پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سبحان محقق- منطقه خاورمیانه که طی سال‌های جاری تحولات خونینی را پشت سر می‌گذارد، در اولین روزهای سال شمسی شاهد تجاوز هوایی عربستان به یمن بوده است. در پی این حمله کاخ سفید بلافاصله از آن حمایت، اما اعلام کرد که مستقیما وارد این جنگ نمی‌شود. پس از آن نیز کشورهای مرتجع عرب (به استثنای عمان) به ائتلاف عربستان علیه مردم بی‌پناه و پابرهنه یمن پیوستند.

عربستان اعلام کرد، هدف از این نبرد شکست انقلابیون «الحوثی» و بازگرداندن «عبدربه منصورهادی» به قدرت است. منصور هادی که رئیس‌جمهور یمن بود، ابتدا به شهر «عدن» در جنوب یمن و سپس به عربستان گریخت. پیداست که در ماجرای یمن، دو گروه مقابل هم قرار گرفته‌اند: گروهی انقلابی که خواستار به قدرت رسیدن مردم هستند و گروهی که منافع خود را در ساختار فاسد سابق جست‌وجو می‌کنند. عربستان که یمن را حیاط خلوت خود می‌داند، هم برای خودش در این کشور می‌جنگد و هم به نیابت از آمریکا و اسرائیل، می‌خواهد ساختار سیاسی خاورمیانه را از تغییرات انقلابی حفظ کند. لذا، حمایت آمریکا، رژیم صهیونیستی و باشگاه عربی از ریاض امری طبیعی است. اما، در این میان کشورهایی از جبهه عربستان حمایت کرده‌اند که تأمل برانگیز است. نویسنده مقاله حاضر این مسئله را مورد توجه و بررسی قرار می‌دهد.

در ماجرای تجاوز نظامی آشکار رژیم آل سعود به یمن که هم قوانین بین‌المللی را نقض و هم ارزش‌های انسانی را لگدمال کرد، چیزی که تعجب برانگیز بود، پشتیبانی برخی جریان‌ها و کشورهای منطقه از این حرکت زشت و نسنجیده ریاض بود.

حمایت کشورهایی مثل مصر و امارات و کویت و قطر از اقدام ریاض، باعث تعجب کسی نمی‌شود چون این کشورها همه از یک باشگاه هستند و از لحاظ سیاسی و امنیتی سرنوشت مشترکی دارند. دولت نظامی مصر علاوه بر آنها، از حاتم‌بخشی‌های عربستان و کشورهای عربی خلیج‌فارس، سرپا ایستاده و مقابل ملت خود مقاومت می‌کند.

اما، حمایت جنبش حماس و دولت‌های سودان، پاکستان (در روزهای نخست) و افغانستان از ماجراجویی عربستان، کاملا تأمل‌برانگیز است و هر تحلیلگر بی‌طرف و مستقلی را دچار حیرت می‌کند؛ سودان که به خاطر سیاست‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی دوپاره شده، اکنون و در ماجرای یمن خود را به راحتی تسلیم منطق سیاسی آنها در منطقه کرده و از جنگ نیابتی عربستان حمایت می‌کند.

چه می‌دانیم، شاید سودانی‌ها واقعا فکر می‌کنند حوثی‌های فقیر که فقط 30 درصد جمعیت یمن را تشکیل می‌دهند، خطری بزرگ برای شبه جزیره عربستان و  دنیای پرجمعیت اهل سنت هستند. شاید هم حاکمان ریاض خارطوم را با دلارهای تا نشده نفتی فریفته باشند و یا اینکه مقامات سودان از تجزیه بیشتر کشور خود هراس دارند و به همین خاطر، مقابل دشمن سپر انداخته‌اند!

اما در این ماجرا شاید بتوان برای سودان بهانه‌هایی را تراشید و یک جوری برایش ارفاق قایل شد، اما حماس را چطور؟ جنبشی که خودش و سرزمینش قربانی تجاوز هستند و هر روز ظلم و تجاوز را با گوشت و پوست حس می‌کنند، چرا جانب اشغالگر را گرفته است؟

جالب‌تر اینکه علت‌العلل تداوم اشغال سرزمین فلسطین، نقش مخرب همین رژیم آل‌سعود طی دهه‌های اخیر است و مشارکت این رژیم در جنایت علیه زنان و کودکان غزه و کرانه غربی بر همه آشکار است. جنبش حماس به جای اینکه مثل حزب‌الله تمام قد مقابل عربستان بایستد، جانب ریاض را در تجاوز به یمن می‌گیرد و حتی اعلام می‌کند همه اعضای جنبش در این مورد متفق‌القول هستند!

