مردم قربانیاند
چندروز پیش حمیدرضا کمالی (قهرمان کلاس آزاد اتومبیلرانی کشور) در سانحه رانندگی جان خود را از دست داد. این اولینبار نیست که حوادث رانندگی مرگ چهرههای شناختهشده را در پی داشته است. مرگ قهرمان اتومبیلرانی آنهم در حادثه رانندگی اما ما را جور دیگری تحت تاثیر قرار میدهد؛ چرا تصادفات باید یکی از موثرترین عوامل در مرگومیر ایرانیها باشد؟
به گزارش پارس به نقل از فرارو، اولین تصادف و سانحه رانندگی در ایران، به سالها پیش بازمیگردد. در یکی از روزهای سال 1305 و در خیابان سپه یک اتومبیل با درشکهای که حامل درویشخان –نوازنده مشهور تار- بود تصادف میکند. پس از آن زمان و با ازدیاد ورود اتومبیل به شهرها و تولید خودرو، هر روز بر تعداد این تصادفات افزوده شد. تا جایی که تصادف رانندگی بدل به حادثهای روزمره شد و امروز ما جزو اولین کشورها با آمار بالای مرگومیر بر اثر تصادفِ رانندگی در جهان هستیم.
میزان بالای تصادفات رانندگی در ایران برای همه نگرانکننده است. این نگرانی هم به جان آدمها و هم به هزینههای مالی و معنوی زیاد آن بازمیگردد. بنابر آمار، ایران سالانه چیزی در حدود 20 هزار میلیارد تومان بابت تصادفات رانندگی خسارت میپردازد. این میزان از تصادفات در میان 15 میلیون خودروی موجود در خیابانها و جادههای کشور رخ میدهد، که وحشتآور است.
درمورد این آمار بالا، دلایل بسیاری تاکنون مطرح شده است. به طور عمده عوامل فنی و عوامل انسانی از نظر بسیاری از کارشناسان عمدهترین دلایل این اتفاقها هستند. نداشتن "فرهنگ رانندگی" موضوعی است که در همین رابطه بسیار به آن اشاره میشود. در سالهای اخیر رسانهها، به شکلی هماهنگ، از پذیرش کمِ فرهنگ رانندگی در میان مردم سخن گفتند. آیا مسئله با تقویت "فرهنگ رانندگی" حل خواهد شد؟
چرا همه از فرهنگ رانندگی سخن میگویند؟
دکتر حسن شهرکی اما از اصطلاح "فرهنگ رانندگی" که سالهاست در همه مطبوعات از آن استفاده میشود انتقاد میکند و در گفتگو با فرارو میگوید: استفاده از کلمه "فرهنگ" به طور عام و استفاده از کلمه "فرهنگِ رانندگی" به طور خاص را میتوان تحلیلی عمدتا ژورنالیستی دانست. آیا هنگامی که در همهجا از واژه "فرهنگ" استفاده میکنیم متوجه معنای آن هستیم؟ و آیا میدانیم که با این اصطلاح بیش از همه مسئولیت را بر گردن افرد میاندازیم؟
شهرکی درباره دو تئوری در جامعهشناسی توضیح داد: در جامعهشناسی تئوری برچسبزنی یا (labeling theory) وجود دارد. بر اساس این تئوری اگر مطبوعات به صورت مداومی تکرار کنند که فرهنگ رانندگی ندارم، سبب تایید این گفته در عمل افراد میشوند و مردم خود به خود به رانندگی بیتوجه میشوند.
وی همچنین گفت: در روانشناسی اجتماعی تئوری دیگری به نام اِسناد (Attribution theory) وجود دارد که بر اساس آن اگر تصادفی رخ دهد، در ساعات اولیه و یا لحظات ابتدایی افراد علت آن حادثه را به افراد نسبت میدهند که باعث مشاجره و تنش میان آدمها خواهد شد. اما پس از گذشتن مدت زمانی توجهها از افراد به موقعیت جلب میشود، که این موقعیت میتواند همان آسفالت خراب، مشکل چراغ قرمز، مشکلات فنی خودرو و... باشد.
