پايگاه خبري تحليلي «پارس»- اگه ميدونستم بچه داری آنقدر سخته ، دور از جون غلط می کردم بچه بيارم ، راسی راسی پشيمونم! ...

بسيار آشفته و کلافه بود با عصبانيت روی مبل قرار گرفت . پسر کوچولويش هم به نحوی ديگر آشفته و کلافه به نظر می رسيد...

خيلی آرام اول نگاهی به من کرد و بعد قدم زنان به وارسی گوشه کنار اطاق پرداخت . جلوی قفسه کتابها ايستاد و با دست اشاره کرد .

 -اين چيه ؟

 -اينا کتابن .

 -ميدونم اينا کتابن . کتاب چی اند ؟

 -کتاب روان شناسی .

 -کتاب روان شناسی چيه ؟

 مادرش در سکوت از خشم و خجالت به خودش می پيچيد .

 از کشوی ميزم يک شکلات به کودک تعارف کردم .

 اگه اجازه بدی اول با مامانت صحبت کنم اونوقت قول می دهم به تمام سوالات تو هم جواب بدهم .

 شکلات را گرفت و خيلی مطيع و آرام روی يکی از مبل ها نشست و مشغول باز کردن و خوردن آن شد.

 -بهتر نيست آرش بيرون بنشينه ؟

 -نه به هيچ وجه .

 -نميدونم در چه مورد ميخواين صحبت کنين که فکر می کنين در غياب آرش بايد مطرح بشه .

 -اما اگر قرار بود درغيابش صحبت کنين بهتر بود تنها ميامدين ، اما الان که او اينجاست ، حرف زدن من و شما درغياب او درحالی که می داند درمورد او دارد صحبت می شود موجب نگرانی شديد او می شود. بنابراين مشکلتان را مطرح کنيد . اگر لازم شد از او درخواست خواهيم کرد که به اطاق مجاور برود که البته حدس می زنم ضرورتی ندارد و بهتر است بسياری از مسايل کودک به زبانی ساده و خودمانی درحضور خود او مطرح شود .

آرش کنجکاوانه و با دقت به حرفهای من توجه می کرد .

  مشخصات پرونده ، مادر آرش را «فريده.م بيست و نه ساله با تحصيلات کارشناسی دررشته هتل داری ، درحال حاضر خانه دار که در گذشته شاغل بوده» معرفی ميکرد . شوهر ايشان «آقای جواد.ر سی و پنج ساله با تحصيلات در حد فوق ديپلم نساجی و گرداننده چند رستوران زنجيره ای مشهور در سطح تهران» . شش سال از زندگی زناشويی آنان به خوبی و با عشق طی شده بود و آرش تنها فرزند و تنها محصول عشق آن دو به حساب می آمد . علت مراجعه خستگی مفرط مادر از اذيت و آزار آرش گزارش شده بود .

چند لحظه بعد آرش جای خود را عوض کرد و به آغوش مادر پناه برد ، و مادر نيز عاشقانه او را دربغل گرفت و کنار خود جا داد . خودم را منتظر شنيدن حرفهای مادر نشان دادم .

  -با کمی شرم و دو دلی : به خدا عاشقانه دوستش دارم ، اما از دست فضولياش و پرسيدن های پشت سرهم

گاهی اوقات دلم می خواد سرم رو به ديوار بکوبم .

  -سوال های مکرر آرش شما را کلافه می کند .

  -بله ، خيلی هم کلافه . به طوری که می ترسم خدای ناکرده به وقت دستم روش بلند شه . آخه يه چرت و پرت هايی می پرسه که بعضی وقت ها آدم می مونه چی جواب بده . واقعا من که ديگه خسته شدم .
  -مثلا
  -مثلا می پرسد : چرا شما و بابا توی يه رختخواب می خوابين؟ اصلا زن و شوهری چيه ؟ چه طوريه که ميگن خدا همه جا هست اما من نمی بينمش ؟ از اين جور حرفها .