اما، پاکستان هرچند ابتدا جانب متجاوز را گرفت، بعدا کمی سنجیده‌تر عمل کرد و مجلس این کشور این بار زیربار بحران‌های ساخت آمریکا نرفت و دولت اسلام‌آباد را نیز مکلف نمود، بی‌طرف بماند. سیاستی که نه‌تنها آل سعود را عصبانی کرد، صدای امارات را هم درآورد.

در این میان، هند مقابل درخواست عربستان همچنان ساکت است و این سکوت ادامه دارد. دولت افغانستان ولی با عجله جانب کشور متجاوز را گرفت. موضوعی که در اینجا ما قصد داریم گسترده‌تر از سایر کشورها بدان بپردازیم.

ریاست جمهوری افغانستان چند روز پس از حمله جنگنده‌های سعودی، با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: «دولت و مردم مسلمان افغانستان روابط عمیق تاریخی و دینی با کشور عربستان سعودی داشته و در دفاع از سرزمین مقدس حرمین شریفین با تمام نیرو در کنار دولت و مردم برادر و مسلمان کشور عربستان سعودی، درصورت بروز هر نوع تهدید قرار دارد.»

دولت افغانستان علاوه بر آن، با دخالت در تحولات داخلی یمن، از «عبدربه منصور هادی» رئیس‌جمهور فراری این کشور، به عنوان رئیس‌جمهور قانونی یمن حمایت کرده است.

ناظران سیاسی که 13 سال حکومت «حامد کرزای» بر افغانستان را پیش چشم خود دارند، اکنون و دراین ماجرا خامی و بی‌تجربگی حاکمان تازه را با تمام وجود حس می‌کنند. با اینکه کرزای با نظامیان اشغالگر وارد خاک افغانستان شده بود و دولتش دست‌نشانده آمریکایی‌ها محسوب می‌شده است، به قدری مواضع حساب‌شده در ارتباط با مسائل داخلی و منطقه‌ای اتخاذ می‌کرد که بعضا امر بر کارشناسان مشتبه می‌شد و آنان احساس می‌کردند که کرزای با تمام وجود مقابل آمریکا ایستاده است!

در تحولات منطقه‌ای بالاخره کسی نفهمید که رئیس‌جمهور سابق کدام طرفی است؛ آیا جانب مقاومت را دارد و یا با عربستان و اسرائیل است.

کرزای در روابط با همسایگان هم کاملا پیچیده عمل می‌کرد. به عنوان مثال، چنان با ایران گرم می‌گرفت که صدای آمریکا را در می‌آورد و حتی تلاش می‌کرد در منابع مالی دفتر خود، نوعی توازن به وجود آورد و علاوه بر دلارهای آمریکایی، اسکناس‌های ایرانی را هم می‌پذیرفت و در عوض، تا آنجا که امکان داشت و از دستش برمی‌آمد در راستای منافع کشورمان می‌کوشید و در طول حکومت 13 ساله‌اش بارها به تهران سفر کرده است.

البته، این رویه کرزای از زیرچشمان تیز اشغالگران دور نمی‌ماند، ولی او مقابل اعتراض غربی‌ها همیشه چیزی برای جواب داشت و مثلا می‌گفت، شما (آمریکایی‌ها) دیر یا زود از منطقه و از افغانستان می‌روید، ولی ما عمری را باید با همسایگان خود زندگی کنیم!

این رویه سیاسی که کم و بیش مستقل می‌نمود، از کرزای به مرور زمان چهره‌ای مردمی و غیروابسته ساخت و دولت‌های همسایه نیز با او پیوندی دوستانه داشتند.

اما اکنون که چند ماهی از غیبت کرزای می‌گذرد، برای نخستین بار جای خالی او کاملا حس می‌شود. زیرا در ماجرای یمن بعید بود که او گول وعده دلارهای نفتی عربستان را به این راحتی بخورد و این طور راحت جانب ریاض را بگیرد.

به هر حال، دولت «اشرف غنی احمدزی» رئیس‌جمهور فعلی افغانستان وقتی که به خاطر این موضعگیری نسنجیده مورد انتقاد قرار گرفت، عذر بدتر از گناه آورد و ادعا کرد که این یک موضوع عقیدتی بوده و هدف دولت، حفاظت از حرمین شریفین است! این موضع دولت کابل در صورتی می‌توانست قرین صحت باشد که نیروهای انقلابی یمن سرزمین حجاز را مورد حمله قرار داده باشند، نه اینکه خودشان هدف حمله قرار بگیرند.

