اهميت حضور خودجوشِ مردمي در جشن هاي دهه فجر/ بوي گل و سوسن و ياسمن آيد...؛ خاطره بازي با انقلاب
ريسه ها و گل هاي لاله، برايتان يادآورِ مفهومِ ايثار و از خودگذشتگي و شهادت نيست؟ اين مفهوم را به فرزندتان هم منتقل کنيد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- آذر صدارت- انقلاب اسلاميِ ايران، ۳۶ ساله شد. ۳۶ سال از ۱۲ بهمن ماهِ سالِ ۵۷ هجريِ شمسي که هواپيماي ايرفرانس، حوالي نُه صبح در فرودگاه مهرآباد نشست و امام خميني (ره) پس از پانزده سال هجرت، پا به خاک ميهن اسلامي گذاشت، مي گذرد و پس از اين بازگشتِ پيروزمندانه، تنها ده روزِ تاريخي که بعدها «دهه فجر انقلاب اسلامي» ناميده شد، سپري شد تا طومارِ رژيمِ پهلوي براي هميشه برچيده شود. اين روزها، انقلاب به جوانِ ۳۶ ساله برومندي مي ماند که دورانِ تثبيت و دفاع و سازندگي را پشتِ سر گذاشته و با کوله باري ارزشمند از تجربه مواجهه با ابتلاء و امتحاناتي دشوار، با عزم و اراده اي راسخ، به دنبالِ درنورديدنِ مرزهاي جهاني است.
امروز، در سي و ششمين سالروزِ ورودِ به ياد ماندنيِ حضرتِ امام به خاکِ ايران که سرآغـــاز نعمتِ بزرگ و عميقي به نامِ «نظامِ اسلامي» شد، به مرورِ حال و هواي دوازده بهمنِ سالِ 57 و جشن هاي خودجوش مردمي در سالروز اين حماسه بزرگ طي سال هاي بعد آن مي پردازيم و به اين نکته خواهيم پرداخت که جشن هاي انقلاب بايد هر چه بيشتر مردمي باشد و دخالت دولت در آن کاهش يابد تا حس و حال واقعي خود را حفظ کند.
اهميت حضور خودجوشِ مردمي در جشن هاي دهه فجر
آرشيو صدا و سيما و ذهن بزرگ ترهايمان، پر است از تصاوير حرکت هاي خودجوش و باشکوه مردمي در روز ورود حضرت امام(ره) به خاک ايران و بعدتر روز پيروزي انقلاب اسلامي که حاصلِ شور و شعوري دروني بود. مردمي که داوطلبانه، بي هيچ ساماندهي و برنامه ريزي، همدل و هماهنگ، کميته استقبال تشکيل مي دهند. به سرعت و با ابتدايي ترين امکانات، سرودهاي ملي و انقلابي ضبط و پخش مي کنند. پياده روها و مساجد و حسينيه ها را چراغاني و آب و جارو مي کنند. خيابان ها را با گل فرش مي کنند. به شاديِ پيروزي، شکلات و شيريني تعارف و اسپند دود مي کنند. روزنامه هايي که خبر ورود امام (ره) را چاپ کرده اند، دست به دست مي چرخانند. به برف پاک کن خودروها، گل و پرچم ايران نصب مي کنند و از لحظه هاي تکرارنشدنيِ آن روزها، عکاسي و فيلمبرداري مي کنند و همه اين ها، جلوه هاي اجتماعيِ آن جوش و خروشِ يکپارچه است. بگذريم که آن روزها، مردم به عشق و احترام حضرت امام، با کمترين امکانات، اصرار داشتند خانه تکانيِ مفصلي بکنند و ... اين آيين مردمي و ساده و دلنشين، تا بيش از يک دهه از گذشت پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به شکل پررنگ و عميق، در خيابان ها و مساجد و مدارس برقرار بود. مردم، خود را صاحبِ انقلاب مي دانستند و با اين که سال هاي سخت و تلخ تثبيت و دفاع و سازندگي را پشت سر مي گذاشتند، در جشن تولد انقلاب، از تهِ دل شاد بودند.