  -چه سوالات جالبی ميکنه . معلومه که پسر باهوشيه .

  -با اين حرف من آرش سراپا گوش بنظر رسيد و تا حدی از نگرانی درآمد . احساس کردم مواردی مطرح می شود که مصلحت نيست درحضور آرش عنوان گردد . اول سعی کردم جو را آرام کنم .

  -خب دلش می خواد همه چی بدونه . نيست آرش ؟

  آرش سری تکان داد .

  -آره آرش دلش می خواد از همه چی سردربياره ، اينه که می پرسه . اما شما کسل و خسته اين و گاهی اوقات حوصله جواب دادن به همه سوالات آرش رو ندارين . بعد رو کردم به آرش و گفتم : آرش جون روزا چه کار ميکنی ؟ يعنی وقتی از خواب پا ميشی ، بعد با کی بازی ميکنی ؟ و ضمن صحبت کردن با آرش زنگ خبر خانم منشی را دوبار متوالی فشار دادم . خانم بزرگی منشی و دستيار دانای من می دانست که با اين علامت من بايد خيلی آرام و صميمانه وارد اطاق شده کودک حاضر در اطاقم را به بازی با اسباب بازی های بيرون دعوت کند . با دو توپ کوچک رنگی وارد شد و طوری روی آرش اثر گذاشت که به فاصله يک دقيقه آرش از من و مادرش دل کند و برای بازی اسباب بازی ها و خانم بزرگی همراه او از اطاق خارج شد .

  -فريده خانم . موضوع مورد بحث شما از جمله مواردی است که بايد بدون آرش تشريف می آورديد تا بتوانيم راحت تر و آزادانه تر مسئله را بشکافيم . توجه داشته باشید که يک کودک به سن پيش دبستانی براساس نتايج تحقيقات حدودا پنج برابر قدرت حرف زدنش توان فهميدن حرف ها و ايما و اشاره سايرين خصوصا نسبت به خود را دارد .
   -راس ميگين . بايد نمی آوردمش . اما آخه مگه شما لازم نبود اونو ببينين ؟

  -هم بله هم نه . گاهی واقعا لازم است کودک از نزديک توسط روانشناس ديده شود . اما در اين مورد يا موارد مشابه اين مشکل شايد بهتر باشه که اول مادر آزادانه و در غياب کودک حرف خود را زده و پاسخ لازم را بشنود و چنانچه احيانا لازم شد در جلسات بعد کودک از نزديک بررسی شود . ولی خب حالا آورديد و خوشبختانه خانم منشی گرامی ما توانستند جذابيت لازم برای جذب او به خود و يه بازی ايجاد کنند ،و آرش را با خود ببرند .
  - هنوز نگرانم و اميدوارم بخشی از حواسش به جلسه ما و اينکه در مورد او چه گفته و چه شنيده می شود نباشد . بگذريم . …

  -فريده خانم ، اگر آماده بچه دارشدن نبودی چرا بچه دارشدی ؟ بخاطر داشته باش که بچه دارشدن خصوصا برای مادران امروز فقط بچه آوردن نيست .

  -چرا تاکيد تون روی مادرای امروزه ؟ مگه با گذشته فرقی هم ميکنه ؟

  -البته بافت زندگی در گذشته و نسل های قبل و عموما درجامعه سنتی بافت وشکلی کاملا متفاوت داشت . درخانواده ها سنتی جمعيت حاضر در هر خانواده به شکل گسترده و تعداد بچه ها زياد بود . فضای خانه آنقدر بود که در بخشی بچه ها با هم بودند . و در بخشی ديگر بزرگترها . بچه ديروز به فراوانی همبازی داشت اما کودک امروز تنها است . نه فضای بازی دارد ، نه همبازی تنها همدم رسمی کودک امروز والدين و خصوصا مادر کودک است که آن هم هرچند عاشق فرزند خود است اما به دلايل مختلف از جمله تکلم … از بعد از اين سنين تدريجا رشد روان شناختی کودک آغاز به شکل گيری ميکند . کودک هرچه را می بيند و می شنود و يا به هرحال احساس می کند در ذهن خود جا سازی می کند . در همين دوره تکلم و گفتار به مدد او می آيد . اول ” اين چيه ” ها شروع می شود و بعدتر ” چرا ” ها به سوالات قبلی افزوده می گردد . تکلم نقشی اساسی در يادگيری کودک دارد . بايد به ذهنيت های کودک به گونه ای دوستانه و محتاطانه پاسخ داد .

