جشنواره ی پارسال، پخش یکی از فیلم ها دچار مشکل شد؛ فیلمی که درباره ی حزب الله بود و اسمش خاطرم نیست... یکهویی وسط سالن سینما، بساط مردم سالاری راه افتاد که به جای فیلم مذکور مسئولان سینما کدام فیلم را نمایش بدهند. همه داشتند بلند بلند و شفاهی اعلام رای می کردند و می رفت که تصویب شود فیلم سانس آخر، که به گمانم آذر، شهدخت... بود، اکران شود. در همین مرحله بود که دخترخانمی به شیوه ی بچه های انجمن اسلامی دانشکده شروع کرد شلوغ بازی کردن که "*خانه پدری* را بگذارید و این فیلم قطعا اکران نمیشه و سانسور میشه، پس تو رو خدا بگذارید یک بار دیگه این شاهکار رو ببینیم...!" هم گلوی خودش را خراش داد هم گوش ما را اینقدر جیغ زد و گریبان درید برای خانه پدری! البته الحمدلله همه مخالفت کردند و به حکم مردم سالاری، همان آذر،شهدخت... پخش شد و خیلی هم خوش گذشت...!

از وقتی قرار شده خانه پدری اکران شود خیلی یاد این دوستمان هستم...!

ما و رفقا، خانه پدری را روز اول جشنواره دیدیم. بعد از اتمام فیلم، دلم خیلی برای مرد ایرانی سوخت...! فیلم کاملا روایت وحشی گری های مرد ایرانی در طول تاریخ است! مرد هاي فيلم در تمام داستان در حال ِ لگد زدن،‌ كتك زدن، مشت زدن و سيلي زدن به زنان بي پناهي اند كه فقط بلدند زار بزنند و گريه كنند و مظلوم باشند. یک روایت شعاری و گل درشت فمینیستی که گاهی اینقدر احمقانه می شود که فقط می شود خندید...!

یک سکانس دارد که مهدی هاشمی از سر سفره، قاشق به دست، بلند می شود و می رود زیرزمین سروقت دخترش. بعد چند تا داد و هوار سر دختر بدبخت، شروع می کند به کتک زدن دختر. لگد و سیلی و ... . عمق حمق ماجرا آن جاست که در تمام طول کتک زدن دختر بینوا، قاشق غذا که پر هم هست را در دست دارد و انتهای سکانس که از کتک فارغ می شود قاشق را به دهان می گذارد و پلو می خورد!

فیلم، رابطه ی شیرین و پرعاطفه ی پدر دختری را ویران می کند...

اما نکته ی مهم تر آن است که جناب عیاری همه ی وحشی گری ها را به دین و سنت متصل می کند. مردهای قصه خبیث نیستند و کارگردان تلاش کرده بازی بازیگران، گریم ها و نوع روایت، همگی موید این باشد که مردان این سرزمین خودشان بد و وحشی نیستند، اما انگار در چنبره ی آداب و رسوم ایرانی ، اجبارهای اجتماعی و سنت های دینی حاکم بر جامعه مجبورند درنده خو باشند. نهایتا خودشان نیز قربانی اند و در مریضی و بدبختی و دیوانگی خواهند مرد...

خیلی امیدوارم که فیلم، فروش زیادی نداشته باشد؛ اگر برنامه شلوغ کاری برای اکرانش تدارک ندیده باشند...!

پ.ن:
 انصار حزب الله درون: اگر دست من بود، بعد از پایان اکران فیلم، جناب... را به دلیل تامین بودجه ی فیلم عزل و محاکمه می کردم!