حسن شهرکی –استاد دانشگاه و پژوهشگر اجتماعی- در این رابطه تصریح کرد: هنگامی که میگوییم ما ایرانیها "فرهنگ رانندگی" نداریم، با اینکار جامعه را قربانی میکنیم. با تکرار این اصطلاح در پسِ ذهنها گرایشِ ذاتی ایرانیها به قانونگریزی شکل خواهیم دادیم؛ چرا که رانندگی رعایت مجموعهای از قوانین و علائمی است که عدم رعایت آنها به معنای عدم رعایت قانون است. اگر چنین باشد، پس چرا بسیاری از ایرانیها در یک کشور متمدنتر ظرف مدت زمان کوتاهی همه چیزهای مربوط به رانندگی را میپذیرد؟
مشکل جای دیگری است!
حسن شهرکی ضمن اشاره به مشکلات سیستمی و نهادی ما که بر رانندگی اثرگذارند، گفت: مشکل اصلی در رانندگی ما ترتیبات یا مناسبات نهادی جامعه است؛ از بروکراسی تا ارزشها و هنجارهای موجود در جامعه. وضعیتی را تصور کنید که رانندهای به دنبال جای پارک باشد و به دلیل پیدا نکردن جای مناسب مجبور شود در جایی غیرمناسب خودرواش را پارک کند. همین فرآیند به ظاهر ساده موجب به وجود آمدن تنش و مشاجره بین افراد خواهد شد. بنابراین خدمات و ساختار اهمیت بسیار بیشتری دارند.
وی توضیح داد: همچنین باید به تولید روزافزون ماشین اشاره کرد. کارخانههای ماشینسازی ما بدون نظارتی خاص به تعداد خودرو میافزایند. باید جلوی ورود بیرویه ماشین به جامعه گرفته شود. متاسفانه این امر مسئولیتگریزی و عدم نظارت دولت را نشان میدهد. بنابراین مشکل عمده برگردن دولت و سازمانهاست و نه مردم. از نظر من مردم ما در این دست از اتفاقها بیش از متهم بودن، قربانیاند.
عصبیت خاصِ ایرانی!
وی همچنین در رابطه با مشکلات روانی موثر در رانندگی توضیح داد: هرچند نمیتوان منکر خصلتها و مشکلات روانی موجود در میان ایرانیها شد. برای مثال اگر خانمی از آقای در یک بزرگراه سبقت بگیرد، آن آقا لازم میداند که حتما سرعتش را زیاد کند تا نگذارد یک زن از او جلو بزند! میتوانیم از نوعی "عصبیت" خاص در میان مردم صحبت کنیم و اینکه رانندگی یکی از سهلالوصولترین کنشها برای تخلیه روانی است. البته روح و روان و ارزشهای مردم نیز به هرحال تحت تاثیر خدمات جامعه، نظامبندی و قوانین حاکم بر جامعه است. مردم ما به دلیل مشکلات و فشارهای اجتماعی در وضعیت روانی خوبی قرار ندارند که همه اینها میتواند بر روی سبک رانندگی موثر باشد.
این استاد دانشگاه در انتها تصریح کرد: به طور خلاصه، اینکه بگویم ایرانیها ذاتا قانونگریز هستند و قوانین و الزامات رانندگی را برنمیتابند از نظر من اشتباه است و مشکل عمده در خدمات شهری و رفاهی است که باید برای داشتن رانندگی خوب شکل بگیرد. اگر شهرهای ما، خیابانهایی با دستاندازها و چالههای کمتر داشته باشند، اگر در نقاط شلوغ پارکینگهای طبقاتی ماشین احداث شود، اگر معابر باریک پهن شود و دهها اگر دیگر... آنوقت ما میتوانیم بر رفتار رانندگی مردم ایراد وارد کنیم. در حال حاضر مردم قربانی سیستم موجود هستند و نه متهم آن.
ارسال نظر