در حال حاضر سران جدید کابل از تقویت روابط با ریاض، دو هدف را دنبال می‌کنند؛ آنها در وهله نخست فکر می‌کنند که این مناسبات نزدیک، جریان‌های مذهبی و سیاسی افغانستان را به هم نزدیکتر می‌کند و طالبان نیز تحت فشار ریاض به مذاکره با کابل تن می‌دهد و در مرحله دوم، به دلارهای نفتی سعودی و مشارکت عربستان در ساخت و ساز (بناهای مذهبی و توسعه زیرساخت‌ها) چشم دارند. 

طمع افغانستان به دلارهای سعودی، در اظهارات احمدزی که چندماه قبل برای به جا آوردن عمره، به عربستان رفته کاملا مشهود بوده است؛ رئیس‌جمهور افغانستان در دیدار با «سلمان بن عبدالعزیز» ولیعهد (شاه فعلی) عربستان، از وی خواسته بود که کشورش روابط اقتصادی با افغانستان را گسترش بدهد. سلمان هم به احمدزی وعده داده بود از هر آنچه در توان دارد، برای کمک به افغانستان دریغ نخواهد کرد. طرفین در این دیدار حتی هیئتی را مسئول پیگیری توافقات کرده بودند.

حاصل سفرهای مذهبی و دیپلماتیک احمدزی به ریاض، که در مدت اندک صدارتش سه بار صورت گرفت، در شکل ساخت یک مدرسه علمیه بزرگ و با هزینه‌های میلیاردی در منطقه خوش آب و هوای کابل ظاهر شد. به گفته کارشناسان، اگر این طرح به نتیجه برسد، کل جمعیت اهل سنت افغانستان تحت نفوذ و پوشش آموزه‌های وهابی قرار می‌گیرد و این کشور بازهم به اول خط رجعت می‌کند. فقط فرقش با گذشته این است که قبلا عربستان برای ترویج عقاید منحط وهابی از پنجره (طالبان) وارد شده بود، اما این بار ظاهرا می‌خواهد از در وارد شود!

البته، مردم و شماری از چهره‌های مذهبی و سیاسی افغانستان که خود را قربانی وهابیت و جریان‌های افراطی مورد حمایت عربستان می‌دانند، تاکنون اعتراضات زیادی به نفوذ آل‌سعود در کشور خود کرده‌اند و در ماجرای ساخت مدرسه علمیه مزبور هم ساکت نمانده‌اند.

یک عالم دینی افغانستان به نام «هدایت» در واکنش به ساخت این مدرسه دینی گفت: امیدواریم که عربستان سعودی با ایجاد این مرکز اسلامی، مرکزی را ایجاد نکرده باشد که تروریست پرورش بدهد، کاری که طی سال‌های اخیر در افغانستان، پاکستان و سایر مناطق انجام داده است. ایجاد چنین مرکزی نه‌تنها درد ملت افغانستان را دوا نمی‌کند، بلکه بر درد ملت می‌افزاید.

در واکنش به این اظهارات و اعتراضات مشابه، «مصفر عبدالرحمان الغاصب» سفیر عربستان در افغانستان، تبدیل شدن مرکز فوق به پرورش تروریسم را رد کرد و گفت که در این مرکز (مدرسه دینی) تنها مسایل دینی و زبان عربی به شهروندان افغان آموزش داده خواهد شد.

علاوه بر این مدرسه دینی، عربستان به همراه آمریکا، در طرح ساخت بزرگترین آزاد راه افغانستان مشارکت دارد و احتمالاً مشارکت ریاض در طرح‌های مشابه، گسترده‌تر خواهد شد. احمد زی که با امضای توافقنامه امنیتی کابل، واشنگتن، سعی کرده است اعتماد آمریکا را نسبت به دولت خود جلب کند، عربستان را نیز به عنوان متحد اصلی آمریکا در منطقه و دارنده بیشترین دلارهای نفتی می‌بیند و به همین خاطر، سعی می‌کند بیشترین منابع مالی را متوجه دولت خود و ساخت و سازهای داخلی بنماید.

توافق افغانستان سعودي

این درحالی است که سعودی‌ها خیالات دیگری را نسبت به افغانستان در سر دارند؛ همان‌طور که قضیه یمن نشان داده است، ریاض می‌خواهد افغانستان را به عنوان یک کشور اهل سنت، وارد اردوگاه منطقه‌ای خود بکند و از این کشور علیه ایران و علیه محور مقاومت بهره ببرد.

مقامات ریاض می‌خواهند کابل نیز به مثل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس، مواضع ضد ایرانی بگیرد و اگر بتواند و شرایط اجازه بدهد، تروریسم مذهبی به خاک ایران صادر بکند.

