به گزارش پارس محمد ایمانی در سر مقاله امروز کیهان نوشت: نهمین دور مذاکرات وزیران خارجه ایران و آمریکا فردا و پس فردا در مسقط پایتخت عمان برگزار می‌شود. طبق معمول کاترین اشتون در این نشست محرمانه حضور تشریفاتی اما پوششی و محلل‌گونه دارد. خبر مذاکرات در مسقط را هفته گذشته رسانه‌های غربی در سکوت وزارت خارجه کشورمان منتشر کردند و پس از آن تحلیل‌هایی برساخته شد از این قرار که با میانجی‌گری عمان، داستان تفاوت می‌کند و توافق نزدیک است. گویا که بن‌بست مذاکرات به خاطر مکان و میانجی بوده است! همزمان حزب اوباما انتخابات میان دوره‌ای سنا را به رقیب خود باخته و جمهوریخواهان پس از مجلس نمایندگان، کنترل سنا را هم از ژانویه (اواسط دی) به دست می‌گیرند. از سوم آذر (24 نوامبر) که مهلت توافق تمدید شده ژنو به سر می‌آید تا دوره جدید کنگره حدود یک ماه فاصله است؛ همچنان که از مدت توافق تمدید شده چهار ماهه نیز کمتر از 2 هفته زمان باقی است. در این شرایط برخی تحلیل و تلقی‌ها - یا القائات- بر آن است که ایران باید زمان دو هفته‌ای یا یک ماهه پیش‌رو را غنیمت شمارد و هر طور شده با دولت اوباما به توافق برسد؛ در غیر این صورت با پایان دوره 4 ماهه توافق با حاکمیت جمهوری‌خواهان بر کنگره عرصه بر ایران سخت خواهد شد. در این شرایط به نظر می‌رسد با عملیات فریب بزرگی مواجه هستیم که خطای محاسبه و حرکت شتابزده ایران در مذاکرات را مد نظر دارد. بازیگران اصلی در آمریکا در عین مضیقه‌های استراتژیک که با آن مواجهند، در این بازی می‌کوشند طرف مذاکره کننده ایرانی را هول کنند و صورت مسئله اصلی را از نگاه پنهان سازند.
در این باره گفتنی‌هایی هست.
1- آیا اوباما و دموکرات‌ها معتدل‌تر از جمهوری‌خواهان و نومحافظه‌کاران هستند؟! واقعیت‌ها خلاف این را نشان می‌دهد. تحریم‌های فلج کننده که شاید علت اصلی تمرکز آقایان روحانی و ظریف بر مذاکرات است، مشخصاً در دولت اوباما تصویب و به اجرا گذاشته شد. دموکرات‌ها بودند که وقتی فهمیدند جان 800 هزار بیمار به تأمین سوخت 20 درصد راکتور تهران گره خورده، همین نیاز ایران را گروگان گرفتند. تحریم‌های داماتو نیز در دوره دموکرات‌ها به اجرا گذاشته شد. در قساوت و جنایت دموکرات‌ها همین بس که وقتی به مادلین آلبرایت وزیر خارجه بیل کلینتون گفتند آیا قربانی شدن نیم میلیون کودک عراقی به خاطر تحریم‌ها ارزشش را داشت، پاسخ داد «سؤال سختی است اما بله ارزشش را داشت»! در دوره اوباما بود که رژیم صهیونیستی دوبار علیه غزه مظلوم جنگ و نسل‌کشی بی‌سابقه راه انداخت و با حمایت مطلق دموکرات‌ها مواجه شد. و در همین دوره با حمایت‌های مستقیم یا غیر مستقیم- نیابتی- آمریکا از گروه‌های تروریستی (با شراکت عربستان و ترکیه و اردن و...) غرب آسیا بیش از همیشه در کام جنگ و ناامنی و جنایت و ترور فرو رفت. در عین حال باید توجه داشت که سران حزب دموکرات و کنگره هر چند اختلاف و رقابت با هم دارند اما در موضوعات استراتژیک مانند ایران متفق‌القول عمل می‌کنند چنان که بارها در همین یک سال اخیر نامه‌ها و طرح‌های ضد ایرانی مشترک با امضای دو طرف در کنگره یا کمیته روابط خارجی و... مطرح شده است. در حقیقت دولت آمریکا ویترین کنگره و کنگره ویترین هسته اصلی و سخت قدرت و حاکمیت در آمریکا (لابی صهیونیستی ایپک) است. با این وصف دولت آمریکا در طول یک سال اخیر همچنان که «قصد» کاهش تحریم‌های ایران را نداشت و ساختار آن را - حتی با تحریم شرکت‌های جدید و ایجاد ارعاب- حفظ کرد، «اجازه» چنین کاری را نیز ندارد و در قبال کنگره غالباً منفعل و فاقد قدرت است؛ مگر رفتارهای موقتی. در اینجا نیز جان‌کری حتی پیش از انتخابات کنگره خاطر خوش باورها را آسوده کرد و 30 مهر ماه در برلین اعلام کرد «دولت اوباما هیچ قصدی برای دور زدن کنگره و لغو تحریم‌ها جهت توافق احتمالی با ایران ندارد».