با گذر ناگزير زمان و قد کشيدنِ نهال انقلاب، با فاصله گرفتن از روزهاي پرشور بهمنِ پنجاه و هفت و با شکل گرفتنِ نهادها و سازمان هايي که متولي برگزاري جشن هاي ايام پيروزيِ انقلابِ اسلامي بودند، کم کم جشن هاي خودجوشِ مردمي، جاي خود را به برنامه هاي رسميِ دولتي داد و مردم، اگرچه همچنان براي مراقبت از انقلاب که اکنون، جوانِ رعنايي شده است، از هيچ حضور و تلاشي دريغ ندارند، اما مسئوليت ساماندهي جشن هاي دهه فجر را تا حدودي از گردنِ خود، ساقط مي بينند.
اين گونه است که اين سال ها، با وجود برنامه هاي پرباري همچون آيين غبارروبي و گلباران گلزار شهدا و بارگاه امام راحل(ره)، برپايي نمايشگاه کتاب و محصولات فرهنگي با محوريت انقلاب اسلامي، جشنواره فيلم و تئاتر و موسيقي فجر، بازپخش فيلم ها و سرودهاي انقلابي از سيما، تجليل از خانواده معظم شاهد و ايثارگر، برگزاري نشست هاي ادبي، فرهنگي، هنري در فرهنگسراها، کاشت نهال و رهاسازي کبوتر و بالون و بادکنک و... که همه در جاي خود، مفيد و جذاب و ارزشمندند، جاي خالي حضورِ خودجوش مردمي به اندازه قبل ، به چشم مي آيد. هر چند حضور مردم در مناسبت هاي مختلف نشان دهنده عشق و احساس آن ها به انقلاب است، اما گويي به خاطر اين که حس مي کنند متولي اصلي برگزاري جشن ها دولت است شايد ديگر آن شور گذشته را ندارند. برنامه هاي رسمي و دولتي هم که به طور معمول آن لطافت و ظرافت هاي برنامه هاي خودجوش مردمي را ندارد. انقلاب، ۳۶ ساله شده است و هر روز به کمال، نزديک و نزديک تر مي شود. شايد وقتش رسيده باشد بار ديگر مردم، بي اين که منتظر مسئولان و متوليان باشند، با حضوري پررنگ و پويا در برگزاري جشن هاي ايام دهه فجـر، ضمن تکرار حال و هواي روزهاي شيرينِ پيروزي، به انتقالِ مفاهيم و وقايع و خاطرات شنيدني و حواشيِ جذاب انقلاب اسلامي ايران، به نسل هاي جوان ترِ انقلاب بپردازند، وقتي متولي جشن ها مردم باشند، انتقال مفاهيم انقلاب و شور و حال آن به نسل هاي بعدي هم بهتر ممکن مي شود.
چرا بايد پاي کار باشيم؟
هر سال در سالروز تولد عزيزان مان جشن تولد مي گيريم و آمدنشان به اين دنيا را جشن مي گيريم، در سالگرد ازدواج به همسرمان هديه مي دهيم و حتي اگر هديه مادي به او ندهيم سعي مي کنيم در آن روز رفتارمان جور ديگري باشد، خلاصه هر اتفاق خوبي براي ماندگاري بيشتر به پاسداشت نياز دارد، نياز به اين دارد که حس خوبمان را با يک جشن و يک هديه کوچک دوباره تداعي کنيم تا به خودمان و ديگران نشان دهيم آن اتفاق براي مان مهم است. خاطرات قديمي ها را که مرور کنيم به يک اتفاق خوب با فراگيري چشمگير بر مي خوريم، يعني آمدن امام(ره) به ميهن و آغاز دهه فجر، روزي که مردم حتي خانه تکاني کردند و مثل آمدن بهار و رسيدن نوروز نُقل و شيريني پخش مي کردند. آن ها که مي توانستند رفتند تهران استقبال امام(ره) و آن هايي که نمي توانستند در شهرشان جشن گرفتند. بعدها سالروز اين روز عزيز براي بچه هاي دهه 50 و 60 در مدارس برابر بود با روزهاي خوبي که مدارس توسط خودشان آذين بندي مي شد و زنگ تفريح سرودهاي ويژه دهه