هدف دشمن از تداوم تهدید به صورت موازی
طرف غربی و بهویژه امریکا بر اساس سرشت نهادینهشده خود، عادت به زورگویی و تحمیل اراده خود بر دیگران کرده است و دیگر کاری به این ندارد که اکنون در حال مخاصمه است یا مذاکره؛ عهد و پیمانی دارد که باید بدان وفادار باشد یا نه. خبرگزاری فارس: ماشین تهدید چرا همچنان در حرکت است؟
به گزارش پارس به نقل از جوان، در طول ۲۰ ماهی که از دوره جدید مذاکرات هستهای میگذرد، به رغم تفاوتهایش با ادوار گذشته، یک ویژگی همچنان به چشم میخورد و آن لحن و ادبیات تهدیدآمیز محور طرف غربی ۱+۵ و به عبارت روشنتر ایالاتمتحده امریکا است.
هرچند گوشها به شنیدن عبارت تکراری «تمام گزینههای روی میز» عادت کردهاند، اما بسیاری انتظار داشتند که پس از رسیدن به توافق ژنو این رویکرد تغییر یابد و دیگر شاهد تکرار چنین عبارتی از طرف غربی نباشیم.
اما نهتنها چنین نشد، بلکه از آذرماه ۱۳۹۲ که میان ایران و ۱+۵، «برنامه اقدام مشترک» در ژنو به امضا رسید، بارها و بارها به بهانههای مختلف مسئولان رسمی امریکا از برقراری همه گزینهها و از جمله گزینه نظامی سخن گفتند، انگارنهانگار که متنی را امضا کردهاند که در آن تصریحشده بود «در این دوره همه اعضا، با حسن نیت، در جهت حفظ فضای سازنده در مذاکرات فعالیت خواهند کرد.»
این روند البته با بیاخلاقیها و عهدشکنیهای دیگر طرف غربی از جمله تشدید تحریمها در برخی از حوزهها همراه بود، بهگونهای که در ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ سه بازرگان ایرانی، ۹ اردیبهشت ۹۳ ده شرکت و یک بانک مرتبط با ایران، ۱۹تیر ۹۳ دومین بانک بزرگ آلمان به دلیل ارتباطات بانکی با ایران (با جریمه ۵۰۰ میلیون دلاری)، ۲۲ تیر ۱۳۹۳ یک بانک فرانسوی (باجریمه ۸ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلاری)، ۷ شهریور ۹۳، ۲۵ فرد و شرکت ایرانی و غیرایرانی مرتبط با ایران را به بهانه نقض تحریمهای هستهای و سرانجام در تاریخ ۱۰ دی ۹۳، نه شخص و نهاد ایرانی را به اتهام حمایت از برنامه هستهای مشمول مجازات تحریمی خود قرار دادند.
آنچه در این مدت مشاهده نشد، حسن نیت و ایجاد فضای سازنده از طرف غربی، خصوصاً امریکا بود و درعینحال جمهوری اسلامی ایران در تمام این مدت اولاً به تعهدات خود پایبند بود و ثانیاً در بسیاری از حقوق متعارف و طبیعی خود، از جمله رزمایشها و موضعگیریهای نظامی، ملاحظه فضای مذاکرات را در نظر گرفت.
پس از ۱۳ فروردین سال جاری نیز که شهر لوزان سوئیس شاهد قرائت بیانیه مشترک ایران و شش کشور بود، تغییری در ادبیات و رویکرد کاخ سفید به وجود نیامد، از آن زمان تاکنون چهار مقام رسمی دولت امریکا، یعنی رئیسجمهور این کشور، معاون وی و وزرای خارجه و دفاع امریکا در اظهاراتی جداگانه از تداوم برقراری «گزینه نظامی» سخن گفتهاند.
این لحن ادبیات دقیقاً پس از امضای بیانیه سوئیس و نیز درست همان زمانی که هیئتهای مذاکرهکننده ایران و شش کشور در نیویورک مشغول چانهزنی روی متن توافق نهایی بودند، رخ داد.
چنین بهنظر میرسد همین روند در گفتمان سران کاخ سفید همچنان ادامه خواهد یافت.
حال در اینجا پاسخ به دو پرسش، ضروری بهنظر میرسد، نخست آنکه هدف دشمن از تداوم تهدید بهصورت موازی مذاکرات چیست؟ و دیگر آنکه در مواجهه با این راهبرد دشمن چه باید کرد؟
در پاسخ پرسش نخست، به دو نکته اساسی میتوان اشاره کرد؛ نکته اول آنکه اتخاذ چنین رویکردی را باید متأثر از ذات و خوی استکباری طرف مقابل دانست و اگر واقعبینانه به صحنه بنگریم، انتظاری دیگر نمیتوان داشت.