  -خيلی سخته . پس ميگين همه مادرها بايد روان شناسی کودک بدونن .

  -البته اگر بدانند که عالی است اما چندان لزومی هم ندارد . کافی است ذهن و آغوش مهربان و پذيرای کودک داشته باشند . نميدانم تا چه حد با کامپيوتر آشنايی داريد ؟

  -تا حدی.

- مغز کودک همانند کامپيوتری است با مخزن حافظه ای بسيار بزرگ اما خالی . اين مخزن ها نيازمند پرشدن از اطلاعات مفيد است . بنابراين در پرکردن صحيح حافظه آرش دريغ نورزيد .

  -عجب !!! راست ميگن خيلی شبيه هم هستند . اما مسئله اينجاست که سوالاتش خيلی سخته .
  -دليل اينکه سوالات آرش بنظرتان سخت می رسد اينست که آنچه او می پرسد براساس ذهنيت خودتان تصور می کنيد ، درحاليکه بايد در نظر داشته باشيد که اين سوال به اصطلاح پيچيده را يک پسر بچه چهارساله مطرح کرده ، نه شما . پيشنهاد ميکنم در مورد هر سوال اول سوالش را به خودش برگردانيد. اين روش در خيلی موارد نجات دهنده و سودبخش است .

  -مثلا چه کار کنم ؟ فرض کنيد همين سوال او مبنی براينکه ” اصلا زن وشوهری چيه ؟”

  -فکر نکنيد حالا بايد تمام مسائل موجود درزندگی زناشويی را برايش بازگو کنيد . کافی است يک جواب ساده ارائه کنيد . جوابی مبتنی بر سن درکی او . اصلا بهتر است جواب سوالش را از خودش بخواهيد .

  -چطور؟
  -مثلا درمورد همين سوال از او بپرسيد : نظر خودت چيه ؟ مطمئن باشيد در اکثر مواقع حدس هايی مبتنی بر ذهنيت های خود دارد و آنها را ارائه می کند و چنانچه پاسخ معقول و منطقی بوده آنرا تاييد او را تحسين نماييد . چنانچه پاسخی نداد يا ندانست که بدهد ، پاسخی ساده اما صحيح به او عرضه نماييد . مثلا در پاسخ همان سوال بگوييد «زن و شوهری يعنی يه خانم و يه آقا که احساس می کنند همديگر را دوست دارند پيش چند نفر در مقابل قران مجيد قسم می خورند که تا آخر عمر با هم باشند و به اينصورت زن و شوهر می شوند .» يا در مورد سوال اول کافی است بگوييد اين رسمی است که خداوند به آدم ها ياد داده که وقتی با هم زن و شوهر می شوند با هم زندگی کنند و شب ها کنار هم بخوابند .

توجه داشته باشيد که درپاسخگويی به سوالات فرزندتان به سه نکته بايد دقت داشته باشيد : اول آن که احتياط کنيد پاسخ شما ابهام و پيچيدگی بيشتر برای فرزندتان ايجاد نکند . پاسخ بايد حدالامکان عينی ، ساده و ملموس باشد . دوم آن که پاسخ اشتباه يا دروغ ندهيد . پاسخ نبايد گول زننده و يا بی ربط باشد چون در آن صورت چنانچه بعدا با پاسخ واقعی سوال خود روبرو شد آن وقت از شما سلب اعتماد کرده ديگر سوالاتش را با شما درميان نخواهد گذاشت .

