پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- بهناز مقدسی- قربانیان اسیدپاشی سال‌هاست در صف رسیدگی پرونده‌هایشان در دادگاه ایستاده‌اند تا شاید مجازات متهمان ذره‌ای از زخم‌های چندین و چند ساله‌شان را التیام بخشد. صبح روز سه‌شنبه که اولین متهم اسیدپاشی بعد از ٥٦‌سال از تصویب قانون قصاص در این نوع جنایت‌ها مجازات شد واکنش‌ها متفاوت بود. اجرای این حکم حالا خیلی از قربانیان را مصمم‌تر کرده تا پای حق قصاص در پرونده‌شان بایستند. همین امسال بود که کابوس اسیدی بارها زندگی تک‌تک‌مان را پُر کرد. کابوسی که در اطرافمان قربانیانی واقعی داشت. شاید ‌سال ٩٣ اسیدی‌ترین ‌سال باشد، یک قربانی در دهدشت، ٤ قربانی در اصفهان، ٢ قربانی در تهران و در مجموع ٧ قربانی. اینها تنها قربانیانی هستند که خبرشان رسانه‌ای شد و آمار دقیقی از اسیدپاشی‌های احتمالی در گوشه و کنار کشور در دست نیست. روند افزایش جنایت اسیدپاشی به هر عاملی که بستگی داشته باشد مهم نیست، در این پرونده‌ها سرنوشت مهم‌تر از سرگذشت است.

حکم من را قربانی دیگر اجرا کرد
آمنه بهرامی مشهورترین قربانی اسیدپاشی در ایران است. دختر ٣٧ساله‌ای که ١٠‌سال پیش هدف توطئه اسیدی خواستگار عاشق پیشه‌اش قرار گرفت.وقتی آن مایع داغ اسیدی در حوالی پل سیدخندان صورتش را سوزاند زیبایی‌اش همزمان با سوی چشمانش تحلیل رفت. با شکایت آمنه از عامل این جنایت اسیدی خیلی زود پرونده‌ای مبنی بر اسیدپاشی در دادسرا به جریان افتاد تا این‌که ‌سال ٨٦ در دادگاه كيفري ‌استان تهران مورد رسيدگي قرار گرفت. دادگاه با درخواست آمنه رأي بر قصاص ٢ چشم مجيد داد و حكم در ديوانعالي كشور مورد تأييد قرار گرفت. سپس اين پرونده براي استيذان نزد رئيس قوه‌قضاييه ارسال شد. درحالی‌که آمنه براي قصاص چشمان متهم مصمم بود، تلاش فعالان اجتماعي براي جلب رضايت او آغاز شد. تا این‌که حكم صادره مورد تأييد رئيس‌ قوه‌قضاييه قرار گرفت. با اعلام این حکم همه چیز برای قصاص مجید مهیا شد، با حکم مسئولان اجراي احكام دادسراي جنايي تهران متهم به بيمارستان دادگستري‌ تهران منتقل شد و قرار بود با نظارت يك پزشك قانوني و چند پرستار، مجید عامل اسیدپاشی به آمنه با اسيد قصاص شود. روز اجرا آمنه، برادر، پدر، مادر و عمويش در بيمارستان دادگستري حاضر شدند و برخلاف همه انتظارها آمنه از قصاص متهم اسیدپاشی صرف‌نظر کرد. تا این‌که مدتی بعد چالشي دوباره ميان او و شعبه اجراي احكام از سر گرفته ‌شد. آمنه بهرامي مي‌گفت از قصاص گذشت كرده اما ديه چشمانش را مي‌خواهد؛ در اين بين اجراي احكام براساس صورتجلسه اعلام كرد او گذشت كامل كرده ‌است. با تمام این فراز و نشیب‌هایی که گره کور در پرونده قصاص متهم ایجاد کرده بود این روزها آمنه دوباره برای گرفتن دیه، پرونده‌اش را به جریان انداخته، او که از اجرای اولین حکم قصاص متهم اسیدپاشی در ایران بی‌خبر بود، گفت: «من که دیگر ١٠‌سال است نمی‌توانم بخوانم و تنها می‌توانم اخبار را از رادیو و تلویزیون پیگیری کنم، اما خبری مبنی بر اجرای اولین حکم قصاص چشم در پرونده اسیدپاشی به گوشم نخورد. تا این لحظه نمی‌دانستم طلسم این قصاص شکسته شده و حالا انگار حکمی که برای مجید بوده است را یکی دیگر برای متهمش اجرا کرده. با این حال من هنوز برای رضایت دادن پشیمانم، شاید اگر من رضایت نمی‌دادم دیگر کسی جرأت نداشت دست به این جنایت بزند.»