اوباما، کری و جن ساکی (سخنگوی وزارت خارجه) 3 بار ظرف یک هفته گذشته تصریح کردند «عدم توافق با ایران، بهتر از توافق بد است و ما به توافق بد دست نخواهیم زد». این ترجیع‌بند در ادبیات مقامات آمریکایی، ناقض آن توهمی است که می‌گوید اوباما برای توافق با ایران عجله دارد. و اگر این عبارت را با تعبیر خام‌اندیشانه برخی سازش‌طلبان وطنی جمع کنیم مبنی بر اینکه «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»، می‌توان نتیجه گرفت در متن این تعامل نامتعادل و نامتوازن، طرف ایرانی- اگر فریب عملیات روانی دشمن را بخورد- باید یکطرفه امتیاز بدهد. اما برای چه؟! برای اینکه مذاکره تمدید شود! به همین دلیل هم کری می‌گوید «قصدی برای تمدید مذاکرات نداریم مگر اینکه چند اینچ تا توافق فاصله باشد». کار زشتی که به نام کمپین هنرمندان صورت گرفت و بعداً معلوم شد بخشی از وزارت خارجه نیز پشت ماجرا بوده، مبنی بر اعلام اینکه «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» دانسته یا ندانسته این گرا را ارسال کرده که تیم آقای ظریف به هر قیمت می‌خواهد به توافق برسد. این سوء تفاهم بزرگ را باید از ذهن آمریکایی‌ها زدود اگر نه، محل مذاکرات مسقط باشد یا نیویورک و ژنو و وین، و میانجی خانم اشتون باشد یا آقای قابوس، تیم ظریف به حریف شکننده و از پیش باخته تبدیل خواهند شد.
2- صهیونیست‌ها بیشترین سود را از سیاست‌های جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها ظرف 2 دهه اخیر برده‌اند؛ هرچند که در همین دو دهه قدرت آمریکا رو به ضعف گذاشته است. از جنگ‌های مستقیم بوش تا جنگ‌های نیابتی اوباما، یک موضوع استراتژیک در دستور کار بوده و آن ایجاد حاشیه امنیت برای رژیم اشغالگر صهیونیست‌هاست. لابی ایپک در کنگره- فارغ از غلبه دادن این حزب یا آن حزب- مسئول پیشبرد چنین راهبردی است. بی‌دلیل نبود شیمون پرز اوایل تیرماه امسال در مصاحبه با هافینگتون پست و تلویزیون 10 اسرائیل گفت «من با 10 رئیس‌جمهور دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا کار کرده‌ام. تا آنجا که امنیت اسرائیل اقتضا می‌کند اوباما بیشترین کاری را که یک رئیس‌جمهور آمریکا می‌تواند، انجام داده است» و «می‌توان به اوباما در مذاکرات هسته‌ای با ایران اعتماد کرد. او در طول دوره خدمت خود بی‌وقفه از منافع اسرائیل در خاورمیانه و امنیت آن به ویژه در مقابل ایران حمایت کرده است. هیچ‌یک از روسای جمهور آمریکا به اندازه اوباما برای دفاع از اسرائیل قدم برنداشت. ما چه خواسته‌ای از رئیس‌جمهور آمریکا داریم که اجابت نکرده باشد؟! روابط آمریکا و اسرائیل هرگز بهتر از حالا نبوده است. اوباما حتی یک بار هم کلمه‌ای در محکومیت اسرائیل نگفت.»
