پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مخفی ماندن توافق موقت جدید انجام شده در مذاکرات وین، این سوال را بوجود آورده است که آیا آنچه منابع غربی در این باره منتشر می کنند، همه حقیقت است؟ ایران و گروه 1+5 روز 3 آذر (24 نوامبر) یک توافق موقت جدید به مدت 7 ماه منعقد کردند که بر اساس آن ایران ماهانه 700 میلیون دلار دریافت خواهد کرد. اما آنچه در آن روز –و روزهای بعد  از آن- مشخص نشد این بود که در ازای این مبلغ، ایران چه تعهدی را پذیرفته است؟

به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، اخیرا دو منبع غربی جزئیاتی از این موضوع منتشر کرده اند اما طرف ایرانی هیچ اظهارنظری درباره صحت و سقم آنها نکرده است.

وب سایت نایاک (شورای ایران- امریکا) و همچنین فردریک دال خبرنگار خبرگزاری رویترز در وین در گزارش های جداگانه گفته اند که ایران در این توافق موقت، 3 تعهد جدید را پذیرفته است.

1- پذیرفته است که ماهانه 5 کیلوگرم از اکسید اورانیوم 20 درصد خود را به میله های سوخت تبدیل کند. این کار، روند تبدیل معکوس به گاز UF6 را بسیار دشوار می کند.

2- پذیرفته است که دسترسی های بیشتری به آژانس بدهد اما جزئیات این موضوع روشن نیست.

3- پذیرفته است که تحقیق و توسعه خود را در همان سطحی که روز امضای توافق ژنو قرار داشت نگه دارد و به ماشین های جدید گاز تزریق نکند.

هنوز روشن نیست که این ادعاها صحیح است یا نه، اما کارشناسان می گویند اگر این موارد صحت داشته باشد نگرانی های جدی در چند حوزه وجود خواهد داشت:

1- مشاهده روند تمدیدهای پی در پی توافق ژنو نشان می دهد در حالی که 95 درصد تحریم ها به جای خود باقی است، برنامه هسته ای ایران روز به روز در حال تحلیل رفتن است. این سوال به طور جدی مطرح است که آیا این روند به معنای محقق شدن اهداف امریکا در محدود سازی برنامه هسته ای ایران بدون هرگونه دستکاری در رژیم تحریم ها نیست؟

2- نکته دیگر این است که در حالی که آژانس بدون تردید از مفاد توافق موقت جدید مطلع خواهد شد –چرا که باید آن را راستی آزمایی کند- چرا متن توافق منتشر نمی شود؟ حتی اگر بپذیریم که تیم مذاکره کننه حق دارد متن مذاکرات را محرمانه نگه دارد، این امر به هیچ وجه مشمول توافقاتی که برای کشور تعهد ایجاد می کند نمی شود.

3- نکته سوم هم این است که با این وضع اگر قرار باشد توافق وین مجددا تمدید شود، آیا امتیاز دیگری برای دادن باقی مانده است؟

4- آیا تمام تعهداتی که تیم مذاکره کننده در توافق موقت وین سپرده، همین است که منتشر شده، یا چیزهای دیگری وجود دارد که بعدا از زبان غربی ها خواهیم شنید؟

مذاکرات هسته ای،کجا ایستاده ایم؟
مهدی محمدی، در اين زمينه مي نويسد:
یکم- بحث درباره شیوه صحیح مواجهه با مذاکرات هسته ای چندان پیچیده نیست. برای کسانی که هدفشان توافق به هر قیمت است و اصل توافق را مهم تر از محتوای آن می دانند، طبعا بهترین حالت این است که هیچ کس جز آنچه آنها می خواهند، چیزی نگوید یا شاید بهتر باشد اصلا هیچ کس هیچ چیز نگوید و آنها خود ببرند و بدوزند و برتن خویش و ملت کنند. اما برای آنها که منطق رهبر معظم انقلاب اسلامی را ملاک عمل خویش می دانند، دو نکته بی هیچ ابهامی مبنای عمل است:

اول- خطوط قرمزی وجود دارد که تعیین می کند کدام توافق خوب و کدام بد است و این خطوط قرمز نیازمند، تبیین، تذکر و نگهبانی است.

دوم- هدف نهایی و راهبردی، توافق به هر قیمت نیست بلکه هدف این است که جامعه و دولت به درجه ای از آگاهی برسد که دریابد کار کشور با امید بستن به امریکا و توقع معجزه داشتن از مذاکرات پیش نخواهد رفت و حتی اگر می خواهیم مذاکرات موفق باشد، گام اول قطع امید کردن از امریکا به عنوان مهم ترین طرف مذاکره است.

بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب هرگز نقد استدلالی و خیرخواهانه به روند مذاکرات را نفی و نهی نکرده اند. مسدود کردن بابی که رهبری آن را باز گذاشته اند به این معناست که کسانی چیزهایی برای نگران بودن دارند و می خواهند به جای بحث درباره آنها، از طریق همه گیر سازی سکوت پیش ببرند.

دوم- بیایید اصولمان را مرور کنیم. وقتی این اصول را پیش چشم داشته باشیم، روشن خواهد شد که بحث بر سر چیست و اختلاف کجاست.

اصل اول این است که هیچ کس نه با مذاکره و نه با توافق مخالف نیست. نه مذاکره ابداع دولت شیخ حسن روحانی است و نه توافق کردن امری است که پیشینیان از آن گریزان بودند.

اصل دوم این است که توافق نکردن بهتر از توافق بد است و شاخص اینکه توافقی خوب است یا بد، میزان پای بندی صریح و قابل راستی آزمایی آن به خطوط قرمزی است که برای تیم مذاکره کننده معین شده است.

اصل سوم این است که بدون شک یک توافق خوب یا حتی تلاش برای دستیابی  به آن، همه، از جمله منتقدان را پشت سر تیم مذاکره کننده بسیج خواهد کرد اما نباید توقع داشته باشند تا زمانی که چنین توافقی حاصل نشده، پرسشگری در این باره بالکل تعطیل شود. نگرانی از محتوای مذاکرات نه به معنای زیر سوال بردن جدیت تیم مذاکره کننده است و نه دلسوزی آنها را نفی می کند، اگرچه آنها هم جدیت و هم دلسوزی اسلاف خود را نامهربانانه و مکررا نفی کرده اند.

اصل چهارم این است که توافق ژنو یک توافق خوب نیست. همین که اکنون صهیونیست ها به مدافعان تمدید توافق ژنو تبدیل شده اند نشان دهنده آن است که روندی که بر اساس این توافق استوار شده، منافع ضروری آنها را تامین می کند و به همین دلیل –به رغم مخالفت های ظاهرسازانه ای که تاکنون با این توافق می کردند- تمدید این توافق را بهتر از به هم خوردن مذاکراتی می دانند که آنها را مجبور خواهد کرد یا بلوف هایشان را عملی کنند و یا بپذیرند که تا امروز بزرگتر از دهانشان حرف زده اند.

و پنجمین اصل این است که حتی پس از یک توافق، آنچه باید در افکار عمومی جامعه ایرانی رسوب کند، افزایش حس ستیز و مقاومت در مقابل امریکا، تشدید اتکا به ظرفیت های درونی و جدی تر و علنی تر شدن رویارویی راهبردی با امریکا ست. آدرس هایی که اکنون دولت آقای روحانی به مردم می دهد به هیچ وجه با این اصل راهبردی منطبق نیست. در ماه های گذشته، درون و بیرون مذاکرات، هیچ تلاشی از ناحیه دولت برای افزایش بی اعتمادی عمومی به امریکا مشاهده نشده است. برعکس، دولتی ها زیاده خواهی های پی در پی امریکا در مذاکرات را به طور سیستماتیک سانسور کرده اند و بدتر از آن، حتی وقتی منتقدان یا صدا و سیما تلاش کرده اند به مردم بگویند که نه ماهیت و نه ادبیات امریکا نه تنها عوض نشده بلکه جسارت آمیزتر هم شده، زبان به گلایه و در مواردی هم تهدید گشوده اند تا به هر قیمت ممکن این روند را متوقف کنند.  

مسئله بسیار مهم در اینجا این است که آیا دولت بر اساس خط مشی کلان «افزایش تقابل راهبردی با امریکا در عین مذاکره و –در صورت امکان- توافق خوب هسته ای» عمل می کند یا اینکه همزمان با پیش برد مذاکرات، در حال اعتبارزدایی عملی از منطق راهبردی است که می گوید قدرتمند شدن ایران در گرو نرفتن زیر بار استانداردهای امریکایی است؟

این یک اصل ایدئولوژیک نیست که تبعیت از آن از بالا ابلاغ شده باشد. این حقیقتی است که بیش از هر کس دولتی ها خود را درون مذاکرات و در تعامل فشرده و بسیار نزدیک با امریکا در یک سال گذشته دریافته اند. سوال این است که چرا حقیقت رفتار امریکا به افکار عمومی منتقل نمی شود و چرا در مواردی دولت ترجیح می دهد بایستد و رفتار امریکا را توجیه کند به جای اینکه در مقابل آن موضع بگیرد یا پاسخ جسارت ها و زیاده گویی ها آنها را بدهد. چه چیز دولت را الزام می کند، از امریکا تصویری بسازد جز آنچه واقعا هست؟