acidghesas

راه برای قصاص اسیدپاش‌ها هموار شد
یک‌سال بعد از پرونده اسیدپاشی جنجالی آمنه بهرامی پرونده یک پسر قربانی اسید خبرساز شد. داوود روشنایی، قربانی اسیدپاشی ‌سال ٨٤ همان پسری است که صبح روز سه‌شنبه در زمان اجرای حکم قصاص، اجرای حکم را به ٢ ماه بعد موکول کرد. دوم آبان‌ماه ‌سال ٨٤ داوود روشنایی هدف اسیدپاشی مردی ناشناس در خیابان مجیدیه قرار گرفت. در این حادثه اسیدی چشم چپ و گوش راست پسرک سوخت، چندبار تحت عمل جراحی قرار گرفت و حالا بعد از ٩‌سال حکم قصاص عامل اسیدپاش را از دادگاه دریافت کرد. براساس رأی دادگاه، متهم محکوم شد که حکم قصاص درباره یک چشم و گوش او اجرا شود. اما وقتی داوود روشنایی با حکم قضایی که در آن دستور به اجرای قصاص درباره متهم صادر شده بود به زندان رجایی‌شهر رفت هیچ‌کس تصور نمی‌کرد آن روز حکم متهم به اجرا درنیاید. داوود که در یک قدمی اجرای حکم مرد اسیدپاش قرار داشت به دلیل ایام فاطمیه رضایت داد تا اجرای حکم به ٢ ماه بعد موکول شود. داوود روشنایی دیدگاهش را در رابطه با اجرای اولین حکم قصاص متهم اسیدپاشی در ایران بیان کرد: «علی سخنور قربانی اسیدپاشی ‌سال ٨٨ روز سه‌شنبه کار بزرگی را انجام داد؛  بار سنگینی از روی دوش‌های قربانیان برداشته شد. او با اجرای حکم قصاص متهم پرونده‌اش به نوعی راه را برای تصمیم‌گیری قربانیان دیگر باز کرد. من مطمئنم اجرای این حکم تأثیر زیادی بر کاهش جنایت اسیدپاشی خواهد گذاشت. وقتی روز سه‌شنبه برای اجرای حکم به زندان رجایی‌شهر رفتم فضای سنگینی در محل اجرای حکم حاکم بود، حتی من که شاکی بودم از آن جو به وحشت افتادم و به همین خاطر از پدرم خواستم تا همراه من به داخل بیاید. به همین خاطر تصور می‌کنم با اجرای این حکم همه چیز حالا رنگ واقعی‌تری گرفته و قطعا بساط توطئه‌های اسیدی در آینده برچیده خواهد شد.»

هیچ‌کس درد ما را حس نمی‌کند
٣‌سال از حادثه می‌گذرد. حادثه تلخی که سرنوشت زیور پروین را به سیاهی کشاند. نه‌تنها صورتش را سوزاند بلکه زندگی‌اش راهم خاکستر کرد. زیور پروین، زنی که به همراه دختر ١٨ساله‌اش در‌ سال ١٣٩٠ توسط برادر همسرش، مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت. دختر ١٨ساله زیور، یثری نام داشت که تنها ١٨ روز پس از حادثه اسیدپاشی بر اثر صدمات ناشی از حادثه، جان خود را از دست داد؛ اما زیور ٣٧ساله زنده ماند تا شاهد روزهای سخت زندگی‌اش باشد. زیور پروین همراه پدر و مادر پیر و ٢ پسرش در خانه‌ای اجاره‌ای در جنوب تهران زندگی می‌کند. از قصاص عامل جنایت اسیدی خبر ندارد. با لهجه شیرین کردی صحبت می‌کند. گریه امانش نمی‌دهد. مدام بغض می‌کند. دردهایی که انگار پایانی ندارد . باور ندارد که عامل اسیدپاش به سزای عملش رسیده. اما خوشحال است. می‌گوید تنها کسی که هم درد من است می‌فهمد من چه دردی کشیده‌ام هیچ‌کس درد ما را نمی‌تواند عمیقا احساس کند. این درد نه‌تنها من و دخترم را پودر کرد و سوزاند. خانواده‌ام هم سوختند. تار و پود هستی‌ام آتش گرفت. خوشحالم که این قصاص انجام شده است انگار من حقم را گرفته‌ام. متهمان اسیدی باید به سزای جنایتشان برسند. تصور می‌کنم به ٣‌سال پیش بازگشتم زمانی که مادری با صورتی مهربان و دست‌های پر از عاطفه بودم که به همراه دخترم یثری و ٢ پسرم زندگی می‌کنم. زیور از روز حادثه می‌گوید: «برادرشوهرم قصد داشت زیبایی‌ام را از بین ببرد و یثری را بترساند زیرا یثری همیشه از من در برابر آنها حمایت می‌کرد.» برادر شوهر زیور با همدستی برادر و همسرش سطلی از اسید را بر سرتاپای زیور و مقدار کمتری از آن را بر قفسه سینه و قلب یثرای ١٨ساله پاشیده بودند. مادر و دختر ١٨ روز در کنار یکدیگر روی تخت بیمارستان بستری بودند تا این‌که یثری با این‌که پزشکان به زنده ماندنش بیشتر از زیور امید داشتند درگذشت.

زیور تا هفت ماه بعد از مرگ دخترش در بستر بیماری از این حادثه بی‌خبر ماند؛ «هر بار می‌پرسیدم خانواده و پزشکان می‌گفتند دخترت در بخش سی‌سی‌یو بستری است. دلم می‌خواست این حرف‌ها را باور کنم. روزی که فهمیدم می‌خواستم خودم را بکشم. زندگی دیگر برایم معنی نداشت. دخترم که خود را برای جشن عروسی‌اش آماده می‌کرد، این‌گونه جلوی چشمانم نابود شده بود.»