 در آن صورت يا سوال را پس زده با ذهنيت خود ( تخيل) جوابی برايش می سازد ، و يا فرد ديگری را برای پاسخگويی به سوالات خود انتخاب می کند که بنظر بعيد می رسد همانند شما پاسخ های درست و متعهدانه ارائه نمايد . سوم آن که از ريشخند ، استهزاء ، سرزنش و دعوا کردن کودک در اين مورد که چرا اينگونه سوالات را می پرسد و يا متهم نمودن کودک به اينکه «اين فضولی ها به تو نيامده» و امثالهم بشدت پرهيز نماييد . کافی است در پاسخ به هر سوال با درنظر گرفتن سن و حد ذهنی او پاسخ ارائه نماييد .

چنانچه وقت سوال از شما مناسب نيست و يا حوصله و وقت اين کار را در آن لحظه نداريد به آرامی قول پاسخ دادن در وقت مناسب را بدهيد . بخاطر داشته باشيد مخزن ذهنی کودک نيازمند دريافت پاسخ است ، آنهم پاسخ های صحيح و حدالامکان منطقی .

  -تا کی اين سوالا تموم ميشه ؟

  -هيچوقت تموم نميشه . فقط مشکل و محل پرسيدن و کنجکاوی عوض ميشه . مثلا ضمن درس خواندن به بسياری از پاسخ هاش ميرسه . بسياری از والدين برای فرزند سه سال به بالای باهوش خود برنامه های آموزشی تفريحی نظير يادگرفتن چند زبان مختلف ، يادگرفتن موسيقی ، کامپيوتر و امثال آن برنامه ريزی می کنند . توجه داشته باشيد سنين پيش دبستانی قوی ترين دوره يادگيری کودک است .

  -خيلی از توضيحات کامل و خوبتان ممنونم ، خيلی چيزها دستگيرم شده راست ميگين . من خيلی کم حوصلگی بخرج می دادم . بايد کمی در شيوه برخوردم با آرش تجديد نظر داشته باشم.

  با فشاردادن زنگ من ، خانم بزرگی دستيار محترم دفتر مجددا وارد اطاق شدند . از ايشان خواستم آرش را نزد مادرش بياورد .خانم بزرگی با خنده گفت : خيلی مشغوله و بنظر نميرسه بخواد بازيشو رها کنه و بياد .
  -حواسش که به ما نبود .

  -بنظر نميومد . اما واقعا پسر باهوش و دل نشينيه . درضمن بازی مرا سوال پيچ کرد .

  رفت و بعد ا زچند لحظه با آرش برگشت .

  -خب حرفاتون رو زديد ؟

 -فريده گفت : آره عزيزم ، مرسی که فرصت دادی صحبت کنیم . راستی پسرم يادته صبح از من چی پرسيدی ؟

  -آرش کمی فکر کرد و گفت : آره . همونی که عصبانی شدی ؟

  -آره عزيزم .

  -آره . پرسيدم چرا شما و بابا توی يه رختخواب می خوابين ؟ حالا ميخوای جواب منو بدی ؟

  -آره عزيزم جوابت رو ميدم . اما اول به من بگو نظر خودت چيه ؟

  -آرش کمی فکر کرد و گفت : بنظر من بايد زن و شوهرا توی يک رختخواب بخوابن تا بقيه بفهمن اونا زن و شوهرن . درسته؟

  -آفرين پسر باهوشم . منم می خواستم همينو بگم ، کاملا درسته .

  در روزهای بعد فريده خانم آرام تر بودن خود را نسبت به سوال کردن آرش و نيز موقعيت خود را در ارائه پاسخ ها به گونه ساده و منطقی و مبتنی بر ذهنيت آرش گزارش نمود .

  عباس داور منش ( روانشناس، مدرس دانشگاه، مشاور امور پرورشی، نویسنده)