فجر پخش مي شد و... بچه هاي آن روزها چون در کارها مشارکت داشتند و براي برپايي جشن هاي انقلاب زحمت مي کشيدند حس خوبي داشتند، همان حس خوبي که وقتي در هر کار ديگري مشارکت داشته باشيم به سراغ ما مي آيد و ارزشش را بيشتر مي کند. از طرفي مخاطب برنامه ها هم وقتي مي ديدند در کوچه و خيابان و مدرسه و مسجد اين همکلاسي و هم محله اي و ... خودشان است که گوشه اي از کار را گرفته است و انجام مي دهد اگر کمک نمي کرد حداقل در پذيرش پيام هاي جشن ذهن آماده تري داشت. همان وقت ها هم براي جشن هاي انقلاب برنامه هاي عجيب و غريبي تدارک ديده نمي شد، از مسابقات فوتبال و پينگ پنگ در مدرسه و محله بگيريد تا اجراي سرود و تئاتر، و از قضا چه فوتباليست ها و هنرمندان خوبي که استعدادشان در خلال همين برنامه ها کشف مي شد. آن وقت ها خيلي از مغازه ها توي يک ظرف ساده تافي، شکلات و... براي شيرين کردن کام مشتري ها مي گذاشتند، مساجد پخش فيلم داشتند و... خلاصه خيلي از آن برنامه هاي خودماني را همين حالا هم مي شود انجام داد و بايد به خاطر بسپاريم اگر ادارهها و سازمان ها و مدارس برنامه اي اجرا مي کنند دليل بر اين نيست که ما يعني مردم پاي کار نباشيم، همان طور که متولي تربيت فرزندان مان مدارس نيستند و مسئول اوقات فراغت خانواده مان تلويزيون نيست در اين باره هم بايد خودمان دست به کار شويم به خصوص براي نسل هاي بعدي. خانواده و گروه هايي مثل همسن و سالان، بچه محل ها و... از مهم ترين نهادها در اجتماعي کردن رفتار نسل هاي بعدي محسوب مي شوند و نبايد اين کارکردهاي با ارزش را به راحتي با اين گمان که مسئوليت همه چيز با دولت است و... به فراموشي سپرد، ولو به اندازه خريد يک کتاب براي فرزند يا خواهر و برادرمان. اما در اين بين يک نکته مهم را نبايد فراموش کنيم، اگر خاطر مبارک تان باشد زماني بود که ما بچه بوديم و درست وقتي دوست داشتيم کارتون مورد علاقه مان را ببينيم يک برنامه براي بزرگ ترها پخش مي شد آن وقت چه حسي داشتيم؟ خلاصه خوش سليقه بودن در کارها را فراموش نکنيد.
شور و حال مردمي در 12 بهمن 57
صبحِ دوازده بهمن ماهِ سالِ پنجاه و هفتِ هجري شمسي، در ميانِ نگراني ها و دلهره هاي فراوانِ مردمِ منتظرِ ايران، سرانجام «پرواز انقلاب» بر زمين مي نشيند و استاد مرتضي مطهري به نيابت از خيلِ استقبال کنندگان، به پيشوازِ امام(ره) مي رود.
با ورود حضرت امام به سالن فرودگاه، فرياد «ا... اکبر»، سالن را به لرزه در مي آورد؛ سرود «خميني اي امام» در سالن فرودگاه طنين انداز مي شود و متن پيام خوشامدگويي که توسط استاد مطهري تنظيم شده، توسط يک دانشجو قرائت مي شود. امام طي بياناتي در فرودگاه تهران مي گويند: «من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر مي کنم. عواطف ملت ايران بر دوش من بار گراني است که نمي توانم جبران کنم.» ؛ ايشان ضمن اشاره به اين که طرد شاه از کشور، قدم اول پيروزي بود، همگان را به وحدت کلمه و ادامه مبارزه ترغيب مي کنند. مردم از سراسرِ ايران، خود را به پايتخت رسانده اند و خيابان ها را با گل، فرش کرده اند.