3- تیم مذاکره کننده و شخص آقای دکتر ظریف متناوبا گفته اند که مهم ترین هنر آنها در یک سال گذشته این بوده که تصویر امنیتی ساخته شده از ایران را از ذهن جهانیان زدوده اند. بیایید ابتدا فرض را بر این بگذاریم که واقعا چنین تصویری وجود داشته و اکنون در اثر زحمات دکتر ظریف و تیمش از میان رفته یا تعدیل شده است. مهم ترین سوالی که دائما دور زده می شود این است که هدف غربی ها از امنیتی سازی پرونده ایران در جهان چه بوده است؟ چرا امریکا و اسراییل چنین تصویری از ایران ساخته اند؟ بعید است پاسخ آقای ظریف هم چیزی جز این باشد که هدف از این تصویر سازی، اعمال فشار بر ایران به منظور تغییر محاسبات و امتیازگیری از ایران در حوزه های امنیت ملی بوده است. تصویر امنیتی از ایران ساخته شده تا به ایران فشار آورده شود و هدف فشار هم این است که ایران در حوزه هایی که غرب از آن نگرانی جدی وجود دارد امتیاز بدهد. دولت اقای روحانی چه کرده؟ حتی اگر مذاکرات اخیر بگذریم و فقط روی توافق ژنو تمرکز کنیم، امریکایی ها خود به صراحت گفته اند فوری ترین امتیازهایی را که سال ها بود از ایران می خواستند در این توافق گرفته اند (و راز اشتیاق آنها به تمدید توافق ژنو هم چیزی جز این نیست) بنابراین، حتی اگر تصویر امنیتی از ایران تعدیل شده باشد علت این نیست که دولت روحانی معجزه کرده بلکه علت این است که پروژه امنیتی سازی به هدف خود که تغییر محاسبات و وادار کردن دولت ایران به امتیازدهی بوده رسیده و بنابراین در حال فروکش کردن است. در واقع، به این روشی که دوستان عمل کرده اند، اساسا زدودن تصویر امنیتی ایران از ذهن و زبان  غربی ها چندان هنری نمی خواهد؛ غربی ها، به میزانی که امتیاز بگیرند، بیشتر لبخند خواهند زد.

اما نکته مهم این است که فرض بنیادین این بحث عمیقا مخدوش است. ملاک قضاوت در این باره که امروز پرونده ایران امنیتی تر است یا سال گذشته، چیست؟ اگر ملاک سخنان غربی ها باشد که هیچ از شدت و حدت آن کاسته نشده است. اگر ملاک رفتار آنها باشد، آیا آقای ظریف می تواند ادعا کند رفتار عملی امریکا با ایران در صحنه های متنوع رویارویی که میان دو کشور وجود دارد اکنون کمتر توطئه گرانه است؟ اگر ملاک، برنامه ریزی های آینده آنها درباره ایران باشد، این برنامه ریزی ها هیچ تغییر راهبردی نکرده بلکه در مواردی غربی ها علائمی نشان داده اند که با رفتار دولت یازدهم آنها بیشتر امیدوارند که بتوانند در ایران هدف هایشان برسند.  حتی اگر میزان اجماع سازی امریکا در جهان علیه ایران را ملاک بگیریم، امروز دولت ایران زیر بار تعهداتی رفته است که کوچکترین عدول از آنها به موجی از فشارهای بین المللی علیه آن منجر خواهد شد ضمن اینکه در صحنه عمل هم چنانکه مقام های دولتی خود معترفند چیزی از فشارها بر کشور کاسته نشده است. بنابراین، اگر آقای ظریف ملاکی اندکی عمیق تر لبخند و مصافحه امریکایی ها داشته باشد نمی تواند به سادگی ادعا که تصویر امنیتی از ایران در جهان تعدیل شده است.

این تصویر تنها زمانی تعدیل خواهد شد –همچنانکه تحریم ها زمانی حقیقتا برچیده می شود- که امریکا ایران را آنقدر قدرتمند ببیند که چاره ای جز رفتار مبتنی بر احترام متقابل با آن نداشته باشد؛ یعنی دقیقا همان اتفاقی که در منطقه رخ داده و در نامه اوباما به رهبر انقلاب ظاهر شده است.