به دلیل همین انفعال مطلق در برابر صهیونیست‌هاست که مقامات ارشد آمریکایی (کری، شرمن، برنز و رایس) بارها در طول یک سال اخیر و قبل یا بعد از مذاکرات با ایران به تل‌آویو رفته و عینا گزارش کار داده یا رهنمود گرفته‌اند. و به دلیل همین موضوع است که پس از گزارش مجله آتلانتیک مبنی بر بزدل خوانده شدن نتانیاهو از سوی برخی مقامات ناشناس آمریکایی، بلافاصله جان کری از نتانیاهو عذرخواهی کرد و گفت چنین اظهاراتی شرم‌آور است. بیانیه رسمی یک هفته پیش کاخ سفید پس از دیدار مشاوران امنیت ملی آمریکا و اسرائیل مبنی بر اینکه «با تل‌آویو علیه ایران هماهنگی کامل داریم» سند گویایی در این زمینه است و نشان می‌دهد که حتی بدون عنایت به بافت کنگره نیز نوع دولت‌های آمریکا در مشت لابی ایپک هستند تا آنجا که جو بایدن معاون اوباما مهرماه سال 92 در جی استریت تصریح کرد «هیچ‌یک از روسای جمهور ما به اندازه اوباما به اسرائیل خدمت نکرده‌اند. حتی اگر اسرائیل وجود نداشت ما ناچار باید برای منافع خود آن را ایجاد می‌کردیم.»
3- در اینکه دولت اوباما از لحاظ سیاسی، اقتصادی و پرستیژ (اعتبار) دولت نیمه ورشکسته‌ای است، شکی وجود ندارد. اما او میراث‌دار و موظف به ادامه راهی است که هیئت حاکمه پنهان به واسطه اجبار بر بوش برای در پیش گرفتن سیاست‌های افراطی به آمریکا تحمیل کردند. شکست اخیر در کنگره، شکست دموکرات‌ها و اوباما نیست بلکه اعلام شکست دوباره هیئت حاکمه مافیایی است که پس از نشان دادن پتک به دنیا و غرب آسیا (خاورمیانه)، اوبامای سیاهپوست دموکرات و منتقد را آراست و به صحنه آورد تا ضمن ترمیم چهره خارجی آمریکا و شکست‌های آن در منطقه، روحیه ضربه خورده مردم آمریکا از دو جنگ عراق و افغانستان را که سنگینی بدهی 17 هزار میلیارد دلاری را به دوش می‌کشند، ترمیم کند. مشارکت 30 درصدی مردم در انتخابات اخیر و بی‌میلی حدود 70 درصد مردم حاکی از این است که شعبده‌بازی‌های هیئت حاکمه اصلی آمریکا در اجرای عملیات فریب علیه مردم خود به حد اشباع رسیده است. به تعبیر اوباما در کنفرانس خبری «افکار عمومی آمریکا به طور کلی به سیاستمداران و نهادهای اداره‌کننده کشور کم‌اعتماد شده است». اوباما در عین حال شکست‌خورده‌ترین و بی‌دستاوردترین رئیس‌جمهور آمریکا طی 69 ساله پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود. اکنون نه این یا آن دولت و حزب آمریکایی بلکه حاکمان اصلی و پنهان (صهیونیست) آمریکا هستند که بی‌فروغ‌تر شدن هر روز قدرت آمریکا را نظاره می‌کنند. آنها شاهدند که آمریکا و متحدانش چگونه انواع جنگ سخت و نرم در عراق و سوریه و افغانستان و یمن و بحرین و لبنان را به ایران و متحدانش باخته‌اند یا در حال باخت هستند. آنها پس از شکست بزرگ در جنگ 3 ساله سوریه، جنگ نیابتی در عراق را به واسطه عربستان و ترکیه کلید زدند اما اکنون مجبورند چند هفته یک بار از پیروزی محور مقاومت در عراق یا سوریه و لبنان و یمن تیتر بزنند و یا در باب قدرت  مسحورکننده سرلشگر سلیمانی به عنوان ژنرال بدون سایه ایرانی قلم‌فرسایی کنند. آمریکایی‌ها ظرف 4-5 ماه اخیر جنگ و انتخابات را با هم در عراق و سوریه به ایران و دوستانش باختند.

این معادله قدرت را چگونه می‌توان به هم زد؟ در نگاه استراتژیست‌های آمریکایی- صهیونیستی شاید مسقط به عنوان آرام‌ترین پایتخت عربی و یکی از دورترین مناطق به منطقه جنگ و آشوب بتواند تغییری در غلبه استراتژیک ایران بدهد؛ با تصاعد فشار روانی و خطای محاسبه‌ای که باید در بخشی از دولت یا وزارت خارجه ایران به وجود بیاید: «برای توافق به هر قیمت با آمریکا عجله کنید وگرنه ضرر خواهید کرد.»! برای واقعی نشان دادن عملیات روانی، باید اتفاقی در عمل می‌افتاد؛ چیزی شبیه پیروزی جمهوری‌خواهان در انتخابات سنا و القای اینکه آنها بدتر از دموکرات‌ها و اوباما هستند! این صرفا یک تغییر تاکتیکی با هدف ایجاد ارعاب و دستپاچگی است.