هر چند ملت و دولت افغانستان با جمهوری اسلامی ایران پیوندهای نزدیکی دارند، ولی خامی برخی مقامات تصمیم‌گیر و مؤثر کابل ممکن است زمینه را برای شیطنت سعودی‌ها فراهم کند و ماجرای یمن نشان داد که اجرای این سناریو چندان هم دور از ذهن نیست.

احمد زی از زمانی که دولت را در افغانستان به دست گرفت، روابط این کشور را با عربستان سعودی خیلی تقویت کرد و حتی از ریاض خواست میان کابل و طالبان میانجی‌گری کند، شاید بدین خاطر که ریاض هنوز میان شماری از سران این گروه تروریستی نفوذ دارد.

در هرحال، سعودی‌ها که به هر دلیلی ایران را برای موجودیت خود به عنوان تهدید می‌بینند، در کشورهای منطقه از جمله افغانستان بسیار فعال شده‌اند و از مذهب و دلارهای نفتی به عنوان ابزارهای دیپلماتیک بهره‌برداری می‌کنند.

در این میان، به اعتراف محافل نزدیک به کاخ سفید، واشنگتن قصد دارد نقش منطقه‌ای ریاض را تقویت کند و در همین چارچوب، تلاش می‌‌کند حضور سعودی‌ها را در روند سیاسی و جامعه افغانستان پررنگ‌تر نماید.

اما، به دلیل هوشیاری مردم افغانستان، آل‌سعود مثل سابق نمی‌تواند نقشه‌های خود را در این کشور اجرا نماید. علاوه بر مثال مدرسه دینی و مخالفت‌هایی که نسبت به مقاصد رژیم وهابی عربستان در افغانستان وجود دارد، اعتراضات اجتماعی به همراهی رئیس‌جمهور با عربستان (در حمله به یمن) نیز گسترده بوده است و این اعتراضات همچنان ادامه دارد.

روز 15 فروردین هزاران نفر در بلخ با برپایی تظاهراتی، موضعگیری احمد زی و همپیمانی وی با ریاض علیه یمن را محکوم کردند. به باور این تظاهرکنندگان، هرگونه حمایت رئیس‌جمهور افغانستان از تجاوز عربستان به یمن، در خودمحوری و دیدگاه شخصی احمد زی ریشه داشته و به مردم افغانستان ربطی ندارد.

«عباس ابراهیم‌زاده» نماینده مردم بلخ در پارلمان افغانستان با حضور در تظاهرات مردم و محکوم کردن حمایت احمد زی از عربستان در تجاوز به یمن گفت: مردم افغانستان در کنار مسلمانان یمن و سایر مظلومان خواهند ایستاد.

«عبدالله عبدالله» رئیس اجرایی و در واقع، نفر دوم دولت افغانستان نیز اعلام کرد کشورش هرگز از حمله نظامی عربستان به یمن پشتیبانی نخواهد کرد.

علاوه بر این چهره‌ها و مردم بلخ، بسیاری از شخصیت‌های دیگر نیز به اقدام احمدزی واکنش نشان دادند و به شدت از او انتقاد کردند.

«فرهاد صدیقی» عضو مجلس نمایندگان، در این خصوص گفت: بیانیه دولت افغانستان در حمایت از سعودی‌ها بیانیه‌ای از جانب خود احمدزی است و به هیچ عنوان با وزیران، نمایندگان مجلس و شورای امنیت مشورتی در انتشار این بیانیه (بیانیه رئیس‌جمهور) صورت نگرفته است.

رئیس‌جمهور افغانستان تاکنون (در جایگاه رئیس‌جمهور) سه بار به عربستان سفر کرده است و براساس اقوال و شنیده‌ها، شاه عربستان در سفر آخر رئیس‌جمهور افغانستان به ریاض، به وی اطلاع داده بود که می‌خواهد به یمن حمله نظامی بکند و حتی از کابل و اسلام‌آباد نیروی پیاده طلب کرده بود.

اگر این اظهارات صحت داشته باشد، شکست عربستان در جنگ یمن را از هم‌اکنون باید اعلام کرد؛ زیرا با پشت کردن اسلام‌آباد و مخالفت‌های داخلی گسترده در افغانستان نسبت به تجاوز به یمن، طرح عربستان در اعزام نیروی زمینی عملاً شکست خورده و ریاض به تنهایی در گرداب یمن گرفتار شده است.

