پايگاه خبري تحليلي «پارس»- جواد نوائيان رود سري- در روزگاري که استعمار بر سرزمين هاي اسلامي سيطره داشت و مسلمانان، سرگردان در بيابان فقر و جهل، در پي کورسوي اميدي براي رهايي از اين سيه روزي بودند، بزرگ مرداني به پا خاستند و کوشيدند پرده هاي جهل و تزوير را کنار بزنند و نور اميد را بر دل شب زدگان بتابانند؛ انديشمنداني که در هنگامه تفرقه و تعصب برخاسته از جهلي که استعمار دائماً بر آتش آن مي دميد، نداي اميدبخش وحدت را، دوباره، سردادند و کلام دلنشين وحي را به گوش خفتگان زمزمه کردند که: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُون.»(انبياء-92) آرزوي بزرگ آن رادمردان، بازگشت دوران عظمت و شکوفايي تمدن اسلامي، در پرتوي وحدت و همدلي مسلمانان بود. مناديان وحدت اسلامي، در پي برافراشتن پرچم عزت و عظمت اسلام در سراسر جهان بودند؛ هدفي عالي که رسيدن به آن هيچ گاه دور از انتظار نيست.

دوران جواني يک عالم
«شيخ محمود شلتوت»، دوم ارديبهشت ماه سال 1272، در روستاي «منشات بني منصور»، از توابع بخش «ايتاي البارود» استان «بحيره» مصر، به دنيا آمد. پدرش «شيخ محمد شلتوت»، خيلي زود از دنيا رفت و «محمود» دوران کودکي خود را تحت سرپرستي عمويش، «شيخ عبدالقوي شلتوت» گذراند. با تشويق او بود که «محمود»، خيلي زود، تمام قرآن را حفظ کرد و در 17 سالگي، براي ادامه تحصيل به دانشگاه اسکندريه رفت.

«شيخ محمود شلتوت»، به دليل تلاش و مطالعات مستمر و استعداد فراوان، توانست در 25 سالگي، عالي ترين مدرک تحصيلي دانشگاه اسکندريه را دريافت کند. او پس از پايان تحصيل، از سال 1303ش، به تدريس در دانشگاه اسکندريه پرداخت و همزمان با انقلاب مردم مصر، به رهبري «سعد زغلول»، عليه استعمار انگليس، به انقلابيون پيوست و با آن ها همکاري نزديک و مؤثري داشت. «شيخ محمدمصطفي مراغي» رئيس وقت دانشگاه «الازهر» و استاد «شيخ محمود شلتوت» در دانشگاه اسکندريه، که بر دانش و صلاحيت وي واقف بود، در سال 1320ش از «شيخ محمود شلتوت» دعوت کرد در سطوح عالي دانشگاه «الازهر» تدريس کند.

«شلتوت» از اين دعوت استقبال کرد و به تدريس در دانشگاه قديمي و معتبر «الازهر» مشغول شد. او در سال 1339ش، به قائم مقامي رياست دانشگاه «الازهر» رسيد و در سال 1342ش، در حالي که از مدت ها قبل رياست شوراي فتاواي اين دانشگاه را برعهده داشت، رسماً به عنوان رئيس دانشگاه «الازهر» منصوب شد.

آرماني به نام تقريب
آرمان «شيخ محمود شلتوت»، قبل و بعد از رياست بر دانشگاه «الازهر»، تلاش براي تقريب مذاهب اسلامي بود. او در پاسخ به خبرنگاري که پس از رسيدن «شلتوت» به رياست دانشگاه، پرسيده بود: «وظيفه و هدف دانشگاه الازهر در دوره جديد چيست؟»، گفت: «مهم ترين هدف اساسي در برنامه من عبارت است از پيکار با تعصبات و تحقيق و بررسي علوم ديني، در محيطي پر از صفا و برادري و بحث در يافتن بهترين راهي که بتوان به تحکيم روابط دين و ايمان خدمتي کرد و پيروي از دليل قوي؛ از هر افقي که بدرخشد.