4- وال استریت ژورنال روزنامه متعلق به رابرت مرداک صهیونیست پریروز مدعی شد اوباما به رهبر ایران «نامه محرمانه» نوشته است. معلوم نیست این چه نامه محرمانه‌ای است که آن را جار می‌زنند! هدف روشن است؛ سرپا نگه داشتن خط تعاملی که آمریکا به آن نیاز دارد و در مقابل رهبر معظم انقلاب، آمریکا را جزو 2 استثنای تعامل در سیاست خارجی با همه دنیا (در کنار رژیم صهیونیستی) معرفی می‌کند. مقتدای حکیم انقلاب اول فروردین 92 جواب عملیات روانی آمریکا را داده و فرمودند «از جمله تاکتیک‌های تبلیغاتی اینها [آمریکایی‌ها]ست که گاهی شایع می‌کنند از طرف رهبری کسانی با آمریکا مذاکره کردند. این هم یک تاکتیک تبلیغاتی دیگر و دروغ محض است. از سوی رهبری کسی با آنها مذاکره نکرده است... مذاکره مربوط به دولت‌ها بوده و البته همان‌ها هم موظف بوده‌اند که خطوط قرمز رهبری را رعایت کنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت کنند.» ایشان 29 آبان سال گذشته نیز فرمودند «من در جزئیات مذاکرات [با 5+1] مداخله نمی‌کنم اما خطوط قرمزی وجود دارد که باید رعایت شوند و مسئولان هم موظف به رعایت این خطوط قرمز هستند و نباید از فضاسازی‌ها و تهدیدهای دشمن به خود هراسی راه دهند.» ایشان همان‌جا تعبیر نرمش قهرمانانه به «دست کشیدن از اصول و آرمان‌های نظام و عقب‌نشینی از اصول» را خلاف واقع و بدفهمی توصیف کردند. امام خامنه‌ای همچنین 27 شهریور 92 و در تبیین نرمش قهرمانانه فرمودند «ما مخالف با حرکت‌های صحیح و منطقی دیپلماسی نیستیم... نرمش در یک جاهایی لازم است، بسیار خوب، عیبی ندارد اما این کشتی‌گیری که دارد با حریف خود کشتی می‌گیرد و یک جاهایی به دلیل فنی نرمشی نشان می‌دهد، فراموش نکند که مشغول چه کاری است. این شرط اصلی است. بفهمند که دارند چه کار می‌کنند، بدانند با چه کسی مواجهند، آماج حمله طرف آنها کجای مسئله است. این را توجه داشته باشند.»
دقیقا به دلیل تبیین‌شدگی چارچوب تاکتیک نرمش قهرمانانه بود که امریکن اینترپرایز اسفند 92 در گزارشی نوشت «مجموعه سخنان رهبر عالی ایران درباره مذاکرات و نرمش قهرمانانه نشانه این است که ماهیت استراتژی ایران هیچ تغییری نکرده و صرفا بحث بر سر تفاوت تاکتیک است.» و نیویورک تایمز یادآور شد «رهبر اسرارآمیز ایران از رویکرد گشایش استقبال می‌کند اما به عنوان کسی که می‌گوید انقلابی است نه دیپلمات، به رئیس‌جمهور و تیم او سفارش کرده هرگز طبیعت و ذات دشمنان را از یاد نبرند. او از نرمش قهرمانانه در جایی سخن می‌گوید که هرگز اهداف زیر پا نرود. او بسیار زیرک و باهوش است و حرف آخر را در حاکمیت ایران می‌زند. اگر گفت‌وگوها به لغو تحریم‌ها منجر شود او اجازه ادامه راه را خواهد داد اما اگر بی‌نتیجه بماند این آزمونی برای محک زدن آمریکا خواهد بود. در هر صورت این روند کمک به رهبری نظام خواهد بود و او از مسئولان می‌خواهد ماهیت دشمنی آمریکا را فراموش نکنند.»
مطابق آنچه در این نوشتار آمد، قواعد و مختصات «جنگ- مذاکره» کاملا روشن است و با جابه‌جایی محل مذاکره یا جابه‌جایی‌های تاکتیکی درون هیئت حاکمه طرف مقابل تغییر نمی‌‌کند. جابه‌‌جایی اخیر قدرت در کنگره حتی اگر اصالت داشته باشد، مسئله درون حاکمیت آمریکاست و در غیر این صورت باید گفت اوباما در یک سال اخیر کاره‌ای نبوده و مثل یک مترسک در مذاکرات حاضر عمل کرده است؛ یعنی تصور بستن با او از ابتدا هم توهم بوده است.