اینها ظاهر ماجراست و زخمی که بر دل این زن نشسته عمیق‌تر از زخم‌هایی است که سراسر وجودش را فرا گرفته است. زیور بارها و بارها تحت عمل جراحی قرار گرفته است؛ جراحی پلاستیک برای بینی و پلک‌هایش و جراحی چشم. چشم چپش کاملا نابیناست و تنها با چشم راستش نور ضعیفی را می‌بیند.

همه جراحی‌ها و فرآیند درمانی بسیار هزینه‌بر بوده و توسط خانواده تأمین شده است. زیور از هیچ کمک یا حمایت اجتماعی‌ای برخوردار نبوده اما نکته جالب ماجرا این‌جاست که او وقتی برای گرفتن وام ٤ میلیونی اقدام کرده تنها با یک‌میلیون تومان آن به همراه ٢ ضامن موافقت کردند.

نمی‌داند چه سرنوشتی در انتظارش است. متهمان پرونده ٦ ماه پس از این ماجرا به این جنایت اعتراف کردند اما دوباره اعترافشان را پس گرفته‌اند. دو برادرشوهر زیور به اتهام قتل و اسیدپاشی دستگیر شده بودند. همسر برادر نیز که خود در جریان اسیدپاشی به زیور و دخترش دست‌هایش صدمه دیده بود، بعد از دوسال زندان با قید وثیقه آزاد است. یکی از آرزوهای زیور پروین اعتراف متهمان پرونده به اسیدپاشی است. او به کمک مردم نیاز دارد. زیور پروین چشم انتظار کمک خیرین است. او دیگر توانایی پرداخت هزینه‌های درمانش را ندارد. به همین منظور کسانی که می‌خواهند به این قربانی اسیدپاشی کمک کنند می‌توانند کمک‌های نقدی خود را به شماره حساب ٦٢٧٣٨١١٠٥٨٦٠٨٦٥١ بانک انصار به نام زیور پروین واریز کنند.

مجرمان اسیدپاش باید مجازات شوند
مصمم‌تر از قبل است. می‌خندد. نمی‌دانست قصاص انجام شده. مطمئن است که متهم فراری پرونده اسیدپاشی‌های اصفهان دستگیر خواهد شد و حکم برای او هم اجرا می‌شود. می‌گوید: «سهیلا جورکش اسید را شکست می‌دهد و اجازه نخواهد داد اسیدپاشی دیگری رخ دهد.من نخواهم بخشید و رضایت نمی‌دهم. آمنه اگر نمی‌بخشید دیگر مجرمان اسیدی جرات پیدا نمی‌کردند دست به این جنایت سوزان بزنند. سهیلا جورکش دانشجو  بود، تحصیلکرده، پشت فرمان خودرو در خیابان بزرگمهر اصفهان توقف کرده بود. صدای زنگ گوشی موبایلش را می‌شنود، نوشته مامان؛ باید پاسخش را بدهد حتما مانند همیشه دل نگران دخترش است، خودروی خود را به سمت باغ گل‌ها هدایت می‌کند و گوشه‌ای متوقف می‌شود تا دل نگرانی‌های مادر را با صدای گرم خود پاسخ دهد که نگران نباشید هرچه زودتر می‌رسم خانه، اما مادر تا سلام می‌کند صدای فریاد «سوختم سوختم» دختر را می‌شنود.

سهیلا یکی از٤ دختری است که مهرماه ٩٣ را در اصفهان با ترس و وحشت آغاز کرد. ترسی که از اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای ٥ ماه اخیر به بانوان راننده ناشی می‌شد. قربانیان ٤ نفر بودند.‌ اما سهیلا حالش از همه وخیم‌تر بود همه زیبایی‌اش سوخت و ٥٠درصد بینایی‌اش را از دست داد. او که برای مداوا به تهران آمده بود حالا در خانه‌اش در اصفهان بستری است. هفته‌ای یک‌بار به تهران می‌آید تا تحت معاینات پزشکی قرار گیرد. سهیلا خوشحال است چون اولین متهم اسیدپاشی قصاص شده است. می‌گوید می‌دانم متهم فراری اسیدپاشی‌های اصفهان دستگیر می‌شود و به سزای عملش می‌رسد.

گفت‌وگو با قربانیان اسیدپاشی دردی عمیق به وجودت سرایت می‌دهد. آنها غمگین‌اند، بی‌گناهند، کابوس رهایشان نمی‌کند و با تمام اینها باید سال‌ها برای بخشش یا قصاص بجنگند. تجربه قربانیان اسیدی در زندگی اجتماعی و جامعه تجربه‌ای غريب است. تجربه‌ای درهم آميخته با امید؛ قربانیان اسیدپاشی نیازمند حمایت و توجه فراتری از آنچه رسالت رسانه‌ای انجام می‌دهد هستند، همین جا، در شهر، دورتر از روزمرگی ما.