پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سعيد برند

-: مريم جان، چرا نمياي با بچه ها بازي کني؟!

اين صداي مربي است، اما مريم بي تفاوت کنج اتاق نشسته و با کسي حرف نمي زند، بغض کرده و نگاهش خيره مانده است به در.

-: مريم جان، قهر کردي يا خسته شدي؟! يک چشم به هم بزني، زودي رسيديم...

اين صداي پدر است، آخرين جملات پدر که در ذهن مريم تکرار مي شود، او اين جملات را وقتي روي صندلي عقب خودرو دراز کشيده بود، شنيد و ديگر چيزي يادش نيست جز صداي مردم که از بين آهن پاره ها به گوش مي رسيد: يکي زنگ بزنه اورژانس، دخترشون نمرده، هنوز نفس مي کشه...

***

آن طور که پزشکي قانوني آمار داده است 14 هزار و 579 نفر از ابتداي فروردين تا دي ماه سال جاري در تصادفات جاده اي کشته شدند، که خون هزار و 84 نفرشان در ايام نوروز، آسفالت تيره جاده ها را رنگين کرده است. بياييد همه غرها را سر پليس بزنيم، پليسي که خيلي جاها نه دوربيني دارد و نه افسري، اما درست در انتهاي يک سراشيبي تند، آقاي مامور معذور پشت دوربين به همراه دفترچه جريمه اش انتظار شما را مي کشد، شمايي که براي يک لحظه از سرعت مجاز تخطي کرده اي!

شايد بهتر باشد همه تقصيرها را گردن خودروسازها – اصلا بخوانيد حلبي سازها- بيندازيم، به خاطر کيسه هوايي که کار نمي کند يا اگر به موقع عمل کند باعث خفگي سرنشين مي شود، همان خودرويي که اگر امروز ترمزش را بگيري، فردا همين موقع شايد ايستاد و شايد همچنان به راهش ادامه داد!

اصلا مي توان عامل اصلي تصادفات را جاده هاي دو طرفه دانست، همين جاده هاي سرشار از چاله چوله، همين جاده هاي بي علائم، بدون گارد ريل، بدون چراغ و با پيچ هاي تند. مي توان کاسه و کوزه ها را سر اورژانس جاده اي شکست که اگر 10 دقيقه زودتر مي رسيد...

اما اگر هيچ کدام از اين ارگان ها هم مقصر نباشند، حتما راننده روبه رويي مقصر است، هماني که اسمش را گذاشته راننده، هماني که سو بالا مي آيد، سبقت بي جا مي گيرد، با موبايل صحبت مي کند، پشت فرمان کفش هايش را درآورده و تخمه ژاپني مي شکند، هماني که آلارم سرعت سنج را قطع کرده تا در سرعت 120 بوقش روي اعصاب نرود، هماني که مدعي است خواب هيچ گاه به چشمان او راه پيدا نخواهد کرد و ...

و طفلکي ما که هميشه بي تقصيريم، راستي عيد 94 نوبت کيست؟ کداميک از ما جزو آن هزار قرباني تصادفات خواهيم بود؟ مريم کدام يک از ما بايد سال آينده در يتيم خانه چشم انتظار ما خيره به در بماند؟