به هرحال، ماجرای یمن این حسن را داشت که جانشین کرزای در افغانستان چهره پنهان خود را آشکار کند. به گفته «احمد سعیدی» کارشناس مسایل سیاسی و روابط بین‌الملل افغانستان، احمد زی با این اقدام خود، می‌خواست خوش‌خدمتی خود را به آمریکا و عربستان ثابت کند. احمد زی به دنبال پول و حمایت‌های سیاسی گسترده است، اما کارشناسان اقدام او را یک اشتباه بزرگ می‌‌دانند و می‌گویند این رویه رئیس‌جمهور اگر ادامه بیابد، افغانستان را در وضعیت دشواری قرار خواهد داد.

«عبداللطیف پدرام» رئیس فراکسیون مخالف دولت افغانستان در مجلس این کشور گفت: نباید منافع افغانستان را فدای منافع آمریکا و عربستان بکنیم. او خطاب به مقامات کابل گفت: (در افغانستان) به حد کافی اختلاف قومی و بی‌اعتمادی ملی وجود دارد، با تصمیم نسنجیده،  باعث جنگ مذهبی در افغانستان نشوید و متوجه عواقب اعمالتان باشید.

خلاصه اینکه در بلبشوی تحولات خاورمیانه قرار نیز که آمریکا دلارهای خود و عربستان را بی‌دردسر در اختیار افغانستان قرار دهد. افغانستان اگر دلار می‌خواهد باید عضوی از باشگاه حکام وابسته منطقه بشود و مثل یک غلام حلقه به گوش، از سیاست‌های دیکته شده اطاعت بنماید.

البته این یک طرف ماجراست و این‌طور نیست که کابل پس از طی کردن مسیر دلخواه آمریکا و عربستان، به همه چیز برسد. تجربه پاکستان نشان داد که اطاعت محض از غرب و پیوستن به ائتلاف جنگ علیه تروریسم «جرج بوش» در سال 2001، پیامدی جز نبرد خانگی با طالبان به دنبال نداشته است. اسلام‌آباد به غرب پیوست، اما به جای دلار و توسعه رؤیایی، پاکستان را 100 سال عقب برد و این کشور را به بهشت تروریسم تبدیل کرد. شاید همین تجربه تلخ باعث شد که مجلس پاکستان به سر عقل بیاید و در ماجرای یمن گول دلارهای نفتی سعودی‌ها را نخورد و اعلام بی‌طرفی بنماید.

حاکمان جدید کابل باید قدری درمورد رویه‌های سیاسی کرزای بیندیشند و فکر کنند که چرا او این‌گونه رفتار می‌کرد؛ چرا او خصوصاً در اواخر دوره حکومتش مکرراً نسبت به آمریکایی‌ها ابراز بی‌اعتمادی می‌کرد و از آنها دست طلب داشت.

کرزای خطاب به واشنگتن و سران کاخ سفید می‌گفت که شما قرار بود برای ما مردم افغانستان صلح و امنیت بیاورید، اما اکنون فرزندان بی‌گناه افغان را می‌کشید!

علاوه بر کرزای، دولت عراق نیز می‌تواند سرمشق خوبی برای رئیس‌جمهور افغانستان باشد؛ دولتی که به جای اتکا به سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا، به مردم خودش تکیه کرده و هرگز به خاطر خوشایند کاخ سفید، به ائتلافی نپیوسته‌ است. عراق با جمهوری اسلامی ایران پیوندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را گسترش داده است و به اعتراضات آمریکا نیز توجهی ندارد، چون می‌داند این پیوند منافع ملت عراق را در بیشترین سطح تأمین می‌کند. در حقیقت، اشتراکات دینی، زبانی و قومی ایران و افغانستان، به کابل این فرصت را می‌دهد که برای حرکت به سمت یک توسعه پایدار به ایران تکیه کند و گول آمریکا و عربستان را نخورد، چون همپیمانی با حکام مرتجع عرب، نوعی بازگشت به عقب محسوب می‌شود و می‌تواند تراژدی پاکستان را سال‌ها در افغانستان زنده نگه دارد. 

اکنون چهار دهه است که افغانستان در آتش جنگ داخلی می‌سوزد و هیچکس نمی‌تواند نقش عربستان را در شعله‌ور نگه داشتن این جنگ کتمان کند. همه جریان‌های افراطی فعال در افغانستان مثل القاعده، طالبان و حزب اسلامی از وهابیون سرزمین حجاز تغذیه شده و می‌شوند.

اکنون نیز اگر کابل اراده کند که با طالبان مذاکره نماید، باید ریاض را برای این کار واسطه بکند و همین مسئله نشان می‌دهد که سعودی‌ها در جنایات روزمره طالبان در افغانستان نقش پررنگی دارند.(كيهان)