم، آن‌وقت است که اداره‌ یک صفحه‌ فیسبوک می‌شود سخت‌ترین کار دنیا؛ چون مدام باید به خودمان یادآوری کنیم فیسبوک است، مجله‌ خبری که نیست. فیسبوک است، کتاب شعر و داستان و گالری عکس و نقاشی و فیلم که نیست. فیسبوک است، ماهنامه‌ سینمایی و فصلنامه‌ علمی ـ پژوهشی که نیست... و به دیگران هم در دل یادآوری کنیم فیسبوک است، مرکز خرید که نیست. فیسبوک است، مزون عروس و شوی مد و لباس که نیست. فیسبوک است، بنگاه معاملات جنسی که نیست... حالا این‌که فیسبوک واقعا چیست وقتی هیچ‌کدام از اینها نیست، خودش مساله‌ای ا‌ست. چه کسی می‌داند یا می‌تواند بداند؟