طرف غربی و بهویژه امریکا بر اساس سرشت نهادینهشده خود، عادت به زورگویی و تحمیل اراده خود بر دیگران کرده است و دیگر کاری به این ندارد که اکنون در حال مخاصمه است یا مذاکره؛ عهد و پیمانی دارد که باید بدان وفادار باشد یا نه. با این وصف بهروشنی میتوان گفت، در ادامه نیز طرف غربی بر همین عادت مألوف خواهد ماند.
اما نکته دوم، باید دانست که اتخاذ این رویکرد بخشی از راهبرد مذاکراتی غرب نیز هست که البته برخاسته از ادراک آنها است. ادراک غربیها از فضای مذاکراتی آن است که تحریمها اثرگذار بوده و توافق میوه راهبرد «فشار- مذاکره» است.
در چنین فضایی، فشار اعم از تحریمها، فشار سیاسی و حتی تهدید نظامی، شرط لازم و پیشبرنده مذاکرات بوده و در نهایت نیز طرف غربی آن را برگ برنده خود در مسیر مذاکرات میداند.
بنابراین به خود اجازه میدهد همزمان با مذاکره همچنان گزینه نظامی را به رخ بکشد تا به خیال خود طرف ایرانی را به عقبنشینی هرچه بیشتر وادارد.
حال میتوان به پرسش دوم نیز پاسخ داد. با توجه به آنچه پیشتر گفته شد، دستیابی به آنچه عدهای بازی «برد- برد» میخوانند، بسیار دشوار است.
بلکه باید گفت در صحنهای که یکطرف موفقیت خود را در نفی حداکثری دستاوردها و منافع طرف دیگر میداند و در مقابل نیز حاضر به کوچکترین انعطافی نیست، چگونه دستیابی به برد طرفینی ممکن است؟
با نگاهی به مسیر مذاکرات، میتوان گفت هرچند موضوع و بهانه اصلی مذاکرات، پرونده هستهای کشورمان است، اما هدف طرف غربی محدود به دستاوردهای هستهای نمیشود.
نگاه غرب بهمراتب فراتر از سختافزار هستهای یا حتی دفاعی است. غرب نرمافزار و عنصر تأثیرگذار بازیگری جمهوری اسلامی ایران در عرصه جهانی را نشانه رفته است، یعنی «عزت و اقتدار ملی و بینالمللی.»
تهدید و بهتبع آن تحمیل ارادهای که در راهبرد دشمن مشاهده میشود، مقدمهای است برای هدفی بزرگتر و آن عبارت است از «تحقیر».
تحقیر ملتی که چهار دهه است تصمیم گرفته مستقل بازی کند و همین رفتار برهم زننده سناریوهای جهانی بهاصطلاح ابرقدرتها بوده است.
امروز جمهوری اسلامی ایران در موضعی برابر در مواجهه با نظام سلطه قرار دارد و اگر پای میز مذاکره نیز رفته است، با همین پیشفرض بوده است.
مسئولان و نخبگان ما نیز باید همواره همین نکته را به یاد داشته باشند که مردم، اجازه مواجهه از نقطهضعف را در مقابل دشمن به آنها نداده و نمیدهند.
مذاکرهکنندگان ما هیچگونه فشار و تحمیلی را نباید بپذیرند و چارچوبهای «عزتمندانه» را که بر اساس خط قرمزهای نظام ترسیمشده است رعایت کنند.
در هر سطح که دشمن خدعهگری میکند باید پاسخ متقابل دریافت کند. هیچ ایرادی ندارد که در مقابل دشمنی که با جسارت تمام تهدید میکند، «تهدید متقابل» نمود.
از مسئولان و فرماندهان نظامی نیز انتظار اقدام مشابه میرود.
بدانیم که دشمن بسیار بیش از ما به مذاکره و توافق نیازمند است و اتفاقاً همین موضوع میتواند برگ برنده ما در این منازعه باشد.
اگر دشمن نیرنگ به خرج میدهد، ما نیز ابزارهای فشار متقابل را داریم. سه دهه پیش، رئیسجمهور وقت امریکا، کارتر برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا به برگ برنده آزادی گروگانها، نیازمند بود و همین برگه از دریغ شد.
اکنون نیز میتوان با چنین برگههایی بینی گستاخان کاخ سفید را به خاک مالید.
ارسال نظر