حضور ميليوني ملت، حاکي از عشق و علاقه بي نظير آن ها به رهبر انقلاب است و جمعيت استقبالکننده به طول 33 کيلومتر، در انتظارند تا بزرگ ترين استقبال تاريخ ايران را رقم بزنند. پس از پانزده سال دوري از وطن، بايد استقبالي شايسته از امام خميني (ره) انجام گيرد، اما ايشان مزارشهدا را براي صحبت در جمع ميليوني مشتاقان بر مي گزينند؛ همان جايي که فرزندان وطن در راه اسلام و آزادي، آرام گرفته اند. استقبال از امام (ره) کاملاً مردمي بود و برنامه ريزي هاي ستاد استقبال هم با حرکت هاي خودجوش مردم جلوه پيدا کرد.
بوي گل و سوسن و ياسمن آيد.../ خاطره بازي و خاطره سازي با انقلاب
براي بچه هاي نسلِ سوم انقلاب، آن ها که متولد دهه شصت بودند، شروعِ دهه فجـر به معنيِ ده روز جشن و شادي و هيجان و نشاط بود. کلاس هايي که با تصاوير امام(ره) و ريسه هاي دست ساز به رنگ پرچم ايران، تزيينشان مي کرديم و در آخرين روزهاي دهه فجر به بهترين تزيين، جايزه داده مي شد؛ راهروهايي که با روزنامه ديواري هاي رنگارنگ پوشيده مي شد و سرودهاي شاد انقلابي که زنگ هاي تفريح، از بلندگوهاي مدرسه پخش مي شد و با کلي غلط غولوط تکرارشان مي کرديم. برنامه هاي درسي تحت الشعاع جشنها بود، از درس پرسيدن ها و امتحان هاي سخت خبري نبود و معمولا هر روز به مدتِ دو سه ساعت، تمام مدرسه در نمازخانه، به زور جا مي شدند تا تئاترها و سرودها و دکلمه ها و برنامه هاي خودجوشِ بچه هاي کلاس هاي مختلف را ببينند و از تهِ دل ريسه بروند و تشويق کنند. گاهي هم پدر و مادرِ يکي از بچه ها کيکِ خامه اي بزرگي به مناسبت ايام دهه فجر سفارش مي داد و کل مدرسه را مهمان مي کرد. آن روزها، تلويزيون ويژه برنامه اي داشت به اسم «زباله دانِ تاريخ» با اجراي مجيد قناد. توي اين برنامه، عروسک هايي سعي مي کردند پادشاهان و ژنرال هايي را که توسط مردم به زباله دانِ تاريخ انداخته شده بودند نجات بدهند؛ ماموريتشان هم يک اسم رمز داشت: از سوسکِ سياه به خرمگس! يکي ديگر از برنامه هاي ويژه دهه فجر، سريالِ «چاق و لاغر» بود. اين دو عروسکِ خنگ که يک ژيان هم به اسم قرقي داشتند، از رئيس بزرگ دستور مي گرفتند و ماموريتشان بر هم زدنِ جشن هاي دهه فجر بود که هيچ وقت هم موفق نمي شدند.
يک مجموعه داستاني ديگر هم که پاي ثابت ايام دهه فجر بود، سريالِ «خبرنامه» با بازيِ عنايت بخشي در نقش ترسناکِ استوار غلامي بود که فعاليت هاي انقلابي دو برادر نوجوان در يک قهوه خانه بين راهي را روايت مي کرد.
خلاصه با اين که خيلي از ما در بهمنِ 57 به دنيا نيامده بوديم و در روزهاي پيروزي انقلاب اسلامي ايران، نفس نکشيده بوديم، به يُمن حرکت هاي خودجوش مردمي و به همت پدر و مادرها و همراهي مربيان و برنامه هاي ساده و شيرين تلويزيون، در ايام دهه فجر کاملا در حال و هواي انقلاب سِير مي کرديم. اما اين روزها که خودمان پدر و مادر شديم و بچه هاي فسقلي مان، بي خبر از آن سال ها شير غير کوپني شان! را هورت مي کشند؛ اين روزها که مدرسه ها غيرانتفاعي و هوشمند شده اند و بچه هايمان بي خبر از مدرسه هاي دوشيفته و نيمکت هاي چهارنفره، با تبلت، برنامه هاي فشرده درسي شان را پي مي گيرند و اين سال ها که جشن هاي خودجوش مردميِ دهه فجر، جاي خود را به همايش هاي دولتي و... داده اند، تکليفِ نسلِ پنج و شش انقلاب، با تجربه طعم شيرينِ پيروزي و درکِ اين برهه مهم تاريخ معاصر چيست؟ شايد وقتش رسيده ما نسل سومي ها، تا خيلي دير نشده، آستين بالا بزنيم و از راه هاي خلاقانه و ساده براي بچه هايمان، قصه شيرين و جذاب انقلابي مردمي را به رهبريِ امام خوبي ها، روايت کنيم.