اگر مسلمانان به اين مطالب جامه عمل بپوشانند، نيرويي بس بزرگ تشکيل مي دهند و مي توانند با فراغت و آسودگي به بالا بردن شأن و منزلت خود بپردازند و از بار مشکلات گذشته، که مولود تعصب بود،  رهايي يابند و در جهان، همچون يک روح، در پيکرهاي مختلف درآيند.» البته انجام اين امر به سادگي ممکن نبود. سال ها بود که سيطره استعمار، بر جهل و نفاق دامن زده بود و برخي افراد، دانسته يا ندانسته، به ابزاري براي مانع تراشي در برابر تقريب تبديل شده بودند. گام برداشتن در اين مسير، هر انديشمندي، ولو رئيس دانشگاه «الازهر»، را گرفتار تيرهاي تهديد و توهين مي کرد. پيش از «شلتوت»، «مراغي» نيز در پي ايجاد زمينه هاي تقريب مذاهب اسلامي بود که ناگاه جزوه اي جعلي، توسط دست هاي پنهان و مرموز، ميان استادان و دانشجويان «الازهر» پخش شد و فعاليت هاي او را به شدت محدود کرد.

با اين حال، «شيخ محمودشلتوت»، حاضر نبود از آرمان مقدسش عقب نشيني کند. او به تهديدها و توهين ها وقعي نمي گذاشت. به همين دليل در اقدامي انقلابي اعلام کرد که فقه مذهب شيعه نيز همچون مذاهب اهل سنت، بايد مورد توجه قرار گيرد و در دانشگاه «الازهر» تدريس شود.

متن يک فتواي تاريخي
فتواي تاريخي «شيخ محمود شلتوت»، روز 17 ربيع الاول سال 1378، صادر شد.

از او پرسيده بودند:« عده اي از مردم معتقدند که هر فرد مسلمان، براي آن که عبادات و معاملاتش صحيح انجام گيرد، بايد تابع احکام يکي از مکتب هاي معروف چهارگانه باشد و در ميان اين مکتب هاي چهارگانه، نامي از مکتب شيعه امامي و شيعه زيدي برده نشده است. آيا جنابعالي با اين نظر کاملاً موافقيد که پيروي از مکتب اماميه اثنا عشري، مغايرتي با دين ندارد؟» و او در پاسخ گفته بود:«۱- دين اسلام بر احدي از پيروانش متابعت از مذهب خاصي را لازم نمي شمرد، بلکه ما مي گوييم: براي هر فرد مؤمن چنين حقي است که بتواند در ابتداي امر، از هر يک از مذاهبي که صحيحاً نقل شده و در کتاب هاي مخصوص، احکام آن مذهب نوشته شده است، پيروي کند. همچنين کسي که از يک مذهب، از اين مذاهب، پيروي مي کرده است، مي تواند عدول به مذهب ديگر کند، هر مذهبي باشد، و در اين عمل باکي بر او نيست.

۲- مذهب جعفري، معروف به مذهب امامي اثناعشري، مذهبي است که شرعاً پيروي از آن مانند پيروي از مذاهب اهل سنت جايز است.

سزاوار است مسلمانان اين مطلب را بدانند و از عصبيت و طرفداري هاي بي جا و بدون حق و حمايت از مذهب معيني خودداري کنند. دين خدا و شريعت او، تابع مذهبي يا منحصر در مذهبي نيست. هر کس به مقام اجتهاد فائز شود، عنوان مجتهد بر او بار مي شود و در نزد خداي تعالي عملش مقبول خواهد بود. جايز است براي کسي که اهليت نظر و اجتهاد ندارد از آن ها تقليد کند و به آنچه در فقه شان مقرر داشته اند، عمل کند و در اين مسئله بين عبادات و معاملات تفاوتي نيست.»