کاردستي هايي با حال و هواي انقلاب
ميانه تان با کاردستي چطور است؟ بچه ها، عاشقِ کار کردن با کاغذهاي رنگي و روبان و چسب و قيچي هستند. کافي است کمي حوصله به خرج دهيد و به جاي سر و کله زدن با تلفن همراهتان، گاهي براي درست کردن کاردستي هاي ساده اي که خودمان در بچگي و در ايام دهه فجر درست مي کرديم، وقت بگذاريد تا بستر مناسبي براي گفت وگو و سوال و جواب درباره انقلاب اسلامي ايران، پيدا کنيد.
ريسه ها و گل هاي لاله، برايتان يادآورِ مفهومِ ايثار و از خودگذشتگي و شهادت نيست؟ اين مفهوم را به فرزندتان هم منتقل کنيد.
شعر و سرودهاي انقلابي
سرودهاي انقلابي که اغلب در بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به سرعت و با کمترين امکانات ساخته شده بود و هنوز و همچنان، اميدبخش و تر و تازه اند، از تاثيرگذارترين عناصر ايام دهه فجر در بچگي هايمان بود.
سرودهايي مثل:
هوا دلپذير شد، گل از خاک بردميد/ پرستو به بازگشت زد، نغمه اميـــد يا بهمنِ خونين، جاويــدان/ تا ابد زنده بادا قرآن يا مثلا بوي گل و سوسن و ياسمن آيد/ عطر بهاران کنون از وطن آيد/ ديو چو بيرون رود، فرشته درآيد... و....
اين روزها که دسترسي به اينترنت به راحتيِ آب خوردن است و متن و صوتِ کامل و با کيفيتِ تمام اين سرودهاي خاطره انگيز در فضاي نت قابل دانلود است، در خانه و خودرو، به بهانه شنيدنِ اين سرودها، هيجان و حماسه و غرورملي را به کودکمان بچشانيم. مجموعه شعرهاي «به قول پرستو» و «مثل چشمه، مثل رود...» که سروده مرحوم قيصر امين پور است و مجموعه آثار انقلابيِ شاعران خوبي همچون سلمان هراتي، بيوک ملکي، جواد محقق و مصطفي رحماندوست، گنجينه ارزشمندي از شعر انقلاب اسلامي در حوزه کودک و نوجوان است.
کتاب ها و داستان هاي انقلابي
«اسماعيل» به قلم اميرحسين فردي، «اصيل آباد» نوشته محمدرضا سرشار، «سال هاي بنفش» از ابراهيم حسن بيگي و... از جمله مجموعه داستان هاي کودک و نوجوان در فضا و حال و هواي انقلاب است که مطالعه و مرورشان، جالب و جذاب است. ضمن اين که موسسه دستاوردهاي انقلاب و موسسه قدر ولايت، مجموعه داستان هاي غني و قابل تاملي پيرامون انقلاب اسلامي ايران و ناظر به حوزه کودک و نوجوان توليد کرده اند که ديدنشان، خالي از لطف نيست.
فيلم و پويانمايي
«بهمن و بختک» و «داستان انقلاب»، پويانمايي هاي جذابي است که با لحني طنزآميز، قصه انقلاب را براي کودکان روايت مي کند. اين پويانمايي ها که اين روزها از شبکه پويا هم پخش مي شوند، به شکل دي وي دي توسط شرکت سروش عرضه مي شوند.
ارسال نظر