تأسيس کرسي فقه مقارن
«شيخ محمود شلتوت»، به اين فتوا اکتفا نکرد. او به منظور تقويت روند تقريب مذاهب اسلامي، کرسي «فقه مقارن» را در دانشگاه «الازهر» تأسيس کرد. معناي «فقه مقارن»، « جمع بين فتوا و آراي عالمان مذاهب، در کنار هم، با ادلّه آن ها و با اجراي موازنه و بررسي آن ادلّه، براي به دست آوردن قول برتر و قوي تر[است].» «شلتوت» معتقد بود:« فقهاي مسلمان، بايد به دور از تعصب ها و هواهاي نفساني، هر رأي و انديشه اي را که در تحکيم مباني اسلام مؤثرتر است و رفاه خانواده و اجتماع را بهتر تأمين مي کند، از يکديگر بپذيرند.» او در عرصه عمل نيز پيرو همين رويکرد بود و بدون هيچ تعصب جاهلانه اي، آراي فقهاي ساير مذاهب اسلامي را، در صورتي که از نظر سند و استدلال قوي تر بودند، بر نظر خود ترجيح مي داد. «شلتوت» در راستاي معرفي بهتر منابع ديني مذاهب اسلامي، بر تفسير ارزشمند «مجمع البيان»، اثر «طبرسي»، عالم مشهور شيعه، مقدمه اي نوشت. بعدها اين تفسير به همراه مقدمه «شلتوت» و پاورقي هاي علماي دانشگاه «الازهر»، توسط دارالتقريب مذاهب اسلامي، به چاپ رسيد. «شلتوت» نقش مهمي در تأسيس مرکز «دارالتقريب مذاهب اسلامي» داشت.

تقريب در عرصه سياسي
فعاليت هاي «شلتوت» براي تقريب مذاهب اسلامي و تقويت وحدت مسلمانان، به صدور فتاواي شرعي و تدريس فقه ساير مذاهب اسلامي در دانشگاه «الازهر» محدود نمي شد.

او در عرصه سياسي نيز حضوري پر رنگ داشت. پس از آن که محمدرضاپهلوي، در اقدامي ضداسلامي، موجوديت رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخت، «شلتوت» در تلگرافي به آيت ا...العظمي بروجردي نسبت به اين کار شاه اعتراض و از تأثير آن بر روند رو به رشد «تقريب» اظهار نگراني کرد و نوشت:«ما دوبار براي شاه تلگراف فرستاده، خاطر نشان کرده ايم که اين اقدام وي بهانه اي براي کساني است که خواهان قطع روابطي هستند که ما براي تقويت آن تلاش کرده ايم. مسلماً شما نيز از اين عمل متأثريد و براي محکوم کردن آن به شدت خواهيدکوشيد و قطعاً اقدام جنابعالي تأثير نيکويي خواهدداشت.».

با اين حال، اين تلگراف زماني ارسال شد که آيت ا...العظمي بروجردي، در بستر بيماري بود و بر اثر همان بيماري دار فاني را وداع گفت.

شلتوت و تقبيحِ تکفير
«شيخ محمود شلتوت» نسبت به تکفير مسلمانان توسط پيروان برخي فرقه ها، مانند «وهابيت»، اعتراض کرده و درباره آن ها گفته بود:«خير و صلاح ما و آنان ايجاب مي کند به جاي اين که مردم را مشرک بخوانيم و به ضريح اوليا، که بعضي مربوط به شخصيت هاي عظيم الشأن اسلام هستند،  بت اطلاق کنيم، کوشش خود را به کار بنديم تا افراد عوام و جاهل را تعليم دهيم و از تکفير مردم و اسائه ادب به ارواح طاهره بپرهيزيم.»

اين طلايه دار تقريب و منادي وحدت اسلامي، سرانجام در 23 آذرماه سال 1342، در هفتاد سالگي، درگذشت. مرحوم «شيخ آقابزرگ طهراني»، صاحب کتاب ارزشمند «الذريعه»، در پيام تسليت خود به مناسبت درگذشت «شلتوت» و به نمايندگي از علماي نجف، نوشت:«او از مصلحان با اخلاص بود.

همه علماي نجف اشرف، که به فضيلت و جهاد اين شخصيت بزرگ آشنا بودند، از فقدان آن مرحوم متأثر شدند. از سوي همه علماي نجف، به شما و علماي الازهر شريف، تسليت عرض نموده، اميدواريم خداوند ايشان را غريق رحمت و رضوان خود گرداند. به دوستانش صبر عنايت کند و براي ايشان اجر مقرر دارد. اميدواريم خداوند مانند او مخلصيني به مسلمانان عنايت فرمايد تا جاي خالي را که با وفات وي پديد آمده است، پر کنند و جهاد وي را تداوم بخشند.»